از یک سو، روندهای تکراری و بیثمر سیاسی مردم را سرخورده کرده و از سوی دیگر، منطقه شاهد بازترسیم ائتلافها و کاهش نفوذ ایران در «محور مقاومت» است و همین امر بغداد را به مهمترین پایگاه نفوذ منطقهای تهران تبدیل کرده است.
در دو سال گذشته، ایران و محور مقاومت -نیروهای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی در منطقه- متحمل سنگینترین ضربات سیاسی و نظامی خود در دو دهه اخیر شدند. شکست حزبالله در جنگ لبنان با اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۴، فروپاشی تدریجی حکومت بشار اسد در دسامبر همان سال، و جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، همگی موجب فرسایش جایگاه منطقهای تهران شدند.
در چنین شرایطی، عراق آخرین و حیاتیترین شاهرگ اقتصادی و استراتژیک ایران باقی مانده و تهران تلاش دارد با تقویت نفوذ خود در بغداد و درون ائتلافهای شیعی، از عراق بهعنوان مسیر تنفس در برابر فشارهای غرب و تحریمهای اقتصادی استفاده کند.
در سطح داخلی، میزان مشارکت مردم در انتخابات سنجشی از اعتماد عمومی به نظام سیاسی خواهد بود. مشارکت پایین در انتخابات ۲۰۲۱ (حدود ۴۰ درصد) و نارضایتی عمیق پس از اعتراضات ۲۰۱۹ نشان داد که جامعه عراق به وعدههای اصلاحاتی باور نکرده و نتیجه هر انتخابات، بازتولید همان نخبگانی است که در دهه گذشته نتوانستند امنیت، خدمات عمومی، فرصتهای اقتصادی و تغییرات بنیادی را فراهم کنند. اگر مشارکت در انتخابات جاری نیز پایین بماند، بنیان مشروعیت پارلمان و دولت آینده بیش از پیش تضعیف خواهد شد.
در عرصه امنیتی، گروههای مسلح وابسته به تهران همچنان بازیگران اصلی صحنه سیاسی هستند. سازمان الحشد الشعبی که پس از جنگ با داعش و با کمک قاسم سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس، به بخشی از ساختار رسمی امنیتی کشور تبدیل شد، اکنون در حوزههای اقتصادی و سیاسی نفوذ گسترده دارد.
یک پرسش محوری پس از انتخابات این است که آیا نخست وزیر آینده قادر خواهد بود قانون جدید حشد را که عملا آن را به نهادی مستقل شبیه وزارت دفاع دوم میکند، مهار کند یا نه. گرچه تلاشهای یک سال گذشته شکست خورد، تصمیم و تلاش درباره خلع سلاح یا ادغام این گروهها، نقطه سنجش اراده دولت آینده برای بازگرداندن حاکمیت ملی واقعی خواهد بود.
در کنار چالشهای داخلی، عراق در مرکز تحولات منطقهای نیز قرار گرفته است. پس از جنگ غزه و حملات اسرائیل به مواضع شبهنظامیان در لبنان و یمن تهدیدات جدی علیه استمرار فعالیت گروههای عراقی نزدیک به تهران برقرار است. بنابراین هر دولتی که پس از انتخابات شکل گیرد، ناگزیر است فعالیت خود را زیر سایه دائمی تهدیدات اسرائیل آغاز کند.
محمد شیاع السودانی، نخستوزیر کنونی، طی دو سال گذشته کوشید با سیاستی محتاطانه نقش عراق را از میدان نبرد نیابتی تغییر دهد با این حال، اختلافات او با نیروهای پرنفوذ در «چارچوب هماهنگی» و عقبنشینی دولت از تصویب قانون حشد تحت فشار آمریکا، خشم تهران و گروههای مسلح نزدیک به آن را برانگیخت. ایران در هفتههای منتهی به انتخابات با اعزام فرمانده نیروی قدس، اسماعیل قاآنی، به بغداد و همچنین سفر قاسم الاعرجی به تهران، کوشید شکافهای درونی احزاب شیعی را کنترل کند، اما غیبت سودانی در جلسات اخیر چارچوب هماهنگی و انتخاب نمایندهای از سوی دونالد ترامپ در امور عراق به با روابط شخصی نزدیک با سودانی وزنه را به نفع او فعلا تغییر داده است.
در سطح اقلیم کردستان نیز اختلافات دیرینه بر سر نفت، بودجه و مناطق مورد منازعه مانند کرکوک همچنان پابرجاست. تداوم حملات پهپادی علیه زیرساختهای انرژی اقلیم و اصرار بغداد بر معرفی نکردن عاملان، اعتماد متقابل را بیش از پیش کاهش داده است. علاوه بر این، فشارهای فزاینده تهران در قالب توافقهای امنیتی و نظامی علیه اقلیم کردستان، در صورت تشکیل دولتی با نفوذ گروههای وابسته به ایران، اقلیم را در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد.
در نهایت، انتخابات ۲۰۲۵ عراق تنها رقابت میان فهرستها و ائتلافهای سیاسی نیست، بلکه نبردی است میان دو مسیر متضاد، بازتولید وابستگی به محورهای خارجی یا آغاز دشوار یک استقلال سیاسی واقعی.
صحنه سیاسی عراق نشان میدهد نخستوزیر آینده، فارغ از نام و گرایشهایش، ناگزیر است در برابر سه آزمون سرنوشتساز قرار گیرد:
۱- مهار گروههای مسلح و بازگرداندن اقتدار دولت
۲- بازسازی اعتماد عمومی از طریق اصلاحات واقعی
۳- ایجاد تعادل پایدار در روابط با ایران، آمریکا و شرکای واشنگتن در منطقه
آینده عراق و تا حدی آینده توازن قدرت در خاورمیانه، به نتیجه همین انتخابات گره خورده است، انتخاباتی که در آن مردم عراق میان تداوم چرخه نفوذ و سهمگرایی یا گام نهادن در مسیر استقلال و حاکمیت واقعی یکی را انتخاب میکنند.