فیلیپ اینگرام، فرمانده پیشین اطلاعات نظامی بریتانیا، هشدار داد که هرگونه حمله ایران به دیهگو گارسیا میتواند به جنگی در خاورمیانه منجر شود اما در عینحال گفت احتمالا تهدیدهای ایران بیشتر جنبه بلوف دارد.
روزنامه دیلی میل در گزارشی نوشت در روزهای اخیر، جمهوری اسلامی خواستار حمله پیشگیرانه به پایگاه امنیتی مشترک بریتانیا و آمریکا در دیهگو گارسیا شده تا از هرگونه حمله آمریکا به خاک ایران جلوگیری کند اما کارشناسان میگویند حمله احتمالی تهران به تاسیسات نظامی بریتانیا در جزایر چاگوس میتواند به یک درگیری منطقهای منجر شود.
به نظر میرسد تهران از ورود دستکم سه فروند بمبافکن بی-۲ اسپیریت آمریکا، معروف به «بمبافکنهای رادارگریز»، به پایگاه دیهگو گارسیا نگران شده است.
تصاویر ماهوارهای نشان میدهند که این بمبافکنهای هستهای در باند فرود این پایگاه مستقر شدهاند.
اینگرام افزود که در صورت این حمله، اسرائیل احتمالا در کنار آمریکا وارد عمل شده و با حملات متقابل به خاک ایران، تاسیسات نظامی جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهد داد.
او گفت: «تهران از نظر تئوری توانایی حمله به دیهگو گارسیا را دارد اما آنها میدانند که آمریکا در پاسخ، سپاه پاسداران را در سراسر ایران نابود خواهد کرد.»
موشک دوربرد خرمشهر و پهپاد انتحاری شاهد-۱۳۶ جمهوری اسلامی میتوانند با طی مسافتی حدود سه هزار و ۸۰۰ کیلومتر، از جنوب ایران به جزایر چاگوس برسند.
فرمانده پیشین اطلاعات ارتش بریتانیا گفت: «فکر میکنم ایران از تهدیدات لفظی برای تحت فشار قرار دادن جزایر چاگوس استفاده میکند.»
به گزارش دیلی میل، پایگاه دریایی و هوایی دیهگو گارسیا که محل استقرار چهار هزار نیروی نظامی و غیرنظامی است، از نظر دفاعی چندان استحکام ندارد.
اینگرام افزود: «احتمالا مقامات ایرانی بحثهای مطرحشده در بریتانیا و جاهای دیگر را درباره آینده این جزایر دنبال کردهاند اما خوشبختانه، این تهدیدها صرفا در حد حرف هستند و هدف اصلیشان نمایش قدرت در برابر متحدان منطقهای ایران است.»
پایگاه مورد نظر نقشی کلیدی در زنجیره تسلیحات هستهای بریتانیا ایفا میکند زیرا برخی از فناوریهای هدفگیری و موقعیتیابی این کشور در آن مستقر هستند.
بریتانیا از زمان جنگ جهانی دوم حضور نظامی خود را در این جزیره حفظ کرده است.


اوتیسم که به آن اختلال طیف اوتیسم (ASD) نیز گفته میشود، میلیونها نفر را در جهان تحت تاثیر قرار میدهد. با اینکه آگاهی عمومی درباره آن در حال افزایش است، اما هنوز سوءبرداشتهای زیادی وجود دارد که نگرش اجتماعی، سیاستگذاریها و حتی فرآیند تشخیص و حمایت از افراد را تعیین میکند.
دوم آپریل (امسال برابر با ۱۳ فروردین)، به عنوان روز جهانی آگاهی از اوتیسم نامگذاری شده است.
اوتیسم دقیقا چیست؟ یک ناتوانی است، یک تفاوت، یا یک اختلال؟ آیا افراد دارای اوتیسم میتوانند بهطور مستقل زندگی کنند؟ آیا فقط کودکان را درگیر میکند؟ و چرا تعداد تشخیصها در حال افزایش است؟
در این مقاله، به بررسی علمی و واقعی اوتیسم و افسانههایی که باید کنار گذاشته شوند، میپردازیم.
اوتیسم چیست؟
اختلال طیف اوتیسم یک شرایط عصبتحولی است که بر چگونگی ارتباط، پردازش اطلاعات و تجربه جهان از سوی فرد تاثیر میگذارد. اصطلاح «طیف» به این معناست که افراد میتوانند ویژگیها، تواناییها و چالشهای بسیار متفاوتی داشته باشند.
برخی افراد دارای اوتیسم صحبت نمیکنند، برخی دیگر بسیار پرحرف هستند. برخی نیاز به حمایت کامل دارند، در حالی که برخی دیگر بهصورت مستقل زندگی میکنند و در شغل، تحصیل یا روابط موفق هستند. این تنوع، اوتیسم را پیچیده میکند اما نه مرموز.
از منظر بالینی، اوتیسم باعث تفاوت در تعامل اجتماعی و ارتباطی، شامل دشواری در تفسیر نشانههای اجتماعی، زبان بدن، یا قواعد نانوشته گفتوگو میشود.
رفتارهای تکراری یا علایق محدود مانند وابستگی به فعالیتهای روزمره، تمرکز شدید روی موضوعی خاص، یا حساسیتهای حسی (مثلا نسبت به صدا، نور یا لمس) هم در این اختلال وجود دارد.
پردازش غیرعادی اطلاعات حسی میتواند در افراد به صورت حساسیت زیاد یا کم نسبت به محرکهای حسی بروز کند.
مهم است بدانیم اوتیسم بیماری روانی نیست. همچنین ناشی از شیوه تربیت والدین یا تروما نیست؛ یک تفاوت عصبی است که از دوران رشد اولیه شروع میشود. هرچند ممکن است علایم آن تا زمانی که فشارهای اجتماعی افزایش پیدا نکنند، آشکار نشود.
تشخیص: چرا اوتیسم رو به افزایش است؟
تعداد تشخیصهای اوتیسم در چند دهه اخیر بهویژه در کشورهای با درآمد بالا افزایش یافته است. در آمریکا، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها تخمین میزند که از هر ۳۶ کودک، یک نفر در طیف اوتیسم قرار دارد. روندهای مشابهی در سایر کشورها نیز مشاهده میشود.
این افزایش نه یک «اپیدمی»، بلکه حاصل شناخت بهتر است. در گذشته، بسیاری از افراد دارای اوتیسم، بهویژه زنان، دختران و افراد رنگینپوست، تشخیص داده نمیشدند یا به اشتباه تشخیص داده میشدند.
تغییر معیارهای تشخیصی و افزایش آگاهی، باعث شناسایی بهتر و دقیقتر شده است؛ نه اینکه موارد آن افزایش پیدا کرده باشد.
تشخیص اوتیسم از طریق ارزیابیهای رفتاری انجام میشود. هیچ آزمایش خون یا اسکن مغزی قطعی برای آن وجود ندارد. متخصصان بهدنبال الگوهای رفتاری و رشدی میگردند و معمولا آن را با گزارش والدین یا سوابق رشد فرد ترکیب میکنند.

علت اوتیسم چیست؟
هیچ عامل واحدی برای اوتیسم وجود ندارد. پژوهشها نشان میدهند که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی بر رشد مغز تاثیر میگذارند. برخی ژنها با افزایش احتمال اوتیسم در ارتباط هستند اما هیچ ژنی بهتنهایی باعث آن نمیشود.
برخی مطالعات به عوامل دوران بارداری مانند سن والدین، عوارض زایمان یا مصرف داروهای خاص اشاره کردهاند اما اینها عوامل خطر هستند نه علت مستقیم.
مهمتر از همه اینکه واکسنها باعث اوتیسم نمیشوند. این موضوع بارها و بارها در پژوهشهای علمی معتبر تایید شده است.
این افسانه از یک مطالعه جعلی در سال ۱۹۹۸ آغاز شد که اکنون بهصورت رسمی رد و از مجلات علمی حذف شده اما آسیب آن همچنان باقی مانده و منجر به بیاعتمادی خطرناک به واکسیناسیون شده است.
افسانهها در برابر واقعیتها
برخی از رایجترین باورهای غلط درباره اوتیسم و واقعیتهای مرتبط با آنها را بخوانید:
افسانه ۱: افراد دارای اوتیسم فاقد همدلی هستند.
واقعیت: بسیاری از افراد اوتیستیک احساس همدلی بسیار عمیق و شدیدی دارند، گاهی حتی بیشتر از دیگران. آنها ممکن است احساسات خود را به شکلی متفاوت بیان کنند یا در تشخیص حالات چهره مشکل داشته باشند اما این به معنای بیتفاوتی نیست.
افسانه ۲: همه افراد اوتیستیک نابغهاند.
واقعیت: یکی از رایجترین تصورات اشتباه درباره اوتیسم، تصویری است که فیلم معروف «مرد بارانی» (Rain Man) در سال ۱۹۸۸ ساخت.
در این فیلم، بازیگر مشهور داستین هافمن، نقش مردی به نام ریموند را بازی میکند؛ مردی در طیف اوتیسم که توانایی خارقالعادهای در به خاطر سپردن اعداد، محاسبات ریاضی و شمارش سریع دارد اما در عین حال، در تعاملات اجتماعی و زندگی مستقل ناتوان است.
گرچه این فیلم در زمان خودش باعث افزایش آگاهی درباره اوتیسم شد اما همزمان کلیشهای از این وضعیت ایجاد کرد: فردی منزوی، نابغه، غیرقابل برقراری ارتباط و وابسته. واقعیت این است که اکثریت افراد دارای اوتیسم، تواناییهای خارقالعاده یا نابغهوار ندارند و آنهایی هم که دارند، از ویژگیهایی متنوعتر و گستردهتری از آنچه در فیلم نشان داده شد، برخوردار هستند.
پژوهشها نشان میدهند که تنها درصد کمی از افراد اوتیستیک (تقریبا ۱۰ درصد یا کمتر) دارای مهارتهای فوقالعاده در یک حوزه خاص هستند که به آنها گاهی «تواناییهای ساوانت» گفته میشود.
با این حال، بسیاری از مردم هنوز تصور میکنند هر فرد اوتیستیکی باید نابغهای در ریاضی یا حافظه باشد که این باعث فشار، قضاوت اشتباه و درک سطحی از واقعیت طیف اوتیسم میشود.
افسانه ۳: اوتیسم فقط کودکان را درگیر میکند.
واقعیت: اوتیسم یک وضعیت مادامالعمر است. کودکان دارای اوتیسم، در بزرگسالی نیز دارای این ویژگیها خواهند بود. نیازهای آنها ممکن است تغییر کند اما ویژگیهای عصبی اصلی باقی میماند.
افسانه ۴: میتوان «درمان» شد.
واقعیت: افراد از اوتیسم «خارج» نمیشوند. با حمایت و آموزش مناسب میتوانند مهارتهایی برای مدیریت چالشها کسب کنند اما هویت عصبی آنها باقی خواهد ماند.
افسانه ۵: اوتیسم ناشی از شیوه تربیت والدین است.
واقعیت: یکی از قدیمیترین و مخربترین افسانهها درباره اوتیسم، نظریهای به نام «مادر یخچالی» (Refrigerator Mother Theory) بود.
این نظریه در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ از سوی روانکاوانی مانند برونو بتلهایم مطرح شد. آنها ادعا میکردند اوتیسم نتیجه والدینی سرد، بیعاطفه و ناتوان از ایجاد پیوند عاطفی با فرزندشان است؛ بهویژه مادران.
بر پایه این فرض نادرست، بسیاری از مادران در آن زمان سرزنش شدند، احساس گناه کردند و حتی از مراقبت از فرزندشان باز داشته شدند. کودکانی که امروز مشخصا در طیف اوتیسم قرار میگیرند، در آن زمان در بیمارستانهای روانی بستری و از خانواده جدا میشدند.
این نظریه نه تنها کاملا نادرست بود، بلکه آسیب روانی شدیدی به خانوادهها زد.
پژوهشهای علمی بهویژه از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد، ثابت کردند اوتیسم هیچ ارتباطی با شیوه فرزندپروری ندارد. با وجود رد کامل این نظریه از سوی جامعه علمی، تاثیرات اجتماعی و احساسی آن تا سالها باقی ماند.
امروزه، نظریه مادر یخچالی بهعنوان مثالی از پزشکی غیرعلمی و آسیبزننده شناخته میشود و یادآور این نکته است که چگونه پیشداوری و فقدان شناخت میتواند باعث درد و بیعدالتی شود.

طیف گسترده اوتیسم
عبارت معروفی وجود دارد که: «اگر یک نفر اوتیستیک را دیدهای، فقط یک نفر را دیدهای»؛ چرا که اوتیسم در هر فرد به شکلی متفاوت بروز میکند.
برای مثال، زنان و دختران اوتیستیک اغلب کمتر تشخیص داده میشوند. آنها ممکن است رفتارهای اجتماعی را بهتر تقلید کنند یا گفتوگوها را از قبل حفظ کنند. به همین دلیل بسیاری از آنها تا بزرگسالی یا حتی هرگز تشخیص داده نمیشوند.
افراد غیرگویا (غیرکلامی) اغلب به اشتباه بهعنوان افراد دارای ناتوانی ذهنی در نظر گرفته میشوند، در حالی که بسیاری از آنها از طریق نوشتن، ابزارهای کمکی یا روشهای جایگزین، ارتباط برقرار میکنند.
بسیاری از افراد دارای اوتیسم همچنین دچار شرایط همراه مانند بیشفعالی، اضطراب، صرع یا ناتوانی ذهنی هستند که فرآیند تشخیص را پیچیدهتر میکند.
زبان: «فرد اوتیستیک» یا «فردی با اوتیسم»؟
در مورد اصطلاحات، بحثهایی وجود دارد. برخی زبان هویتی را ترجیح میدهند، چرا که معتقدند اوتیسم بخشی جدانشدنی از وجود آنهاست: «فرد اوتیستیک».
برخی دیگر زبان فردمحور را ترجیح میدهند تا بر فردیت تاکید شود: «فردی با اوتیسم».
هیچ پاسخ قطعی یا جهانی در این زمینه وجود ندارد. با این حال، بسیاری از فعالان اوتیسم، زبان هویتی را ترجیح میدهند. بهترین راه، پرسیدن ترجیح خود فرد است.
حمایت و فراگیری
اوتیسم نیازی به «درمان» ندارد اما افراد اوتیستیک به حمایت، درک و تسهیلات نیاز دارند؛ بهویژه در آموزش، اشتغال، مراقبتهای بهداشتی و زندگی روزمره.
در مدارس، شیوههای آموزشی فراگیر و برنامههای حمایتی فردی میتوانند به موفقیت دانشآموزان اوتیستیک کمک کنند. در محل کار، تغییرات کوچکی مانند ارتباط واضحتر، محیطهای کمصدا، یا انعطاف در ساعات کاری، تاثیر زیادی دارد.
بسیاری از بزرگسالان دارای اوتیسم با وجود داشتن تحصیلات عالی، با بیکاری مواجه هستند. دلیل آن بیشتر فرآیند مصاحبههای شغلی، چالشهای حسی، یا فرهنگ کاری نامناسب است. کارفرمایانی که به تنوع عصبی اهمیت میدهند، اغلب با کارکنانی دقیق، صادق و نوآور روبهرو میشوند.
نقش خودحمایتی
جنبش حقوق اوتیسم، به رهبری خود افراد اوتیستیک، روایتهای قدیمی که اوتیسم را تنها یک نقص یا تراژدی میدانستند، به چالش کشیده است.
امروزه بسیاری از افراد درباره تنوع عصبی صحبت میکنند؛ یعنی تفاوتهای عصبی بخشی طبیعی از تنوع انسانی هستند، نه لزوما مشکل یا اختلال.
این نگاه به معنای نادیده گرفتن چالشها نیست. بلکه به معنای شناخت همزمان نقاط قوت و ضعف و تمرکز بر پذیرش بهجای دلسوزی است.
شعار معروف «هیچ چیز درباره ما، بدون ما» بیانگر این است که صدای افراد اوتیستیک باید در سیاستگذاری، تحقیقات و گفتوگوهای عمومی شنیده شود.

بازنمایی اهمیت دارد
تصویرسازی رسانهای از اوتیسم بهبود یافته اما هنوز کلیشهها پابرجاست: نابغه عجیب و غریب، فرد بیاحساس یا پسر سفیدپوست منزوی. این بازنماییها میتوانند انتظارات عمومی را شکل دهند و درک واقعی را محدود کنند.
اوتیسم واقعی گستردهتر، پیچیدهتر و متنوعتر از آن چیزی است که در فیلم و سریالها میبینیم.
بازنمایی بهتر در کتابها، سیاست، فرهنگ و رسانه به عادیسازی تفاوت و کاهش اَنگ اجتماعی کمک میکند.
به سوی آینده
در روز جهانی آگاهی از اوتیسم، تنها بالا بردن آگاهی کافی نیست. آگاهی باید منجر به عمل، شمول و تغییرات ساختاری شود. آگاهی یعنی حمایت از خدمات و پژوهشهایی که با اولویتهای خود افراد اوتیستیک هماهنگ است.
آگاهی یعنی آموزش معلمان، کارفرمایان و پزشکان برای داشتن رویکردی مبتنی بر شناخت اوتیسم و درک اینکه اوتیسم با رسیدن به ۱۸ سالگی تمام نمیشود و بزرگسالان اوتیستیک هم نیاز به احترام، حمایت و فرصت دارند. آگاهی یعنی شنیدن صدای خود افراد اوتیستیک، نه صحبت کردن بهجای آنها.
اوتیسم بخشی از تنوع انسانی است. هرچه بیشتر آن را درک کنیم، بیشتر میتوانیم دنیایی بسازیم که برای همه قابل زندگی باشد.
اگر شما یا یکی از عزیزانتان بهدنبال اطلاعات یا حمایت درباره اوتیسم هستید، سازمانهایی مانند Autism Self Advocacy Network (ASAN)، Autistica و گروههای محلی منابع مفیدی هستند.
در ایران، مراکزی مانند انجمن اوتیسم ایران، سازمان بهزیستی و برخی کلینیکهای تخصصی روانپزشکی و گفتاردرمانی، خدمات ارزیابی، مشاوره و حمایت به خانوادهها و افراد در طیف اوتیسم ارائه میدهند.
رویترز به نقل از مقامهای آمریکایی که نخواستند نامشان فاش شود، گزارش داد از حدود یک هفته پیش تاکنون شش بمبافکن بی-۲ به پایگاه نظامی مشترک آمریکا و بریتانیا در جزیره دیهگو گارسیا در اقیانوس هند منتقل شدهاند.
گزارشهای دیگری نیز منتشر شده که تعداد این بمبافکنها را دستکم هفت فروند عنوان میکند.

مایکل لاولر، رییس کمیته فرعی خاورمیانه و شمال آفریقا در کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، سهشنبه ۱۲ فروردین در یک سخنرانی در جلسهای با عنوان «بازگشت به فشار حداکثری: مقابله جامع با فعالیتهای مخرب رژیم ایران» بر حمایت قاطع دولت ترامپ از اسرائیل تاکید کرد.
او از شرکای منطقهای آمریکا خواست تا تعهد خود را برای همکاری با ایالات متحده و اسرائیل برای مقابله با تهدید جمهوری اسلامی افزایش دهند.
او گفت: «برای همه آمریکاییها، این یک لحظه اخلاقی است. موضوع چپ و راست نیست؛ موضوع درست و غلط است.»
لاولر با انتقاد از سیاستهای دولت بایدن در قبال جمهوری اسلامی گفت: «خوشحالم که رییسجمهوری ترامپ از زمان روی کار آمدن، سیاست ایالات متحده در قبال ایران را به مسیر درست بازگردانده و کمپین فشار حداکثری را دوباره اجرا کرده است.»
او تاکید کرد که این سیاست نهتنها بازدارندگی را احیا میکند، بلکه حکومت ایران را از امتیازاتی که در دوره بایدن دریافت کرده بود، محروم میسازد.
لاولر بر ضرورت اعمال فشار بیشتر بر تجارت نفت ایران تاکید کرد و گفت: «سال گذشته، جمهوری اسلامی بیش از ۵۰ میلیارد دلار از تجارت غیرقانونی نفت ایران به دست آورد که بخش اعظم آن تحت کنترل سپاه پاسداران است.»
او همچنین بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای تاکید کرد و گفت: «ایران هستهای یک گزینه نیست.»
لاولر افزود که توقف جاهطلبیهای هستهای حکومت ایران و از بین بردن منابع مالی آن، در نهایت باعث خواهد شد که این کشور نتواند گروههای نیابتی تروریستی خود را تامین مالی کند.

در روزهای اخیر، بسیاری از کشورها، سیاستمداران و تحلیلگران نظامی درباره احتمال حمله آمریکا و اسرائیل به جمهوری اسلامی سخن میگویند. دونالد ترامپ تهدید کرده که در صورت عدم دستیابی به توافق، تأسیسات هستهای ایران را بهطور گسترده بمباران خواهد کرد.
در مقابل، روسیه و چین ضمن مخالفت با چنین حملهای، نسبت به پیامدهای گسترده آن هشدار دادهاند.
در اسرائیل نیز بحث درباره قریبالوقوع بودن حمله شدت گرفته و شمارش معکوس برای انجام یک عملیات نظامی سنگین در جریان است. در همین حال، علی خامنهای اعلام کرده که جمهوری اسلامی در صورت حمله، پاسخی ویرانگر خواهد داد.
با توجه به این مواضع، بهنظر میرسد که مذاکرات جدی میان طرفین در جریان نیست و احتمال درگیری نظامی بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است. شواهد حاکی از آن است که حملهای در راه خواهد بود. در این میان، شش سوال اساسی مطرح است که بسیاری بهدنبال یافتن پاسخی برای آنها هستند:
۱-حمله در چه زمانی انجام خواهد شد؟
۲-آیا حمله توسط آمریکا انجام خواهد شد، اسرائیل یا هر دو بهطور مشترک؟
۳-ابعاد و شدت حمله تا چه حد خواهد بود و چه اهدافی مورد حمله قرار خواهند گرفت؟
۴-آیا خامنهای و فرماندهان سپاه نیز هدف قرار خواهند گرفت و کشته خواهند شد؟
۵-جمهوری اسلامی چگونه و در چه سطحی قادر به پاسخگویی خواهد بود؟
۶-مدت زمان درگیری چقدر خواهد بود و آیا این درگیری به یک جنگ تمامعیار تبدیل خواهد شد و ممکن است به سقوط جمهوری اسلامی منجر شود؟
زمان احتمالی حمله
یکی از سوالات اصلی در ذهن مردم این است که اگر حملهای قرار باشد انجام شود، چه زمانی رخ خواهد داد؟
از نظر تحلیلی، حمله در زمانی انجام خواهد شد که آمریکا، بهویژه دونالد ترامپ، به این نتیجه برسد که تلاشهای دیپلماتیک برای رسیدن به توافق با جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده و راهی جز اقدام نظامی باقی نمانده است.
شواهد و قرائن نشان میدهد که چنین شرایطی بسیار نزدیک است. اظهارات خامنهای، تشدید لحن طرفین و همچنین ابراز نگرانی روسیه و چین از پیامدهای حمله به تاسیسات هستهای ایران همگی نشاندهنده کاهش امید به راهحل دیپلماتیک و افزایش احتمال اقدام نظامی هستند.
یکی از نشانههای نزدیک شدن حمله، سفر فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) به اسرائیل در این هفته است. تجربههای گذشته نشان داده که هماهنگی میان آمریکا و اسرائیل در چنین مواردی بهشدت افزایش مییابد.
علاوه بر این، ناو هواپیمابر کارل وینسون آمریکا نیز بهسمت منطقه حرکت کرده و انتظار میرود طی دو هفته آینده در منطقه مستقر شود. این ناو در کنار ناو هواپیمابر هری ترومن قرار خواهد گرفت .
همچنین، استقراردست کم پنج فروند بمبافکن رادارگریز بی-۲ آمریکا در جزیره دیهگو گارسیا که کمتر از چهار هزار کیلومتر با ایران فاصله دارد، نشاندهنده آمادگی آمریکا برای انجام حملات راهبردی است. این بمبافکنها قادرند با حمل بمبهای سنگرشکن جیبییو-۵۷، تاسیسات هستهای ایران را بهطور جدی هدف قرار دهند.
با توجه به اینکه ترامپ به جمهوری اسلامی دو ماه فرصت داده بود تا توافق کند یا با حمله مواجه شود، این مهلت حدود ۲۲ اردیبهشت به پایان خواهد رسید. از آن زمان به بعد، احتمال حمله بهطور قابلتوجهی افزایش خواهد یافت، هرچند وقوع حمله پیش از آن نیز منتفی نیست.
عاملان حمله: آمریکا، اسرائیل یا هر دو؟
یکی دیگر از سوالات اساسی این است که آیا حمله فقط از سوی اسرائیل انجام خواهد شد یا آمریکا نیز در آن مشارکت خواهد داشت؟ با توجه به اینکه جنگندههای اف-۱۵ اسرائیل تنها قادر به حمل بمبهای سنگرشکن با وزن ۹۰۰ کیلوگرم هستند، و بمبافکنهای بی-۲ آمریکا میتوانند بمبهای سنگرشکن ۱۴ تنی جیبییو-۵۷ را حمل کنند، احتمال مشارکت آمریکا در حمله افزایش یافته است. لحن ترامپ و صحبت هایش درباره کیفیت حمله نیز نشانه دیگری از افزایش احتمال شرکت مستقیم آمریکا در حمله است.
اهداف و میزان تخریب احتمالی
بهاحتمال زیاد، تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی، بهویژه فردو، نطنز، و تاسیسات آب سنگین اراک، از جمله اهداف اصلی حمله خواهند بود. علاوه بر این، احتمالا تاسیسات موشکی و پهپادی ایران نیز بهشدت بمباران خواهند شد تا امکان پاسخگویی جمهوری اسلامی کاهش یابد.
همچنین، انتظار میرود که سامانههای پدافندی، راداری و ارتباطی ایران در موج نخست حملات از کار انداخته شوند تا برتری هوایی برای حملات بعدی ایجاد شود.
احتمال حمله به مناطق مسکونی ضعیف است، زیرا آمریکا و اسرائیل از مخالفت عمومی مردم ایران با جمهوری اسلامی آگاهاند و تمایلی ندارند که افکار عمومی ایران را علیه خود تحریک کنند.
همچنین، حمله به زیرساختهای اقتصادی در موج نخست بعید بهنظر میرسد، اما در صورت حمله تلافیجویانه جمهوری اسلامی به تاسیسات اقتصادی و شهری اسرائیل، احتمال بمباران زیرساختهای نفت و گاز ایران افزایش خواهد یافت.
احتمال کشتن فرماندهان سپاه و خامنهای
یکی از سناریوهای محتمل این است که آمریکا و اسرائیل تلاش کنند با ترور فرماندهان سپاه و مقامات ارشد جمهوری اسلامی، از جمله علی خامنهای، توانایی تصمیمگیری و پاسخگویی نظامی جمهوری اسلامی را بهشدت کاهش دهند. این رویکرد مشابه اقداماتی است که آمریکا در کشتن قاسم سلیمانی و اسرائیل در هدف قرار دادن رهبران حزبالله انجام داده است.
پاسخ احتمالی جمهوری اسلامی
در صورت وقوع حمله، جمهوری اسلامی احتمالا سعی خواهد کرد با حملات موشکی و پهپادی به اسرائیل و پایگاههای آمریکا در منطقه پاسخ دهد اما با توجه به برتری نظامی آمریکا و اسرائیل، این پاسخها احتمالا تأثیر چندانی نخواهند داشت و ممکن است با حملات متقابل شدیدتر مواجه شوند.
جمهوری اسلامی توان ضربه زدن به اسرائیل و تا حدود کمتری به پایگاه های آمریکا در منطقه را دارد ولی معمولا در ارزیابی این توان مبالغه و بزرگ نمایی میکند. جمهوری اسلامی امکانی برای پیروزی در جنگ ندارد.
مدت زمان درگیری و سرنوشت جنگ
یکی دیگر از سوالات مهم این است که درگیری تا چه مدت ادامه خواهد یافت و آیا به یک جنگ تمامعیار تبدیل خواهد شد. به نظر می رسد حمله پرشدت و کم مدت خواهد بود. اگر جمهوری اسلامی پاسخ گستردهای دهد، جنگ میتواند ابعاد وسیعتری پیدا کند. جنگ ممکن است به تضعیف جدی جمهوری اسلامی و حتی به خطر افتادن موجودیت آن در اثر قیام مردم منجر شود ولی این احتمال هم وجود دارد که جمهوری اسلامی بهشدت تضعیف شود ولی سقوط نکند. چیزی شبیه صدام حسین بعد از شکست در جنگ کویت در ۱۹۹۱.
بهطور کلی، همه نشانهها حاکی از آن است که احتمال حمله بهشدت افزایش یافته و در صورت شکست نهایی دیپلماسی، وقوع یک درگیری نظامی گسترده بسیار محتمل خواهد بود.

کوری بوکر، سناتور دموکرات نیوجرسی، پس از ثبت طولانیترین سخنرانی تاریخ سنا، در حالی که خسته بود و درد داشت، به خبرنگاران گفت که بسیار سپاسگزار است که فرصت چنین تجربهای را یافت.
این سخنرانی که از ساعت هفت عصر دوشنبه (به وقت محلی) آغاز شد، طولانیترین سخنرانی تاریخ سنا شد و رکورد سناتور استروم ثورموند را که ۶۸ سال پیش یک سخنرانی ۲۴ ساعت و. ۱۸ دقیقهای علیه قانون حقوق مدنی انجام داده بود، شکست.
بوکر درباره وضعیت جسمی خود گفت: «نمیدانستم چقدر دوام میآورم. خیلی خوشحالم که توانستم ۲۵ ساعت ادامه دهم.»
راهبرد بوکر برای تحمل این سخنرانی طولانی
بوکر در این ۲۵ ساعت هیچ استراحتی نداشت و از سرویس بهداشتی نیز استفاده نکرد. او در پاسخ به سوالی درباره استفاده از وسیلهای خاص برای مدیریت نیازهای فیزیولوژیکی خود پاسخی صریح نداد اما تاکید کرد که یک رژیم سختگیرانه روزهداری را دنبال کرده است.
بوکر گفت: «استراتژی من این بود که غذا خوردن را متوقف کنم. فکر میکنم از روز جمعه دیگر چیزی نخوردم و از شب یکشنبه نیز نوشیدن مایعات را کنار گذاشتم. این کار هم مزایایی داشت و هم معایبی.»
بهگفته بوکر، کمآبی بدن باعث شد نیاز به سرویس بهداشتی نداشته باشد، اما در مقابل عضلاتش دچار گرفتگی و اسپاسمهای شدید میشدند.
الهام از ایمان مذهبی و همراهی با سناتور وارناک
بوکر گفت که بسیار آگاه بود که رکورد قبلی در اختیار استروم ثورموند است، سناتوری که تلاش داشت با سخنرانی ۲۴ ساعته، مانع تصویب «قانون حقوق مدنی ۱۹۵۷» شود اما در این کار شکست خورد و آن قانون با هدف دفاع از حقوق سیاهپوستان تصویب شد.
بوکر گفت هدفش از این سخنرانی طولانی رساندن صدای مردم آمریکا و بازگو کردن داستانهای احساسی و تاثیرگذار آنها بود.
او افزود:«هدف من واقعا این بود که صدای مردم را بلند کنم، داستانهای عاطفی و معنادار آنها را بازگو کنم و در نهایت، همه چیز را به خدا بسپارم.»
بوکر همچنین گفت که قبل از سخنرانی، به همراه سناتور رافائل وارناک دعا کرده است تا از ایمان خود نیرو بگیرد.
در طول این ۲۵ ساعت، بوکر در یک فضای کوچک اطراف میز خود ایستاد و سخنرانی کرد، بدون اینکه حتی لحظهای بنشیند. این سخنرانی نهتنها یک رکورد تاریخی، بلکه نقطه عطفی در تاریخ سنا بهشمار میآید.
رکوردشکنی سناتور دموکرات در دفاع از دموکراسی
سناتور کوری بوکر در این سخنرانی بیسابقه ۲۵ ساعته، دونالد ترامپ را به «حمله بیپروا» به نهادهای دموکراتیک ایالات متحده متهم کرد.
سناتور نیوجرسی که از سال ۲۰۱۳ در سنا حضور دارد، در این سخنرانی طولانی، دونالد ترامپ و مشاور قدرتمندش، ایلان ماسک را به تلاش برای کاهش شدید بخشهای کلیدی دولت فدرال متهم کرد.
او گفت:«نهادهای ما بهصورت بیپروا و غیرقانونی مورد حمله قرار گرفتهاند و حتی در حال فروپاشی هستند.»
بوکر در طول سخنرانی خود تقریبا از تمامی اقدامات ترامپ و دولت او در نزدیک به سه ماه گذشته انتقاد کرد و در عین حال با اشاره به خشم فزایندهی رایدهندگان دموکرات، گفت: «رایدهندگان از من خواستند کاری متفاوت انجام دهم. از من خواستند که ریسک کنم.»
در هفتههای اخیر، خشم دموکراتها نهتنها متوجه جمهوریخواهان، بلکه رهبران حزب دموکرات مانند چاک شومر و حکیم جفریس نیز بوده است، زیرا بسیاری از آنها معتقدند که این رهبران در برابر ترامپ به اندازه کافی تهاجمی عمل نکردهاند.
مقابله با رکورد تاریخی سنا و واکنش کاخ سفید
در میانه سخنرانی، چاک شومر، رهبر دموکراتهای سنا، بوکر را متوقف کرد و از او پرسید: «آیا میدانی که رکورد را شکستهای؟»
بوکر در حالی که با دستمال اشکهایش را پاک میکرد، پاسخ داد: «الان فهمیدم.»
اما کاخ سفید سخنرانی بوکر را به سخره گرفت. هریسون فیلدز، معاون سخنگوی کاخ سفید، گفت: «کوری بوکر بهدنبال یک لحظه دیگر از نمایش 'من اسپارتاکوس هستم' است، اما این نمایش نه در کارزار ناموفق ریاستجمهوریاش جواب داد، نه در تلاشش برای متوقف کردن نامزدی برت کاوانا برای دیوان عالی جواب خواهد داد.»





