دختر آقا معلم درگذشت؛ یک قرن فرهنگسازی با ثمینه باغچهبان
ثمینه باغچهبان، نویسنده، آموزگار و چهره تاثیر گذار آموزش ناشنوایان و ادبیات کودک در ایران درگذشت. او وارث راه جبار باغچهبان بود اما فراتر از آن توانست نسلهای تازهای از کودکان را با آموزش پایه و ادبیات پیوند دهد و میراثی ماندگار از خود برجای گذارد.
زندگی ثمینه باغچهبان از همان ابتدا رنگی متفاوت داشت. او در فروردین ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد اما نه در خانهای معمولی بلکه در همان کودکستانی که پدرش جبار باغچهبان، مشهور به آقا معلم، تازه بنیان گذاشته بود؛ نخستین کودکستان مدرن ایران.
تولدی در مدرسه، آغاز راهی متفاوت
خودش بعدها بارها گفته بود: «من در مدرسه به دنیا آمدم.»
این جمله نه فقط واقعیتی زیستی، که نوعی سرنوشت بود: پیوندی ناگسستنی میان زندگی شخصی او و آموزش کودکان.
پدرش، جبار باغچهبان، نامی آشنا در تاریخ معاصر ایران است: بنیانگذار مدرسه ناشنوایان، آموزگار نوآور و نویسنده کتابهای درسی. اما آنچه سرنوشت ثمینه را تعیین کرد، نه فقط سایه نام پدر، بلکه قرار گرفتن او در مرکز جنبشی بود که سوادآموزی و حقوق کودکان را در ایران نوین شکل میداد.
تحصیل در آمریکا؛ بازگشت با تخصصی تازه
ثمینه باغچهبان پس از پایان دبیرستان، در دانشسرای عالی تهران زبان انگلیسی خواند، اما نقطه عطف مسیرش زمانی بود که با بورسیه آموزشی به آمریکا رفت. او در دانشگاه کلمبیا کارشناسیارشد آموزش و پرورش ناشنوایان گرفت، دورههای گفتاردرمانی را گذراند و در مدرسه معتبر کلارک برای ناشنوایان (Clarke School for the Deaf) آموزش دید.
این تجربه، او را با روشهای مدرن آموزش ناشنوایان آشنا کرد؛ دانشی که در بازگشت به ایران در دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی، بهشدت کمیاب و ضروری بود. برخی منابع بینالمللی او را فارغالتحصیل «اسمیت کالج» دانستهاند، اما آنچه اهمیت دارد، نقش او بهعنوان یکی از نخستین ایرانیانی است که تخصصی دانشگاهی در حوزه ناشنوایان داشت و آن را با شرایط ایران تطبیق داد.
بازگشت به ایران و همکاری با پیشگامان
در دهه ۴۰، ایران درگیر پروژهای ملی برای گسترش آموزش ابتدایی بود. در این میان، چهرههایی چون توران میرهادی، عباس یمینیشریف و لیلی آهی تلاش میکردند کتابهای درسی را بازنویسی کنند و نظام آموزشی مدرنی بنا گذارند. ثمینه باغچهبان نیز به این جمع پیوست.
او در بازنگری کتابهای درسی نقش گرفت و بهویژه بر آموزش پایه و کلاس اول دبستان تمرکز کرد. کتاب «روش تدریس» او که برای سپاه دانش نوشته شد، سالها منبع رسمی آموزش معلمان بود و حتی در افغانستان و تاجیکستان هم بهکار رفت.
به این ترتیب، ثمینه نهفقط برای کودکان ناشنوا، بلکه برای میلیونها کودک شنوا در ایران و منطقه نقشی تعیینکننده ایفا کرد.
مدیریت مدرسه باغچهبان و نهادسازی برای ناشنوایان
پس از درگذشت پدر، مدیریت آموزشگاه باغچهبان را برعهده گرفت. این مدرسه نهتنها مرکزی برای آموزش ناشنوایان، بلکه کانونی برای تربیت آموزگاران بود. او کوشید تجربههایش از آمریکا را در ایران پیاده کند: از شیوههای گفتاردرمانی گرفته تا طراحی برنامههای آموزشی ویژه.
در همان سالها، همراه با گروهی از همکاران در پایهگذاری «سازمان ملی رفاه ناشنوایان» نقش داشت. این سازمان نخستین نهاد تخصصی برای رسیدگی به وضعیت ناشنوایان در ایران بود و بسیاری از خدمات حمایتی و آموزشی امروز ریشه در همان دوره دارد.
نویسنده ادبیات کودک؛ از متلهای عامیانه تا آثار ماندگار
ثمینه باغچهبان فقط آموزگار نبود؛ نویسندهای بود که بهخوبی میدانست ادبیات چگونه میتواند به آموزش پیوند بخورد. او دهها کتاب برای کودکان نوشت که بسیاری از آنها بر پایه متلها و فرهنگ عامه بودند.
«جمجمک برگ خزون» و «آفتاب مهتاب چهرنگه»، بازآفرینی متلهای کودکانه، نسلها را با زبان آهنگین و بازیگوشیهای سنتی آشنا کرد.
«پل چوبی» و «نوروزها و بادبادکها» از سوی شورای کتاب کودک بهعنوان آثار برگزیده معرفی شدند.
کتاب «روشنگر تاریکیها» درباره زندگی جبار باغچهبان، هم یادنامهای خانوادگی و هم سندی تاریخی برای آموزش مدرن ایران است.
دسترسپذیری؛ پلی میان کودکان شنوا و ناشنوا
یکی از وجوه مهم کار ثمینه باغچهبان اصرار بر دسترسپذیری بود. او باور داشت که ادبیات کودک فقط برای کودکان شنوا نیست و ناشنوایان هم حق دارند به جهان قصه و شعر وارد شوند.
از همین رو، بخشی از فعالیتهایش را به تولید کتاب و ویدئو به زبان اشاره اختصاص داد. همکاریاش با یونیسف در این حوزه نمونهای پیشرو بود و بعدها الهامبخش پروژههای مشابه شد.
او حتی ترانه مشهور «دویدم و دویدم» را با زبان اشاره منتشر کرد تا کودکان ناشنوا نیز از این قصه عامیانه بهره ببرند. این نگاه دسترسآفرین، او را از بسیاری نویسندگان کودک متمایز میکرد.
حضور در نهادهای فرهنگی و بینالمللی
ثمینه باغچهبان از آغاز دهه ۴۰ خورشیدی، از پایهگذاران شورای کتاب کودک بود؛ نهادی که در کنار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نقش بزرگی در شکلگیری ادبیات کودک مدرن در ایران داشت. او تا سالهای پایانی زندگی، در این شورا فعال ماند و آثارش بارها در فهرست کتابهای برگزیده قرار گرفت.
در سطح بینالمللی نیز اثرگذار بود. در آمریکا، بورسیهای در مدرسه کلارک برای ناشنوایان به نام او ایجاد شد؛ نشانهای از احترام جامعه جهانی به سهم او در آموزش ناشنوایان.
تجلیل برای یک قرن فرهنگسازی
در سال ۱۴۰۴، در مراسمی در تهران از او بهعنوان «صدساله فرهنگساز» تجلیل شد. این مراسم فرصتی بود تا نسل تازهای با نام او آشنا شوند؛ نسلی که شاید متلهای او را شنیده بودند، بیآنکه نویسنده آن متلها را بشناسند.
چرا ثمینه باغچهبان مهم بود؟
مرگ ثمینه باغچهبان تنها پایان زندگی یک نویسنده یا آموزگار نیست؛ نقطهای است برای مرور یک قرن تلاش در حوزه آموزش و ادبیات کودک. او پلی میان نسلها و وارث راه پدر بود، توانست راه او را توسعه دهد و به نسلهای تازه پیوند بزند. اگر جبار باغچهبان «مدرسه» را به ایران آورد، ثمینه آن را در زندگی روزمره کودکان نهادینه کرد.
در ایران کمتر کسی توانست مانند او آموزش پایه را با ادبیات کودک گره بزند. آثارش نشان میدهند که یادگیری و تخیل دو روی یک سکهاند.
ثمینه باغچهبان از معدود کسانی بود که در دهههای پیشین از دسترسپذیری فرهنگی برای ناشنوایان سخن گفت و عمل کرد. این رویکرد هنوز هم در بسیاری از حوزهها غایب است.
در نهایت اینکهکتابهای درسی و آموزشی او فقط در ایران بهکار نرفت؛ در افغانستان و تاجیکستان نیز نسلهایی با متون او آموزش دیدند.
خداحافظی با «دختر آقا معلّم»
ثمینه باغچهبان درگذشت و با مرگ او یکی از آخرین بازماندگان نسل نخست فرهنگسازان ایران مدرن از میان رفت؛ نسلی که مدرسه، کتاب کودک، و حقوق آموزشی را بنیان گذاشت.
اما میراثش همچنان زنده است: از متلهای بازآفرینیشدهاش که در حافظه جمعی ایرانیان مانده، تا روشهای آموزشیاش که هنوز در کلاسهای درس کاربرد دارد.
او همانطور که خود گفته بود «در مدرسه به دنیا آمد» و تا پایان عمر «در مدرسه» زیست؛ زندگیای که به ما میگوید آموزش و ادبیات، اگر با عشق پیوند بخورند، میتوانند قرنها زنده بمانند.