«در سرزمین برادر»؛ غم بیپایان افغانستانیها

همه چیز از یک عنوان آغاز می شود؛ «در سرزمین برادر»، حکایت افغانستانیهایی است که در «سرزمین برادر»، با تبعیض و ظلم سیستماتیک روبرو هستند.
همه چیز از یک عنوان آغاز می شود؛ «در سرزمین برادر»، حکایت افغانستانیهایی است که در «سرزمین برادر»، با تبعیض و ظلم سیستماتیک روبرو هستند.
اخراج جمع کثیری از افغانستانیهای مقیم ایران که به تازگی صورت گرفت، داستانهای واقعی غریبی را خلق کرد که هر کدام میتواند سوژه یک فیلم باشد، حال آن که سینمای رسمی ایران در قبال روایت وضعیت افغانستانیهای مقیم ایران، معمولاً بیاعتنا بوده یا به صورت سانسور شده و بسیار محتاطانه به آن پرداخته است. حالا اما فیلمی با نام «در سرزمین برادر» ساخته علیرضا قاسمی و رها امیرفضلی تصویر عریان و بدون سانسوری از وضعیت افغانستانیهای داخل ایران ترسیم میکند که در سینمای ایران بیسابقه است.
این فیلم که در جشنواره ساندنس جایزه بهترین کارگردانی را به دست آورد و در جشنوارههای متعدد دیگر- از بوسان تا کارلوویواری- نمایش داشت، حالا به صورت غیرقانونی منتشر شده و مخاطبان داخل ایران هم به تماشای آن نشستهاند.
فیلم موفقیتش را از جسارتش به دست میآورد؛ فیلمی که برخلاف آثار مشابه که مقهور ممنوعیتها هستند، روایت سر راست و بیتعارفی است که بدون توجه به سانسور رسمی ساخته شده است. فیلم به طریقی هوشمندانه در لایهای پنهان، وقایع افغانستان را در پسزمینه به نمایش میگذارد تا امروز شخصیتها در ایران معنا بیابد: داستان از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان آغاز میشود، با سرنگون شدن آنها ادامه مییابد و بیست سال بعد با به قدرت رسیدن دوبارهشان به اتمام میرسد و ما همه این ماجرا را تنها از طریق چند نمای کوتاه از پخش خبر در تلویزیون شاهدیم.
فیلم سه داستان مجزا را در حول و حوش یک خانواده هزاره طی بیست سال روایت میکند و به این ترتیب رنج ممتد و بیپایان شخصیتها را طی مدت زمانی طولانی به تصویر میکشد، بیآن که در همه این سالها در شرایط زندگی این خانواده تغییر مثبتی رخ داده باشد.
در داستان اول با نام محمد که در اوایل دهه هشتاد میگذرد، پسری به نام محمد مورد سوءاستفاده مأموران نیروی انتظامی قرار میگیرد. فیلم جدای از نمایش سوءاستفاده کاری از این نوجوان- برای کارگری هر روزه بدون دستمزد در محل پاسگاه- سوءاستفاده جنسی را هم به تصویر میکشد، زمانی که یکی از مأموران به این نوجوان نگاه جنسی دارد و سرانجام به او تجاوز میکند. دوربین در روایت این قصه نامعمول موفق میشود حرمان جنسی و رفتار غریب مأمور را در سکوت ثبت کند و در صحنه تجاوز، قطع به صورت زخمی پسر و اشکهای او، تمهیدی هوشمندانه برای گریز از نمایش مستقیم این صحنه را به نمایش میگذارد.
در بخش دوم با نام لیلا، تنهاییهایی یک زن افغانستانی و ترس او از پلیس را شاهدیم، تا آنجا که حتی نمیتواند مرگ ناگهانی همسرش را به طور رسمی اعلام کند و مجبور است مخفیانه او را به خاک بسپارد. لیلای این داستان، همان لیلایی است که در قسمت اول عاشق محمد بود و حالا ده سال بعد، تن به ازدواج اجباری با حسین داده است. در بخش سوم که ده سال بعد میگذرد، در صحنه کوتاهی محمد و لیلا را در کنار هم میبینیم و به این ترتیب شخصیتهای سه داستان از طریق یک حلقه رابط (عشق) به هم متصل میشوند.
بخش سوم تندترین بخش فیلم است که به مدافعان حرم و سوءاستفاده از افغانستانیهای مقیم ایران برای شرکت در جنگ در سوریه میپردازد. در ابتدای فیلم خبر کشته شدن پسر قاسم در سوریه به او داده میشود، در حالی که حالا به پاداش آن، خانواده او میتواند شهروند ایران شود. قاسم نمیتواند خبر کشته شدن پسرش را به همسرش بدهد و درام جذابی شکل میگیرد که تا لحظه آخر تماشاگر را با خود درگیر میکند. تناقض غریبی که در به ثمر رسیدن آرزوی آنها- شهروندی- همزمان با غم بیپایان مصیبتی که بر آنها وارد آمده دیده میشود، فضای تکاندهندهای خلق میکند که در صحنه انتهایی به اوج میرسد، جایی که والدین افغانستانیها با تکرار جملاتی که باید برای شهروندی ایران بگویند، گویی غم چندین دهه تبعیض را فریاد میزنند.
فیلم با آن که درباره مسائلی حرف میزند که میتوانست به راحتی در ورطه شعار بغلتد، خوشبختانه به سلامت از مرز شعاری شدن عبور می کند. ایرانیها در فیلم شخصیتهای منفی نیستند و مثلاً رفتار کارفرمای لیلا با او، انسانی و درست تصویر شده است. هر اتفاقی که در فیلم رخ میدهد- به رغم تکاندهنده و غریب بودن آن- در فضای فیلم معنا مییابد و در پرداخت روایت جا میافتد. هیچ صحنه یا دیالوگی نیست که جدای از داستان عمل کند و بخواهد شعار یا مضمونی را به تماشاگر حقنه کند، به این ترتیب فیلمی که میتوانست در جهت جلب رضایت مخاطب غربی به شعار پناه ببرد، خوشبختانه ترجیح میدهد در روایتی درونی و حسابشده و در نگاهی انسانی- حتی فارغ از ملیت شخصیتها- غم بیپایان انسانهایی را روایت کند که دهههاست قربانی سیاست شدهاند.