جنگ با اسرائيل یکی از شدیدترین بحرانهای نظامی در تاریخ جمهوری اسلامی بود. در مقابل این بحران، رسانههای رسمی، سخنرانیهای مقامات و بیانیههای حکومتی بهسرعت با زبانی واحد به میدان آمدند: «مقاومت»، «پیروزی»، «انسجام».
مفاهیمی که سالها برای توجیه سیاستهای منطقهای و ایدئولوژیک به کار میرفتند، حالا رنگ و بوی ملی گرفتهاند و در خدمت بازسازی نظم داخلی هستند.
مقاومت دیگر صرفا نامی برای پروژههای منطقهای یا گروههای نیابتی نیست. در روایت تازه حکومت، مردم ایران خودِ مقاومت شدهاند: کسانی که خانههایشان را ترک نکردند، برای انتقام به خیابانها آمدند و در کنار نظام ماندند.
مقاومت به وفاداری ترجمه شد و «ملت ایران» بهجای «امت اسلامی» نشست. در همین چرخش معنایی، مفاهیمی چون «خیانت» و «وطنفروشی» نیز دوباره فعال شدند.
قوه قضاییه، مجلس، رسانهها و نهادهای نظامی همصدا کوشیدند تا از دل این بحران، انسجامی نو بسازند.
مقاومت در چارچوب وطن و کمرنگ شدن ابعاد اسلامی
مفهوم «مقاومت» در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی عمدتا بر محوریت امت اسلامی و بازیگران فراملی همچون حزبالله لبنان، حماس، حشدالشعبی عراق و انصارالله یمن تاکید داشت.
مقاومت عموما فراتر از مرزهای جغرافیایی تعریف میشد، حاکمیت خود را حامی مقاومت مینامید و هدف نهایی آن را مقابله با «نظام سلطه جهانی» میدانست.
این موضوع غالبا با نمادهای مذهبی مشخصتری همچون شهادت در راه اسلام، آمادگی برای ظهور و مفاهیم شیعی گره خورده بود.
اما پس از حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران، شاهد چرخش در برخی از ابعاد مفهوم مقاومت هستیم. میتوان گفت مفهوم مقاومت در چارچوب «دفاع از وطن» بازخوانی شده است.
در رسانههای رسمی، بهجای تمرکز بر وحدت اسلامی یا جبهه جهانی مستضعفین، تاکید بر «ملت ایران»، «سرزمین مادری»، «غیرت ملی» و «حمله به خانه» قرار گرفت.
در رسانههای نزدیک به جمهوری اسلامی، تیترهایی با محوریت ایران و وطن گویای این تغییر جهت بود. روایت «دفاع از حرم» که زمانی نقل محافل حاکمیتی بود، جای خود را به این ایده داد که خودِ «خانه» (ایران) به «حرم» تبدیل شده است.
این برجستهسازی وجه ملی بیش از نمادهای اسلامی، اگرچه به معنای گسست کامل از گفتمان قبلی نیست، اما از حیث اولویت معنایی، یک جابهجایی آشکار محسوب میشود.