جاناتان کانریکس، سخنگوی سابق ارتش اسرائیل و عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت تاخیر در حمله تلافیجویانه اسرائیل علیه جمهوری اسلامی، به دلیل ملاحظات عملیاتی بوده، نه ملاحظات سیاسی.
او افزود اسرائیل پیش از انتخابات آمریکا این حمله را به انجام میرساند.
انتخابات ریاستجمهوری آمریکا قرار است روز ۱۵ آبان (پنجم نوامبر) برگزار شود.
کانریکس درز برخی اطلاعات درباره حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی را «بد، منفی و بیثباتکننده» خواند و در عین حال تاکید کرد این موضوع تاثیری جدی بر روی آمادهسازی ارتش اسرائیل برای حمله به جمهوری اسلامی یا زمان انجام این عملیات نداشته است.
فرزین ندیمی، تحلیلگر امور دفاعی و امنیتی، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت جمهوری اسلامی مجبور است خود را برای احتمال یک جنگ طولانی و تمامعیار با اسرائیل آماده کند.
او در پاسخ به پرسشی درباره واکنش حکومت ایران به حمله احتمالی اسرائیل افزود در صورتی که جمهوری اسلامی بداند کشورهای عربی منطقه با اسرائیل همکاری کردهاند، ممکن است تاسیسات نفتی آنها را هدف قرار دهد.
ندیمی همچنین به تهدید مقامهای جمهوری اسلامی درباره بستن تنگه هرمز اشاره کرد و گفت تهران ممکن است بهصورت هدفمند این سیاست را در دستور کار خود قرار دهد و مانع از تردد ناوهای آمریکایی در تنگه هرمز شود.
به گفته این تحلیلگر، اخلال در مسیر حرکت ناوهای آمریکایی میتواند به درگیریهایی در خلیج فارس و دریای عمان منتهی شود.
مجید محمدی، جامعهشناس، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت بسیار بعید است بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای حمله به جمهوری اسلامی منتظر مشخص شدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بماند.
محمدی افزود: «نتانیاهو در چارچوب منافع و امنیت ملی اسرائیل عمل میکند.»
به گفته این تحلیلگر، نتانیاهو بهعنوان یک سیاستمدار خبره، کاخ سفید را بهخوبی میشناسد و میکوشد همزمان با حفظ آبروی آمریکا، اهداف اسرائیل را در خاورمیانه پیش ببرد.
حسن هاشمیان، تحلیلگر مسائل جهان عرب، در گفتوگو با ایراناینترنشنال درباره امکان تشکیل دولت مستقل در لبنان پس از تضعیف زنجیره رهبری ارشد حزبالله گفت: «با توجه به از بین رفتن رهبری سیاسی و تضعیف فرماندهی نظامی میانی حزبالله و در کنار آن، تحولات جدید در گروههای سیاسی لبنان، امکان تشکیل یک دولت مستقل وجود دارد.»
او افزود: «با این حال موانعی نیز وجود دارد که این مسیر را پیچیده میکند.»
به گفته این تحلیلگر سیاسی، در حال حاضر، جمهوری اسلامی فرماندهان میانی حزبالله را با اعضایی از سپاه پاسداران جایگزین کرده و عملا هدایت سیاسی و نظامی این گروه مسلح شیعه را بهدست گرفته است.
بر اساس اظهارات هاشمیان، «کنترل و هدایت درگیریهای جاری از سوی حزبالله مستقیما در اختیار علی خامنهای و سپاه پاسداران» است.
او تاکید کرد: «انتخاب رییسجمهوری جدید برای لبنان نیز امری حیاتی است چرا که مساله ریاستجمهوری ارتباط تنگاتنگی با خلع سلاح شبهنظامیان دارد.»
هاشمیان گفت: «تمامی گروههای سیاسی و شبهنظامی طی فرآیندی از سال ۱۹۹۰ میلادی تاکنون، سلاحهای خود را به دولت تحویل دادهاند، به جز حزبالله که با توجیه جنگ آزادیبخش علیه اسرائیل از این کار سر باز زده است.»
منشه امیر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در گفتوگو با ایراناینترنشنال با اشاره به درز برخی مدارک در خصوص حمله تلافیجویانه اسرائیل علیه جمهوری اسلامی گفت مطلب جدیدی در این اطلاعات وجود ندارد و نمیتوان تعویق حمله اسرائیل را به این موضوع نسبت داد.
او افزود در چنین شرایطی «هر روز که بگذرد، به نفع اسرائیل است و هر روز جنگ روانی علیه رژیم ایران تشدید خواهد شد».
به گفته امیر، این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامی پس از حمله اسرائیل، بار دیگر این کشور را با موشک هدف قرار دهد.

ایران عزیز ما در آستانهی جنگی قرار گرفته که جنگِ ما ایرانیان نیست. با تصمیمات اشتباه و توهمات خطرناک، رهبر جمهوری اسلامی و سرداران سپاه، که گماشتگان او هستند، ایران را به جنگ میکشانند. دیگر نهادها مانند دولت و مجلس هم هیچ نقش موثری در این روند ندارند.
جنگی که ایران را تهدید میکند، جنگ برای ایران و مردم آن نیست. این حکومت به جای آنکه به فکر ایران و منافع مردمش باشد، اولویتهای خود را به حماس و حزبالله گره زده است.
سرنوشت ما را بدون پرسش از مردم، با سرنوشت لبنان و غزه پیوند دادهاند. برای آنها نه ایران مهم است و نه ایرانی؛ بلکه امت اسلامی اولویت دارد؛در حالی که ۵۷ کشور اسلامی و ۲۲ کشور عرب خود و مردم خود را از این جنگها دور نگه داشتهاند.
سیاستهای جمهوری اسلامی ایرانسوز است؛ با این سیاستها چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. در حالی که شعار «برای ایران» سر میدهند، کشور را به مسیری میبرند که تنها لبنان و غزه در آن مطرح است، نه ایران.
آنهایی که امروز در خیال نابودی اسرائیل هستند، همانهاییاند که با توهم سرنگونی صدام، هشت سال جنگ را بعد از آزادی خرمشهر ادامه دادند و زیرساخت های کشور را به نابودی کشاندند. نتیجهی آن توهمات، شکستهای فاجعهبار پایان جنگ بود.
آیا واقعا بعد از آزادسازی خرمشهر، جنگ نباید تمام میشد؟ چرا آن را شش سال دیگر ادامه دادند؟ با توهم فتح بغداد و رسیدن از راه کربلا به قدس. نتیجه چه شد؟ ایرانی ویران و دستکم ۲۰۰ هزار نفر که هرگز به خانه بازنگشتند. فاجعه کربلای ۴ و غواصهای دستبسته در لب اروند رود هم ثمرهی همین توهمات بود؛ زمانی که حتی با وجود اطلاع از لو رفتن عملیات، دستور دادند تا اجرا شود.
حالا همان تفکرات باز تکرار شده است. متوهمانه از نابودی اسرائیل سخن میگویند و کشور را به جنگی میبرند که پایانش جز ویرانی ایران نخواهد بود. همانطور که غرامت ۱۰۰ میلیارد دلاری ایران را از عراق نگرفتند و آن را به حشد شعبی و نوری مالکی بخشیدند، امروز هم برای کشور و مردم تصمیم میگیرند در حالی که تنها لبنان و غزه برایشان مهم است.

این سیاستها فقط ایران را به سمت جنگ نمیبرند، بلکه باعث انزوای کامل ایران در دنیا هم شدهاند. در جنگ با عراق به دلیل سیاست های اشتباه جمهوری اسلامی، ۳۰ کشور و دو ابرقدرت علیه ایران متحد شدند، به جای عبرت گرفتن، امروز هم به رویارویی با دنیا افتخار میکنند. در حالی که ملت ایران خواهان جنگ و دشمنی نیست؛ بلکه خواستار زندگی عادی و بدون ترس است.
چرا ۴۶ سال است که خبرهای ایران با جنگ، ترور، سرکوب و اعدام در صدر رسانههای دنیا است؟ چرا نام ایران به جای تمدن و فرهنگ، امروز با تروریسم و جنگطلبی گره خورده است؟
حاکمان امروز حتی در برابر روسیه و چین، که علیه تمامیت ارضی ایران موضعگیری کردهاند، سکوت میکنند. در حالی که اتحادیه اروپا جزایر سهگانه ایران را اشغالی میخواند، سیاستهای منزوی کننده ایران در تهران ادامه دارد.
با تفکرات آخرالزمانی، ایران را به جنگی میبرند که در پایان آن ویرانی نصیب کشور میشود. اینها همانهایی هستند که به جای پاسارگاد و تخت جمشید، به چاه جمکران دل بستهاند و از آنجا برای سرنوشت ملت تصمیم میگیرند.
این حاکمان که میگویند نصف جهان را برای باورهای خود فدا میکنند، از نابودی میلیونها ایرانی هم ابایی ندارند. در حالی که ذهن و فکرشان فقط درگیر شهادت و بهشت است، کشور و مردم را به سمت جهنم جنگ میبرند.

این ملت دنبال شهادت نیست؛ این ملت زندگی میخواهد. ۴۶ سال است که زندگی عادی را از این مردم گرفتهاند و حالا با بردن کشور به جنگ، ممکن است ۵۰ سال دیگر هم این سرزمین را عقبتر ببرند.
ایران فقیر نبود، شما فقیرش کردید. این ملت در دنیا احترام داشت؛ شما آن را گرفتید. ایران را در جهان با تمدن ۲۵۰۰ سالهاش میشناختند؛ اما حالا با تروریسم و جنگطلبی شناخته میشود.
شما با حمایت از بشار اسد و کشتن صدها هزار نفر برای حفظ او، محبوبیت ایران را در منطقه از بین بردید. با تحریک و تجهیز حماس برای کشتار هفتم اکتبر، نهتنها خون بیگناهان اسرائیلی، بلکه خون فلسطینیهای بی پناه نیز بر زمین ریخت.
این ملت زندگی عادی میخواهد، نه کشوری که هر روز با خبرهای جنگ و خونریزی در صدر رسانههای جهان باشد. چرا به صدای این مردم گوش نمیکنید؟ چرا ایران را به جنگ میبرید؛جنگی که جنگ ما ایرانیان نیست؟





