دفتر نخستوزیر سابق اسرائیل: گروه حنظله احتمالا یک تلفن اشتباهی را هک کرده است
گروه هکری حنظله، مرتبط با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اعلام کرد که با نفوذ به تلفن همراه نفتالی بنت، نخستوزیر پیشین اسرائیل، یک پیام تحقیرآمیز برای او فرستاده است. دفتر بنت در واکنش به این خبر، ابتدا اظهار بیاطلاعی کرد، اما سپس از آغاز بررسی امنیتی خبر داد.
تیم امنیتی بنت اعلام کرد که موضوع از سوی مقامهای امنیتی و سایبری در حال رسیدگی است و این دستگاه در حال حاضر مورد استفاده قرار نمیگیرد.
شای ناحوم، کارشناس جنگ سایبری، به رسانه اسرائیلهیوم گفت که تحلیل فایلهای افشاشده نشان میدهد تلفنِ هکشده احتمالا متعلق به یکی از نزدیکان یا همراهان بنت است، نه خود او.
حسن روحانی، رییس پیشین دولت، گفت حدود ۱۰ تا ۱۵ سال پیش برخی مقامهای «قابل اعتماد» حکومت احتمال حمله اسرائیل و آمریکا به ایران را صفر میدانستند و اعتقاد داشتند در صورت چنین رویدادی، اسرائیل ظرف چند روز «نابود» میشود و جمهوری اسلامی دهها هزار سرباز آمریکایی را میکشد.
روحانی در دیدار جمعی از معاونان وزیران و معاونان دولتهای یازدهم و دوازدهم، گفت در دولت او وقتی بحث حمله آمریکا یا اسرائیل به ایران مطرح میشد، «دوستانی صاحبنظر بودند» که میگفتند «امکان ندارد اسرائیل به ما حمله کند».
او در این سخنان که مشروحش چهارشنبه ۲۶ آذر منتشر شد، گفت: «بعد هم دلایلی میآوردند و میگفتند اگر اسرائیل به ما حمله کند میداند که ظرف چند روز منهدم و نابود میشود. آمریکا هم به ما حمله نخواهد کرد به دلیل اینکه اگر به ما حمله کند، میداند ظرف چند روز یا چند هفته بعد ۱۰۰ هزار آمریکایی در منطقه که در پایگاههای مختلف هستند از بین خواهند رفت و باید دهها هزار جنازه حمل کند.»
روحانی گوینده این سخنان را «عزیزان قابل اعتمادی» توصیف کرد که بر مبنای «تفکر و محاسبهای» این تصمیمسازیها را میکردند و به مسئولان بالاتر گزارش میدادند اما به نام یا مقام آنها اشاره نکرد.
او همچنین به مسئولیت رهبران و مقامات ارشد که از آنها بهعنوان «تصمیمگیر» یاد کرد نپرداخت و مسئولیت وضعیت کنونی را متوجه «تصمیمسازان» دانست.
روحانی اوایل آذر نیز گفته بود با گذشت نزدیک به پنج ماه از جنگ ۱۲ روزه، کشور همچنان در شرایط «نه جنگ و نه صلح» است و احساس امنیت در کشور وجود ندارد.
هرچند در ماههای اخیر، قریب به اتفاق مقامهای نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی از «توان بالای نظامی» حکومت در جریان جنگ سخن گفتهاند، روحانی در آن نشست تاکید کرده بود آسمان اسرائیل تا ایران «برای دشمن» کاملا امن شده است.
روحانی در ادامه اظهارات خود، ارائه «محاسبه نادرست» به رهبران یک جامعه را «بالاترین خیانت» توصیف کرده و هشدار داده بود مقامها نباید «بهراحتی» سخنان «مسئولان پاییندست» را بپذیرند.
ششم آذر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیامی تلویزیونی بار دیگر از «شکست» آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه سخن گفت.
رییس پیشین دولت در جمهوری اسلامی در سخنرانی جدید خود گفت هیچوقت درباره حرفاهای این افراد «قانع» نشده و همیشه گفته بود حکومت باید خود را تقویت کند و به این «محاسبات غیردقیق» درباره امنیت کشور خوشبین نباشد.
هرچند جمهوری اسلامی در جریان نبرد با اسرائیل متحمل شکستهای گسترده اطلاعاتی و نظامی شد و شمار قابل توجهی از فرماندهان ارشد خود را از دست داد، در ماههای اخیر کوشیده است با ارائه روایتی متفاوت از این رخداد، خود را پیروز میدان نبرد معرفی کند.
روحانی در نشستی که مشروح سخنانش ۲۶ آذر منتشر شد، گفت: «با این وضعی که ما در کشور داریم و هر کسی معرکهای میگیرد، هر کسی یک حرفی میزند و ما هم به جان هم افتادهایم و رودرروی هم ایستادهایم، آیا به جایی میرسیم؟»
جهان در حالی به استقبال روز جهانی مهاجران میرود که سازمان بینالمللی مهاجرت شعار سال ۲۰۲۵ را «داستان بزرگ من؛ فرهنگها و توسعه» انتخاب کرده است. اما در سوی دیگر این شعار امیدبخش، واقعیت تلخ جوامعی قرار دارد که مهاجرت در آنها از یک انتخاب به یک ضرورت برای بقا تبدیل شده است.
در حالی که آمارهای رسمی از جابهجایی جمعی گسترده ایرانیان حکایت دارد، دیوارهای قانونی در اروپا و آمریکا بلندتر از هر زمان دیگری شده است.
یکی از چالشهای بنیادین در فهم پدیده جابهجایی انسانی، درهمتنیدگی تعاریف حقوقی است. برای درک تجربه مهاجرت ایرانیان، لازم است پیش از هر چیز به سراغ چارچوبهای حقوقی و اداری این مقوله رفت.
«مهاجر» به فردی اطلاق میشود که بهصورت داوطلبانه و با مجوز قانونی، مانند ویزای تحصیلی یا کاری، کشور را ترک میکند. برای مثال، هزاران دانشجوی ایرانی که سالانه از دانشگاههای معتبر دنیا پذیرش میگیرند، از نظر حقوقی مهاجر محسوب میشوند.
«پناهجو» کسی است که بهدلیل «ترس موجه» از سرکوب سیاسی، جنگ یا نقض بنیادین حقوق انسانی، ناگزیر به ترک وطن شده و در انتظار دریافت حمایت قانونی در کشور مقصد است.
پناهندگی، برخلاف مهاجرت، یک اقدام اضطراری برای گریز از خطر محسوب میشود.
در کنار این دو گروه، نیروهای متخصص فرامرزی یا «اِکسپَت» نیز وجود دارند؛ کارشناسان و متخصصانی که بهدلیل برخورداری از مهارتهای خاص، از سوی شرکتها، نهادهای بینالمللی یا موسسات پژوهشی، جذب و معمولا بر اساس قراردادهای کاری مشخص جابهجا میشوند.
این گروه از نظر حقوقی مهاجر محسوب میشوند، اما ماهیت جابهجایی آنها بیشتر به بازار جهانی نیروی کار و گردش تخصص وابسته است؛ هرچند در عمل، این مسیر برای بسیاری از متخصصان ایرانی به اقامت دائم منتهی میشود.
بر اساس دادههای رصدخانه مهاجرت ایران، تنها در سال ۲۰۲۲، «تعداد درخواستهای جدید پناهجویی ایرانیان رشدی بیش از ۴۰ درصد را تجربه کرده است»؛ روندی که از تشدید فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جمهوری اسلامی حکایت دارد.
طبق دادههای این نهاد، موج جدید خروج از کشور دیگر پدیدهای محدود به گروههای خاص نیست و در بستر تشدید فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حال گسترش است.
در حال حاضر، آمارهای رسمی، شمار ایرانیان نسل اول مقیم خارج از کشور را بین ۱.۷ تا دو میلیون نفر برآورد میکنند؛ هرچند منابع غیررسمی این رقم را تا بیش از هشت میلیون نفر هم تخمین میزنند.
ایران همچنین در سالهای اخیر همواره در صدر فهرست کشورهای فرستنده دانشجو به آمریکا و اروپا بوده و رتبه چهارم جهان در اعزام دانشجوی دکتری به ایالات متحده را به خود اختصاص داده که این موضوع نشاندهنده تخلیه سیستماتیک سرمایههای انسانی است.
مرزهای حقوقی که در تجربه اجتماعی رنگ میبازند
در جامعه امروز ایران، مرزهای حقوقی و گفتمانی-اجتماعی میان مهاجرت، پناهجویی و جابهجاییهای تخصصی در تجربه زیسته بسیاری از شهروندان کمرنگ شده است.
با وجود تفاوتها، انگیزه خروج برای بخش بزرگی از شهروندان به هدفی مشترک گره خورده است: ترک ایران برای ساختن یک زندگی امنتر، باثباتتر، قابل پیشبینیتر و برخوردار شدن از آزادیهای اجتماعی.
در این چارچوب، پناهجویی و مهاجرت تحصیلی یا تخصصی بیش از آنکه بازتاب تفاوت مقصد یا هدف باشد، مسیرهای متفاوتی برای تحقق یک میل مشترک است: ساختن آیندهای بیرون از ایران.
از انقلاب تا بحران؛ ریشههای یک میل جمعی
تاریخچه مهاجرت ایرانیان پس از انقلاب ۵۷، داستانی از موجهای متوالی است.
موج اول با استقرار ساختار سیاسی جدید آغاز شد و موج دوم در سالهای جنگ هشت ساله با عراق رقم خورد.
اما در دهههای اخیر، ترکیب سرکوبهای سیاسی، محدودیتهای اجتماعی و بحران مزمن اقتصادی، مهاجرت را به یک استراتژی بقا تبدیل کرده است.
شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «از همان آغاز استقرار جمهوری اسلامی بهدلیل سرکوبهای مختلف، مرز میان تبعید، پناهندگی و مهاجرت برای ایرانیان از بین رفت.»
او افزود: «بسیاری از ایرانیان نه با یک طرح برنامهریزیشده، بلکه بهناچار کشور را ترک کردند؛ روندی که در مقاطع مختلف، از جنبش سبز و اعتراضات آبان تا خیزش زن، زندگی، آزادی، در قالب موجهای متوالی ادامه یافت و تبعید و مهاجرت را به پدیدهای درهمتنیده تبدیل کرد.»
شفیق عامل مکمل این روند را «بیآیندگی» دانست؛ وضعیتی که در آن فقدان آزادیهای فردی با فروپاشی چشمانداز اقتصادی و اجتماعی گره خورده و امکان تصور «یک زندگی معمولی و انسانی»، بهویژه برای نسلهای آینده، بهشدت تضعیف شده است.
به گفته این نویسنده و جامعهشناس، «مهاجرت که پیش از انقلاب ۵۷ پدیدهای محدود بود، امروز به یکی از ویژگیهای ساختاری جامعه ایران بدل شده و نه فقط در واقعیت اجتماعی، بلکه در ادبیات و روایتهای فرهنگی ایرانیان خارج از کشور نیز بازتاب یافته است».
در حالی که انگیزه ایرانیان برای مهاجرت همچنان بالاست، کشورهای غربی سیاستهای محدودکنندهتری در پیش گرفتهاند. در اروپا، اجرای پیمانهای جدید مهاجرتی و تشدید کنترلهای مرزی، دسترسی به مسیرهای پیشین را دشوارتر کرده است.
در ایالات متحده نیز دونالد ترامپ با صدور فرمانی اجرایی، ورود شهروندان ایرانی را به خاک این کشور ممنوع اعلام کرده؛ تصمیمی که عملا مسیرهای مهاجرتی، تحصیلی و کاری ایرانیان به آمریکا را با انسداد جدی روبهرو کرده است.
در جستوجوی یک زندگی معمولی
روز جهانی مهاجرت یادآوری میکند که این پدیده بخشی از واقعیت زندگی امروز ایرانیان است.
چه آنهایی که با پذیرش تحصیلی و کاری میروند و چه آنهایی که مسیرهای سختتری را برمیگزینند، همگی حامل روایتهایی از تلاش برای زندگی و امید هستند.
تا زمانی که بسترها برای توسعه فردی مهیا نباشد، جادههای خروج همچنان بهعنوان مسیری برای تجربه یک «داستان بزرگ» یا یک «زندگی معمولی» باقی خواهند ماند.
دولت بریتانیا به رومن آبراموویچ، میلیاردر روس، هشدار داد اگر ۲.۵ میلیارد پوند حاصل از فروش باشگاه فوتبال چلسی را برای کمکهای انسانی به اوکراین اختصاص ندهد، با اقدام قضایی روبهرو خواهد شد.
دولت بریتانیا چهارشنبه ۲۶ آذر اعلام کرد این آخرین فرصتی است که آبراموویچ داده و آماده است در صورت آزاد نشدن سریع این منابع، برای اجرای توافق سال ۲۰۲۲ با آبراموویچ به دادگاه مراجعه کند.
این مبلغ پس از تحریم آبراموویچ در پی حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ مسدود شده است.
آبراموویچ پس از اعمال تحریمها، باشگاه چلسی را با قیمت ۲.۵ میلیارد پوند فروخت، اما عواید این معامله در یک حساب بانکی در بریتانیا باقی مانده و بدون مجوز دولت امکان انتقال یا استفاده از آن وجود ندارد.
در پی حمله نظامی روسیه به اوکراین، مقامات دولتی بریتانیا تحریمهایی را علیه مالک باشگاه چلسی که یکی از مشاوران و دوستان نزدیک ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، است اعمال کردند و مانع از ادامه حضور او در فوتبال انگلستان شدند.
پس از آن و بر اساس توافقنامهای که بین آبراموویچ و دولت بریتانیا امضا شد، او متعهد شد مبلغ فروش باشگاه چلسی را به یک بنیاد خیریه در حوزهای که دولت تعیین میکند منتقل کند تا به قربانیان جنگ کمک کند.
ریچل ریوز، وزیر دارایی بریتانیا، در بیانیهای گفت: «غیرقابل قبول است که بیش از ۲.۵ میلیارد پوند پولی که به مردم اوکراین تعلق دارد، در یک حساب بانکی در بریتانیا مسدود بماند.»
کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد دولت مجوز لازم برای آزادسازی این پول را صادر خواهد کرد تا منابع به یک بنیاد خیریه جدید منتقل شود.
ریوز در بیانیهای جداگانه در پارلمان گفت: «هر پیشنهادی از سوی آقای آبراموویچ را که از این مسیر حقوقی روشن برای تاسیس بنیاد و انتقال پول بر اساس شرایط مجوز استفاده کند، بررسی خواهیم کرد.»
خبرگزاری رویترز گزارش داد تلاشها برای تماس با نمایندگان آبراموویچ در واکنش به بیانیه دولت بریتانیا بینتیجه بوده است.
این تحولات همزمان با آن است که رهبران اتحادیه اروپا قرار است پیشنهادهایی را برای استفاده از عواید داراییهای مسدودشده روسیه بهمنظور تامین بودجه و نیازهای دفاعی اوکراین بررسی کنند؛ موضوعی که با مخالفت شدید مسکو روبهرو است.
باشگاه چلسی در دوران مالکیت آبراموویچ موفقترین دوره تاریخ خود را پشت سر گذاشت و در اردیبهشت ۱۴۰۱ به کنسرسیومی به رهبری تاد بولی، سرمایهگذار آمریکایی، و شرکت سرمایهگذاری کلیرلیک کپیتال فروخته شد.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی اذعان کرد حملات آمریکا به تاسیسات هستهای در ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه «موفق» بوده و به این سایتها «آسیب جدی» وارد کرده است. این اظهارات او، در روزهای قبل از سفر به مسکو و قدردانی از کمکهای روسیه به تهران در جریان جنگ با اسرائیل و آمریکا، بیان شد.
عباس عراقچی در مصاحبه با شبکه خبری الجزیره که مشروح آن چهارشنبه ۲۶ آذر در رسانههای داخلی منتشر شد، گفت: «آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای موفق بوده و تاسیسات ما آسیب دیده و آسیبهای جدی دیدهایم. در اثر حمله هوایی، بسیاری از تجهیزات ما در این تاسیسات از بین رفته است.»
او در عین حال با تکرار مواضع پیشین علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامهای حکومت، تاکید کرد «دانش» هستهای در ایران از بین نرفته و «قابل احیا» است: «ما برنامه هستهای خود را بدون تجهیزات وارداتی راهاندازی کردیم تا در صورت بمباران، دست خالی نباشیم.»
مشروح مصاحبه عراقچی در حالی در رسانههای داخلی منتشر شد که او برای دیدار با مقامهای ارشد کرملین در مسکو به سر میبرد.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ۲۶ آذر در دیدار با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، از موضع مسکو «در محکومیت حمله آمریکا و اسرائیل» قدردانی کرد و گفت: «ما همواره از هم حمایت کردیم. روابط ما هر روز نزدیکتر و پیوستهتر میشود.»
او اضافه کرد که جمهوری اسلامی روی رایزنی با روسیه «در زمینه تکرار نشدن حمله اسرائیل» حساب میکند.
عراقچی بر «حق» جمهوری اسلامی برای غنیسازی اورانیوم تاکید کرد و با اشاره به احتمال از سرگیری مذاکرات میان تهران و واشینگتن گفت: «از طرف ما هیچ پیامی برای آمریکا ارسال نشده است، اما ما هیچگاه میز دیپلماسی را ترک نکردیم.»
او همچنین ایالات متحده را به «خیانت» در مذاکرات متهم کرد و افزود واشینگتن اکنون آماده گفتوگو «بر اساس احترام متقابل و برابری» نیست و منظور آمریکا از مذاکره «دیکته کردن» است.
پیش از جنگ ۱۲ روزه، پنج دور مذاکرات هستهای میان تهران و واشینگتن برگزار شد، اما با تاکید مقامهای جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی در خاک ایران، گفتوگوها به بنبست رسید.
در ماههای اخیر برخی مقامهای جمهوری اسلامی از همراهی نکردن مسکو با تهران در جریان جنگ اخیر با اسرائیل سخن گفتند.
در یکی از آخرین اظهارنظرها از این دست، محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۹ مهر گفت جمهوری اسلامی در جریان جنگ با اسرائیل از روسیه انتظار کمک داشت اما مسکو کمکی ارائه نکرد.
عراقچی: حرف از حمله مجدد برای ایجاد ترس و التهاب است
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در ادامه مصاحبه با الجزیره، اسرائیل را متهم کرد که با راهاندازی «جنگ روانی» و دامن زدن به گمانهزنیها درباره حمله دوباره به ایران، در پی ایجاد «واهمه و التهاب» در داخل کشور است.
عراقچی در این رابطه گفت: «در سالهایی طولانی آمریکا میگفت که همه گزینهها روی میز است؛ گزینه نظامی روی میز است. بنابراین بیشتر تلاش برای ایجاد یک التهاب و ایجاد یک ترس در جامعه بود و این کاری است که الان هم دارد صورت میگیرد.»
او افزود اسرائیل و آمریکا در تحقق اهداف خود در جنگ ۱۲ روزه «شکست خوردند» و در صورت تکرار نبرد، چیزی جز «همان نتیجه قبلی» برای آنها حاصل نخواهد شد.
عراقچی در عین حال تاکید کرد حکومت ایران احتمال وقوع جنگ را نادیده نمیگیرد، زیرا «احتمال جنگ همیشه بوده و الان هم وجود دارد».
هرچند جمهوری اسلامی در جریان نبرد با اسرائیل متحمل شکستهای گسترده اطلاعاتی و نظامی شد و شمار قابل توجهی از فرماندهان ارشد خود را از دست داد، در ماههای اخیر کوشیده است با ارائه روایتی متفاوت از این رخداد، خود را پیروز میدان نبرد معرفی کند.
دیوید بارنئا، رییس موساد، ۲۵ آذر گفت موضوع ادامه پروژه بمب اتمی همچنان در تفکر مقامهای جمهوری اسلامی زنده است و اسرائیل خود را موظف میداند مانع از فعال شدن دوباره این طرح شود.
وبسایت المانیتور ۱۶ آذر به نقل از دیپلماتهای اروپایی گزارش داد اسرائیل حتی در صورت عدم تایید دولت دونالد ترامپ، احتمالا در سال ۲۰۲۶ میلادی به جمهوری اسلامی حمله نظامی دیگری خواهد کرد.
تهدید به هدف قرار دادن پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه
عراقچی در مصاحبه با الجزیره اعلام کرد پرونده هستهای جمهوری اسلامی راهحل نظامی ندارد، زیرا «دانش را با بمب نمیتوان از اذهان پاک کرد».
او تهدید کرد در صورت حمله مجدد ایالات متحده به تاسیسات هستهای حکومت ایران، واشینگتن «حتما باید انتظار داشته باشد که ما هم به پایگاههای نظامی آمریکا حمله کنیم».
عراقچی ادامه داد: «این که این پایگاهها در کجا قرار دارند، فرقی نمیکند. ما با کشورهای همسایه خودمان در کمال دوستی زندگی میکنیم و هیچ مشکلی با قطر و کشورهای دیگر منطقه نداریم، ولی متاسفانه پایگاه آمریکا در خاک برخی کشورها قرار دارد. جنگ ما با آمریکا خواهد بود و حمله ما به پایگاههای آمریکایی خواهد بود.»
او به ترامپ «پیشنهاد و توصیه» کرد به دیپلماسی بازگردد و در عین حال افزود جمهوری اسلامی هرگز به ایالات متحده بهعنوان یک «مذاکرهکننده صادق» اعتماد ندارد.
۲۱ آذر، ترامپ هشدار داد اگر تهران بدون دستیابی به توافق، قصد احیای برنامه هستهای خود را داشته باشد، واشینگتن «بار دیگر آن را نابود خواهد کرد».
عراقچی در ادامه مصاحبه خود، آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به «انتقال اطلاعات» برنامه هستهای تهران به آمریکا و اسرائیل متهم کرد.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی گفت: «خیلی از مردم در ایران تصور میکنند بازرسیهای آژانس و کسب اطلاعات آژانس از تاسیسات هستهای ایران باعث شد اطلاعات گرانقیمتی به اسرائیل و آمریکا منتقل شود و این باعث حمله به تاسیسات هستهای ایران شد.»
او افزود بعد از حملات به سایتهای اتمی ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه، تهران «به ناچار» همکاری خود با آژانس را متوقف کرد.
در ماههای اخیر و بهویژه پس از جنگ، شماری از مقامهای جمهوری اسلامی بهشدت از گزارشهای رافائل گروسی، مدیر کل آژانس، انتقاد کردند؛ برخی او را «عامل موساد» نامیدند و حتی روزنامه کیهان، رسانه زیر نظر نماینده خامنهای، خواستار اعدام او به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» شد.
گروسی ۲۲ آذر در گفتوگو با یک روزنامه آرژانتینی، اتهام «جانبداری» را که در موارد مختلف علیه او مطرح شده، بخشی از ماهیت و اقتضائات کاری خود دانست.
او در عین حال تهدیدهای مقامهای جمهوری اسلامی علیه خود را «بسیار آسیبزا» توصیف کرد و گفت: «متاسفانه همچنان تحت حفاظت امنیتی قرار دارم، زیرا کارشناسان این حوزه این تهدیدها را واقعی و معتبر میدانند.»
هر سال در ۱۸ دسامبر، جهان روز جهانی مهاجران را گرامی میدارد. در این روز، توجه عمومی و رسانهای به میلیونها انسان جلب میشود که روزی خانه و وطن خود را ترک کردهاند و در راهی دشوار، بهدنبال آرمان، امنیت، فرصت یا پیوند خانوادگی به راه افتادند.
برنامههای روز جهانی مهاجران در سال ۲۰۲۵ با تمرکز بر فرهنگ و توسعه، نقش مهاجران را ارجمند میشمارد و ضرورت احترام به حقوق آنان را برجسته میکند.
مهاجرت پیش از آنکه به عبور از مرزها و جابهجایی در نقشههای جغرافیایی بینجامد، تجربهای عمیق از «گسست فرهنگی و دگرگونی سبک زندگی» است؛ فرایندی تدریجی و فرساینده که در آن فرد ناچار میشود بخشهایی از عادتهای روزمره، الگوهای رفتاری، زبان رسمی و غیررسمی، شوخیها، مناسک اجتماعی و حتی شیوه ابراز احساسات خود را بازتعریف کند.
مهاجر اغلب در فاصلهای مبهم میان دو جهان معلق میماند: نه کاملا در فرهنگ پیشین جا دارد و نه بهسادگی در نظم جدید پذیرفته میشود.
تغییرات گسترده در زندگی یک مهاجر، ممکن است بهمرور احساس بیگانگی را در او تشدید کند؛ احساسی که نه ناگهانی است و نه نمایشی، بلکه آرام و مداوم در زندگی روزمره رسوخ میکند.
این رنج خاموش که کمتر در آمار و گزارشها دیده میشود، یکی از بنیادیترین چالشهای مهاجرت است؛ چالشی که بیش از جابهجایی فیزیکی، ذهن و هویت فرد را درگیر میکند.
جابهجایی فیزیکی و تغییر جغرافیا: ترک سرزمین آشنا
در سادهترین سطح، مهاجرت یعنی جابهجایی و دور شدن از جغرافیای آشنای زندگی؛ دوری از جایی که خاطرات، مسیرهای روزمره، آشناهای خیابانی و حتی صداهای محله، با هویت فرد پیوند خوردهاند.
این جابهجایی، هرچند گاهی با امید همراه است، اما نخستین چالش را در انطباق با محیط فیزیکی تازه ایجاد میکند: تغییر آب و هوا، نقشه شهر، نحوه دسترسی به خدمات و حتی نحوه ارتباط با دیگران.
یک مهاجر باید مسیر رفتوآمد، اشارههای شهری و حتی مقررات محلی را از نو بیاموزد و روح و جسم خود را با شرایطی تطبیق دهد که با آن آشنایی نداشته است.
غذا: از مزههای آشنا تا تلاش برای بقا
یکی از نخستین ابعادی که مهاجران در تجربه جدید با آن مواجه میشوند، عادتهای غذایی و دسترسی به غذاست.
غذا نه فقط خوردنی که نشانهای از فرهنگ، خاطره و هویت است. وقتی فرد از کشور خود جدا میشود، بسیاری از خوراکیهایی که با آن رشد کرده - طعمها، ادویهها و مواد اولیه - دیگر در دسترس نیست.
یافتن انواع مواد غذایی آشنا در فروشگاههای محلی ممکن است دشوار یا هزینهبر باشد و این موضوع میتواند مهاجر را به تغییر رژیم غذایی، پذیرش غذاهای جدید یا حتی مصرف غذاهایی سوق دهد که سلامت را تهدید میکنند.
چنین تغییراتی نه فقط جسم را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه میتواند احساس غربت و بیگانگی فرهنگی را نیز تشدید کند.
زبان و ارتباط: دیواری در برابر گفتوگو
زبان، ابزار اصلی برقراری ارتباط، یکی از بزرگترین موانع پیش روی مهاجران است.
ورود به جامعهای با زبان جدید، حتی برای خرید روزمره یا پرسش درباره مسیر اتوبوس، میتواند چالشبرانگیز و گاه تحقیرآمیز باشد.
این چالش، زمانی که فرد نمیتواند افکار، نیازها یا احساساتش را بهدرستی انتقال دهد، به یکی از بزرگترین منابع تنهایی و استرس تبدیل میشود.
فرهنگ، لباس و الگوهای اجتماعی: سقوط در هزارتوی تفاوت
مهاجرت به معنای مواجهه با الگوهای فرهنگی، اجتماعی و هنجارهای تازه است.
فرهنگی که در آن بزرگ شدهاید ممکن است در جامعه جدید با ارزشها و انتظارات متفاوت روبهرو شود.
این تفاوتها در رفتارها، مناسبتها، روابط شخصی و حتی نوع لباس پوشیدن، قابل مشاهده است.
پذیرش این تفاوتها یا انطباق با آنها میتواند برای مهاجران فشار روانی و اجتماعی ایجاد کند؛ فشاری که گاه در قالب دوری از جامعه میزبان یا کاهش اعتماد به نفس بروز مییابد.
نظام سلامت: مواجهه با سازوکار تازه
برای مهاجران، دسترسی به خدمات پزشکی و بهداشتی، یکی از دشوارترین چالشهاست.
سازوکارهای بهداشتی در کشورهای مختلف متفاوت است و ممکن است فرآیند ثبتنام، بیمه، پرداخت هزینهها یا زبان تخصصی صحبت با پزشکان، برای فرد کاملا بیگانه باشد.
این چالشها زمانی که فرد یا اعضای خانواده بیمار میشوند، به موضوعی حیاتی و استرسزا تبدیل میشود؛ تجربهای که میتواند عواقبی فراتر از جسم داشته باشد و سلامت روان را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
آموزش و رشد: مسیر یادگیری دوگانه
برای خانوادههایی که با فرزندان مهاجرت میکنند، یکی از پیچیدهترین ابعاد، انطباق با نظام آموزشی جدید است. کودکان باید زبان تازه بیاموزند، روشهای آموزشی متفاوت را تجربه کنند و با همکلاسیهایی از پسزمینههای فرهنگی دیگر، ارتباط برقرار کنند.
در بسیاری از موارد، والدین نیز باید با ساختار و ارزشهای نظام آموزشی جدید آشنا شوند تا بتوانند در مسیر یادگیری فرزندانشان نقشی موثر ایفا کنند.
عادات روزمره: از زمانبندی تا هویت
حتی عادات سادهای مثل زمان غذا خوردن، نحوه خرید، سبک زندگی شهری، یا تعامل با همسایگان، در کشور مقصد میتواند کاملا متفاوت باشد.
این تفاوتها هر چند جزیی به نظر میرسند، بر حس بیگانگی و تلاش برای انطباق، اضافه میشوند.
مهاجران نه تنها باید با چالشهای عملی روبهرو شوند، بلکه باید ریتم زندگی تازهای را بیاموزند که ممکن است با ریتم فرهنگی و اجتماعی آنها تضاد داشته باشد.
کولهبار رنجهای انسانی
در حالی که بسیاری، مهاجرت را یک تجربه ماجراجویانه و هیجانانگیز تصور میکنند، مهاجرت یک تجربه سخت روانی است که در کنار بزرگترین اضطرابهای زندگی انسانی مانند طلاق، مرگ والدین و بیماریهای سخت قرار میگیرد.
روز جهانی مهاجران، روز یادآوری و دیدهشدن است. روزی که آنچه در زندگی روزمره مهاجران اغلب به حاشیه رانده میشود - از تغییرات خاموش در روابط و عادتها گرفته تا هزینههای پنهانی که در مسیر سازگاری پرداخت میشود - برای لحظهای به متن گفتوگوی عمومی میآید.
این روز بر اهمیت ثبت و شنیدن روایتها تاکید میکند. روایتهایی که در آمارهای رسمی و تصمیمهای اداری منعکس نمیشوند، اما در شکل دادن به تجربه مهاجرت نقشی تعیینکننده دارند.