تامار گیندین، ایرانشناس و استاد دانشگاه حیفا، از چهرههای شناختهشده در مطالعات ایران باستان در اسرائیل است؛ پژوهشگری که فعالیت علمیاش با دغدغهای فراتر از دانشگاه گره خورده است: ساختن پلی فرهنگی میان مردم ایران و اسرائیل.
او از شاگردان شائول شاکد، از برجستهترین ایرانشناسان اسرائیل، بهشمار میرود و مسیر علمی خود را در ادامه مکتبی شکل داده که شناخت ایران را نه صرفا موضوعی دانشگاهی، بلکه امری انسانی و تمدنی میدانست.
از متون باستانی تا روایت امروز
گیندین در گفتوگویی با ایراناینترنشنال توضیح میدهد که بخش مهمی از فعالیت پژوهشیاش در قالب پروژه «فرهنگ پارسی میانه» شکل گرفته است؛ جایی که با طیف گستردهای از متون ایرانی پیش از اسلام آشنا شد.
او علاوه بر پارسی میانه، پارسی باستان، اوستایی و دیگر زبانهای ایرانی را نیز مطالعه کرده و حاصل این سالها پژوهش، نگارش چهار کتاب به زبان عبری درباره ایران پیش از اسلام بوده است؛ آثاری که هم جنبه علمی دارند و هم با روایت اسطورهای و داستانی، تاریخ را برای مخاطب عام قابل لمس میکنند.
جشنها؛ حافظه مشترک فرهنگی
در بخش دیگری از این گفتوگو، تامار گیندین به جشنهای یهودی و ایرانی با ریشهها و زمانبندیهای مشترک میپردازد. به گفته او، بسیاری از آیینهای دو فرهنگ، بر محور اعتدال بهاری و پاییزی شکل گرفتهاند یا با بلندترین شب سال پیوند دارند؛ نشانهای از درک مشترک انسان از طبیعت و زمان.
او از شباهتهایی میان نوروز با پسح، حنوکا با یلدا و مهرگان با سوکوت یهودیان سخن میگوید و تاکید میکند که این اشتراکها نه تصادفی، بلکه بخشی از یک بستر فرهنگی مشترک در خاورمیانه باستان است.
پوریم و روایت قدرت در اسطوره
گیندین همچنین به جشن پوریم اشاره میکند؛ جشنی که در روایت اسطورهای افسانهای آن، صدراعظمی که قصد نابودی یهودیان را دارد، سرانجام به دار آویخته میشود.
او این روایت را در کنار داستان به قدرت رسیدن داریوش میگذارد و شباهتهای ساختاری این دو داستان را بررسی میکند؛ شباهتهایی که به گفته او، نشان میدهد چگونه اسطوره، سیاست و تاریخ در فرهنگهای همجوار در هم تنیدهاند.
•
•
آرزوی دیدن ایران
در بخش پایانی این گفتوگو، تامار گیندین از آرزوی شخصیاش برای سفر به ایران سخن میگوید؛ سرزمینی که سالها درباره آن خوانده، نوشته و تدریس کرده، اما هرگز آن را از نزدیک ندیده است.
او میگوید ایران برایش تنها یک موضوع پژوهشی نیست، بلکه جهانی زنده از زبان، اسطوره، تاریخ و انسانهاست؛ جهانی که امیدوار است روزی بتواند آن را نه از خلال متون، بلکه با قدمزدن در کوچهها و گفتوگو با مردمش تجربه کند.
عارف عارفکیا، از ماندگارترین و تاثیرگذارترین چهرههای موسیقی پاپ ایران است. هنرمندی که صدایش با خاطره جمعی چند نسل پیوند خورده و آثارش بخشی از تاریخ فرهنگی ایرانیان محسوب میشود.
او از سالهای پیش از انقلاب ۵۷ تا دهههای بعد، حضوری پررنگ در حافظه موسیقایی جامعه داشته و نامش با ترانههایی گره خورده که فراتر از زمان، معنا یافتهاند.
نگاهی به دوران پیش از انقلاب
عارف در گفتوگویی مفصل با ایراناینترنشنال، با نگاهی تحلیلی به گذشته بازمیگردد و بر این نکته تاکید میکند که فضای نسبتا باز فرهنگی پیش از انقلاب ۵۷ و بستری که برای فعالیت هنری وجود داشت، نقش مهمی در رشد و شکوفایی نسل هنرمندانی چون او ایفا کرد.
به گفته او، آن دوره امکان تجربه، آموزش و ارتباط با مخاطب را فراهم میکرد و به هنرمندان اجازه میداد مسیر حرفهای خود را به تدریج و بر پایه خلاقیت طی کنند.
انقلاب ۵۷ و آغاز گسست
عارف در بخش دیگری از این گفتوگو از مسیر پر فراز و نشیب زندگی حرفهای و شخصی خود سخن میگوید؛ مسیری که با موفقیتهای چشمگیر آغاز شد اما پس از وقوع انقلاب ۵۷ وارد مرحلهای پیچیده و پرخطر شد.
او تاکید میکند که پس از انقلاب و اعمال محدودیتها و ممنوعیتهای گسترده بر موسیقی، فضای ایران برایش ناامن شد؛ شرایطی که در نهایت او را ناگزیر به ترک کشور و آغاز زندگی در تبعید کرد.
زندگی، بیماری و تداوم هنر
بخش قابل توجهی از این گفتوگو به وضعیت جسمانی و مبارزه عارف با بیماری سرطان اختصاص دارد.
او با لحنی آرام اما صادقانه، از تاثیر بیماری بر زندگی روزمره، نگاهش به آینده و رابطهاش با هنر سخن میگوید؛ روایتی انسانی که فراتر از مرزهای موسیقی، به مسئله تابآوری، پذیرش و امید میپردازد.
او تاکید میکند که موسیقی همچنان برایش منبع انرژی و پیوند با مخاطبانش باقی مانده است.
امید به نسل جوان و آینده ایران
عارف در بخش پایانی این گفتوگو، با نگاهی امیدوارانه به آینده، از آرزوی دیرینهاش برای آزادی ایران سخن میگوید.
او تاکید میکند که امید اصلیاش به نسل جوان است؛ نسلی که به باور او با شور، آگاهی و عدالتخواهی خود میتواند مسیر تغییر را هموار کند و ایران را از وضعیت کنونی و سلطه جمهوری اسلامی رهایی بخشد.
عارف این امید را نه یک آرزو، بلکه بخشی از ایمان خود به آینده ایران توصیف میکند.
سومین قسمت از مجموعه «آواتار» به کارگردانی جیمز کامرون با عنوان «آواتار: آتش و خاکستر» اکران جهانی خود را با فروشی قابلتوجه، اما پایینتر از انتظارات آغاز کرده است.
این فیلم سینمایی حماسی و علمی-تخیلی، در سه روز نخست نمایش، ۸۸ میلیون دلار در گیشه داخلی آمریکا و کانادا فروش داشت.
با احتساب ۲۵۷ میلیون دلار فروش در بازارهای بینالمللی، مجموع فروش افتتاحیه جهانی آن به حدود ۳۴۵ میلیون دلار رسید.
اگرچه این رقم، آتش و خاکستر را به دومین افتتاحیه بزرگ جهانی سال ۲۰۲۵ تبدیل کرده، اما فاصله قابلتوجهی با افتتاحیه ۴۳۵ میلیوندلاری قسمت دوم یعنی «آواتار: راه آب» در سال ۲۰۲۲ دارد.
بر اساس برآوردهای دیزنی، این فیلم در ایالات متحده و کانادا صدر جدول فروش گیشه را به خود اختصاص داد و ۸۸ میلیون دلار از مجموع فروش جهانیاش را در این دو کشور به دست آورد.
تحلیلگران پیش از اکران، فروش داخلی این فیلم را بین ۹۰ تا ۱۰۵ میلیون دلار برآورد کرده بودند اما این پیشبینی در نهایت محقق نشد.
جیمز کامرون و همسرش در افتتاحیه فیلم «آواتار: آتش و خاکستر» در لسآنجلس
بخشی از این افت به عوامل مختلفی از جمله زمان بیش از سهساعته فیلم نسبت داده میشود که تعداد سانسهای روزانه را محدود میکند.
کاهش تقاضای انباشته در مقایسه با «راه آب» که ۱۳ سال پس از نخستین فیلم اکران شده بود، از دیگر عوامل موثر در این موضوع است.
برخی منتقدان و تحلیلگران گیشه نیز معتقدند قسمت سوم، نوآوریهای فناورانه کمتری نسبت به فیلمهای پیشین دارد؛ عاملی که در گذشته نقش مهمی در جذب تماشاگران ایفا کرده بود.
با این حال، سابقه مجموعه آواتار نشان میدهد که موفقیت این فیلمها لزوما در افتتاحیه رقم نمیخورد.
نخستین آواتار در سال ۲۰۰۹ با فروش افتتاحیه ۷۷ میلیون دلاری آغاز شد، اما نزدیک به یک سال روی پرده ماند و در نهایت به فروش ۲.۹ میلیارد دلاری در سطح جهانی رسید.
راه آب نیز با وجود افتتاحیه قدرتمند، مسیر فروشی طولانی داشت و پس از ۲۳ هفته اکران، ۲.۳ میلیارد دلار فروش جهانی ثبت کرد.
منتقدان سینمایی میگویند عملکرد آتش و خاکستر در هفتههای آینده و بهویژه در بازه تعطیلات کریسمس تعیینکننده خواهد بود.
فیلمهای آواتار به ماندگاری طولانی در گیشه شهرت دارند و نه به فروش سنگین در هفته نخست.
پوستر قسمت جدید فیلم آواتار
دیوید ای. گراس، مدیر یک شرکت مشاوره سینمایی، تاکید کرده است که «چند هفته زمان لازم است تا مشخص شود این فیلم واقعا چه عملکردی دارد».
از نظر ترکیب مخاطبان، ۳۸ درصد تماشاگران آخر هفته افتتاحیه زیر ۲۵ سال بودهاند و سالنهای ممتاز مانند آیمکس و نمایشهای سهبعدی ۶۶ درصد از فروش بلیتها را به خود اختصاص دادهاند؛ موضوعی که همچنان نقطه قوت این مجموعه به شمار میرود.
هرچند محبوبیت فیلمهای سهبعدی در بازار داخلی کاهش یافته، این قالب در بازارهای بینالمللی، بهویژه چین، همچنان پرطرفدار است.
آتش و خاکستر سومین قسمت از مجموعه پر هزینه جیمز کامرون است که بازگشت بازیگرانی چون سم ورثینگتون، زوئی سالدانا، سیگورنی ویور، استیون لنگ و کیت وینسلت را به همراه دارد.
این دنباله با بودجهای دستکم ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلیون دلاری ساخته شده و هزینههای بازاریابی چند ده میلیون دلاری نیز به آن افزوده شده است.
کامرون پیشتر گفته بود که برای سودآور شدن چنین پروژههایی، فیلم باید به فروش بسیار بالایی دست یابد.
هرچند قسمت سوم الزاما نیازی ندارد به رکوردهای بالای دو میلیارد دلار برسد، اما برای توجیه هزینههای سنگین تولید، باید به یکی از آثار بزرگ گیشه در ماههای آینده تبدیل شود.
در مجموع، آواتار: آتش و خاکستر، اگرچه آغاز آرامتری نسبت به انتظار داشته، اما با توجه به سابقه این مجموعه، قضاوت نهایی درباره موفقیت یا ناکامی آن به هفتههای آینده و مسیر فروش بلندمدتش گره خورده است.
قرار است چهارمین و پنجمین قسمت از فیلم آواتار بهترتیب در سالهای ۲۰۲۹ و ۲۰۳۱ اکران شوند.
طولانیترین شبهای سال که از راه میرسد، انسانها در گوشههای مختلف جهان کاری شبیه به هم میکنند: چراغی روشن میکنند، کنار هم مینشینند و به تولد دوباره نور فکر میکنند. در ایران و برای ایرانیان نامش یلداست، در جهان مسیحی جشنهای کریسمس برگزار میشود و در شمال اروپا، یول.
در نگاه نخست، یلدا، کریسمس و یول، سه مناسبت کاملا جدا از هم به نظر میرسند؛ یکی ریشه در ایران باستان دارد، دیگری مهمترین جشن جهان مسیحی است و سومی در سنتهای کهن اسکاندیناوی شکل گرفته است.
اما اگر لایههای دینی و ملی متاخر را کنار بزنیم و به ژرفای تاریخ بنگریم، به یک نقطه مشترک میرسیم: انقلاب زمستانی، طولانیترین شب سال و دغدغهای انسانی که از هزاران سال پیش ذهن بشر را به خود مشغول کرده است: دوام آوردن در برابر تاریکی و سرما.
تابآوری در برابر اضطراب جمعی
در همه تمدنهای باستانی نیمکره شمالی، کوتاه شدن روزها و طولانی شدن شبها نه فقط یک پدیده طبیعی، بلکه تجربهای وجودی بوده است.
سرمای کشنده، کمبود غذا، مرگ دامها و تهدید بقا، زمستان را به فصل اضطراب جمعی بدل میکرده.
انقلاب زمستانی اما نشانهای امیدبخش بوده است؛ لحظهای که انسان درمییافت از این پس، روزها دوباره بلندتر خواهند شد.
جشن گرفتن این لحظه، جشن گرفتن بازگشت نظم، نور و زندگی بود.
یلدا؛ پیروزی نور بر تاریکی در سنت ایرانی
یلدا در سنت ایرانی دقیقا در همین بستر شکل گرفت. این شب، بلندترین شب سال، بر اساس باورهای کهن ایرانی زمانی است که اهریمن و نیروهای تاریکی در اوج قدرت قرار میگیرند. اما درست در دل همین لحظه و تاریکی، نوید تولد نور نهفته است.
در آیین مهر یا میتراییسم که پیش از اسلام در ایران و بخشهایی از امپراتوری روم رواج داشت، میترا، ایزد خورشید و پیمان، در همین شب زاده میشود.
تولد میترا به معنای پیروزی نور بر تاریکی است؛ مفهومی که در یلدا به شکل بیداری تا سپیدهدم، گردهمایی خانوادگی، روشن کردن شمع و خوردن میوههای سرخرنگ مانند انار، تجسم یافته است.
سرخی انار، رنگ خون و خورشید، نماد زندگی در دل شب سرد و تیره است.
کریسمس؛ بازتعریف کهن نور در قالب مسیحی
کریسمس هم اگرچه امروز به عنوان جشن تولد عیسی مسیح شناخته میشود، از نظر تاریخی و زمانی بهشدت به این سنتهای پیشامسیحی گره خورده است.
در اناجیل، تاریخ دقیقی برای تولد عیسی ذکر نشده و پژوهشگران معتقدند انتخاب ۲۵ دسامبر بیشتر یک تصمیم فرهنگی و سیاسی بوده تا تاریخی.
این تاریخ تقریبا با انقلاب زمستانی و جشنهای خورشیدی در امپراتوری روم همزمان بود؛ از جمله جشن «سول اینویکتوس» یا «خورشید شکستناپذیر» که تولد دوباره خورشید را گرامی میداشت.
کلیسای اولیه با همزمان کردن تولد مسیح با این مناسبتها، هم پذیرش آیین جدید را آسانتر کرد و هم مفاهیم کهن نور و رستگاری را در قالبی مسیحی بازتعریف کرد.
از این منظر، عیسی مسیح نیز همچون میترا، به عنوان «نور جهان» معرفی میشود؛ نوری که در تاریکترین فصل سال زاده میشود تا امید را بازگرداند.
شمعهای کریسمس، چراغانیها، ستاره بالای درخت کریسمس و حتی مفهوم هدیه دادن، همگی در امتداد همین نمادپردازی نور در برابر تاریکی قابل فهماند.
ستارهای که راه را نشان میدهد، یادآور خورشیدی است که دوباره مسیر خود را در آسمان پیدا میکند.
یول؛ فراخواندن خورشید در شمال اروپا
در شمال اروپا، جایی که زمستانها طولانیتر و تاریکترند، همین دغدغه به شکل جشن یول بروز پیدا کرده است.
یول در سنتهای «ژرمنی و نورس»، جشنی چندروزه بود که حول انقلاب زمستانی برگزار میشد.
در این جشن، مردم آتشهای بزرگ روشن میکردند، کندههای عظیم چوب را میسوزاندند و گرد هم میآمدند تا با نور و گرما، تاریکی را پس بزنند.
در باورهای کهن، این کنده صرفا وسیلهای برای گرما نبود، بلکه نمادی آیینی بهشمار میرفت. روشن کردن آن به معنای فراخواندن خورشید و کمک به بازگشت نور بود؛ نوعی مشارکت نمادین انسان در چرخه طبیعت.
باور داشتند هرچه کنده بزرگتر باشد و مدت بیشتری بسوزد، سال پیش رو پربرکتتر خواهد بود.
خاکستر کنده یول نیز مقدس تلقی میشد و آن را برای محافظت از خانه، افزایش باروری زمین و دور نگه داشتن نیروهای شر به کار میبردند.
«کنده یول» یک معنا داشت: روشنایی باید شبهای طولانی زمستان را تاب بیاورد.
تزیین خانه با شاخههای همیشهسبز، مانند کاج و صنوبر، نیز ریشه در باور به تداوم زندگی در دل سرما دارد؛ گیاهانی که حتی در زمستان نمیمیرند و نشانهای از جاودانگیاند.
روایت مشترک انسانی: امید در دل تاریکی
آنچه این سه جشن را بهطور شگفتانگیزی به هم پیوند میدهد، نه شباهتهای ظاهری، بلکه یک روایت مشترک انسانی است.
انسان، فارغ از جغرافیا و دین، در برابر طبیعت ناتوان بوده و برای معنا دادن به ترسهایش، داستانهایی از تولد، رستاخیز و پیروزی نور ساخته است.
یلدا با شعر و قصه، یول با آتش و گردهمایی، و کریسمس با آیین مذهبی و نمادهای خانوادگی، همگی پاسخهایی متفاوت به یک پرسش مشترکاند: چگونه میتوان در تاریکترین شبها، امید را زنده نگه داشت؟
امروز، وقتی خانوادهای ایرانی در شب یلدا فال حافظ میگیرد، یا خانوادهای مسیحی درخت کریسمس را میآراید، یا خانوادهای اسکاندیناویایی شمعهای یول را روشن میکند، شاید کمتر کسی به این پیوندهای عمیق تاریخی بیندیشد.
اما در پس همه این تفاوتها، یک تجربه مشترک انسانی جریان دارد؛ تجربهای که یادآوری میکند تاریکی هر چقدر هم طولانی باشد، سرانجام جایش را به نور خواهد داد.
این شاید کهنترین و جهانشمولترین داستانی باشد که بشر تا امروز برای خود روایت کرده است.
فیلم سینمایی «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهی، کارگردان ایرانی و زندانی سیاسی پیشین، در فهرست ۱۵ نامزد منتخب بخش «بهترین فیلم بینالمللی» جوایز اسکار قرار گرفت.
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی، شامگاه سهشنبه ۲۵ آذر فیلمهای راهیافته به فهرست نامزدهای برگزیده در ۱۲ بخش مختلف مراسم اسکار را اعلام کرد.
بر این اساس، «یک تصادف ساده» به نمایندگی از فرانسه برای دریافت جایزه بهترین فیلم بینالمللی به رقابت خواهد پرداخت.
در فهرست فیلمهای راهیافته به این بخش، برای نخستین بار اثری از عراق دیده میشود: «کیک رییسجمهور» ساخته حسن هادی که در بخش «دو هفته کارگردانان» جشنواره کن موفق به دریافت جایزه دوربین طلایی و جایزه انتخاب تماشاگران شد.
همچنین «ارزش عاطفی» ساخته یواخیم تریر، به نمایندگی از نروژ، «مامور مخفی» از کلبر مندونسا فیلیو بهعنوان نماینده برزیل، «صدای هند رجب» به کارگردانی کوثر بنهنیه به نمایندگی از تونس و «بلن»، ساخته دولورس فونزی، بهعنوان نماینده آرژانتین، در این فهرست حضور دارند.
فیلم «علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار و تهیهکنندگی مجید برزگر که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شده بود، نتوانست به فهرست منتخبان نهایی راه یابد.
نود و هشتمین دوره جوایز اسکار قرار است ۲۵ اسفند در لسآنجلس برگزار شود.
پناهی با دریافت جایزه خرس طلایی برلین، نخل طلای کن و شیر طلایی ونیز، به یکی از معدود فیلمسازانی تبدیل شد که موفق به کسب سهگانه معتبر سینمایی شدهاند؛ افتخاری که پیش از او تنها کارگردانانی چون میکلآنجلو آنتونیونی، رابرت آلتمن و آنری-ژرژ کلوزو به آن دست یافته بودند.
این فیلم همچنین نامزد دریافت چهار جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه جشنواره گلدن گلوب شده است.
فیلم «یک تصادف ساده» با مشارکت فرانسه تهیه و تولید شده است.
پناهی در سالهای گذشته بارها مواضع سرکوبگرانه حکومت جمهوری اسلامی را به چالش کشیده و به همین دلیل، احضار، بازداشت و زندانی شده است.
۱۰ آذر، دادگاه انقلاب تهران، پناهی را به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و دو سال ممنوعیت خروج از کشور و ممنوعیت عضویت در گروههای سیاسی و اجتماعی محکوم کرد.
او در واکنش به این حکم اعلام کرد «هرگز به ترک وطن و پناهندگی» فکر نمیکند و پس از پایان مراسم اسکار به ایران باز خواهد گشت.
پخش نخستین قسمت برنامه «گنگ» با حضور محمدرضا شایع، واکنشهای گستردهای را در جامعه رپ فارسی و شبکههای اجتماعی برانگیخت. شایع ساعاتی پس از انتشار این برنامه، با انتشار ویدیویی از مخاطبانش عذرخواهی کرد، اما این ویدیو را مدت کوتاهی بعد از صفحه شخصی خود حذف کرد.
برنامه «گنگ» با ادعای معرفی و بررسی موسیقی رپ فارسی تولید شده و از پلتفرم فیلیمو پخش میشود. اجرای این برنامه را علی ضیا، مجری سابق صداوسیمای جمهوری اسلامی، بر عهده دارد. پس از انتشار قسمت نخست، ساترا اعلام کرد این برنامه بدون دریافت مجوز قانونی منتشر شده است؛ مسئلهای که این پرسش را مطرح کرده چگونه برنامهای از یک پلتفرم تحت نظارت، امکان پخش بدون مجوز رسمی را پیدا کرده است.
رپ فارسی نزدیک به سه دهه پیش در فضای زیرزمینی و در تقابل مستقیم با ساختارهای رسمی شکل گرفت؛ موسیقیای که نه با مجوز متولد شد و نه برای آنتن ساخته شد. این ژانر، زبان اعتراض نسلی بود که تجربه زیسته خود از سانسور، تبعیض، سرکوب و نابرابری را بیواسطه بیان میکرد و به همین دلیل همواره بهعنوان یک سنت اعتراضی شناخته شده است.
این ماهیت اعتراضی در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بار دیگر برجسته شد. در این دوره، رپ فارسی به یکی از اصلیترین ابزارهای بیان خشم، دادخواهی و اعتراض اجتماعی تبدیل شد و آثار بسیاری از رپرها در مدتزمانی کوتاه در شبکههای اجتماعی منتشر شد و صدای معترضان را به فراتر از مرزهای ایران رساند.
همزمان، شماری از خوانندگان رپ با برخوردهای شدید امنیتی روبهرو شدند. توماج صالحی به دلیل آثار و مواضع اعتراضیاش بازداشت شد و با اتهامهایی مواجه شد که حتی به صدور حکم اعدام انجامید؛ حکمی که در ادامه لغو شد. سامان یاسین نیز با حکم اعدام روبهرو شد و ماهها در شرایط دشوار بازداشت به سر برد. این پروندهها به نماد هزینههایی تبدیل شدند که رپ اعتراضی در ایران پرداخته است.
در واکنش به حاشیههای برنامه «گنگ»، توماج صالحی با انتشار یک ویدیو رپ اعتراضی در حساب اینستاگرام خود نوشت:«رپ مال کف جامعه بوده و هست، هیچ پول و سلاحی هم نمیتونه این معادله رو تغییر بده. صدای کف جامعه ایران اعتراضه، پس رپ فارس باید تنیده در اعتراض باشه.»
منتقدان میگویند مساله اصلی نه صرفا تولید یک برنامه تصویری درباره رپ، بلکه نحوه مواجهه با این موسیقی و تلاش برای جدا کردن آن از بستر اجتماعی و سیاسیاش است؛ آن هم در شرایطی که بسیاری از هنرمندان این سبک با سرکوب، زندان و احکام سنگین قضایی روبهرو بودهاند.
آنچه در این میان برجسته میشود، تلاش جمهوری اسلامی برای تاثیرگذاری بر اذهان نسل جدید و اعمال کنترل فرهنگی بر خوانندگان رپ و موسیقی زیرزمینی است؛ تلاشی که رپ فارسی را نه بهعنوان یک بیان مستقل، بلکه بهمثابه عرصهای برای مدیریت و مهار فرهنگی هدف میگیرد.