صبحی در تهران. خیابانی شلوغ. دختربچهای با کیف مدرسه از کنار دیواری میگذرد که با اسپری روی آن نوشتهاند: «مرگ بر آمریکا». نه از سیاست چیزی میداند، نه تصویری از آمریکا در ذهن دارد. فقط چند پرسش بیپیرایه در ذهنش شکل میگیرد: چرا مرگ؟ مرگ یعنی چه؟ مردن به چه معناست؟
این سالهای ساده اما بنیادی، دهههاست در ذهن میلیونها ایرانی تکرار میشوند. ما با شعار «مرگ» بزرگ شدهایم. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر دشمن. از نماز جمعه تا کتابهای درسی، از صداوسیما و تریبونهای حکومتی تا ذهن کودکان دبستانی. در تمام این سالها، هیچکس نپرسید: پس زندگی کجاست؟ چرا برای کسی آرزوی زندگی نمیکنیم؟
دشمنی، محور بقاست
شعار «مرگ بر آمریکا» فقط یک اعتراض سیاسی نیست؛ ستون مرکزی گفتمان جمهوری اسلامی برای بقاست.
از فردای انقلاب ۵۷، این شعار بدل به ابزار تثبیت قدرت شد؛ پرچم آمریکا سوزانده شد، خشم و نفرت بر پردههای تلویزیون و دیوار خیابانها نقش بست، و مفهوم دشمنی با «استکبار» به عنصر محوری تبلیغات حکومتی بدل شد.
در جهانی که با «مرگ» تعریف میشود، جایی برای گفتوگو، صلح یا تفاهم نمیماند. دشمنی، محور بقاست. جهانی را تصور کنید که گروهی، در قالب مردم یک کشور و حکومتش، از هر فرصتی استفاده میکنند و آرزوی مرگ شما را دارند، پرچم کشورتان را آتش میزنند و لگدمال میکنند. این همان جهانی است که جمهوری اسلامی از مردم ایران، کشور ایران، و حاکمیت خود به دنیا نشان داده است.
پزشکیان، تاکر کارلسون و دروغهای یک تدارکاتچی
گفتوگوی مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون، واجد اهمیتی فراتر از یک مصاحبه رسانهای بود. پزشکیان مدعی شد: «شعار مرگ بر آمریکا به معنای مرگ بر مردم یا مقامات آمریکا نیست، بلکه اعتراض به سیاستهای مداخلهگرانه آمریکاست.»
شاید تاکر کارلسون، چهره تلویزیونی پیشین شبکه فاکس، این ادعا را بیپرسش بپذیرد اما ما میدانیم پزشکیان چه میکند و چرا دروغ میگوید.
در ظاهر، حرفهای او تلاشی برای ترمیم چهره نظام بود؛ چراغ سبزی برای «تقیه» دیپلماتیک. اما در واقع، همین اظهارات، شکافی را در روایت رسمی نظام عیان میکند. همان روز، طرفداران حکومت در صداوسیما پرچم آمریکا را سوزاندند، از «شیطان بزرگ» گفتند و با همان لحن قدیمی فریاد زدند: «مرگ بر آمریکا».
این در حالی است که زمان زیادی نگذشته از وقتی که خامنهای صراحتاً گفت: «شعار مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و دیگر سیاستگذاران آمریکایی.»
همهاش شعار است!
•
•
از اشغال سفارت آمریکا در ۱۳۵۸ تا امروز، این شعار بدل به ابزار بقای جمهوری اسلامی شده است؛ شعاری که دشمن خارجی میسازد تا توجه افکار عمومی از بحرانهای داخلی منحرف شود.
هر زمان مردم خواستهاند پاسخ بخواهند، این شعار دوباره فریادی بر سر آنها شده: دشمن آنجاست، آنور آب، نه اینجا.
اما مردم آزادیخواه ایران مسیر دیگری رفتهاند. از جنبش سبز تا آبان ۹۸ و زن، زندگی، آزادی، شعار خیابان دیگر «مرگ بر آمریکا» نبود، «مرگ بر دیکتاتور» بود. در بسیاری از اعتراضات، معترضان حتی از روی پرچم آمریکا عبور نکردند، چون دریافته بودند که دشمن واقعی نه در آنسوی مرز، که در درون همین نظام حاکم است؛ همان ساختاری که زندگی را از مردم گرفته.
روسایجمهوری و پروژه تعدیل شعار
پزشکیان نخستین رییس دولت در جمهوری اسلامی نیست که تلاش میکند مخاطب خارج از کشور را بفریبد.
در چهار دهه گذشته، روسایجمهوری مختلف کوشیدهاند این شعار را نرمتر کنند یا معنای تازهای برایش بتراشند. هاشمی رفسنجانی مدعی بود که خمینی با حذف شعار موافق بوده، اما این روایت از سوی نهادهای امنیتی تکذیب شد. خاتمی از گفتوگوی تمدنها گفت، اما بلندگوهای حکومتی همچنان شعار مرگ را فریاد زدند. روحانی گفت مشکلی با مردم آمریکا نداریم، اما با او به شدت برخورد شد. پزشکیان هم اکنون همان مسیر را میرود، اما روایتش نه پشتوانه نهادی دارد و نه مشروعیت سیاسی.
حرفهای او به جریان اصلاحطلبان حکومتی تعلق دارد، جریانی که اکنون در ساختار قدرت جایی ندارد. شاید معدود کسانی در نظام، از سر نگرانی، این موضع را «بصیرت» بنامند، اما واقعیت این است که پزشکیان تا امروز فقط مجری اراده خامنهای بوده و نه چیز دیگر.
بازیهای تکراری درون حاکمیت
رسانهها و چهرههای نزدیک به حاکمیت بلافاصله به پزشکیان حمله کردند. الگویی تکراری: یکی از مسئولان نظام موضعی لیبرالتر میگیرد و همان چهرههای آشنا، واکنشی تند نشان میدهند. کیهان او را «فریبخورده» خواند. خبرگزاریهای وابسته به سپاه، از جمله «جوان»، خواستار دفاع رییس دولت از «ادبیات شهادت» شدند. حمید رسایی کنایه زد که او به درد خواستگاری میخورد، نه ریاستجمهوری. برخی از کاربران ارزشی نیز کمپینی برای استیضاح راه انداختند. تنها معدود چهرههایی مانند عطاالله مهاجرانی از پزشکیان دفاع کردند و سخنان او را «حامل پیام صلح» دانستند.
و ناگهان پتک ترامپ!
در همین میان، دونالد ترامپ در شام با بنیامین نتانیاهو گفت: «حکومت ایران دیگر نباید بگوید مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل. باید این لحن را کنار بگذارند.»
برای نخستینبار، مطالبهای که سالها از زبان تحلیلگران شنیده میشد، از زبان یکی از روسایجمهوری آمریکا مطرح شد. معنای ضمنی این جمله روشن است: برای مذاکره، اول باید از شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل عقبنشینی کنید.
اگر این پیششرط ترامپ برای ادامه مذاکرات باشد، باید گفت مذاکره عملاً برای هر دو طرف یک نمایش سیاسی است. جمهوری اسلامی زمان میخرد و ترامپ؟ کسی نمیداند او چه در سر دارد. او بارها نشان داده که قابل پیشبینی نیست.
عبور مردم از شعار مرگ
نسل جدید ایران دیگر به این شعارها باور ندارد. مردم در خیابانها فریاد زدند که از مرگ عبور کردهاند و بهدنبال زندگی، رفاه و آزادیاند. ایرانیان از شعار، نفرت و ایدئولوژی مرگ خستهاند. این شعارها برایشان جز تحریم، فقر و جنگهای بیحاصل، چیزی به همراه نداشته است.
آن دختربچه، آن معترض، آن نسل خسته، چیزی ساده و بدیهی میخواهد: زندگی. و شاید اکنون، بیش از هر زمان دیگری، وقت این پرسش از جمهوری اسلامی فرا رسیده باشد: چرا هنوز، در سرزمینی با اینهمه ثروت و تاریخ، «زندگی» برای میلیونها ایرانی، تنها یک رویاست؟
بدون «مرگ بر آمریکا» از جمهوری اسلامی چه میماند؟
آیا جمهوری اسلامی واقعاً از ستون ایدئولوژیک خود یعنی شعار «مرگ بر آمریکا» در حال عقبنشینی است؟ یا این فقط تاکتیکی موقت برای گذر از فشارها، انزوای منطقهای و بحرانهای داخلی است؟
اگر پزشکیان با چراغ سبز نظام سخن گفته، نشانه عقبنشینی رسمی است. اگر نه، نشانهای است از شکاف و بیاختیاری رییسجمهوری.
تاریخ جمهوری اسلامی نشان داده که عقبنشینی از شعارها یا با فشار مردم رخ داده یا با بحرانهای خارجی. شاید اینبار، هر دو عامل در کار باشند. آیا حکومت از ترس فروپاشی عقبنشسته؟ آیا وقت آن نرسیده که شعار «مرگ بر آمریکا» به تاریخ سپرده شود؟ و پرسش اصلی اینجاست: آیا بدون این شعار، جمهوری اسلامی میتواند همچنان وجود داشته باشد؟
همه این پرسشها، موضوع امشب «برنامه با کامبیز حسینی» بود. در این برنامه، از مخاطبان پرسیده شد: بدون «مرگ بر آمریکا» از جمهوری اسلامی چه میماند؟
جمشید برزگر، مهمان اصلی برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان به این پرسش پاسخ دادند.
«برنامه» که تلاش دارد صدای مردم ایران را بیواسطه به گوش یکدیگر برساند، دوشنبه تا جمعه، ساعت ۱۱ شب به وقت تهران، بهصورت زنده از تلویزیون ایران اینترنشنال پخش میشود.
عملکرد علی خامنهای به باور بسیاری، نه تنها در راستای منافع ملی ایران نبوده، بلکه مستقیم یا غیرمستقیم به تضعیف مردم، هویت و امنیت کشور انجامیده است.
سهگانه ضد ایرانی خامنهای شامل: به راه انداختن جنگ برای منافع نظام نه مردم، بیتوجهی به حفظ جان مردم در جنگ، و سوءاستفاده از نام و مفهوم ایران و وطن است.
۱. جنگی نه برای ایران، بلکه برای نظام
آغاز جنگ اخیر جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریکا، هیچ ارتباطی با منافع ملی ایران نداشت. برخلاف ادعای مقامات، نه مردم ایران و نه جغرافیای کشور هیچ تضاد منافع تاریخی یا نظامی با اسرائیل و آمریکا نداشتند.
دشمنی با اسرائیل از ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی به یکی از ارکان ایدئولوژی نظام تبدیل شد؛ پیش از آن، ایران هیچ سابقه خصومتی با اسرائیل نداشت. این جنگ و درگیریهابه وضوح ناشی از اهداف ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است، نه خواست مردم ایران.
در این سالها، هیچگاه از مردم ایران در مورد جنگ با اسرائیل یا آمریکا نظرخواهی نشده است. در واقع، رهبری جمهوری اسلامی همواره تصمیمگیر نهایی بوده و کشور را در مسیر درگیری با قدرتهای جهانی بدون مشورت با ملت قرار داده است.
۲. بیتوجهی به حفظ جان مردم در شرایط جنگی
دومین بُعد از این سهگانه، بیتوجهی کامل به حفظ جان مردم ایران در جریان درگیریهای نظامی است.
با وجود اینکه فرماندهان سپاه، از جمله علی فضلی، اذعان کردهاند که جمهوری اسلامی از ۲۰ سال پیش آماده جنگ با آمریکا و اسرائیل بوده است، در این مدت حتی ابتداییترین امکانات حفاظتی برای مردم فراهم نشده است.
در کشوری که حکومتش خود را درگیر جنگی بزرگ میبیند، نبود پناهگاه، نبود آژیر خطر، نبود اپلیکیشن هشدار حمله و حتی قطع اینترنت در زمان جنگ، نشانهای آشکار از بیتوجهی حکومت به امنیت جانی مردم است.
در حالی که اسرائیل برای حفظ جان مردم خود زیرساختهای گستردهای چون پناهگاه، سامانههای هشدار و آموزشهای عمومی تدارک دیده، مردم ایران بدون هیچگونه آمادگی رها شدهاند.
از این بدتر، به نظر میرسد کشته شدن مردم، برای دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، نه یک فاجعه بلکه یک فرصت است. تصاویر قربانیان، ابزار تبلیغاتی ضد اسرائیل و ضد آمریکا شدهاند. دستگاه حکومتی نه تنها از جان مردم محافظت نکرد، بلکه به نوعی از تلفات غیرنظامیان برای ساختن روایتهای تبلیغاتی سود برده است.
۳. سوءاستفاده از نام ایران و مفهوم وطن
سومین بخش از این سهگانه، به استفاده ابزاری از نام «ایران» و «وطن» از سوی مقامات جمهوری اسلامی بازمیگردد.
رهبری نظام اکنون شعار وطنپرستی سر میدهد و حتی از مداحان حکومتی میخواهد که شعر «ای ایران» بخوانند، اما سابقه ۴۶ ساله نظام جمهوری اسلامی نشان میدهد که همواره با نمادهای ایران باستان، هویت ملی و میراث تاریخی مخالفت کردهاند.
برای نمونه، در سالگرد تولد کوروش بزرگ – بنیانگذار ایران – بارها نیروهای امنیتی از تجمع مردم در پاسارگاد جلوگیری کردهاند. تخت جمشید، نوروز، پرچم شیر و خورشید و بسیاری دیگر از نمادهای ملی ایران همواره مورد بیتوجهی یا حتی دشمنی نظام بودهاند.
مردم ایران به خوبی آگاهند که تغییر ناگهانی در لحن مقامات حکومتی، ریشه در منافع تبلیغاتی دارد، نه بازگشت صادقانه به ارزشهای ملی. همانطور که دستگاه حاکمیتی از خون مردم در جنگ بهرهبرداری تبلیغاتی میکند، اکنون نیز از نام ایران برای جلب مشروعیت سوءاستفاده میکند.
سهگانهای که در این تحلیل به آن اشاره شد یعنی آغاز جنگی بدون پشتوانه مردمی، بیتوجهی به جان مردم در جنگ و بهرهبرداری ابزاری از نام ایران، نمایانگر نوعی از سیاستورزی است که جمهوری اسلامی را از مفهوم «حکومت ملی» دور و به «حاکمیتی ایدئولوژیک» بدل کرده است.
مردمی که در خیابانها معترض بودند، پیش از این از گلوله حکومت کشته شدند و امروز، بدون پناهگاه در جنگ، باز هم قربانی میشوند.
تلاش جمهوری اسلامی برای پنهان شدن پشت نام «ایران» و «وطن»، در حالی که سابقهاش سرشار از تخریب همین مفاهیم بوده، نهتنها باورپذیر نیست بلکه نوعی توهین به شعور تاریخی و ملی مردم ایران به شمار میرود.
آرام حسامی، استاد علوم سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، گفت: «اگر مسئله هستهای ایران حل شده بود، نیازی به ادامه مذاکرات یا بحث حمله مجدد نبود. موضوع غنیسازی اورانیوم و پایبندی به انپیتی همچنان مطرح است. استراتژی "چماق و هویج" آمریکا فعال است و پرونده روی میز باقی مانده است.»
امید معماریان، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال درباره سومین سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به ایالات متحده از زمان آغاز دور دوم ریاستجمهوری ناپیوسته دونالد ترامپ، گفت: «منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه یکسان نیست.»
معماریان تاکید کرد: «اسرائیل از ابتدا فقط به تاسیسات هستهای در ایران فکر نمیکرد و بیمیل به ادامه حملات نیست اما آمریکا تمایلی به حمله مجدد به مواضع جمهوری اسلامی ندارد.»
شهرام خلدی، پژوهشگر روابط بینالملل، در مصاحبه با ایراناینترنشنال درباره سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به واشینگتن و دیدار او با دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا گفت: «ترامپ با تهدید و وعده لغو تحریمها بهدنبال تسلیم بیقید و شرط جمهوری اسلامی است.»
خلدی تاکید کرد که اگر این تسلیم واقعی نباشد، حمله دوباره اسرائیل به ایران، حتی بدون چراغ سبز رسمی از سوی ترامپ، «تقریبا قطعی» است.
روزنامه گاردین در مطلبی تحلیلی به بررسی چگونگی استفاده گروههای تروریستی از هوش مصنوعی برای جذب نیرو و تامین مالی عملیات خود پرداخت. بر این اساس، سازمانهای ضدتروریسم در تلاشاند برتری خود را حفظ و حملات را خنثی کنند، اما دسترسی به ابزارهای دیجیتال آسانتر شده است.
گاردین روز سهشنبه ۱۷ تیر در گزارشی نوشت که مقامهای ضدتروریسم سالهاست پیگیری فعالیت گروههای تروریستی و نحوه استفاده آنها از ابزارهای دیجیتال و اپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی را به بازی «موش و چکش» (Whac-a-Mole) تشبیه میکنند؛ بازیای که در آن با نابود شدن یک تهدید، بلافاصله تهدید تازهای جای آن را میگیرد.
گروههای جهادی مانند داعش و پیشتر القاعده، و همچنین گروههای نژادپرست افراطی همچون نئونازیهای «بیس»، از ابزارهای دیجیتال برای جذب نیرو، تامین مالی پنهانی از طریق رمزارزها، دانلود نقشههای ساخت سلاح با چاپگر سهبعدی و آموزش فنون خرابکاری به هوادارانشان بهره گرفتهاند.
در این میان، نهادهای اطلاعاتی و نیروهای انتظامی همواره در تلاش بودهاند که از آنها عقب نمانند.
تروریستها از هوش مصنوعی برای تسریع در فعالیتهای موجودشان بهره میبرند
با گذر زمان و افزایش دسترسی به منابع متنباز، تلاشها برای خنثیسازی حملات این گروهها و حفظ برتری فناورانه بر آنها نیز پیشرفتهتر و پیچیدهتر شده است.
اکنون با ظهور هوش مصنوعی چه بهعنوان فناوری در حال توسعه سریع و چه بهصورت اپلیکیشنهای رایگان و در دسترس کنونی، نهادهای امنیتی در حال تقلا هستند.
منابع مطلع از تلاشهای ضدتروریستی دولت آمریکا به روزنامه گاردین گفتهاند که چندین نهاد امنیتی عمیقاً نگراناند هوش مصنوعی بهطور فزایندهای به گروههای متخاصم در برنامهریزی و اجرای عملیات قدرت و توانایی بیشتری میدهد.
آدام هدلی، بنیانگذار و مدیر اجرایی سازمان «فناوری علیه تروریسم» که کمیته اجرایی مبارزه با تروریسم سازمان ملل از آن حمایت میکند، گفت: «تحقیقات ما دقیقا همین روندی را که اکنون شاهدش هستیم پیشبینی کرده بود؛ اینکه گروههای تروریستی از هوش مصنوعی بیشتر برای سرعت بخشیدن به فعالیتهای فعلی خود استفاده میکنند، نه برای ایجاد یک جهش بنیادین در تواناییهای عملیاتیشان.»
او افزود خطرات آینده شامل استفاده تروریستها از هوش مصنوعی برای توسعه سریع اپلیکیشنها و وبسایتهاست؛ اما در اساس، هوش مصنوعی تولیدی (Generative AI) تهدیدهای ناشی از فناوریهای موجود را تقویت میکند، نه اینکه دسته تهدیدهای کاملا جدیدی ایجاد کند.
تا اینجا، گروههایی مانند داعش و دیگر سازمانهای مشابه، استفاده از هوش مصنوعی را آغاز کردهاند و بهویژه با کمک چتباتهایی مثل چتجیپیتی، محتوای تبلیغاتی خود را در قالبهای چندرسانهای و با روشهایی تازه و گستردهتر منتشر میکنند.
مصطفی ایاد، مدیر اجرایی موسسه گفتوگوی راهبردی برای آفریقا، خاورمیانه و آسیا گفت: «بخش زیادی از کاری که هوش مصنوعی انجام میدهد، تقویت همان چیزهایی است که پیشتر هم وجود داشتهاند. این فناوری توان تبلیغاتی و انتشار محتوای آنها را افزایش داده و حالا به یکی از اجزای اصلی این روند تبدیل شده است.»
اعضای داعش چطور از هوش مصنوعی برای طراحی حملاتشان استفاده میکنند
داعش علاقهاش به هوش مصنوعی را پنهان نمیکند و اکنون بهصراحت فرصت بهرهبرداری از امکانات فعلی آن را به رسمیت شناخته است.
این گروه حتی در یک کانال رمزگذاریشده «راهنمای ابزارها و خطرات هوش مصنوعی» را برای حامیانش منتشر کرده است.
داعش در یکی از آخرین نشریات تبلیغاتی خود، درباره آینده هوش مصنوعی نوشت و تاکید کرد که باید این فناوری را به بخشی از عملیات خود تبدیل کند.
در یکی از مقالههای نشریه داعش آمده است: «برای هر فرد، فارغ از زمینه کاری یا تخصصش، درک ظرایف هوش مصنوعی به ضرورتی غیرقابل اجتناب تبدیل شده است.»
در همین نشریه، یکی از نویسندگان داعش توضیح میدهد که خدمات هوش مصنوعی میتوانند «مشاوران دیجیتال» و «دستیاران تحقیقاتی» برای هر عضو گروه باشند.
در یکی از اتاقهای گفتوگوی فعال داعش که برای ارتباط با پیروان و جذب نیرو استفاده میشود، کاربران شروع به بحث درباره روشهای استفاده از هوش مصنوعی کردهاند؛ هرچند برخی همچنان با احتیاط به آن نگاه میکنند.
یکی از کاربران پرسیده بود که آیا استفاده از چتجیپیتی برای یادگیری «چگونه ساختن مواد منفجره» امن است یا نه.
او همچنین ابراز تردید کرده بود که آیا سازمانهای امنیتی فعالیت در این حوزه را زیر نظر دارند یا خیر؛ موضوعی که به یکی از نگرانیهای جدی درباره حریم خصوصی این چتبات از زمان راهاندازیاش تبدیل شده است.
یکی دیگر از کاربران پرسیده بود: «گزینههای دیگری وجود دارد؟ چیزی که امن باشد.»
اما کاربر دیگری با ارسال طرح و دستورالعملی درباره ساخت «نقشه اولیه یک نمونه خودروی کنترلی از راه دور طبق گفتههای چتجیپیتی»، راهی غیرمستقیم برای دور زدن سیستمهای نظارتی پیدا کرده بود.
استفاده از خودرو برای حمله، مثل زیر گرفتن عابران، به یکی از روشهای رایج داعش در حملات اخیر از سوی اعضا و هوادارانش تبدیل شده است.
در ماه مارس، یکی از حسابهای مرتبط با داعش حتی یک ویدیوی ساخت بمب با استفاده از هوش مصنوعی منتشر کرد که در آن یک آواتار، دستور تهیه بمبی با وسایل خانگی را توضیح میداد.
گروههای راست افراطی نیز به نوبه خود به هوش مصنوعی علاقه نشان دادهاند؛ مثلا یکی از این گروهها به هوادارانش آموزش داده چگونه میتوانند با استفاده از آن، میمهای جعلی و گمراهکننده بسازند.
گروههای دیگر نیز به دنبال تولید گرافیکهایی از آدولف هیتلر و محتوای تبلیغاتی با استفاده از هوش مصنوعی بودهاند.
ایاد در این زمینه گفت برخی از این ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی به لحاظ امنیت عملیاتی نیز برای گروههای تروریستی «نعمت» بودهاند؛ مثلا در زمینه فنون ارتباطیِ امن، مانند استفاده از تغییردهندههای صدای رمزگذاریشده که امکان پنهان کردن صدا را میدهند.
پیشینه استفاده گروههای تروریستی از فضای دیجیتال
گروههای تروریستی همیشه در استفاده حداکثری از فضاهای دیجیتال برای رشد و گسترش خود پیشرو بودهاند و حالا هوش مصنوعی فقط آخرین نمونه از این روند است.
در ژوئن ۲۰۱۴، زمانی که داعش تازه در حال ورود به عرصه آگاهی جهانی بود، تصاویر و پیامهای اعدام دستهجمعی بیش از هزار مرد را هنگام حمله به موصل بهصورت زنده در توییتر منتشر کرد؛ اقدامی که باعث فرار نیروهای ارتش عراق شد.
پس از آن و با تشکیل «خلافت» و افزایش عملیاتهای سایبری این گروه، تلاش گسترده و هماهنگی میان دولتها و شرکتهای بزرگ فناوری در سیلیکون ولی برای حذف حسابهای داعش در فضای مجازی آغاز شد.
از آن زمان، سازمانهای اطلاعاتی غربی به فضاهایی مانند رمزارزها، پیامرسانهای رمزگذاریشده و سایتهایی که اطلاعات چاپ سهبعدی اسلحه ارائه میدهند، به چشم حوزههایی برای نظارت و کنترل نگاه میکنند.
با اینحال کاهش بودجه و تعدیل در عملیاتهای ضدتروریسم در کشورهای مختلف مانند دولت جو بایدن در آمریکا، این تلاشها را تضعیف کرده است.
هدلی هشدار داد استانداردها بهشدت افت کردهاند و پلتفرمها و دولتها تمرکز کمتری بر این حوزه دارند.
مدیر اجرایی سازمان فناوری علیه تروریسم از شرکتهایی مانند متا و اوپنایآی خواست مکانیزمهای موجود از جمله «اشتراکگذاری هَش و روشهای سنتی شناسایی» را تقویت و روی بهبود «مدیریت محتوا» درباره ایآی کار کنند.