شاهزاده رضا پهلوی: آثار بهرام بیضایی نقشی ارزنده در پاسداشت هویت ایرانی دارد
شاهزاده رضا پهلوی در واکنش به درگذشت بهرام بیضایی، کارگردان برجسته ایرانی، در شبکههای اجتماعی نوشت که او زندگیاش را وقف خلق آثاری ارزشمند در زمینه اسطوره و تاریخ ایران کرد و نامش در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین ماندگار خواهد بود.
او گفت: «بیضایی از مفاخر ملی ایران در عرصه سینما، تئاتر و ادبیات بود و درگذشت او فقدانی بزرگ برای فرهنگ و هنر کشور ماست.»
شاهزاده رضا پهلوی افزود: «زندهیاد بیضایی هنر را مسئولیتی ملی میدانست. او خلاقیت خود را با تعهد و عشق به میهن درآمیخت و آثاری ماندگار برای نسلهای آینده بر جا گذاشت که نقشی ارزنده در پاسداشت هویت ایرانی دارد.»
محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق، اعلام کرد بغداد در حال انجام تلاشی «مهم» برای ساماندهی دیدار دوجانبه میان آمریکا و جمهوری اسلامی با هدف احیای گفتوگوها است و آمریکا موافقت خودت را نیز اعلام کرده است.
السودانی گفت مقامهای دولت آمریکا پذیرش خود برای انجام گفتوگو با جمهوری اسلامی در بغداد را اعلام کردهاند. به گفته او، این موضوع بهویژه همزمان با سفر تام نماینده آمریکا، به عراق در ماه گذشته مطرح شده است.
نخستوزیر عراق افزود که در این زمینه «تلاش و تماسهایی در بالاترین سطوح» در جریان است، اما تاکید کرد این روند به «برخی اطمینانها» نیاز دارد. او توضیح داد که گفتوگوهایی در کشورهای دیگر انجام شده، اما به گفته او با «زبان تهدید و وعید» همراه بوده است.
او افزود: «این گفتوگوها همراه با زبان تهدید و وعید بوده که طرف ایرانی آن را نمیپذیرد و خواهان شفافیت در ماهیت این گفتوگوها و دیدارها است.»
السودانی تاکید کرد عراق در این مسیر به تلاش خود ادامه میدهد و افزود که این موضوع «شاید برای نخستین بار» بهصورت علنی از سوی بغداد مطرح میشود.
درگذشت بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس، کارگردان و پژوهشگر برجسته ایرانی، موجی از واکنشها را در میان هنرمندان، سینماگران و شخصیتهای سیاسی برانگیخته است.
در پیامها و یادداشتهای منتشرشده، از بیضایی بهعنوان یکی از ستونهای هویت فرهنگی ایران یاد شده است؛ هنرمندی که بخش بزرگی از عمر خود را در تبعید گذراند اما پیوندش با تاریخ، اسطوره و زبان فارسی گسسته نشد.
اصغر فرهادی: «ایرانیتر از بهرام بیضایی نشناختهام» اصغر فرهادی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، در یادداشتی کوتاه اما احساسی، از بیضایی بهعنوان آموزگار بزرگ خود یاد کرد و نوشت: «حقیقتاً ایرانیتر از بهرام بیضایی در این روزگار نشناختهام.»
او با اشاره به درگذشت بیضایی در غربت، این رخداد را «تلخ» توصیف کرد و افزود که عشق بیدریغ او به فرهنگ ایران، الهامبخش نسلهای پس از خود بوده است.
شاهزاده رضا پهلوی: «فقدانی بزرگ برای فرهنگ و هنر ایران» شاهزاده رضا پهلوی نیز در پیامی، درگذشت بیضایی را «فقدانی بزرگ برای فرهنگ و هنر کشور» دانست. او با اشاره به نگاه بیضایی به هنر بهعنوان «مسئولیتی ملی»، تاکید کرد که این هنرمند عمر خود را وقف بازآفرینی اسطوره و تاریخ ایران کرد و آثاری ماندگار بر جای گذاشت که نقشی مهم در پاسداشت هویت ایرانی دارند. شاهزاده رضا پهلوی در پایان، این ضایعه را به خانواده، دوستان و جامعه هنری ایران تسلیت گفت و یاد و نام بیضایی را ماندگار توصیف کرد.
جعفر پناهی: «بیضایی زبان و باورش را واگذار نکرد» جعفر پناهی، فیلمساز برجسته ایرانی، در یادداشتی روایتمحور، از بیضایی بهعنوان هنرمندی یاد کرد که «راه آسان را انتخاب نکرد».
پناهی نوشت بیضایی سالها حذف، سکوت تحمیلی و دوری را تحمل کرد، اما هرگز از زبان و باور خود عقب ننشست و بسیاری از سینماگران، مستقیم یا غیرمستقیم، از او آموختند «چگونه در برابر فراموشی بایستند».
او با روایت دیداری ناتمام در سانفرانسیسکو و آخرین تماس تلفنی با بیضایی، این صدا را «صدای یک عصر کامل» توصیف کرد؛ عصری که به گفته او، سینمای ایران با آن «فکر کرد و قد کشید». پناهی تاکید کرد که سینمای ایران نهتنها بهخاطر آثار، بلکه بهسبب «شرافتی که بیضایی به اندیشه و هنر بخشید» به او بدهکار است.
واکنشهای دیگر
صدها کاربر در شبکههای اجتماعی نیز با انتشار تصاویر و جملاتی از سخنرانیهای او و دیالوگهای آثارش، یاد این هنرمند ایراندوست را گرامی داشتند.
محور مشترک بسیاری از مطالب منتشر شده درباره بیضایی، ایراندوستی و تلاش او برای حفظ فرهنگ و ادبیات ایران بود.
حساب کاربری فلات ایران درباره او نوشت: «قلبی که برای ایران میتپید، خاموش شد.»
کاربری دیگر، او را «نجاتدهنده حافظه فرهنگی ایران» توصیف کرد.
بیضایی ۸۷ ساله در سالروز تولدش در آمریکا درگذشت. او شهریور ۱۳۸۹ بهدلیل فشارهای فزاینده، اعمال محدودیت و سانسور ایران را ترک کرد و به دانشگاه استنفورد رفت.
عباس میلانی، ایرانشناس و مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، در پیامی در ایکس، بیضایی را «فخر ادب پارسی» خواند و نوشت: «تا واپسین لحظات حیات پربارش به فکر تکمیل داش آکل به روایت مرجان بود و زندگی و زمان را تنها برای هنر و فرهنگ میخواست.»
او افزود: «در ۱۵ سالی که بخت همکاریاش را داشتم، میدیدم چگونه در برابر هر ایراندوستی فروتن بود و در برابر هر ناخویشتنشناسِ ایرانستیز، سرکش.»
حسین رونقی، فعال سیاسی، بیضایی را مردی توصیف کرد که «ایران در رگهایش جاری بود» و آزادی را نه در کلام، که با ایستادگی در برابر سانسور، ارتجاع و استبداد معنا کرد.
بیضایی فروردین سال گذشته در واکنش به صحبتهای رییس سازمان سینمایی و درخواست برای بازگشتش به ایران گفته بود دست خودش را میشکند و اجازه نمیدهد او را سانسورچی خودش کنند.
این جملات بخشی از نامه اعتراضی ۳۰ سال پیش بیضایی به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در پی توقیف یکی از آثارش بود.
دهها کاربر این جمله او را در ایکس و اینستاگرام بازنشر و ایستادگیاش در برابر سانسور را ستایش کردند.
حامد اسماعیلیون، از خانوادههای دادخواه هواپیمای اوکراینی، نوشت همانقدر که اندوه از دست دادن بیضایی اندازهزدنی نیست، خشم از دشمنان فرهنگ، کتاب و آزادی هم عمیق و بیاندازه است.
او افزود: «آنها با سانسور و بازجویی و سرکوب از کار کردن او جلوگیری کردند، رجالههایی که یکی از یگانهترین چهرههای هنر سرزمین ایران را از آفریدن بازداشتند تا ناگزیر شود سالهای واپسین را دور از سرزمینش کار و زندگی کند.»
مهدی یراحی، ترانهسرا، خواننده و زندانی سیاسی پیشین، نیز با انتشار تصویری از بیضایی نوشت: «حقیقت بیش از جلادانش عمر میکند.»
کاربران زیادی به بازنشر جملاتی از آثار او، به ویژه «مرگ یزدگرد»، پرداختند.
این جملات از این اثر از سوی یک کاربر در ایکس منتشر شد: «اندوه را پایانی است... مردمان باز میگردند، ویرانهها ساخته میشود و ساختهها از مردمان پُر...بمان و نیکبخت شو.»
کاربری دیگر این بخش از مرگ یزدگرد را بازنشر کرد: «این شوخی نامردان است که امید میدهند و سپس باز پس میگیرند و بر نومیدشدگان از ته دل میخندند.»
انتخاب بخشهایی از مصاحبهها و سخنرانیهای سالهای اخیر بیضایی درباره مقاومت، حفظ فرهنگ ایرانی و مقابله با سانسور، از دیگر بخشهای پرتکرار مطالب منتشر شده در ایکس است.
بسیاری این جمله معروف بیضایی در سال ۱۳۹۶ را یادآوری کردند که گفته بود: «ما با آنچه میسازیم ایرانی هستیم، نه با آنچه که فقط از دست میدهیم؛ یعنی زبان، خاطره، فرهنگ و هویت.»
بیتا شفیعی، زندانی سیاسی ۱۹ ساله، پس از بیش از شش هفته بازداشت، با تودیع وثیقه چهار میلیارد تومانی از کانون اصلاح و تربیت اصفهان آزاد شد.
شفیعی در حالی شنبه ششم دی آزاد شد که مادرش، مریم عباسینیکو، همچنان پس از ۴۸ روز بازداشت در زندان دولتآباد اصفهان در بلاتکلیفی به سر میبرد و تاکنون اطلاعات روشنی درباره اتهامات یا روند رسیدگی قضایی به پرونده او منتشر نشده است.
شفیعی پیش از بازداشت در ۲۲ آبان با انتقاد از وضعیت موجود کشور گفته بود: «من دختر جوانی هستم که میخواهم زندگی کنم، نه فقط زنده بمانم … رویای من این است که روزی ایران آزاد را ببینم.»
شفیعی پیش از این نیز در جریان اعتراضات مربوط به مسمومیتهای زنجیرهای دانشآموزان در شاهینشهر بازداشت شده بود. در آن مقطع، گزارشهایی از شکنجه و شکسته شدن انگشتش در دوران بازجویی منتشر شد.
در هفتههای گذشته، بازداشت شفیعی و مادرش با واکنشهای گستردهای در شبکههای اجتماعی و محافل حقوق بشری همراه شد.
بیش از ۸۰۰ نفر از شهروندان داخل و خارج از ایران ۲۱ آذر با امضای «کارزار حمایت از بیتا شفیعی» خواستار آزادی فوری او و مادرش، دسترسی آزاد به وکیل، اطلاعرسانی شفاف درباره وضعیت سلامت و رسیدگی مستقل به اتهامهای آنها شدند.
عباسینیکو، ۴۴ ساله، مادر دو فرزند است و پیشتر در تیر ۱۴۰۲ به اتهام «سب نبی» بازداشت شده بود. او ۱۹ آبان، سه روز قبل از دستگیری دخترش، به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شد.
جزییاتی درباره دلایل دستگیری این دو شهروند، اتهامات رسمی یا وضعیت حقوقی آنها منتشر نشده است.
شاهزاده رضا پهلوی ۲۱ آذر با انتشار بیانیهای، بازداشت شفیعی و مادرش را نشانه «درماندگی و فروپاشی» جمهوری اسلامی توصیف کرد.
او نوشت حکومت در تلاش برای مهار اعتراضهای فزاینده مردم، به سرکوب جوانان و خانوادههایشان متوسل شده است.
آزادی شفیعی با وثیقه سنگین در کنار تداوم بازداشت و بلاتکلیفی مادرش، بار دیگر توجهها را به وضعیت زندانیان سیاسی و رویههای قضایی در ایران جلب کرده است.
روزنامه بریتانیایی تلگراف ششم دی گزارش داد پس از جنگ ۱۲ روزه، جمهوری اسلامی اعدام متهمان به «جاسوسی» را بهطور محسوسی افزایش داده است.
این روزنامه با استناد به آمارهای سایت حقوق بشری هرانا نوشت در سال ۲۰۲۵، دستکم ۱۹۲۲ نفر در زندانهای کشور اعدام شدند؛ آماری که از افزایش ۱۰۶ درصدی نسبت به سال قبل حکایت دارد و ۱۰ مورد اعدام در ملأ عام را نیز شامل میشود.
شبکه کان اسرائیل گزارش داد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، احتمالا قصد دارد در دیدار روز دوشنبه با دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، درخواست «چراغ سبز» برای حمله به ایران را مطرح کند.
شبکه انبیسینیوز هفته گذشته گزارش داده بود که مقامهای اسرائیلی معتقدند جمهوری اسلامی در حال گسترش برنامه موشکهای بالستیک خود است و قصد دارند در دیدار آتی بنیامین نتانیاهو با دونالد ترامپ، گزینههایی را برای پیوستن یا کمک واشینگتن به اسرائیل در حمله احتمالی به ایران، به رییسجمهوری آمریکا ارائه دهند.
انبیسینیوز به نقل از یک منبع آگاه و چهار مقام پیشین آمریکایی نوشت اسرائیل در حال آمادهسازی برای ارائه گزارشی به ترامپ درباره گزینههای حمله دوباره به برنامه هستهای جمهوری اسلامی است.
کان نوشت نتانیاهو صبح یکشنبه برای دیدار با دونالد ترامپ عازم آمریکا خواهد بود و این دیدار قرار است روز دوشنبه در عمارت مارالاگو ترامپ در فلوریدا برگزار شود.
هنوز دو ماه از انتشار خبر ساختوساز در حریم کاخ گلستان و به خطر افتادن این بنای تاریخی نگذشته بود که خبر حفاری وسیع زیر بازار بزرگ تهران منتشر شد.
در توصیف وسعت و حجم این حفاری همین گفته مسئولان شهرداری بس که نزدیک به ۱۰ سال در جریان بوده و سه سرای بزرگ آزادی (دستمالچی)، زیبا و نادری را درگیر کرده است؛ مکانهایی که بهدلیل بههمپیوستگی، نقاط آسیبپذیری مشترک هم دارند.
این حفاری از ورودی بازار کفاشها در امتداد بازار حمامچال شروع شده و به سرای دستمالچی رسیده است. حجم کار به حدی زیاد بوده که حفاران ۱۲ خروجی برای انتقال خاک و نخاله در اطراف این سه سرا ایجاد کردهاند.
مساحت این حفاری پنج هزار فضا را در برگرفته و زیر حدود هزار مغازه پیش رفته است.
با حساب افرادی که در این سراها مشغول به کار هستند و مشتریانی که هر روز رفتوآمد میکنند، اگر این حفاری غیرمجاز و غیراصولی منجر به فروریختن این بازارها شود، جان دستکم ۹ هزار نفر در خطر خواهد بود.
به گفته شهردار منطقه ۱۲، افرادی بهعنوان عامل این حفاریها شناسایی شدهاند و دستگاه قضایی در حال بررسی موضوع است.
فارغ از اقدام دیرهنگام شهرداری در شناسایی چنین تخلف بزرگ و مشهودی، سوال اینجاست که چطور اداره میراث فرهنگی استان تهران متوجه به خطر افتادن بخشهای تاریخی بازار تهران نشده و جلوی آن را نگرفته است؟
مگر این بازار جزو آثار تاریخی و ثبت ملی نیست؟ چگونه وزارت میراث فرهنگی که بازار تهران را در فهرست «میراث در خطر» قرار داده، از به خطر افتادن بخش وسیعی از آن بیخبر بوده است؟
بازاری کهنسالتر از عمر پایتخت
بازار بزرگ تهران بیش از ۴۵۰ سال قدمت دارد. زمانی که شاه طهماسب صفوی قزوین را به پایتختی انتخاب کرده بود، در رفتوآمدهایش برای زیارت حضرت عبدالعظیم به تهران علاقهمند شد و دستور داد حصاری دور این شهر ایجاد کنند.
این حصار پس از ساخت، به نام حصار طهماسبی شهرت یافت و تهران و چهار محلهاش از جمله بازار درون آن قرار گرفت.
با روی کار آمدن قاجار و پایتخت شدن تهران، بازار بزرگ این شهر مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
آقامحمدخان قاجار با بازسازی حجرهها، دالانها و کاروانسراها، به رونق بازار کمک شایانی کرد.
فتحعلیشاه در حوالی همین بازار، مسجد جامع را ساخت و بر اهمیت آن افزود. محمدشاه قاجار بازار بینالحرمین را به این بازار بزرگ اضافه کرد و باز هم وسعتش را افزایش داد.
در دوره ناصرالدین شاه، ورودی اصلی با نام بازار بزرگ ساخته شد و بخشهای جدیدی مانند بازار امیر، سرای امیر و بازار کفاشها به آن افزوده شد. در سال ۱۳۵۶ این بازار با شماره ۱۵۴۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
سوال اینجاست که چطور نزدیک به ۱۰ سال در چنین مساحت بزرگی خاکبرداری و حفاری انجام گرفته، اما هیچ سازمان و اداره ذیربطی متوجه آن نشده است؟
شهردار منطقه ۱۲ تهران در مصاحبه با ایسنا گفت این اقدامات از فروردینماه امسال شناسایی شد و از آن هنگام تقریبا متوقف شد.
به گفته او، این تخلفات احتمالا از اواسط دهه ۹۰ آغاز شده و تا پایان سال گذشته بهنوعی ادامه داشته است.
یک کارشناس میراث فرهنگی در تهران در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «اگر پنج هزار فضا هر کدام ۱۰ تا ۱۲ متر مساحت داشته باشد، میشود ۵۰ تا ۶۰ هزار متر مربع. یعنی چیزی حدود ۱۲۵ هزار تا ۱۵۰ هزار تن خاک تولید شده و بین ۲۱ هزار تا ۲۵ هزار کامیون برای انتقال آن لازم بوده است.»
این در حالی است که تردد خودرو در مجموعه بازار تقریبا امکانپذیر نیست و در نتیجه، رفتوآمد کامیونها و ماشینآلات سنگین و خارج کردن حجم بالای نخاله و خاک بدون جلب توجه عملا امکان ندارد.
یک کارشناس معماری و شهرسازی که در زمینه مرمت آثار تاریخی در ایران فعالیت میکند، به ایراناینترنشنال گفت حفاری زیر حجرههای بازار اتفاق تازهای نیست.
او افزود: «از قدیم، صاحبان حجرهها زیر حجرهها را خالی میکردند؛ به این صورت که وسط حجره یک سوراخ حفر میکردند و زیر حجره را به شکل یک انباری خالی میکردند. گاهی هم از انباری، یک یا دو حجره را به هم وصل میکردند.»
او که نخواست نامش در گزارش ذکر شود، ادامه داد: «ظاهرا صاحبان حجرهها با چرب کردن سبیل مسئولان شهرداری این اقدام را بهصورت غیرقانونی انجام دادهاند و مقاومت بنا را از بین بردهاند.»
او معتقد است مسئولان و ماموران اداره میراث فرهنگی از لحاظ قانونی نمیتوانند وارد ملک خصوصی شوند و به همین دلیل، به موضوع پی نبردهاند.
در سوی دیگر، یک کارشناس میراث فرهنگی در تهران اداره میراث فرهنگی را به کوتاهی در این موضوع متهم کرد و گفت این سازمان امکان رسیدگی به حفاری در بازار تهران را داشته است.
او که نخواست هویتش افشا شود، به ایراناینترنشنال گفت: «عملا در این اتفاق، تبانی ذینفعان در بازار به همراه فساد سیستماتیک در شهرداری تهران و میراث فرهنگی تهران و ترک فعل نظارت و حفاظت از یک مجموعه ارزشمند تاریخی اتفاق افتاده و یکی از ارزشمندترین مجموعههای تجاری پایتخت را در معرض تخریب و فروپاشی قرار داده است.»
او درباره جایگاه وزارت میراث فرهنگی در زمینه حفاظت از آثار تاریخی افزود: «در بناهای ثبتی، یگان حفاظت میراث میتواند برای بررسی و نظارت ورود کند و اگر راهش ندادند، میتواند حکم قضایی برای ورود بگیرد. در اصل، یگان حفاظت میراث فرهنگی خودش ضابط قضایی محسوب میشود.»
به گفته او، همانگونه که پلیس ساختمان شهرداری تهران بر همه نقاط نظارت میکند، در بازار نیز وظیفه نظارت بر عهده شهرداری بوده است.
بنابراین، به نظر میرسد نیروهای نظارتی شهرداری از ماجرا بیاطلاع نبودهاند، اما چشم خود را بر آن بستهاند. اکنون باید روشن شود که آیا ذینفعانی در میان بودهاند، فسادی رخ داده یا این اقدام بهنحوی برای شهرداری ایجاد درآمد کرده است یا خیر.
کوتاهی اداره میراث فرهنگی در شناسایی تخلف
این کارشناس میراث فرهنگی در ادامه تاکید کرد حفاظت از بناهای ثبتشده از جمله بازار، جزو وظایف نظارتی اداره میراث فرهنگی است.
به گفته این کارشناس، امکان ندارد چنین حجم گستردهای از خاکبرداری و حفاری انجام شده باشد و اداره میراث فرهنگی از آن بیاطلاع مانده باشد.
او اضافه کرد: «حتی اگر فرض کنیم که در جریان نبوده، از آنچه که در روی زمین بازار اتفاق میافتاده باید متوجه میشدند. تَرَکها و خَمِشهایی که ایجاد شده، ناپایداریهایی که در سازه بازار به چشم هر بازدیدکنندهای میافتد.»
او ادامه داد: «قاعدتا نیروهای یگان حفاظت استان تهران برای اینکه چیزی از چشمشان مخفی نماند، باید دائما آنجا تردد میکردند. حتی اگر مطلع از حفاری نبودند، باید بنایی که در حال تغییرات فیزیکی و سازهای است این حساسیت را ایجاد میکرد که حتما دارد یک اتفاقی میافتد و باید بررسی شود.»
آسیبهای موجود در سازه بازار مربوط به امروز و دیروز نیست، اما هیچ واکنش یا اقدامی از سوی میراث فرهنگی استان تهران مبنی بر شناسایی و برخورد با چنین تخلفی صورت نگرفته است.
این کارشناس میراث فرهنگی با اشاره به خارج شدن بخشهایی از بازار از ثبت ملی گفت: «مالکین برخی از بخشهای بازار مثل سرای دلگشا یا یکی دو نقطه دیگر، با اقداماتی مثل ساختوساز در این سرا، آن را از ثبت میراث فرهنگی خارج کردند و در آن پاساژ جدید ساختند.»
او افزود: «به نظر میرسد مسئولان شهرداری با این رویکرد به موضوع نگاه میکنند که حالا که دیگر این اتفاق افتاده، به آن مشروعیت بدهند، سازه را استحکامبخشی کنند و حالا که ملکی اضافه شده، جریمه اضافه زیربنا و دیگر جریمهها را بگیرند. اگر هم فروریخت، برای ساختوساز مجوز بدهند و مجتمع تجاری جدید بسازند.»
به گفته این کارشناس، «ظاهرا یک زمینه ذهنی وجود دارد که اعلام کنند این موضوع غیرقابل برگشت است و اگر هم بنا فروریخت، بازسازی میکنند. نکته خطرناک اینجاست که این ماجرا احتمالا با علم بر اینکه ممکن است این بنا بریزد و وقتی فروریخت، میشود در آن ساخت و ساز جدید کرد، پیش رفته است».
به نظر میرسد این حفاری غیرمجاز یک کلانپروژه درازمدت تخریب برای ساختوساز کلان بوده است و دست کم عناصری در شهرداری روی این موضوع حساب کرده بودند.
اما اینکه چرا این موضوع پس از ۱۰ سال اکنون فاش شده، به نظر میرسد ناشی از جابهجایی نیروها، گروهها و باندهای مختلف در شهرداری باشد و یک ناهماهنگی هرچند کوچک به لو رفتن ماجرا انجامیده است.
کافی است به فاصله زمانی میان نخستین اطلاعرسانی و اخبار اخیر نگاهی بیندازیم و از خود بپرسیم اگر شهرداری منطقه ۱۲ از حدود یک سال پیش در جریان این موضوع بوده، چرا برای اقدام در برابر آن با چنین تاخیری عمل کرده است.