امیرحسین زارع قهرمان جهان و نایب قهرمان المپیک ابتدا با انتشار تصویری از ایستادگی یک معترض مقابل نیروهای یگان ویژه، معترضان را شایسته عنوان «پهلوان» دانست.
این پست اما خیلی زود جای خود را به محتوایی کاملاً متفاوت داد؛ تصویری از پرچم برافراشته جمهوری اسلامی و متنی که اعتراضات را صرفا درباره مسائل معیشتی دانست و با استفاده از کلیدواژههایی مانند «سوءاستفاده دشمنان از آب گلآلود»، عملاً در چارچوب روایت رسمی حاکمیت قرار گرفت.
تقریباً همزمان، حسن یزدانی هم با ادبیاتی مشابه، از خستگی مردم گفت اما در نهایت بر حفظ امنیت «خانه» تأکید کرد؛ موضعی که بیش از آنکه شخصی به نظر برسد، یادآور یک الگوی از پیش تعیینشده برای اظهارنظرهای مجاز بود.
نمونههای مشابه دیگری هم در چند ساعت گذشته دیده شد؛ کشتیگیرانی مانند دانیال سهرابی، پویا دادمرز، مبین عظیمی و امیر عبدی پس از واکنش به اعتراضات روزهای گذشته ناچار به حذف مطالب خود شدند. روندی که نشان میدهد فدراسیون، اجازه خروج ملیپوشان از دایره روایتهای رسمی حاکمیت را نمیدهد.
با کنار هم قرار گرفتن این مواضع، این فرض تقویت میشود که در فدراسیون کشتی، نانوشته اما روشن، خطوط قرمزی برای بیان نظر ورزشکاران وجود دارد
این الگو بیارتباط با نقش علیرضا دبیر نیست. در سالهای اخیر، فدراسیون کشتی تحت مدیریت او به نهادی فراتر از یک نهاد ورزشی تبدیل شده و در بزنگاههای اجتماعی، کارکردی کاملاً سیاسی پیدا کرده است.
دبیر پیشتر و در جریان جنبش زن زندگی آزادی نشان داده بود که ترجیح میدهد با رویکردی سختگیرانه، از تبدیل شدن کشتیگیران به صداهای معترض جلوگیری کند.
او بارها تأکید کرده که وظیفه ورزشکار «فقط تمرین و مسابقه» است و هرگونه ورود به مسائل اجتماعی یا سیاسی را خط قرمز میداند.
او آبان و اسفندماه ۱۴۰۱با تقلیل دانش سیاسی و اجتماعی ورزشکاران به بچهها کشتیگیران تیم ملی را شایسته اظهار نظر سیاسی و مدیریتی ندانست.
تناقض ماجرا آنجایی پدیدار میشود که بارها علیرضا دبیر، با استفاده از تلاش و مدالهای همین ورزشکاران دستاوردهای تیم ملی کشتی را به ارزشهای جمهوری اسلامی گره زده است.
رویکرد دبیر، به ملیپوشان محدود نمانده است و در مواجهه با صدای منتقدان بیرون از فدراسیون هم رویکردی تهاجمی داشته؛ او منتقدان را با ادبیاتی تند «مریض» خوانده و بدون نام بردن مستقیم، رسول خادم را با عباراتی تحقیرآمیز به «ریاکاری» متهم کرده است.
این نوع حملهها بیش از هر چیز، تلاشی است برای حذف صداهای مستقلی که میتوانند روایت رسمی را به چالش بکشند.
او حتی با قیاس خود با چهرهای مانند امیرکبیر و تاکید بر اینکه «در جمهوری اسلامی میشود راحت کار کرد»، تلاش کرده تصویری بسازد که در آن تنها یک نوع مدیریت و یک صدا مشروعیت دارد؛ صدایی که هر کنش انتقادی بیرون از آن، بهسرعت با برچسب «عاملیت دشمن» بیاعتبار میشود.
در نهایت، تغییر ماهیت فدراسیون کشتی از یک نهاد ورزشی به نهادی حکومتی با ساختاری کنترلی حاصل عملکرد علیرضا دبیر است؛ ساختاری که مأموریتش بهرهبرداری از سرمایه اجتماعی قهرمانان کشتی برای تثبیت مواضع جمهوری اسلامی است.
تغییر لحن ورزشکارانی چون زارع و یزدانی و شباهت واژگان آنها با ادبیات رئیس فدراسیون، بیش از پیش، فرضیه کنترل ریاست فدراسیون کشتی بر گفتار ملیپوشان را تقویت میکند.
در چنین فضایی، حضور در تیم ملی و ادامه مسیر قهرمانی، ظاهراً نه فقط به توان فنی، بلکه به سکوت برابر رنج مردم یا همراهی با ادبیات رییس فدراسیون کشتی گره خورده است؛ علیرضا دبیر، رییس فدراسیون کشتی، مدیر تراز جمهوری اسلامی که با حذف صداهای منتقد، اعتراض را در محیط کشتی، کنترل و سرکوب میکند.