تشخیص دقیق مسائل مربوط به سلامت روان دشوار است، به ویژه در نوجوانان که مغز هنوز در حال رشد است و فرایند تشخیص بر اساس ارزیابیهای روانشناختی را حتی پیچیدهتر و ذهنیتر میکند و احتمال تشخیص اشتباه را افزایش میدهد.
انکی کیو Anqi Qiu، مدیر این پروژه و استاد دپارتمان فنآوری بهداشت و انفورماتیک در دانشگاه پلیتکنیک هنگ گنگ گفت مدلی که آنها توسعه دادهاند میتواند به طور بالقوه به عنوان یک ابزار غربالگری بالینی برای شناسایی افرادی که در معرض خطر هستند مورد استفاده قرار گیرد و مداخله زودهنگام را ممکن میسازد.
مانند چت.جی.پی.تی (ChatGPT)، این مدل نیز مبتنی بر شبکههای عصبی مصنوعی است، نوعی هوش مصنوعی که فرآیند تصمیمگیری انسانی را تقلید میکند.
کیو و همکارانش این هوش مصنوعی را برای شناسایی «مدارهای مغزی» که بیشترین قدرت پیشبینی «بیماری روانی» را دارند آموزش دادند.
دیدگاه دقیقتر درباره بیماری روانی
این مدل یک دیدگاه چند بعدی درباره آسیبشناسی روانی ارائه میدهد که در آن علائم به جای تعلق به دستههای متمایز، در یک طیف قرار دارند.
به گفته کارشناسان در سیستمهای تشخیصی کنونی، مرزگذاری بین آنچه «سالم» و «اختلال» خوانده میشوند تا حدودی خودسرانه تعیین میشود و بسیاری از علائم در بین دستههای اختلال به شدت همپوشانی دارند.
روش کیو برای آموزش هوش مصنوعی
برای آموزش این مدل، کیو و همکارانش از یک گروه ۱۱۰۰ نفری بین سنین هشت تا ۱۲ سال با پیشینهها و شرایط پزشکی متنوع استفاده کردند. دادههای مربوط به هر شرکتکننده شامل پاسخهای پرسشنامه، مصاحبه و تصاویر مغزی بهدستآمده از تکنیکهای مختلف تصویربرداری عصبی، مانند MRI بود.
تصویربرداری عصبی یک ابزار تشخیصی مفید است زیرا تغییرات خاصی در مغز با اختلالات روانی مرتبط است. به عنوان مثال، کاهش ماده خاکستری که در پردازش اطلاعات، حافظه، احساسات و حرکت نقش دارد، معمولا با شروع زودهنگام روان پریشی همراه است.
یافتههای مطالعه
پژوهشگران دریافتند که دقت پیشبینی این مدل زمانی که اطلاعات بالینی و جمعیتشناختی مانند سن، جنسیت، نژاد، تحصیلات والدین، سابقه پزشکی و قرار گرفتن در معرض تروما را نیز در نظر گرفتند، بالاتر است.
آدرین رومر، استادیار دپارتمان روانشناسی در ویرجینیا، که در این آزمایش شرکت نکرده است با تاکید بر اینکه این مطالعه تنها بر یک نقطه از زمان متمرکز شده گفته که مشتاق است تا ببیند آیا با آن دسته از اطلاعات مغز که این مدل آنها را مهم تلقی کرده، میتوان تغییرات در آسیبشناسی روانی را در طول دوره رشد نوجوانان پیشبینی کرد یا خیر؟