حالا همین فرد نامزد کرسی ریاست جمهوریست.
هم او و هم دیگر نامزدها به همین راحتی به مردم شلیک میکنند و در اوج بیعدالتی، کسی توان محاکمهشان را ندارد.
مثل:
مصطفی پورمحمدی که در دهه ۶۰ دادستان هرمزگان، کرمانشاه، خوزستان و خراسان بود و صدای قهقههاش در هیات مرگ و چانهزنیاش بر سر اعدام انسانها، برای همیشه در گوش ما و در گوش تاریخ خواهد پیچید.
چهرهای که علاوه بر بودن در هیات چهار نفره مرگ، نقشی پررنگ در قتلهای زنجیرهای نیز داشت.
پس از خیزش و در روزهایی که بسیاری را کشته و زخمی کرده بودند و جوانان را به دار میکشیدند، او بر ضرورت بازسازی ساختار فرهنگی جامعه تاکید داشت.
حال نیز با مدارک شناساییاش وارد ستاد انتخابات کشور شد تا مبادا از قافله عقب بماند.
سعید جلیلی، بدون کمترین توان و تجربه برای اداره کشور، فرمانبر و تحت امر خامنهای، و احتمالا گزینه تعیینیِ موردنظر او برای پست ریاست جمهوری.
وحید حقانیان، مباشر اصلی خامنهای، در موردش همین بس که در اعتراضات سال ۱۳۸۸، سپاه ثارالله و سپاه محمد رسولالله را علیه معترضان سازماندهی میکرد.
اعتراضاتی که در پی سرکوب بیامانشان، بسیاری کشته یا دچار نقص عضو، بسیاری مفقود و بسیاری به حبسهای طولانی محکوم شدند و بسیاری را وادار به ترک وطن کرده و زخمهای آن بر تنهای بسیاری و بر جانهامان تا پایان خواهد ماند.
علیرضا زاکانی که هر آنچه از فساد مالی و عملکردش از یاد برود، حضورش در جنایات «کوی دانشگاه» و سوءاستفاده از کودکان کار و زبالهگرد به عنوان نیروی کار ارزان، در دوره مدیریت او در شهرداری از ذهن پاک نخواهد شد.
مهرداد بذرپاش که به جای محاکمه و پاسخ به فساد و زمینخواری ارتقای مقام یافت.