فرانک مکنزی، ژنرال بازنشسته و فرمانده پیشین سنتکام
فرانک مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام، به تازگی کتاب خاطرات خود با عنوان «نقطه ذوب؛ فرماندهی ارشد و جنگ در قرن بیستویکم» را منتشر کرده است که در آن، فصل کاملی را به قاسم سلیمانی اختصاص داده و به جزئیات حمله به کاروان او در فرودگاه بغداد پرداخته است.
فرانک مکنزی، که از اوایل بهار سال ۲۰۱۹ تا اواسط بهار ۲۰۲۲ فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه (سنتکام) را بر عهده داشته، در کتاب خاطراتش نوشته است که قاسم سلیمانی را همواره عنصری خطرناک برای منافع ایالات متحده تصور میکرده و حذف او را بخش مهمی از مسئولیت کاریاش قلمداد کرده است.
او با اشاره به اینکه یکی از مهمترین سوالات او به محض تصدی سمت فرماندهی سنتکام از مقامات ارشد این بوده است که آیا حذف قاسم سلیمانی در دستور کار قرار داد یا نه مینویسد: «پاسخی که گرفتم راضیکننده نبود.»
مکنزی تصریح میکند که فرماندهی ایالات متحده در خلال سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ که تحت فرماندهی ژنرال متیس بوده، بهرغم رصد فعالیتهای قاسم سلیمانی در منطقه و اطلاع از نقشی که او در عراق، سوریه و حتی یمن ایفا میکرد، در صدد بوده است تا کانال ارتباطی نظامی مستقیمی با ایران برقرار کند.
این درحالی است که مکنزی طی این دوره و حتی سالهای بعد نیز اذعان میکند که به سناریوهای مختلف حذف سلیمانی میاندیشیده و پیامدهای احتمالی چنین اقدامی را با دیگر فرماندهان ارشد نظامی به رایزنی میگذاشته است.
مکنزی در این کتاب آورده است که با آغاز فعالیتش در سمت فرماندهی در سنتکام، حمله به پایگاههای آمریکایی در عراق تشدید شد و بر اساس یافتهها، سلیمانی بهوضوح این حملات را به واسطه شبکههای گسترده از شبهنظامیان شیعه رادیکال هدایت میکرد.
در روایت این ژنرال بازنشسته اما جرقه حمله به قاسم سلیمانی در حمله شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی به پایگاه هوایی K-1 در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹ در استان کرکوک عراق، زده شد. در این حمله که با کاتیوشا انجام شد، یک پیمانکار غیرنظامی آمریکایی کشته شد و چهار عضو خدماتی ارتش آمریکا به همراه دو پرسنل پلیس فدرال عراق مجروح شدند.
مکنزی با مرور خاطراتش تاکید میکند که برداشت آنها این بود که این حمله بر خلاف عملیات قبلی که با هدف ایذاء یا هشدار انجام شده بودند، هدفی جز ایجاد تلفات وسیع و ضربه به منافع آمریکا نداشته و از همین رو، به منطقهای مملو از جمعیت و امکانات انجام شده است. مکنزی مطمئن بوده که دادن پاسخ به این عملیات، جزئی لاینفک از مسئولیت او به شمار میرفته است.
او با اشاره به گزینههای ارائه شده از سوی فرماندهان ارتش ایالات متحده در مقر اصلی سنتکام در شهر تامپای ایالت فلوریدا تاکید میکند که هدف از انجام عملیات تلافیجویانه، نشان دادن ضرب شست به گروه ستیزهجوی کتائب حزبالله بود که بهطور مستقیم زیر نظر قاسم سلیمانی اداره میشد.
نویسنده این خاطرات با تصویرسازی روز تصمیم که به قول نویسنده شنبهای آفتابی بود، نوشته است که او به همراه دیگر نظامیان مسئول، «در مورد طیف متنوعی از گزینههایی که ماهها بررسی شده بود، به شور نشستیم... بعد از بحث و بررسی جزییات همه گزینهها، تصمیم به اجرای عملیات و شلیک به اهدافی در داخل عراق و سوریه گرفتیم تا از گسترش بیشتر درگیری جلوگیری کنیم.»
مکنزی با تشریح گردش کار عملیاتی از این دست در این مجموعه از خاطرات خود آورده است که طرحهای پیشنهادی از طریق مارک اسپر، وزیر دفاع، برای دونالد ترامپ فرستاده شد تا به صلاحدید او مجوز حمله تلافیجویانه صادر شود.
او مینویسد: «...از آنجایی که میدانستم جلساتی از این دست چقدر میتواند شلوغ و پر همهمه شود... پیشنهادهایی تکمیلی هم ارائه کردم از جمله اینکه چهار سایت آمادی مربوط به کتائب حزبالله و سه شخصیت حقیقی دستاندرکار این حمله هم هدف حمله قرار گیرند. دو نفر از این شخصیتها، کارچاقکن کتائب حزبالله بودند و نفر سوم، شخص خود سلیمانی بود که مغز متفکر این حمله بود. حمله به اهدافی در دریای سرخ، همچنین حمله به زیرساختهای دفاع هوایی و نفتی در جنوب ایران و از جمله هدف قراردادن کشتی ساویز، یک یدککش ۱۴هزارتنی که سپاه آن را به ناو تبدیل کرده بود و مدتها مویدماغ ما در دریای سرخ بود، به این طرح حمله افزوده شدند.»
مکنزی میافزاید: «خوب میدانستم که ترامپ در مورد سلیمانی حساس است و میشود روی قضیه قلقلکش داد. به تفصیل نوشتم که حذف او چه آثار مثبتی خواهد داشت و نبود او چقدر وضعیت تصمیمگیران در ایران را دشوار میکند. در مورد پیامدهای این حمله و واکنشهای احتمالی ایران هم توضیح دادم.»
مکنزی به وضوح نوشته است که بسیار نگران نحوه پاسخ ایران بوده است، چرا که واکنش شدید ایران ممکن بود به جنگی گسترده منتهی شود و تهران و نیروهای نیابتیاش گزینههای زیادی برای آسیب رساندن به آمریکا داشتند. «...از طرفی هم میدانستم که این اقدام میتوانست اثر بازدارنده جدی داشته باشد.»
او مینویسد: «یکشنبه بعدازظهر، به سایتهای کتائب حزبالله حمله شد و پنج پایگاه در سوریه و عراق هدف قرار گرفتند. یک مرکز آمادی و جلسه هم در این میان موردحمله قرار گرفت و تعدادی از فرماندهان کلیدی از این گروه ستیزهجو حذف شدند. گزارش عملیات به ترامپ که در اقامتگاه مارآلاگو در فلوریدا بود، رسید... یک پاورپوینت ساده، یک اسلاید که ژنرال میلی، رییس ستادکل، آن را توضیح داد...ترامپ شاکی شد و اظهار نارضایتی کرد که این عملیات ناکافی است... ترامپ پایش را در یک کفش کرده بود و میخواست سلیمانی هدف قرار گیرد.»
نویسنده کتاب مینویسد: «همان شب ژنرال میلی با او تماس گرفت و گفت که ترامپ دستور داده اگر سلیمانی به عراق رفت، باید او را هدف قرار دهیم.»
مکنزی با بیان اینکه در زمان این مکالمه در دفتر کار خانگیاش و همراه با دیگر فرماندهان سنتکام بوده، مینویسد: « برای یک یا دو ثانیه یخ زدم، سپس از او خواستم که حرفش را تکرار کند. درست شنیده بودم.. تلفن روی اسپیکر نبود، بنابراین هیچکدام از آنها دستور مورد نظر را نشنیدند.»
او می افزاید که ژنرال میلی به او گفته که هدف قرار دادن فرمانده نیروی قدس در یمن (*احتمالا شهلایی، گرچه در بخش دیگری از کتاب به حسن ایرلو اشاره شده) و حمله به کشتی ساویز سپاه در دریای سرخ نیز تایید شده است.
فرمانده سابق سنتکام با ذکر این نکته که در تیم عملیاتیاش، طرحهای حمله به سلیمانی هم در سوریه و هم در عراق را مدتها در کانون توجه داشته، تاکید میکند که خود مایل بوده تا این عملیات را در سوریه انجام دهد چرا که برآورد ژنرال بازنشسته فرانک مکنزی این بوده که عملیات علیه سلیمانی در عراق، ریسک واکنش نظامی و سیاسی از سوی گروههای شبهنظامی شیعه را به دنبال خواهد داشت.
مکنزی در بخش مربوط به عملیات علیه قاسم سلیمانی، این حمله را در سه گام تعریف میکند: گام اول که جستجو و یافتن هدف است و فرایندی است مبتنی بر ارزیابی الگوها و رفتارهای کلی در یک بازه زمانی طولانی که ناظر به دقت بیشتر است؛ گام دوم که قفل کردن روی هدف تعریف شده و به عبارتی ناظر به ترجمه همه اطلاعات و فعالیتهای مربوط به زندگی در قالب فرصتی قابل تعریف در زمان و مکان است؛ و گام آخر که ضربه نهایی است و تعاملی است از برآیند سلاح و هدف با در نظرداشت ایجاد کمترین خسارات جانبی.
مکنزی با «هنر» خواندن هر سه مرحله، تعریف میکند: «برایمان روشن بود که سلیمانی در فرودگاه بینالمللی بغداد فرود میآید و بهسرعت با خودرو از آنجا خارج میشود... برای ما مسجل شده بود که حمله به سلیمانی در لحظاتی پس از پیاده شدن او احتمالا خسارت جانبی را به حداقل میرساند... پهپادهای هدایتشونده ام.کیو-۹ مجهز به سامانه موشکی هلفایر انتخاب شدند... مدت زمانشان برای پرواز بر فراز فرودگاه بغداد را با توجه به دانش ما در خصوص زمان تقریبی رسیدن او تقلیل دادیم و بعد از بحثهای فراوان، تصمیم گرفتیم سلیمانی و فرمانده سپاه قدس در یمن را همزمان هدف قرار دهیم درحالی که حمله به شناور ساویز به زمانی دیگر و بعدتر موکول شد... من خودم هم تمایلی به غرق کردن این کشتی نداشتم. میخواستیم بتوانیم قبل از حمله به خدمه کشتی هشدار دهیم که این شناور را ترک کنند اما اگر آنها سرباز میزدند چه؟ مایل نبودم نقشی در انجام یک پروژه شهیدسازی دیگر داشته باشم.»
مکنزی در ادامه میافزاید که متعاقب انجام حملات به تاسیسات و اعضای کتائب حزبالله، اعتراضاتی در بغداد و در نزدیکی سفارت آمریکا شکل گرفته بود.
مکنزی به صراحت به نگرانیهایش از احتمال وقوع یک رخداد دیگر شبیه حمله به سفارت آمریکا در بنغازی لیبی اشاره میکند و از گفتگوی درونی و تردیدهای خود پرده بر میدارد: «نگران بودم که پس از حمله به سلیمانی چه اتفاقاتی رخ میدهد؟ آیا جمعیت معترض به سفارت حمله و اشغالش میکنند؟ رابطه ما با دولت عراق دستخوش چه تغییری میشود؟»
مکنزی روایت میکند که چگونه رصد سلیمانی با دقت دنبال شد.
او در این کتاب مینویسد که سلیمانی در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۹ صبح از منزلش خارج شد و به سمت فرودگاه رفت. هواپیمایش از فرودگاه تهران برخاست و کمتر از دوساعت بعد به بغداد رسید درحالی که نشانهای از کاهش ارتفاع دیده نمیشد.
نقشه شماره ۴: زمان و مسیر پرواز سلیمانی در زمان حمله
فرمانده سنتکام که همراه با وزیر دفاع و رئیس ستاد کل در اتاق عملیات مشترک مجازی بود از رخداد پیش آمده تعجب کردند و برای لحظهای تصمیم گرفتند که با دوجنگنده هواپیمای حامل سلیمانی را بر فراز عراق ساقط کنند، اما مکنزی با به یادآوری رخداد حمله ناو وینسنس به ایرباس ایرانی خاطرنشان میکند که به فرض وجود سلیمانی در این پرواز و مرگ او، بهتر است از این کار اجتناب شود.
مکنزی از لغو عملیات در این شب مینویسد، اما اضافه میکند که تمامی سه روز اول سال ۲۰۲۰ و همه نگاهها به دمشق بود تا سلیمانی بازگردد. «پرواز سلیمانی با تاخیر دمشق را به سمت بغداد ترک کرد... هواپیما را روی مانیتور دنبال کردیم تا در فرودگاه بغداد به زمین نشست... از آن لحظه به بعد تصاویر را از طریق دوربین پهپاد دنبال کردیم... پلکان به هواپیما چسبید و در باز شد... توانستیم هویت سلیمانی را تایید کنیم... سلیمانی به سمت دو خودرو شاسیبلند اسکورت شد و بعد سوار یکی از آنها شد... خودروها با سرعت به روی باند به حرکت درآمدند. هیچکس حرفی نمیزد.»
مکنزی که در این فصل کتاب گامهای مختلف این عملیات را به تفصیل شرح میدهد نوشته است: «ناگهان، یک فلاش بزرگ سفید کل صفحه نمایش را در برگرفت. قطعات خودرو سلیمانی به گوشههای تصویر پرتاب میشدند... خودرو دوم هم هدف قرار گرفت و منفجر شد... نه غریو شادی بود نه تشویق... همه در سکوت فقط نگاه میکردند...»
مکنزی بلافاصله اما خواننده را با خود به سمت عملیات دوم در یمن میبرد: «حمله مشابهی با پهپاد به یک خانه انجام شد که قرار بود فرمانده نیروی قدس در یمن در آن باشد.»
مکنزی میافزاید که اگر چه زمانبندی دو حمله با فاصله ۱۳ دقیقه، دستاوردی قابل توجه بود، اماعملیات دوم دستاوردی نداشت.
به عقیده فرمانده پیشین سنتکام هدف قرار دادن سلیمانی تصمیم بسیار درستی از سوی ترامپ بود که باعث حفظ جان بسیاری از آمریکاییها شد و نوعی از عزم و اراده آمریکا را بعد از مدتها نشان داد.
مکنزی در بخش دیگر کتابش به تبعات این اتفاق و حمله به پایگاه عینالاسد و همچنین شلیک سپاه به پرواز پیاس ۷۵۲ و مرگ ۱۷۶ مسافر و خدمه آن پرداخته و تصریح کرده است که این قدرتنمایی واشینگتن باعث شد تا تهران در مورد سیاست خود در منطقه بازنگریهایی صورت دهد.
نویسنده این کتاب در جایی دیگر از این کتاب نتیجهگیری کرده است که گرچه ادعا شد که جمهوری اسلامی سعی کرد برخی از سیاستمداران دخیل در این تصمیم ازجمله جان بولتون، مشاور امنیت ملی و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه وقت و همچنین خود شخص نویسنده را هدف قرار دهد، اما تهدیدات آنها در حد لفاظی باقی ماند و «عملا باعث شد تا ایرانیها برنامه خود را عوض کنند و از انجام حملات عمده مستقیم علیه نیروهای آمریکایی دست بردارند.»
رهبران سنا و مجلس نمایندگان آمریکا روز جمعه ۱۱ خرداد، از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل برای سخنرانی در نشست مشترک کنگره دعوت کردند تا در بحبوحه اختلافات حزبی بر سر جنگ اسرائیل و حماس، حمایت خود را از اسرائیل نشان دهند.
مایک جانسون رییسجمهوریخواه مجلس نمایندگان، چاک شومر رهبر اکثریت دموکرات سنا، میچ مک کانل رهبر جمهوریخواهان سنا و حکیم جفریس رهبر دموکراتها در مجلس نمایندگان، نامه دعوت از بنیامین نتانیاهو را امضا کردهاند.
خبر دعوت از نتانیاهو برای سخنرانی در جلسه مشترک کنگره، اندکی پس از آن اعلام شد که جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، خبر داد که اسرائیل پیشنهادی سه مرحلهای برای آزادی گروگانها و پایان جنگ در غزه ارائه کرده است. بایدن از حماس خواست این پیشنهاد را بپذیرد زیرا به گفته او، این پیشنهاد بهترین فرصت برای پایان دادن به جنگ در نوار غزه است.
پیشتر شماری از نمایندگان و سناتورهای دموکرات با دعوت از بنیامین نتانیاهو مخالفت کرده بودند، اما مایک جانسون تهدید کرده بود که اگر مجلس سنا حاضر به امضای دعوتنامه نشود، خود نخستوزیر اسرائیل را برای سخنرانی در مجلس نمایندگان دعوت خواهد کرد.
تردید بر سر دعوت از نتانیاهو و مجادله بر سر این موضوع، پس از آن اوج گرفت که با ادامه عملیات نظامی اسرائیل در رفح و تهدید جو بایدن به قطع ارسال تسلیحات به اسرائیل، تنش بین دولت بایدن و اسرائیل از یک سو و اختلافنظر بین جمهوریخواهان و دموکراتها در همین زمینه از سوی دیگر افزایش یافت.
در این میان بود که مایک جانسون تاکید کرد که نتانیاهو را دعوت خواهد کرد، چه رهبران دموکرات کنگره دعوتنامه او را امضا کنند و چه نکنند.
اکنون در نامهای که به امضای رهبران جمهوریخواه و دموکرات کنگره رسیده، آمده است: «برای ایجاد روابط پایدار و برجسته کردن همبستگی آمریکا با اسرائیل، از شما دعوت میکنیم دیدگاه دولت اسرائیل برای دفاع از دموکراسی، مبارزه با تروریسم و برقراری صلح عادلانه و پایدار در منطقه را به اشتراک بگذارید.»
هنوز تاریخ این سخنرانی اعلام نشده است.
سخنرانی رهبران خارجی در جلسات مشترک کنگره افتخاری نادر است که عموما نصیب نزدیکترین متحدان ایالات متحده یا شخصیتهای بزرگ جهانی میشود.
بنیامین نتانیاهو تا کنون سه بار در جلسات مشترک کنگره سخنرانی کرده است. آخرین بار او در سال ۲۰۱۵ در جلسه مشترک سنا و مجلس نمایندگان آمریکا سخنرانی کرد. با سخنرانی جدید نتانیاهو، او به اولین رهبر خارجی تبدیل میشود که چهار بار در جلسات مشترک کنگره سخنرانی کرده است.
در حال حاضر او و وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا در زمان جنگ جهانی دوم، هر یک با سه بار سخنرانی در جلسات مشترک کنگره، در این زمینه رکورددار محسوب میشوند.
یک گروه دوحزبی از قانونگذاران جمهوریخواه و دمکرات در مجلس نمایندگان آمریکا، روز جمعه ۱۱ خرداد، پیشنویس طرحی قانونی به نام «قانون توماج» را برای اعمال تحریمهای هدفمند علیه مقامهای قضایی دخیل در سرکوب منتقدان از جمله قضات، دادستانها و بازپرسهای دادگاههای انقلاب ارائه کردند.
این طرح قانونی در صورت بدل شدن به قانون، دولت ایالات متحده را موظف میکند در واکنش به سرکوب مداوم مخالفان و منتقدان، مقامات قضایی شاغل در سطوح مختلف دادگاههای انقلاب را تحریم کند.
در این طرح همچنین تصریح شده است که ایالات متحده هر حکمی که را که دادگاههای جمهوری اسلامی علیه فعالان و زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران صادر میکنند، نقض حقوق بشر میداند.
یانگ کیم، نماینده جمهوریخواه از ایالات کالیفرنیا، یکی از حامیان اصلی این طرح قانونی در گفتگو با آسوشیتدپرس، ضمن اشاره به اینکه توماج صالحی تنها آخرین قربانی بیرحمی حکومت است، گفت: «توماج شجاعانه از پلتفرمهای خود برای دادن صدایی به بیصداها و صحبت کردن علیه شکنجه، سوءاستفاده حکومت و سرکوب اراده آزاد مردم ایران استفاده کرده است.»
به گفته این عضو کنگره، قانون توماج به ایالات متحده اجازه میدهد «در کنار توماج و سایر معترضان مسالمتجو که خواستار حقوق اساسی انسانی خود هستند بایستد و اقدامهای هدفمندی علیه حکومت ایران انجام دهد.»
در ماههای اخیر شماری از قانونگذاران دموکرات و جمهوریخواه در کنگره آمریکا همسو شدهاند تا توجه کنگره را به انتقادها از پرونده نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی و نقش این حکومت در درگیریهای جاری در خاورمیانه، از جمله جنگ اسرائیل و حماس، جلب کنند.
دیوید ترون، دموکرات از مریلند، مایک لاولر، جمهوریخواه از نیویورک، و آدام شیف، دموکرات از کالیفرنیا، در هدایت این تلاشهای قانونی با کیم همکاری میکنند.
طراحان این قانون میگویند از دیگر اهداف طرح، فشار بر جمهوری اسلامی برای پایان دادن به برگزاری محاکمههای ساختگی، محروم کردن بازداشتیها از دسترسی به وکیل، اخذ اعترافات اجباری و استفاده از آنها در دادگاههای نمایشی، کاربرد شکنجه و سایر رفتارهای متضمن نقض حقوق بشر در نظام قضایی جمهوری اسلامی و همچنین آزادی فوری همه زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
در بخش دیگری از «قانون توماج»، به «خیزش زن، زندگی، آزادی» اشاره شده و علیه آنچه «آپارتاید جنسیتی» در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی پس از جانباختن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد خوانده شده، پرداخته شده است.
طراحان در قانون پیشنهادی خود به سرکوب خونین اعتراضات، بازداشت فلهای معترضان، فیلترینگ گسترده اینترنت و نابینا کردن معترضان و مجروح کردن صدها نفر از جمله زنان و کودکان اشاره شده است.
در این پیشنویس قانونی علاوه بر نام بردن از شماری از جانباختگان اعتراضات، اعدامهای سیاسی و زندانیان سیاسی به گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل هم اشاره شده است.
پیشتر در کنگره آمریکا هم طرحی قانونی با نام قانون مهسا طرح شد که در نهایت در پنجم ادریبهشت ۱۴۰۳، جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا آن را در چارچوب بسته کمکی مالی به اوکراین، اسرائیل و تایوان امضا کرد.
این طرح علی خامنهای، رهبر و ابراهیم رئیسی، رییس وقت دولت در جمهوری اسلامی و دفاتر آنها را به دلیل نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم تحت تحریم قرار میدهد.
این طرح به عضویت رئیسی در «هیات مرگ» جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ اشاره کرده، او را ناقض حقوق بشر خوانده و نقشش را در سرکوب معترضان برجسته کرده است.
علی لاریجانی برای نامزدی در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری ثبتنام کرد. او معتمد سالهای دور علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است که همین سه سال پیش رد صلاحیت شد. لاریجانی از کجا آمده و برای چه ثبتنام کرده است؟ رسیدن به ریاست جمهوری یا به هم زدن بازی؟
رییس هیات مدیره سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران در زمان تاسیس، پاسداری که علوم ریاضی و کامپیوتر خوانده، در فلسفه زیر نظر احمد فردید وارد شده، از خامنهای برای مدتی طولانی حکم گرفته، هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان با او دشمنی داشتند و شورای نگهبان نیز صلاحیتش را رد کرده است. جمع همه این موارد زیر نام یک شخص کمی مشکل به نظر میرسد اما علی لاریجانی این کار را کرده است.
از پیچیدگی بدش نمیآید. ثبتنام کردنش را هم مستقیم اعلام نکرد و با انتشار تصویری گرافیکی طعنه زد که میخواهد وارد انتخابات زودهنگام شود. گرافیکی که نشان میداد او از حوالی بیت خامنهای به سمت وزارت کشور میرود و از آنجا دوباره به ساختمان ریاست جمهوری در همسایگی خامنهای باز میگردد.
طعن و اشاره او را ظاهرا خبرنگار حاضر در وزارت کشور، آنطور که لاریجانی میخواست درک نکرد.
وقتی خبرنگار از او به طنز پرسید که با تپسی آمده است یا اسنپ، پاسخ داد در آن توییت مطالب دیگری هم بود.
لاریجانی از کجا آمده و میخواهد به کجا برسد؟
متولد نجف، داماد مرتضی مطهری
علی اردشیر لاریجانی، مشهور به علی لاریجانی، ۱۳ خرداد ۱۳۳۶ در نجف عراق متولد شد.
او در قم بزرگ شد و کارشناسی خود را در رشته ریاضی و علوم کامپیوتر، از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کرد.
علی هم مثل سایر برادرانش با خانواده روحانیون وصلت کرد. او در سن ۲۰ یا ۲۱ سالگی، با فریده، دختر ۱۵ ساله مرتضی مطهری ازدواج کرد. بعد از دامادی مطهری و وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷، او با توصیه مطهری - پدر زنش، وارد سازمان صدا و سیما شد و مدتی، از اواخر سال ۱۳۵۹ تا تابستان ۱۳۶۰، مدیرعامل این سازمان بود.
این اولین نقش او در جمهوری اسلامی بود.
تولدش در نجف و متولد ایران نبودنش قبلا محل بحث بوده و روشن شده که از این جهت مانعی برای شرکتش در انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد.
به جز ریاست صدا و سیما در زمان علی خامنهای، علی لاریجانی بهمن سال ۱۳۵۹، در زمان مدیریت شورای صدا و سیما مدتی مدیرعامل این سازمان بود - روزنامه کیهان، مورخ ۲۶ بهمن ۱۳۵۹
علی لاریجانی کجای هزار فامیل است؟
با وصلتی که علی با خانواده مطهری و سایر برادرانش با خانواده سایر اشخاص تاثیرگذار جمهوری اسلامی کردند، جایگاه او در حال حاضر به این شکل است:
داماد مرتضی مطهری و برادر زن علی مطهری. برخی گفتند او پسر خاله احمد توکلی است اما احمد توکلی گفته مادر لاریجانیها، خاله مادر او و خاله همسرش است.
از آنجا که احمد توکلی باجناق صادق زیباکلام است، رابطه دوری هم با زیباکلام دارد.
از طرفی، علی لاریجانی برادر پدر زن محمد امین آقامیری، دبیر منصوب ابراهیم رئیسی در شورای عالی و رییس مرکز ملی فضای مجازی است که از جمله مراکز مهم فیلترینگ به شمار میرود.
خواهر لاریجانیها با مصطفی محقق داماد، از چهرههای اصلاحطلب ازدواج کرده و بر این اساس، علی لاریجانی برادر زن محقق داماد است.
برادر دیگر لاریجانیها، باقر، با دختر آیتالله حسنزاده آملی ازدواج کرده و علی لاریجانی از این سمت نیز به بیت مراجع تقلید شیعیان وصل است.
لاریجانیها فرزندان میرزا هاشم آملی هستند که سال ۱۳۷۱ درگذشت
علی لاریجانی در جمهوری اسلامی
ورود به صدا و سیما با توصیه مرتضی مطهری اولین پله ترقی لاریجانی در جمهوری اسلامی بود.
او از زمستان ۱۳۵۹ تا تابستان ۱۳۶۰ مدیرعامل صدا و سیما بود.
لاریجانی از سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و تا سال ۱۳۷۱ معاونت سپاه و جانشینی ستاد کل سپاه پاسداران را بر عهده گرفت.
تقریبا تمام برنامههای موشکی سپاه پاسداران زیرمجموعههایی از سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران هستند. این سازمان ۱۹ تیر سال ۱۳۷۰ تاسیس شده است. اعضای موسس آن اشخاصی مثل محسن رضایی، علی شمخانی، محمود محمدی عراقی، حسین دهقان و احمد وحیدی بودند اما رییس هیات مدیره این سازمان در زمان تاسیس علی لاریجانی بوده است. (روزنامه رسمی، شماره ۱۳۵۰۴، صفحه پنج)
اندکی پیش از معرفی به عنوان وزیر ارشاد، علی لاریجانی عضو موسس و رییس هیات مدیره سازمان جهاد خودکفایی سپاه بود
چند ماهی از تاسیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران نگذشته بود که در تابستان سال ۱۳۷۱، محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی استعفا داد. گزینه هاشمی رفسنجانی برای جانشین خاتمی، علی لاریجانی بود. کسی که تنها سابقهاش در زمینه فرهنگ و هنر در آن زمان، مدیرعاملی کوتاه در صدا و سیما به توصیه پدر زنش بود.
لاریجانی تا بهمن ۱۳۷۲، وزیر ارشاد بود و بزرگترین دستاوردش در این دوره، آزاد کردن ویدیو.
تا پیش از آن، استفاده و حمل دستگاههای ویدیو در ایران ممنوع بود.
۲۴ بهمن ۱۳۷۲، خامنهای، علی لاریجانی را به سمت ریاست سازمان صدا و سیما منصوب کرد. حکم انتصاب لاریجانی در صدا و سیما بسیار بلند بالا بود.
دیدار علی خامنهای از سازمان صدا و سیما در زمان ریاست علی لاریجانی
در دوره ریاست لاریجانی، برنامه هویت از صدا و سیما پخش شد. این برنامه را میتوان اولین مستند «اعتراف اجباری» در دوران رهبری خامنهای دانست؛ البته لاریجانی در جریان انتخابات سال ۱۴۰۰، تهیه و پخش این برنامه را به زیردستانش نسبت داد. با این حال احمد پورنجاتی، معاون وقت صدا و سیما و از مدیران سابق وزارت اطلاعات، فاش کرد که لاریجانی شخصا درباره برنامه هویت با سعید امامی، مهمترین چهره وزارت اطلاعات در جریان قتلهای زنجیرهای، دیدار داشته و این برنامه اصولا با اصرار لاریجانی ساخته و پخش شده است.
احمد پورنجاتی، معاون وقت صدا و سیما و از مدیران سابق وزارت اطلاعات فاش کرد علی لاریجانی شخصا درباره برنامه هویت با سعید امامی، مهمترین چهره وزارت اطلاعات در جریان قتلهای زنجیرهای دیدار داشته است
پخش صحنههایی از کنفرانس برلین از صدا و سیما از دیگر نقاط عطف دوران مدیریت او در صدا و سیما بود. به طور کلی میتوان گفت دوران ریاست لاریجانی در صدا و سیما - در زمان انحصار این رسانه - دوران چندان خوشایندی برای جریان موسوم به اصلاحطلبان نبود.
تا سال ۱۳۸۳، لاریجانی رییس صدا و سیما بود. پس از آن او به مدت پنج سال یکی از دو نماینده خامنهای در شورای عالی امنیت ملی بود.
لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ شرکت کرد اما با کمتر از شش درصد آرا، به دور دوم نرسید.
علی لاریجانی در دهه ۶۰ و تا اوایل دهه ۷۰ عضو سپاه پاسداران بود
او شهریور ۱۳۸۴، با حکم محمود احمدیانژاد به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی جایگزین حسن روحانی شد.
لاریجانی تا مهر ۱۳۸۶ همچنان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود اما در این تاریخ استعفا داد.
دوران دبیری او در شورای عالی امنیت ملی کوتاهترین دوران به شمار میرود.
شش سال پس از استعفا، لاریجانی علت استعفای خود را اختلاف نظر با احمدینژاد اعلام کرد. جایگزین او با حکم احمدینژاد، سعید جلیلی بود که اتفاقا او هم یکی از مدعیان انتخابات زودهنگام سال ۱۴۰۳ است.
یکی از اقدامات علی لاریجانی در زمان کوتاه تصدی وزارت ارشاد، رفع ممنوعیت استفاده از دستگاه ویدیو بود
علی لاریجانی در انتخابات مجلس هشتم (۱۳۸۷)، نهم (۱۳۹۱) و دهم (۱۳۹۴) شورای اسلامی، هر بار از حوزه انتخابیه قم شرکت کرد و در هر سه مجلس هم رییس مجلس شد.
ریاست او در مجلس با دور دوم دولت احمدینژاد و دو دولت حسن روحانی مصادف بود.
در زمان انتخابات پرحاشیه سال ۱۳۸۸، او رییس مجلس بود.
محمد عطریانفر، از چهرههای اصلاحطلب فعال در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گفته است که لاریجانی پس از پایان رایگیری، به میرحسین موسوی تبریک گفته است.
چالش او با احمدینژاد در جلسه استیضاح عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار دولت احمدینژاد که به یکشنبه سیاه مجلس مشهور شد، به نقطه اوج خود رسید؛ وقتی احمدینژاد با انتشار فیلمی که مخفیانه ضبط شده بود، نشان داد فاضل لاریجانی، برادر علی لاریجانی، در تلاش بوده از طریق سعید مرتضوی، با بابک زنجانی ارتباط برقرار کند.
به هر ترتیب علی لاریجانی تا سال ۱۳۹۹ در سمت ریاست مجلس شورای اسلامی باقی ماند. در دوران او، برجام در مجلس تصویب شد.
در جریان استیضاح شیخالاسلامی، وزیر کار، احمدینژاد فیلمی در مجلس به نمایش گذاشت که نشان میداد فاضل، یکی از برادران لاریجانی، میخواسته با کمک سعید مرتضوی به بابک زنجانی که در آن زمان به او «ب.ز» میگفتند، نزدیک شود. این اوج چالش لاریجانی و احمدینژاد بود
انتخابات سال ۱۴۰۰
لاریجانی در انتخابات سال ۱۴۰۰ در حالی شرکت کرد که خانواده لاریجانیها هرگز در طول عمر جمهوری اسلامی مثل آن زمان در موضع ضعف قرار نگرفته بود.
صادق لاریجانی، برادر علی که روزی در سمت ریاست قوه قضاییه سودای جانشینی خامنهای را داشت، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، در قوه قضاییهای که زیر نظر ابراهیم رئیسی اداره میشد، از طریق معاونش هدف حملات رقبا قرار گرفت.
در سال ۱۴۰۰ وقتی علی لاریجانی در انتخابات ثبتنام کرد، با اینکه صادق دیگر در قوه قضاییه نبود اما همچنان یکی از اعضای شورای نگهبان بود. همان شورای نگهبانی که صادق هم در آن عضو بود، صلاحیت علی لاریجانی را رد کرد. رد صلاحیتی که ظاهرا باعث قهر و استعفای صادق لاریجانی شد.
پیش از آنکه علی لاریجانی در انتخابات سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شود، در دوره ریاست ابراهیم رئیسی در قوه قضاییه، برگزاری دادگاههای علنی معاون صادق لاریجانی در زمان تصدی، به نوعی حمله به صادق تعبیر شد. بعدها اکبر طبری فاش کرد او را وقتی مهمان صادق لاریجانی بوده بازداشت کردهاند
پس از رد صلاحیت، علی لاریجانی هم مثل برادرش صادق، کوتاه نیامد. او که به عنوان یکی از قدیمیترین منصوبان خامنهای در ساختار قدرت ناباورانه رد صلاحیت شده بود، اصرار داشت شورای نگهبان دلایل رد صلاحیتش را اعلام کند.
در نهایت یک کانال تلگرامی تصویری از نامهای را منتشر کرد که نشان میداد احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، دلایل رد صلاحیت را به لاریجانی اطلاع داده است.
پس از انتشار این نامه، قوه قضاییه اعلام کرد از آنجا که نامه محرمانه بوده، انتشار آن جرم تلقی میشود و منتشر کننده را تحت تعقیب قرار خواهد داد.
نامه دلایل رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰
خاتمی آغوشش را باز خواهد کرد؟
حالا سالها از زمان ریاست لاریجانی در صدا و سیما گذشته است. او در سمت ریاست این سازمان زخمهایی کاری به اصلاحطلبان زد. با این حال حداقل از سال ۱۳۸۸، به سمت اصلاحطلبان حرکت کرده است.
همزمان با انتشار خبر ثبتنام او برای انتخابات ریاست جمهوری، یک وبسایت خبر داده است محمد خاتمی در انتخابات پیش رو از علی لاریجانی حمایت نخواهد کرد.
مسعود پزشکیان، دیگر چهره اصلاحطلب نیز گفته است اصلاحطلبان از لاریجانی حمایت نمیکنند.
لاریجانی که طبیعتا با اتفاقات سالهای اخیر دیگر حمایت اصولگرایان را به شکل خاص نخواهد داشت و یک بار هم همین سه سال قبل از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده است، چرا وارد صحنه انتخابات شده؟
او از سوی اصلاحطلبان نیز حمایت چندانی نمیشود اما شاید پاسخ این پرسش در خبری باشد که روز یکم خرداد منتشر شد: وبسایت ایرانوایر فاش کرد برخی چهرهها مثل علی شمخانی، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی در تکاپو هستند تا جلوی ریاست جمهوری سعید جلیلی را بگیرند.
شاید این ورود به صحنه، با هدفی جز پیروزی در انتخابات باشد.
شبکه خبری العربیه گزارش داد اعضای سپاه پاسداران و گروه حزبالله لبنان که تحت حمایت تهران فعالیت میکند، در حملات هوایی مشترک و گسترده آمریکا و بریتانیا به مواضع حوثیها در یمن کشته شدند.
این شبکه خبری روز جمعه به نقل از منابع مطلع که نامشان فاش نشده، این خبر را منتشر کرد.
معاون فرماندهی مرکزی آمریکا در ماه فوریه تایید کرده بود که نیروهای سپاه پاسداران در یمن حضور دارند و «دوش به دوش» حوثیها فعالیت میکنند.
تلویزیون المسیره وابسته به حوثیها روز جمعه اعلام کرد در حملات آمریکا و بریتانیا به مواضع این گروه در استان حدیده یمن که روز پنجشنبه صورت گرفت، ۱۶ نفر کشته و ۴۱ نفر زخمی شدند.
آمریکا و بریتانیا اعلام کردند این حملات، بخشی از تلاشها برای بازدارندگی این گروه از ایجاد اختلال بیشتر در کشتیرانی تجاری در دریای سرخ بود.
فرماندهی مرکزی آمریکا گفت نیروهای آمریکایی و بریتانیایی ۱۳ هدف را در مناطق تحت کنترل حوثیها در یمن هدف قرار دادند.
وزارت دفاع بریتانیا هم اعلام کرد عملیات مشترک، سه نقطه در شهر بندری حدیده در حاشیه دریای سرخ را هدف قرار داد که به گفته این وزارتخانه پهپادها و تسلیحات زمین به هوا در آن قرار دارند.
وزارت دفاع بریتانیا نوشت: «مثل همیشه، در برنامهریزی حملات نهایت دقت به کار گرفته شد تا هرگونه خطر برای غیرنظامیان یا زیرساختهای غیرنظامی به حداقل برسد.»
در واکنش به این حمله، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی روز جمعه از جامعه جهانی و مجامع بینالمللی و نیز کشورهای اسلامی خواست تا «به وظایف قانونی و انسانی خود نسبت به حمایت از مردم مظلوم یمن و مخالفت با اقدامات تحریکآمیز و ماجراجویانه آمریکا و انگلیس در منطقه عمل کنند».
او این حملات را «تداوم نقض حاکمیت و تمامیت سرزمینی یمن و حمله به شهروندان این کشور» دانست.
خبر کشته شدن اعضای سپاه پس از آن منتشر شد که خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران تایید کرد که جمهوری اسلامی «فنآوری» موشکهای بالستیک ضد شناور خود را در اختیار حوثیهای یمن قرار داده است.
خبرگزاری امنیتی تسنیم روز چهارشنبه نهم خرداد در گزارشی خبر داد فنآوری اولین موشک بالستیک دریایی جمهوری اسلامی با نام «قدر»، در اختیار گروه انصارالله یمن موسوم به حوثیها قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی پیشتر بارها گفته است از حوثیها حمایت تسلیحاتی نمیکند.
امیر سعید ایروانی، سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، ۲۹ بهمن سال گذشته در نامهای به شورای امنیت اعلام کرد حکومت ایران در انتقال سلاح به حوثیهای یمن دست ندارد.
پیشتر، مایکل اریک کوریلا در جلسه استماع کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان بار دیگر به حمایت گسترده جمهوری اسلامی از نیروهای نیابتی خود در منطقه اشاره کرد و گفت است حملات حوثیها به کشتیهای جنگی آمریکا و کشتیهای بینالمللی در دریای سرخ و نیز حملات گروههای نیابتی جمهوری اسلامی به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، «نتیجه مستقیم» تهدید ایران است که به تدریج در حال گسترش است.
این ژنرال ارشد آمریکایی اضافه کرد حملات اوایل فوریه ایالات متحده به نیروهای نیابتی ایران در خاورمیانه، گروههای شبهنظامی در عراق و سوریه را از حمله به نیروهای آمریکایی منصرف کرده اما در برابر شورشیان حوثی در یمن موثر نبوده است.
آبرام پیلی، معاون نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، در گفتوگو با ایراناینترنشنال تاکید کرد: «آمریکا برای رسیدگی به همه تهدیدهای جمهوری اسلامی، از نقض حقوق بشر در ایران تا حمایت از حوثیها در حمله به خطوط کشتیرانی بینالمللی، حمایت از تروریسم و تشدید تنشهای هستهای، از همه ابزارهای موجود استفاده میکند و هیچ گزینهای را از روی میز حذف نخواهد کرد.»
گرانت شاپس، وزیر دفاع بریتانیا نیز هشدار داد کشورش برای «مقابله مستقیم» با حملات حوثیها تردیدی به خود راه نخواهد داد.
گیلاد اردان، نماینده اسرائیل در سازمان ملل نیز با محکوم کردن حکومت ایران گفت: «کسی که حماس، حزبالله و حوثیها را حمایت میکند و عروسکگردان آنهاست، جمهوریاسلامی است.»
عبدالناصر همتی یک بار خدمت بزرگی به علی خامنهای کرده است. او بانک سینا، متعلق به بنیاد مستضعفان خامنهای را از تحریم نجات داد. حالا نامزدی که در سال ۱۴۰۰، تنها حدود دو و نیم میلیون رای داشت دوباره به میدان آمده است.
همتی سه سال پس از شکست سختی که در سال ۱۴۰۰ خورد، امروز دوباره با ثبتنام رسما وارد بازی انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری شد. خرداد ۱۴۰۰ با آنکه تمام اصلاحطلبان از همتی حمایت کردند، او تنها توانست با کمتر از دو و نیم میلیون رای حدود هشت درصد آرا را کسب کند.
در انتخابات سه سال قبل، همتی و همسرش تمام تلاششان را برای پیروزی انجام دادند اما موفق نشدند. حتی بلند شدن او از پشت میز و دادن لیست ۱۱ نفره بدهکاران بانکی به ابراهیم رئیسی هم باعث نشد توجه رایدهندگان را جلب کند. لیستی که دو روز نشده مشخص شد نکته خارقالعادهای نداشته است.
در جریان مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، همتی ناگهان از صندلی خود بلند شد و فهرستی دستنویس را به ابراهیم رئیسی داد. حامیان او تلاش کردند از این حرکت او برندی انتخاباتی بسازند اما موفق نشدند
همتی پس از آنکه با شعار «زیر میز زدن» نتوانست رایدهندگان را دوباره راضی کند که پای صندوقهای رای بیایند فعالیتهای خود را با پشتکار ادامه داد. در تمام مدت ریاست جمهوری رئیسی، او سعی کرد با انتشار مطالب و ویدیوهایی در حسابهای کاربریاش همچنان چهره خود را در رسانهها نگه دارد.
بعدا مشخص شد فهرست دستنویس همتی نکته جدیدی نداشته است
همتی بعد از باخت در انتخابات هزینهای برای جمهوری اسلامی ایجاد نکرد. او یک ماه بعد از انتقاداتش به رئیسی در مناظرهها، همراه سایر نامزدها به دیدار او رفت و گفت: «در این جلسه خبری از تهمتها و تخریبها نبود و فرصتی شد دغدغههای کلان سیاستگذاری مبتنی بر علم اقتصاد را که در جریان رقابتهای انتخاباتی مطرح کرده بودم، مجددا طرح کنم.»
همتی در صدا و سیما
مثل علی لاریجانی، همتی هم از صدا و سیما آمده است. هر چند او را این روزها بیشتر به عنوان چهرهای اقتصادی میشناسند اما پله اول ترقی او در جمهوری اسلامی صدا و سیما بود. در واقع باید گفت همتی کارش را با لاریجانی شروع کرده است.
همتی از ۲۳ سالگی همزمان با مدیرعاملی علی لاریجانی در سال ۱۳۵۹ وارد صدا و سیما شد
سال ۱۳۵۹ که لاریجانی مدیرعامل صدا و سیما بود، همتی در ۲۳ سالگی وارد این سازمان شد. همتی در صدا و سیما ابتدا ۹ سال مدیرکل خبر صدا و سیما بود. از دهم مهر ماه سال ۱۳۶۸، او با حکم محمد هاشمی، برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، معاون سیاسی این سازمان شد و پنج سال این سمت را بر عهده داشت.
همتی در بیمه
حدود یک سال پس از آغاز ریاست لاریجانی در سازمان صدا و سیما، همتی از این مجموعه به دولت رفت.
در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، همتی وارد حوزه بیمه شد. او از سال ۱۳۷۳ تا یک سال پس از ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، تا سال ۱۳۸۵ طی سه دوره به عنوان رییس کل بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران و رییس شورای عالی بیمه فعالیت کرد و نقشی کلیدی در طراحی و اجرای سیاستهای خصوصیسازی در صنعت بیمه داشت.
در جمهوری اسلامی ایران، از همتی به عنوان پدر بیمههای به اصطلاح خصوصی یاد شده است.
در زمان مدیرعاملی بانک سینا، همتی توانست این بانک زیرمجموعه بنیاد مستضعفان را از لیست تحریم خارج کند
همتی منجی بانک خامنهای
بانک سینا یکی از زیرمجموعههای بنیاد مستضعفان است. همتی به مدت هفت سال از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۲، رییس این بانک بود. او در دوره ریاستش در بانک سینا توانست تحریمهای بینالمللی علیه این بانک زیرمجموعه خامنهای را رفع کند.
با آغاز به کار دولت حسن روحانی، او به پیشنهاد علی طیبنیا، وزیر اقتصاد اول دولت روحانی، رییس بانک ملی شد.
پس از افشای فیشهای حقوقی نجومی در دولت روحانی، طیبنیا در سال ۱۳۹۵ همتی را به ریاست بیمه مرکزی منصوب کرد.
از سال ۱۳۹۶، رسانههای منتقد دولت روحانی و برخی از نمایندگان مجلس، خواستار عزل ولیالله سیف، رییس کل بانک مرکزی بودند. سال ۱۳۹۷، حدود دو سال پس از انتصاب در بیمه مرکزی، همتی این بار با حکم روحانی به سمت ریاست بانک مرکزی رسید.
او تا پایان دولت روحانی در سال ۱۴۰۰ در این سمت باقی ماند.
شورای عالی امنیت ملی
سابقه همکاری روحانی و همتی به دوران حضور روحانی در شورای عالی امنیت ملی برمیگردد.
همتی در دوره مسوولیت روحانی در شورای عالی امنیت ملی به مدت پنج سال عضو کمیته اقتصادی شورای امنیت ملی بود. او مدعی است در آغاز دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، پیشنهاد اولیه تاسیس «صندوق ذخیره ارزی» را که بعدا «صندوق توسعه ملی» نام گرفت، به خاتمی ارائه داده است.
در جستوجوی روزنه
حالا همتی پس از شکست سنگین در انتخابات ۱۴۰۰ دوباره وارد میدان انتخابات شده است. او تا همین سه-چهار هفته قبل که رئیسی زنده بود، اظهاراتی با حال و هوای انتخاباتی منتشر میکرد که احتمالا پیشزمینهای برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۴ بود اما مرگ رئیسی و انتخابات زودهنگام، برنامههای او را جلو انداخت.
باید دید اصلاحطلبانی که گفتند از لاریجانی حمایت نخواهند کرد، آیا این بار روی همتی شرط خواهند بست؟ آنها که با شعار روزنه گشایی، تمام نیروی خود را در انتخابات اسفند ماه ۱۴۰۲ مجلس شورای اسلامی به کار بردند اما باز هم نتوانستند مردم را راضی کنند پای صندوق رای بروند.