محاصره خانه گوهر عشقی و حکم حبس برای محبوبه رمضانی و رحیمه یوسفزاده
در دومین سالگرد کشتهشدگان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، فشارهای قضایی و امنیتی بر مادران دادخواه در حال افزایش است. محبوبه رمضانی و رحیمه یوسفزاده با حکم دادگاه انقلاب شهریار به حبس محکوم شدند. همزمان ماموران امنیتی از خروج گوهر عشقی از خانه برای تحصن و اعتراض، جلوگیری کردند.
رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، روز دوم مهر ماه با انتشار مطلبی در حساب ایکس خود خبر داد که دادگاه انقلاب شهریار برای محبوبه رمضانی و رحیمه یوسفزاده، مادران پژمان قلیپور و نوید بهبودی، دو معترض کشتهشده، احکام یک سال و نیم حبس صادر کرد.
این دو مادر دادخواه، هر کدام بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به شش ماه حبس، برای اتهام «عضویت در گروه مادران کشتهشدگان آبان ۹۸» به شش ماه حبس و بابت اتهام «اهانت به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی»، به تحمل شش ماه و یک روز حبس، محکوم شدند.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات این دو، روز ششم دی ۱۴۰۲ در شعبه دوم دادگاه انقلاب شهریار برگزار شد.
رمضانی و یوسفزاده، پیش از این به دلیل فعالیتهای خود در مسیر دادخواهی، سابقه فشارهای امنیتی و قضایی را بر خود داشتهاند.
آنها در تاریخ ۲۰ تیر ۱۴۰۱ همراه با شمار دیگری از خانوادههای دادخواه به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و اوایل مرداد ماه همان سال به صورت موقت آزاد شدند.
رحیمه یوسفزاده و محبوبه رمضانی
پژمان قلیپور ملاطی، متولد هفتم شهریور ۱۳۸۰ و از کشتهشدگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ است.
او در روز ۲۶ آبان ۹۸ در مارلیک کرج به دنبال اصابت پنج گلوله شلیک شده از سوی نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.
قلیپور هنگام جانباختن زیر ۱۸ سال داشت و در فهرست کودکان کشتهشده در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران قرار گرفت.
نوید بهبودی، متولد ۲۷ شهریور ۱۳۷۵، دیگر کشتهشده آبان خونین ۹۸ است.
او روز ۲۶ آبان ۱۳۹۸ در شهر قدس (قلعه حسنخان) تهران به دنبال اصابت گلوله شلیک شده از سوی نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.
ممانعت از خروج گوهر عشقی از خانه
ماموران امنیتی، روز دوم مهر ماه از خروج گوهر عشقی، مادر دادخواه ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویس کشته شده در بازداشتگاه پلیس فتا، از خانه برای تحصن و اعتراض در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در تهران جلوگیری کردند.
صفحه اینستاگرام این مادر دادخواه از محاصره خانه او از سوی ماموران امنیتی خبر داد و نوشت از خروج او از خانه جلوگیری شده است.
عشقی، روز اول مهر ماه با انتشار ویدیویی در اینستاگرام اعلام کرد از روز دوم مهر به دلیل بازداشت معترضان و خانوادههای کشتهشدگان، مقابل ساختمان سازمان ملل در تهران اعتصاب غذا میکند.
ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویس، آبان ماه ۱۳۹۱ به دست ماموران پلیس فتا به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت شد.
او در پی شکنجه در زمان بازجویی، در بازداشتگاه این نهاد امنیتی جان باخت.
تجمع ایرانیان سوئد در حمایت از دادخواهان
در ادامه تجمعهای اعتراضی ایرانیان خارج کشور، همزمان با دومین سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی»، گروهى از ايرانيان ساكن سوئد، در شهر استکهلم تجمعی اعتراضی برگزار کردند.
این تجمع در حمايت از خانوادههاى دادخواه از جمله گوهر عشقى و دايهمينا سلطانی، در مقابل ساختمان پارلمان سوئد برگزار شد.
مینا سلطانی، مادر شهریار محمدی، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، یکی از اعضای خانوادههای دادخواه است که روز ۲۱ شهریور به دست نیروهای امنیتی در بوکان بازداشت شد.
نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی همواره فشار فزایندهای را بر خانوادههای دادخواه در سراسر ایران وارد کرده و از این طریق سعی در متوقف کردن فعالیتهای آنها در مسیر دادخواهی داشتهاند.
بسیاری از خانوادههای کشتهشدگان خیزش انقلابی و دیگر اعتراضات ضد حکومتی، در یک سال گذشته بازداشت و احضار شدهاند.
برخی دیگر از جمله ماشالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی، از اعدامشدگان خیزش انقلابی، ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، مادر و پدر پویا بختیاری، از جانباختگان آبان ۹۸ و راحله راحمیپور، خواهر دادخواه حسین راحمیپور، زندانی سیاسی اعدامشده در سال ۱۳۶۳، همچنان در زندان هستند.
جمهوری اسلامی در یک ماه گذشته و با نزدیک شدن به سالگرد کشتهشدگان خیزش، فشارهای فزایندهای را بر خانوادههای دادخواه و فعالان مدنی و سیاسی در سراسر ایران وارد کرد.
جامعه جهانی بهائی در واکنش به سفر مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در بیانیهای با اشاره به وعدههای پزشکیان برای احترام به حقوق تمامی اقلیتهای قومی و دینی در کشور، نوشت که بهائیان همچنان در ایران هدف آزار و اذیت قرار میگیرند.
جامعه جهانی بهائی در بیانیهای که روز دوم مهر ماه صادر کرد، یادآور شد پزشکیان به دنبال موجی از وعدهها که در ماههای گذشته به مردم ایران داد، رییسجمهور شده و به سازمان ملل رفته است.
این بیانیه با یادآوری وعدههای پزشکیان مبنی بر عدم وجود تفاوت میان انسانها و اینکه گفته بود «مردم مانند دانههای شانه برابر هستند»، نوشت: «با وجود این در جمهوری اسلامی ایران، همچنان فاصله زیادی بین قول و عمل وجود دارد؛ به ویژه در مورد آزار و سرکوب بهائیان.»
پزشکیان پیش از سفر خود به نیویورک، اعلام کرد هدفش از این سفر «خنثی کردن جو موجود در خارج کشور درباره جمهوری اسلامی» است.
رییس دولت چهاردهم روز یکم مهر ماه گفت: «میتوانیم با ایرانیان آنجا تبادل نظر کنیم و جوی که در خارج کشور ما ایجاد کردند خنثی کنیم. واقعیت همان نیست که آنان از پشت تلویزیون و تریبونها یا در مجامع مطرح میکنند.»
سیمین فهندژ، نماینده جامعه جهانی بهائی در مقر سازمان ملل در ژنو گفت که مایل است با خوشبینی به اظهارات پزشکیان نگاه کند اما بر اساس تجربههای گذشته و کنونی، بیشتر باید به عملکرد او و نه گفتههایش توجه کرد.
فهندژ اضافه کرد: «این وعدهها هنوز منجر به هیچ تغییری در واقعیت زندگی بهائیان نشده است و شواهد آزار و سرکوب مداوم آنان بدتر و بزرگتر از آن است که بتوان آنها را نادیده گرفت.»
سخنگوی جامعه جهانی بهائی یادآور شد تمامی روسای جمهوری پیشین نیز وعدههای مشابهی دادند اما بهائیان ایران همچنان «از گهواره تا گور» با همان آزار و سرکوب مداوم مواجه بوده و هستند.
پزشکیان روز یکشنبه هنگام ورود به آمریکا برای شرکت در هفتاد و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «به جای خونریزی و جنگ و کشتار باید دنیایی درست بکنیم که در آن همه انسانها بتوانند راحت زندگی کنند.»
مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و تحلیلگر در ایراناینترنشنال، میگوید که پزشکیان در نهایت نماینده علی خامنهای و مبلغ جمهوری اسلامی در سازمان ملل و در گفتوگو با رسانهها خواهد بود.
جامعه جهانی بهائی در بخشی از بیانیه روز دوم مهر خود، صحبتهای پزشکیان را در تضاد شدید با جدیدترین حملات به بهائیان در نقاط مختلف ایران در هفتههای اخیر دانست.
این بیانیه با اشاره به اینکه پزشکیان گفته است ارتباط میان ایرانیان «از اقوام و مذاهب مختلف» باید «از طریق گفتوگوهای فرهنگی و هنری تقویت شود»، یادآور شد: «در واقعیت در مرداد ماه امسال پرونده فرسایشی و بسیار ناعادلانه ۱۰ زن بهائی در اصفهان، با حضور این زنان در دادسرای انقلاب اصفهان و متهم شدن به جرم ترویج عقاید بهائی، وارد مرحله جدیدی شد.»
جامعه جهانی بهائی اضافه کرد: «دلیل این اتهام، برگزاری کلاسهای زبان انگلیسی، موسیقی، یوگا و نقاشی برای نوجوانان، کودکان و مهاجران افغانستانی در این شهر بود. این اتهامها نتیجه شکایتهای خصوصی همسایگان این بهائیان است که با فشار ماموران دولتی و با تهدید تلفنی و احضار این همسایگان به دادگاه اخذ شده است. با وجود اینکه دادگاه هنوز در حال برگزاری است این ۱۰ زن عملا مجرم شناخته شدهاند.»
دادسرای اصفهان، ۱۴ مرداد امسال کیفرخواست پرونده یگانه آگاهی، ندا بدخش، پرستو حکیم، نگین خادمی، آرزو سبحانیان، مژگان شاهرضایی، شانا شوقیفر، یگانه روحبخش، ندا عمادی و بهاره لطفی، زنان بهائی را با اتهامات «تبلیغ علیه نظام و انجام فعالیت تبلیغی و آموزشی انحرافی مغایر با شرع مقدس اسلام» صادر کرد.
جامعه جهانی بهائی در بیانیه خود به موارد دیگری از نقض حقوق شهروندان بهائی در ایران از جمله محرومیت از تحصیل هزاران جوان بهائی در بیش از چهار دهه گذشته، بازداشت، مصادره اموال، پلمب محل کسب، آتش زدن آرامستان بهائیان و قطع تماسهای تلفنی و ملاقاتهای خانوادگی مهوش ثابت، زن بهائی زندانی در اوین اشاره کرد.
در بخشی از این بیانیه با بیان اینکه «دولت ایران باید حقوق بشر را رعایت کند و همه را در مقابل قانون برابر بداند»، به نقل از فهندژ آمده است: «برای اینکه اقدامات رییسجمهور پزشکیان با این خواست مردم و با گفتههای خودش مطابقت داشته باشد، او و همکارانش باید حقوق بهائیان، سایر اقلیتهای دینی و قومی، زنان و همه کسانی را که تحت حفاظت دولت او هستند، رعایت کنند.»
بهائیان بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران هستند که از زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ به طور سیستماتیک هدف آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
فشارهای جمهوری اسلامی بر بهائیان در ایران طی ماههای گذشته شدت گرفته است.
منابع غیررسمی میگویند بیش از ۳۰۰ هزار شهروند بهائی در ایران زندگی میکنند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی تنها ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی را به رسمیت میشناسد.
تابلوی شرمساری مقابل سفارت جمهوری اسلامی در برلین
همزمان با بیانیه جامعه جهانی بهائی، سازمان عفو بینالملل با نصب تابلوی شرمساری مقابل سفارت جمهوری اسلامی در برلین، خواستار توقف اعدامها در ایران، به ویژه اعدام کودکان شد.
عفو بینالملل بر روی این تابلو شعار «اعدامها را در ایران متوقف کنید» نوشته است.
این نهاد حقوق بشری در بخش دیگری از متن خود بر روی این تابلو نوشته است: «زندانهای ایران به صحنه اعدامهای دولتی دستهجمعی تبدیل شدهاند. در میان هزاران نفر کشتهشده، اعضای گروههای قومی و به حاشیه راندهشده و همچنین معترضان، از جمله کودکان قرار دارند.
عفو بینالملل خطاب به جامعه بینالمللی نوشت: «اکنون برای پایان دادن به اعدامها تلاش کنید.»
«مینشستیم کیهان میخواندیم، هر چه نوشته بود در ذهنمان وارونه میکردیم و به آنچه در جامعه میگذشت، دست مییافتیم.»
این شوخی رایج بسیاری از زندانیان سیاسی پس از آزادی است. اغلب نیز چنین پاسخی میشوند که: «وضعیت ما نیز این بیرون تفاوت چندانی با شما نداشت.»
همین مکالمه طنزآمیز، تصویری نسبتا دقیق از وضعیت آزادی رسانه در ایران بهدست میدهد.
رسانههای داخل کشور، سالهاست از روزهای اوج و طلایی خود فاصله گرفتهاند.
حتی در وضعیت سفید نیز برای این رسانهها رمق چندانی نمانده تا به رسالت اصیل خود، آگاهیرسانی مستقل و نور تاباندن بر تاریکخانهها، بپردازند. دادگاه و توقیف و حبس، در کنار فقدان امنیت شغلی، دغدغه معیشت و بسیاری علل دیگر، روزنامهنگاران و رسانههای داخل کشور را به خودسانسوری کشاندهاست.
بیش از تمام اینها اما بیاعتمادی جمعی به رسانههای رسمی و دارای مجوز، عاملی حیاتی در عدم تاثیرگذاری این رسانههاست.
در دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، هنوز هم وقتی از نقش رسانهها در اعتراضات سال ۱۴۰۱ سخنی به میان میآید، بلافاصله نام دو روزنامهنگار زن ایرانی به ذهن خطور میکند: نیلوفر حامدی و الهه محمدی. روزنامهنگارانی که با حبس طولانیمدت مواجه و حتی با اتهام «جاسوسی» روبهرو شدند.
این دو اما تنها روزنامهنگارانی نبودند که در آن سال خونبار هزینههای سنگین پرداختند.
بنا بر گزارش کمیته جهانی حمایت از روزنامهنگاران، از شهریور ۱۴۰۱ و پس از قتل مهسا ژینا امینی، دستکم ۴۰ روزنامهنگار، عکاس و مستندساز، شاغلان در رسانههای رسمی یا خبرنگاران آزاد، بازداشت شدند.
جستوجوی این فهرست بلندبالا، جامعه را با نامهایی آشنا میکند که تا به حال به گوشش نخورده بود. عجیبتر اینکه برخی از آنها از رسانههای حکومتی چون «خبرگزاری مهر» بودهاند که بهدلیل پوشش یا شرکت در اعتراضهای مردمی بازداشت شدند.
با وجود تعداد قابل توجه روزنامهنگار و خبرنگار شجاع و مستقل اما اگر از میزان تاثیرگذاری رسانههای داخلی در جریان اعتراضها، خیزشها و جنبشها بپرسیم، پاسخ تقریبا هیچ است.
اینکه چرا و چهطور به این نقطه رسیدیم، جای سوال است.
چنبره دیو مخوف «امنیتی» بر پیکر رسانه
حساسیت و بدگمانی رهبر جمهوری اسلامی نسبت به رسانه و فعالان آن، بر هیچکس پوشیده نیست.
علی خامنهای از زمانی که بر کرسی ولایت فقیه تکیه زد، در اغلب سخنرانیهای خود دستکم اشاره کوتاهی به «نقش رسانهها» در «کنترل و مهندسی افکار عمومی» داشته است.
این حساسیت چنان است که او حتی در سخنرانی فروردین ۱۴۰۳ خود در جمع شاعران نیز گفت که «شعر رسانه است» و از این طریق دوباره به اهمیت رسانه پرداخت و اشاره کرد: «رسانه از موشک و پهپاد هم در عقب راندن دشمن موثرتر است.»
تحلیل محتوای سخنرانیهای خامنهای در باب «رسانه»، نگاه بدبینانه او را به این عرصه نمایان میکند.
«تریبون بیگانگان»، «نشخوار تفکرات غرب»، «جنگ نرم»، «شبیخون فرهنگی» و سرآمد تمام آنان «جنگ رسانهای». اینها، همان کدهایی هستند که به «امنیتی شدن فضای رسانه» منجر شده است.
اگرچه آماری رسمی از شمار نشریات و روزنامههای توقیف شده در ۴۰ سال گذشته در دست نیست اما با نگاهی تاریخی دستکم ۷۰ عنوان از این رسانههای توقیف یا لغو مجوز شده را میتوان بهخاطر آورد.
این چنبره سخت امنیتی بر سر رسانهها، کار را به جایی رسانده که مطابق گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز در اردیبهشت ۱۴۰۳، از حیث آزادی رسانه، ایران در میان ۱۸۰ کشور رتبه ناامیدکننده ۱۷۶ را به خود اختصاص داده است.
در این فهرست، تنها سوریه، کره شمالی، افغانستان و اریتره از ایران پایینتر قرار گرفتند.
بدیهی است که در چنین شرایطی، انتظار تاثیرگذاری رسانههای داخلی در برهه اعتراضها و خیزشهای مردمی که در آن فضا حتی امنیتیتر از وضعیت سفید است، انتظاری گزاف و غیرمنصفانه است.
اما «امنیتیسازی» تنها عامل بیتوجهی جامعه به رسانهها نیست.
جنبشهای اعتراضی بدون رسانههای موثر نمیتوانند به موفقیت دست یابند
اعتماد، حلقه مفقوده
در یکی از بولتنهای هک شده خبرگزاری فارس در سال ۱۴۰۱، به نشستی میان فرماندهان سپاه پاسداران و خامنهای اشاره شده است که در آن، فرماندهان امنیتی و نظامی از خطرات دستگیری مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان، سخن گفتهاند.
اینجا خامنهای دیگر تاکتیک رایج حکومت را پیشنهاد کرده است: «نباید بازداشت شود، بیآبرویش کنید.»
در حوزه رسانه نیز سالهاست همین تاکتیک اجرایی شده است: حکومت تلاش میکند رسانههای منتقد و مستقل داخلی را علاوه بر سرکوب، بیآبرو کند. اتصال این رسانهها به آنچه «غرب» میخوانند، فاسد و دروغگو نامیدن خبرنگاران این رسانهها و پروندهسازیهای اخلاقی و مالی برای آنان، از دیگر تاکتیکهای رایج حکومت برای مقابله با رسانههای داخلی است.
در سالهای اخیر این تاکتیک نهتنها از جانب حکومت که از سوی جریانهای سیاسی نیز علیه رسانههای مخالف خود به کار میرود، تا جایی که حتی روزنامهنگار زندانی چون الهه محمدی به «تجزیهطلبی» متهم و رسانهها و روزنامهنگاران راستگرا و ملیگرا، به مزدوری و جاسوسی برای حکومت متهم میشوند.
اگرچه گاهی رسانههای داخلی نیز با موضعگیریهای خود در برهههای حساس نظیر شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی به اعتماد عمومی ضربه زدهاند اما از نگاه برخی ناظران و فعالان رسانه، چنین حملات جناحیای به رسانهها و روزنامهنگاران منتقد حکومت بهخصوص در داخل کشور، جامعه را با بحران سقوط در اعتماد به رسانههای رسمی مواجه میکند.
گواه این بیاعتمادی جمعی به رسانهها را میتوان در نظرسنجیهای موسسه گمان و مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) یافت.
بنا بر نظرسنجی تیر ماه ۱۴۰۲ که از سوی موسسه گمان درباره «نگرش ایرانیان به رسانهها» صورت گرفت، بیش از ۶۸ درصد مردم ایران اخبار روز را اغلب اوقات از طریق «شبکههای اجتماعی» دنبال میکنند و حدود ۳۵ درصد از طریق شبکههای فارسیزبان خارج از کشور.
سهم صداوسیما ۱۲/۵ درصد و سهم روزنامهها و نشریات داخلی تنها ۲/۵ درصد است.
اگرچه این آمار با نظرسنجی حکومتی ایسپا که در آبان ۱۴۰۲ صورت گرفت بسیار متفاوت است اما سقوط اعتماد جمعی به رسانههای رسمی را حتی در نظرسنجی ایسپا نیز میتوان یافت.
مطابق نظرسنجی ایسپا، حدود ۳۸ درصد مردم اخبار را از طریق صداوسیما پیگیری میکردند.
این آمار در سال ۱۳۹۶، ۵۱ درصد بوده است.
ایسپا اینطور گزارش داده که ۳۱ درصد مردم اخبار را از طریق شبکههای اجتماعی دنبال میکنند؛ هر چند مطابق این نظرسنجی در سال ۱۳۹۶ تنها ۱۲ درصد مردم به اخبار شبکههای اجتماعی اعتماد داشتهاند.
بر این اساس، حتی در نظرسنجی حکومتی ایسپا نیز اعتماد به شبکههای اجتماعی حدود ۲۰ درصد افزایش داشته است.
معترض بیرسانه، معترض بیصدا
رسانه، سکویی برای ارسال پیام معترضان به جهان است. سکویی برای انسجام فکری و همدلی اجتماعی. معترضی که رسانه نداشته باشد، حتی اگر به خون بغلتد، مرگ ایثارگرانهاش کمثمر خواهد شد.
اگرچه گسترش شبکههای اجتماعی بستری بینهایت وسیع برای خبررسانی و هدایتگری فراهم آورده است و میتوان آن را فرصتی برای مقابله با «هدایت افکار عمومی» از سوی رسانههای رسمی دانست اما بسیاری از کارشناسان حوزه خبر و رسانه، خطرات آن را بیش از امتیازاتش ارزیابی میکنند.
موج عظیمی از حسابها غیررسمی که به بهانه «حفظ امنیت» نام و نشان و خط و ربط مشخصی ندارند، بهطور مداوم دست به پخش اطلاعات میزنند.
حسابهایی که بعضا حتی پاسخگوی اقدامات خود نیستند.
اگر به رسانه و خبرنگار شناخته شده و رسمی نتوان اعتماد کرد، چگونه به ریسمان حسابی غیررسمی و بینام نشان میتوان چنگ زد؟
جنبش و خیزش بیرسانه، محکوم به شکست یا تضعیف است. جامعه باید اعتماد خود را به رسانهها بازیابی کند و از سوی دیگر، رسانهها نیز باید با خود انتقادی بیرحمانه، اعتبار از دست رفته را باز یابند.
سیل خروشان و امواج دیگر اعتراض، دیر یا زود مجددا از راه خواهد رسید. شالوده سست رسانهها اگر تقویت نشود، این بار سقوط خواهند کرد.
در آن روز، چراغی جز چراغ رسانه به کار نخواهد آمد. اسارت در تاریکی و سیل ویرانگر، همه را غرق خواهد کرد. چراغی باید یافت، اگر نه، چراغی نو باید ساخت.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در حکمی محمد مخبر، معاون اول ریاستجمهوری در دولت ابراهیم رئیسی را به عنوان مشاور و دستیار خود منصوب کرد. خامنهای در حکم انتصاب او تاکید کرد وظیفه مخبر «امتداد سیاست مدبرانه» دولت رئیسی برای «شناسایی و بهکارگیری نیروهای جوان و نخبه» است.
حکم مقام تازه مخبر، روز دوشنبه دوم مهر منتشر شد.
روشن نیست که او در مقام دستیار رهبر جمهوری اسلامی وظیفه انجام کدام امور را برعهده دارد.
از سوی دیگر این انتصاب میتواند گویای سیاست رهبر جمهوری اسلامی در محدود و ناکارآمد کردن بیش از پیش قوه مجریه باشد.
مخبر مهره مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی است.
در حالی که هنوز خبر مرگ رئیسی تایید نشده بود، خامنهای وارد میدان شد و گفت: «ملت نگران نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید.»
او میدانست در نبود رئیسی، کفیلش محمد مخبر، چهرهای است که ۱۴ سال سکاندار بزرگترین مجموعه اقتصادی تحت امر رهبری بوده است.
کارنامه محمد مخبر
۱۳۶ هزار و ۱۶۶ شهروند ایرانی در فاصله بهمن سال ۱۳۹۸ تا بهمن ۱۴۰۱ بر اثر کرونا جان باختند. این را آمارهای رسمی میگوید.
حالا یافتههای یک تحقیق علمی ثابت کرده است اگر جمهوری اسلامی بر استفاده از واکسن ایرانی اصرار نمیکرد و مثل ترکیه با واکسنهای رایج آن زمان به جنگ کووید-۱۹ میرفت، ۵۰ هزار نفر از کشتهشدگان، زنده میماندند.
مهمترین واکسن تولید جمهوری اسلامی، واکسن «کو برکت» بود که مجری پروژه آن مخبر، رییس وقت ستاد اجرایی «فرمان امام»، زیر نظر مستقیم خامنهای بود.
ایرانیان با چهره مخبر در روزهای سیاه همهگیری کرونا آشنا شدند؛ وقتی که در برنامهای تلویزیونی، دخترش طیبه را جلوی دوربین نشاند تا اولین دریافتکننده واکسن ایرانی کرونا شود.
کرونا تمام شد و مخبر هم از ستاد اجرایی رفت اما همان کسی که از مسئولان آن روزگار بود، برای مدت حدود دو ماه بدون برگزاری انتخابات، پشت میز نفر دوم جمهوری اسلامی نشست.
محمد مخبر در جایگاه ریاست ستاد اجرائی انحصار واردات کیتهای تشخیص کرونا و تولید مهمترین واکسن ایرانی کرونا یعنی کو-برکت را در اختیار داشت
محمد مخبر کیست؟
محمد مخبر دزفولی، مشهور به محمد مخبر، متولد تیر ماه ۱۳۳۴ در دزفول است. پدرش عباس، از واعظان بهنام دزفول بوده که پس از انقلاب هم سمتهایی داشته است.
مخبر در سال ۱۳۷۴ یک موسسه به نام پدرش تاسیس کرده که امروز به وسیله نزدیکانش مدیریت میشود.
او پیش از انقلاب جزو گروه «منصورون» بود. منصورون یکی از گروههای هفتگانه تشکیلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به شمار میرود.
برخی میگویند این گروه در به آتش کشیدن سینما رکس آبادان نقش داشته است.
گروه منصورون پیوند عجیبی هم با شرایط امروز دارد.
رئیسی که روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ با سقوط بالگردش کشته شد، عضو «هیات مرگ» و عامل کشتار ۱۳۶۷ بود. یکی دیگر از اعضای آن هیات، علیرضا آوایی بود. او برادری دارد به نام احمد که نماینده ادوار مجلس است و دیگر عضو گروه منصورون در کنار مخبر بوده است.
عضو دیگر گروه منصورون در کنار مخبر، محسن رضایی بود که با آغاز کار دولت رئیسی، معاون اقتصادی او شد.
مخبر از همین حلقه موسسان منصورون بالا رفتن از پلههای ترقی را آغاز کرد.
او در دهه ۱۳۸۰ وقتی یکی دیگر از یارانش در گروه منصورون، یعنی محمد فروزنده، ریاست بنیاد مستضعفان را بر عهده داشت، با عنوان معاون بازرگانی و حمل و نقل بنیاد مستضعفان وارد تشکیلات اقتصادی زیر نظر خامنهای شد.
عباس مخبر دزفولی، از منصوبین روحالله خمینی در دزفول پدر محمد مخبر
مخبر و تُرکسل
دهها سمت، از عضویت در هیات مدیره شرکتهای اقماری بنیاد مستضعفان تا ستاد اجرایی، حاصل فعالیتهای مخبر از دهه ۸۰ تاکنون است. مهمترین آنها: ریاست هیات مدیره بانک سینا، وابسته به بنیاد مستضعفان.
گفته میشود مخبر در سال ۱۳۸۳ و وقتی مردم او را مثل امروز نمیشناختند، نقش مهمی در اقناع مجلس برای کنار گذاشتن ترکسل از پروژه ایرانسل و جایگزین کردن آن با شرکت ام.تی.ان آفریقای جنوبی داشته است. معمایی که یک سر آن به بنیاد مستضعفان به عنوان سهامدار ایرانسل و مخبر به عنوان یکی از مدیران بنیاد مستضعفان میرسد و سر دیگر آن به حمیدرضا عارف، پسر و صاحب «ژن خوب» محمدرضا عارف، از چهرههای اصلاحطلب.
مخبر پس از ایفای نقش در پروژه ایرانسل از تیر ماه ۱۳۸۶ با حکم خامنهای به ریاست ستاد اجرایی فرمان امام رسید. نهادی ثروتمند و البته مبهم که از سوی آمریکا تحریم شده است.
او در دوران طولانی ۱۴ ساله ریاستش و در ستاد اجرایی، این نهاد اقتصادی مبهم را بیش از پیش برای خامنهای پروار کرد.
یکی از اصلیترین شاخههایی که او در این ستاد ساخت، گروه دارویی برکت است: مجموعهای از ۲۰ شرکت بزرگ دارویی که برخی از آنها مصادرهای هستند.
کرونا فرصت طلایی گروه دارویی مخبر بود که حتی پیش از واکسن هم از آن استفاده کرد.
مخبر در گروه برکت در همان اوایل شیوع کرونا، انحصار واردات کیتهای تشخیص کرونا را از طریق یکی از شرکتهای مصادرهای زیر مجموعهاش یعنی کی.بی.سی در اختیار گرفت.
مخبر به جز طیبه، دخترش که اولین واکسن کرونا را به او تزریق کرد، یک پسر هم به نام سجاد دارد.
نام پسر مخبر به عنوان بدهکار بانکی و آقازادهای که در شرکتهای زیرمجموعه بانک پاسارگاد -که آن هم به طور غیررسمی منتسب به ستاد اجرایی است- صاحب سمت در هیاتهای مدیره است، مطرح شده است.
نام پسر مخبر در اسناد افشا شده از دلالی نفتی در بهمن ماه سال ۱۴۰۲ هم به میان آمد.
ابراهیم رئیسی، عضو هیات مرگی که در اعدام هزاران نفر در تابستان ۱۳۶۷ دست داشته، اکنون مرده و کفیل او حالا دستیار رهبر جمهوری اسلامی است. کسی که مثل رئیسی در تابستان ۶۷ شهروندان ایرانی را اعدام نکرده اما نقشش در مرگ و میر بالای دوران کرونا که تا ۵۰ هزار نفر هم برآورد شده، قابل انکار نیست.
روزنامه کیهان در یادداشتی که روز دوشنبه دوم مهر منتشر شد، به مسعود پزشکیان درباره دیدار احتمالی او با مقامهای آمریکایی در حاشیه اجلاس سازمان ملل متحد هشدار داد و نوشت مشخص نیست اصلاحطلبانی که این «ملاقاتهای حقارتبار» را توصیه میکنند، چه توطئهای علیه او در نظر دارند.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول و نماینده علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در موسسه کیهان، در یادداشت خود که همزمان با سفر پزشکیان، رییس دولت چهاردهم به نیویورک منتشر شد، پیشنهاد برخی رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان برای ملاقات او با دونالد ترامپ و کامالا هریس، نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ آمریکا را «حقارتبار» خواند.
پزشکیان روز یکشنبه هنگام ورود به آمریکا برای شرکت در هفتادونهمین مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «به جای خونریزی و جنگ و کشتار باید دنیایی درست بکنیم که در آن همه انسانها بتوانند راحت زندگی کنند.»
شریعتمداری با اشاره به ادامه تحریمها، «جنایات آمریکا علیه ایران»، کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در عراق، خروج آمریکا از برجام و عدم تبریک به پزشکیان پس از انتخابات سال جاری، نوشت بعید نیست که «پیشنهاد حقیرانه» این طیف (اصلاحطلبان) به پزشکیان، «انتقامی از مواضع انقلابی ابراهیم رئیسی» باشد.
مدیر مسئول کیهان گفت که جریانی در ایران پس از گذشت ۴۵ سال از انقلاب سال ۵۷ همچنان «به دنبال سرسپردگی ایران به آمریکا و غرب» است.
او از این افراد به عنوان «دستنشاندههای غرب در آستین جمهوری اسلامی» یاد کرد.
همزمان، پزشکیان با تاکید بر این که در سفر خود به نیویورک به دنبال باورها، اعتقادات و ارزشهایی است که سازمان ملل مدعی آنهاست، گفت که از ایشان میخواهد «اگر درباره ارزشهایشان راست میگویند، در عمل نشان بدهند نه در شعار».
او در آستانه این سفر گفته بود هدفش از حضور در نیویورک «خنثی کردن جو موجود در خارج کشور علیه جمهوری اسلامی» است.
پزشکیان با تاکید بر این که ایران بسیار امنتر و آزادتر از آنی است که تصویر کردهاند، گفت: «میتوانیم با ایرانیان آنجا تبادل نظر کنیم و جوی را که در خارج کشور ما ایجاد کردهاند، خنثی کنیم. واقعیت همان نیست که آنان از پشت تلویزیون و تریبونها یا در مجامع مطرح میکنند.»
وبسایت خبری مدارا روز شنبه با اشاره به هیات همراه پزشکیان نوشت بین ۳۵ تا ۴۰ نفر شامل دو پسر، دختر و داماد پزشکیان و «نزدیکان» الیاس حضرتی، رییس شورای اطلاعرسانی دولت مانند مهدی گوهری، علی احمدنیا، مرضیه نورعلی و مهدی طباطبایی نیز او را همراهی میکنند.
به گفته فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، مصاحبههایی که پزشکیان در سفر به نیویورک با رسانههای غربی خواهد داشت، «بر انتخابات آمریکا تاثیرگذار خواهد بود».
او پیش از این سفر، با اشاره به «جنایات اسرائیل»، سازمان ملل را به کوتاهی در انجام وظایفش متهم کرد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی که پیش از پزشکیان راهی نیویورک شد، روز یکشنبه در دیدارهایی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به گفتوگو درباره جوانب جنگ اسرائیل و غزه پرداخت.
او در روز نخست، با وزیران امور خارجه کویت و بحرین و دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس «بحثهایی جدی» درباره «ثبات و امنیت در منطقه، بحث فلسطین، جنایتهای اسرائیل در غزه و جنوب لبنان، خطراتی که سیاستهای اسرائیل میتواند برای همه کشورها داشته باشد و نیز ضرورت مقابله با این سیاستها» رایزنی کرد و دیدارهایی هم با نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور کمکهای انساندوستانه به غزه، رییس کمیته بینالمللی صلیب سرخ و نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه داشت.
انتشار ویدیویی از سخنان مجتبی خامنهای، سیاسیترین فرزند علی خامنهای، خبرساز شده و بار دیگر نام او را به سر خط خبرها آورده است. در این ویدیو، مجتبی خامنهای اعلام میکند که تصمیم گرفته کلاسهای درس خارج فقه خود را تعطیل کند.
به محض انتشار این ویدیو، شبکههای اجتماعی مملو از گمانهزنیها شدند. برخی معتقدند که پس از انفجار پیجرهای اعضای حزبالله لبنان، جمهوری اسلامی نگران جان مجتبی خامنهای شده و به همین دلیل کلاسهای او تعطیل شده است تا از خطر ترور جلوگیری شود. برخی دیگر این موضوع را به تحولات داخلی ایران پس از ریاستجمهوری پزشکیان مرتبط میدانند.
دو فرضیه اصلی در ساعات اخیر مطرح شده است. برخی بر این باورند که این تصمیم نشاندهنده نارضایتی مجتبی خامنهای از وضعیت فعلی کشور و طرح موسوم به وفاق ملی است و او به نشانه اعتراض کلاسهای خود را تعطیل کرده است. خصوصا با توجه به اینکه اعلام کرده این تصمیم را بدون اطلاع پدرش گرفته است. در مقابل، برخی دیگر معتقدند که این صحبتها میتواند نشانهای از آمادگی نظام برای اعلام جانشینی مجتبی به جای پدرش باشد.
از نظر برخی کارشناسان، دلایل سیاسی احتمالا مهمتر از دلایل امنیتی هستند. اگر مساله امنیتی بود، اعلام علنی آن نشانهای از ضعف امنیتی در بالاترین سطوح نظام محسوب میشد. بنابراین، به نظر میرسد مساله جانشینی در میان باشد.
برخی تحلیلگران معتقدند که مجتبی خامنهای نمیتواند با پدرش اختلاف داشته باشد، اما قطعیت در این موضوع وجود ندارد. تجربه نشان داده است که در نظامهای دیکتاتوری، پسر دیکتاتور ممکن است از روند اداره کشور توسط پدرش ناراضی شود و در مقابل او بایستد. این ایستادگی یا به انزوای پسر منجر میشود یا به کودتای آرام (یا حتی ناآرام) و در نهایت کنار زدن پدر از قدرت. بنابراین، احتمال نارضایتی مجتبی از وضعیت فعلی کشور بعید نیست.
فرضیه مقابل این است که نظام به این نتیجه رسیده که مجتبی باید برای جانشینی پدرش آمادهتر شود و به او سمتها و مسئولیتهای بیشتری واگذار شود. این فرضیه با توجه به اینکه بسیاری از سمتهای کلیدی کشور در دست نزدیکان مجتبی است، منطقی به نظر میرسد. همچنین، احتمال فوریت این تصمیم ممکن است به وضعیت سلامتی علی خامنهای و نیاز به آمادهسازی فوری جانشین او برگردد.
خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، به نقل از یکی از نزدیکان مجتبی خامنهای که عضو مجلس خبرگان است اعلام کرده است که دلیل تعطیلی کلاسهای او این بوده که کلاسهای او بسیار پررونق بوده و ممکن است باعث کمرنگ شدن کلاسهای سایر علما شود. این فرد اظهار کرده که این اقدام از روی تقوا و برای تربیت نفس بوده است.
در مورد دلایل امنیتی و ترس از کشته شدن مجتبی خامنهای، با وجود خطر نفوذ اسرائیل در جمهوری اسلامی، به نظر نمیرسد که این علت باعث اعلام علنی تعطیلی کلاسها شده باشد. اما فراتر از این ویدیو و صحبت های مجتبی خامنهای، واقعیت این است که مقامات کلیدی جمهوری اسلامی، از جمله مجتبی خامنهای، به شدت نگران امنیت جانی خود هستند. در ماههای اخیر، اسرائیل با ترور برخی از فرماندهان حزبالله و حملات دقیق به آنها، نشان داده که توانایی نفوذ جدی در میان نیروهای این گروه دارد.
از سوی دیگر، پس از انفجار پیجرهای چند هزار عضو حزبالله، دوباره بحثهایی درباره نحوه کشته شدن ابراهیم رئیسی مطرح شده است. احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، یکی از احتمالات مرگ رئیسی را انفجار پیجر عنوان کرده و ادعا کرده که رئیسی نیز از پیجر استفاده میکرده است.
این نماینده مجلس با اشاره به برتری تکنولوژیکی اسرائیل، اظهار داشته که حزبالله پس از این حملات دچار سردرگمی شده و همین مساله احتمالا نشانگر نفوذ اسرائیل به دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز باشد. او همچنین به نقش نیروهای جمهوری اسلامی در تهیه پیجر برای حزبالله اشاره کرده و احتمال داده که انفجار پیجر میتواند علت مرگ رئیسی بوده باشد.
اگرچه برخی مقامات تلاش کردهاند این اظهارات را تکذیب کنند، اما در حال حاضر بحث نفوذ اسرائیل و احتمال خطر برای مقامات جمهوری اسلامی به موضوع داغ رسانهها و شبکههای اجتماعی تبدیل شده است.