موساد؛ پشیمان از نکشتن خمینی، در فکر کشتن خامنهای

روزنامه جروزالم پست اخیراً گزارشی منتشر کرده که به نظر میرسد نهتنها یک روایت تاریخی از تصمیم موساد در سال ۱۳۵۷ است، بلکه میتواند حامل پیامی برای تصمیمگیران امروز اسرائیل هم باشد.
روزنامه جروزالم پست اخیراً گزارشی منتشر کرده که به نظر میرسد نهتنها یک روایت تاریخی از تصمیم موساد در سال ۱۳۵۷ است، بلکه میتواند حامل پیامی برای تصمیمگیران امروز اسرائیل هم باشد.
این گزارش اشاره دارد به اینکه اسرائیل در آن سال اشتباه بزرگی مرتکب شد: نپذیرفتن پیشنهاد شاپور بختیار، نخستوزیر وقت ایران، برای ترور روحالله خمینی در پاریس، تصمیمی که به باور این رسانه، اگر اجرا میشد، ممکن بود مانع شکلگیری جمهوری اسلامی و تهدیدات امروزی آن برای منطقه و اسرائیل شود.
نویسنده گزارش بر این باور است که تحلیل اشتباه موساد و نادیده گرفتن خطر واقعی روحانیون، یکی از تصمیمات پرهزینه تاریخ اسرائیل بوده است.
جروزالم پست در شرایطی این بحث تاریخی را مطرح کرده که فضای منطقه در آستانه تحولی بزرگ است. زمزمهها درباره احتمال آغاز دومین جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی بالا گرفته و به نظر میرسد این گزارش، گذشته را بهعنوان مقدمهای برای توجیه تصمیمات احتمالی آینده بازخوانی میکند.
سوال مهمی که اینجا مطرح میشود این است که چرا اکنون، در زمانی که نه سالگرد انقلاب ۵۷ است و نه مناسبتی مرتبط با این موضوع پیش آمده، چنین گزارشی منتشر شده است؟ آیا این صرفاً یک گزارش پژوهشی درباره یک خطای راهبردی در سال ۵۷ است یا حامل پیامی استراتژیک برای امروز؟
به نظر میرسد این گزارش در کنار روایت گذشته، حامل این پیام نیز هست: «اشتباه سال ۵۷ را تکرار نکنیم.»
به عبارت دیگر، اگر موساد آن زمان خمینی را ترور نکرد، شاید امروز اسرائیل باید گزینه کشتن رهبر فعلی جمهوری اسلامی، علی خامنهای، را جدیتر بررسی کند؛ بهویژه با توجه به اینکه تهدید جمهوری اسلامی ممکن است در آینده از سطح موشکی متعارف به سطح تسلیحات هستهای ارتقاء پیدا کند.
آنچه این فرضیه را تقویت میکند، این است که چنین دیدگاههایی تنها محدود به رسانههایی مانند جروزالم پست نیست. برخی مقامات ارشد اسرائیلی نیز صراحتاً اعلام کردهاند که خامنهای نباید زنده بماند.
بازخوانی یک تصمیم تاریخی
براساس روایت جروزالم پست، در واپسین هفتههای پیش از پیروزی انقلاب ایران، موساد پیامی از سوی شاپور بختیار دریافت میکند که طی آن از اسرائیل خواسته شده خمینی را که در آن زمان در پاریس اقامت داشت، ترور کند.
ساواک، از طریق رییس وقت موساد در تهران، این درخواست را منتقل کرده بود. در آن زمان، خمینی از پاریس بهشدت در حال هدایت انقلاب ایران بود و بختیار نگران بازگشت او به کشور بود.
این درخواست منجر به تشکیل جلسهای اضطراری در موساد با حضور اسحاق حوفی، رییس وقت سازمان، و چند تن از افسران و تحلیلگران ارشد آن میشود. یکی از افسران واحد عملیاتی موساد تاکید کرده بود که انجام عملیات در پاریس از نظر فنی آسان است.
اما مخالفتهایی هم وجود داشت. اسحاق حوفی، بهدلایل اخلاقی، با ترور رهبران سیاسی در خارج از اسرائیل مخالف بود. دیگر تحلیلگران موساد هم معتقد بودند اطلاعات کافی درباره اهداف و میزان نفوذ خمینی ندارند و حتی برخی معتقد بودند حکومت شاه قادر به مهار خمینی خواهد بود. آنچه نادیده گرفته شد، این بود که تهدید اصلی نه از جانب مارکسیستها بلکه از سوی روحانیون بود.
در نهایت، موساد درخواست بختیار را رد میکند. دو هفته بعد، خمینی به تهران بازمیگردد و ده روز بعد، حکومت پهلوی سقوط میکند. جمهوری اسلامی بهسرعت سیاستی ضداسرائیلی در پیش میگیرد؛ دفتر اسرائیل در تهران تعطیل و به عنوان سفارت فلسطین به عرفات تحویل داده میشود و حکومت ایران به یکی از بازیگران اصلی ضداسرائیل در منطقه بدل میشود.
یوسی آلفر، تحلیلگر ارشد موساد که در آن جلسه حضور داشت، میگوید اگر زمان به عقب برمیگشت، مشاورهاش در قبال درخواست بختیار متفاوت میبود. شافیر نیز سالها بعد با حسرت گفته بود: «اگر خمینی را میکشتیم، دنیا آیا میفهمید که از چه خطری نجاتش داده بودیم؟»
آیا اشتباه نکشتن خمینی در مورد خامنهای تکرار میشود؟
گزارش جروزالم پست فقط به بازخوانی یک واقعه تاریخی نمیپردازد، بلکه تلاش میکند به مخاطب امروز اسرائیلی این پیام را بدهد که نباید تهدید جمهوری اسلامی را دستکم گرفت. بهویژه در شرایطی که احتمال میرود جمهوری اسلامی برای مقابله با ضعف منطقهایاش بهسوی تسلیحات پیشرفتهتر از جمله بمب اتمی حرکت کند، حمله به رهبران جمهوری اسلامی، از جمله خامنهای، بهعنوان گزینهای جدی در حال مطرحشدن است.
جمهوری اسلامی در جنگ اخیر ۱۲ روزه نتوانست حمایت نظامی از چین یا روسیه دریافت کند. برعکس، اسرائیل توانست با حمایت آمریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی اردن، حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی را دفع کند.
از نگاه اسرائیل، جمهوری اسلامی اکنون بیش از همیشه در انزوا قرار دارد؛ نه در منطقه متحدی دارد، نه در جامعه جهانی. حتی چین و روسیه نیز در عمل از جمهوری اسلامی فاصله گرفتهاند. جمهوری اسلامی در حال حاضر در تامین سامانههای پدافندی و تسلیحات پیشرفته با بنبست مواجه شده، چرا که چین و روسیه مایل به فروش این تجهیزات نیستند. چین با وجود روابط نفتی گسترده با ایران، تمایلی به تضعیف روابطش با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یا اسرائیل و آمریکا ندارد.
از سوی دیگر، نارضایتی گسترده مردم ایران از شرایط اقتصادی، تحریمهای گستردهتر پیش رو، بحران آب و برق و فساد داخلی، احتمال شکنندگی نظام را افزایش داده است. اسرائیل این شکاف میان نظام و مردم را بهخوبی رصد میکند.
در این شرایط، اگرچه هنوز حملهای مجدد قطعی نیست، اما به نظر میرسد اسرائیل بیش از گذشته برای حملهای احتمالی، با هدف براندازی، آماده میشود.