مردی که نه تنها فرزند همان خاک و دیار است، بلکه سالهاست به عنوان نماد وقار و متانت در فوتبال پرآشوب ایران شناخته میشود.
وقتی اسطورهای با ۵۰ گل ملی آن هم در نقش هافبک، هدف رکیکترین توهینها قرار میگیرد، باید پذیرفت که فوتبال دچار نوعی از زوال اخلاقی شده است.
اما این سقوط، نه یک حادثه ناگهانی، بلکه خروجی فدراسیونی است که در آن نفرت، به یک کالای سودآور تبدیل شده است.
بلافاصله پس از سوت پایان، نوبت به جنگ بیانیهها رسید؛ جایی که باشگاهها به جای پذیرش مسئولیت لیدرها و سکوها به بایگانیهای قدیمی نفرت پناه بردند.
پرسپولیس بدون اشاره به ماجراهای شنیع استادیوم آزادی و فحاشی علیه خانواده بیرانوند از سقوط اخلاقی و خط قرمز خانوادهها سخن گفت و در مقابل، باشگاه تراکتور با فرار رو به جلو و توسل به سیاست تطهیر خود در آیینه آلودگی دیگری، به توهینهای سال گذشته علیه بیرانوند و شجاع خلیلزاده اشاره کرد.
این فرهنگ بگمبگم که در آن توهین دیروز، مجوزی برای وقاحت امروز میشود، نشاندهنده بنبستی است که باشگاههای ما با پسوند صوری فرهنگی در آن گرفتار شدهاند.
وقتی کاپیتان ملیپوشی چون شجاع خلیلزاده، پاسخ کریخوانی را با تحریک سکوها میدهد و بعد در مصاحبهاش از «خودشیرینی دیگران» میگوید، مشخص میشود که ویروس بداخلاقی از سکو به زمین و از زمین به بیانیههای رسمی سرایت کرده است.
اما در این میان، نقش فدراسیون مهدی تاج و ارکان قضایی آن بیش از هر زمان دیگری زیر ذرهبین است. تضاد در احکام صادره به مرحلهای مضحک رسیده است.
طبق دستورالعمل فدراسیون طبق ماده ۷۱ کمیته انضباطی هرگونه مصاحبه درباره داوری یا نقد از مدیران فدراسیون، جریمهای نجومی و تا سقف ۴ میلیارد تومان در پی دارد.
رئیس کمیته انضباطی در ابتدای فصل با صراحتی که بوی بنگاهداری میداد، از غیرقابل بخشش بودن این مبالغ حرف زد.
اما همین سیستم، وقتی با پرونده استفاده از الفاظ شنیع مقابل دوربینها روبرو میشود، به جریمه ۵۰۰ میلیون تومانی و یک جلسه محرومیت تعلیقی بسنده میکند.
این استاندارد دوگانه پیامی خطرناک را به جامعه صادر میکند که بر اساس آن صندلی ریاست فدراسیون مقدس و نقد آن مستوجب سنگینترین کیفرهاست، اما حرمت خانواده و اسطورهها را میتوان با مصلحتسنجی و احکام تعلیقی نادیده گرفت.
تحلیل احکام ارکان قضایی فدراسیون، واقعیت تلختری را نشان میدهد. وقتی درآمد حاصل از جرایم اخلاقی و انضباطی در یک فصل از مرز ۷۰ میلیارد تومان عبور میکند و احکام بازدارندهای چون کسر امتیاز به راحتی با پرداخت مبالغی به جریمه نقدی تبدیل میشوند، فدراسیون در عمل از مقام قاضی به مقام شریک جرم تنزل پیدا میکند.
در این ساختار قضایی فدراسیون، هرچه تنش در استادیومها بیشتر و بیانیهها تندتر باشد، خزانه فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی پرتر میشود.
این مدل مدیریتی نه تنها انگیزهای برای پیشگیری از آشوب ندارد، بلکه به نوعی از استمرار آن نفع مالی هم میبرد.
در نهایت، فوتبال ایران در بنبستی گرفتار شده که یک سر آن مدیران جریمهطلب و سر دیگر آن سکوهای رها شدهاند. تا زمانی که قیمتگذاری بر فحاشی جایگزین توقف آن باشد، فوتبال ایران به جای پیشرفت درمسیر سقوطی که پیش گرفته، سرعت میگیرد.