از پایاننامه تا بایگانی؛ چرخه معیوب تولید و اتلاف دانش در دانشگاههای ایران
نتایج یک پژوهش نشان میدهد «اتلاف دانش» در دانشگاههای ایران ابعادی گسترده دارد و عوامل ساختاری، مدیریتی و نیروی انسانی مانع بهرهگیری از بخش چشمگیری از سرمایه دانشی کشور میشوند.
در حالی که دانشگاهها در هر جامعهای نقش اصلی در تولید، انتقال و حفظ دانش را بر عهده دارند، یافتههای این پژوهش درباره اتلاف دانش در دانشگاههای ایران تصویری متفاوت و نگرانکننده ارائه میدهد.
این پژوهش از سوی مهدی شقاقی، استادیار گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه بهشتی، و آیدا جاسمی و پوریا راحت، دانشجویان کارشناسی ارشد این دانشگاه، انجام گرفت و یافتههای آن در آخرین شماره نشریه «مطالعات دانشپژوهی» دانشگاه تبریز منتشر شد.
به گفته محققان، اتلاف دانش در دانشگاههای ایران به چهار شکل اصلی «اتلاف دانش صریح، ضعف در حفظ دانش ضمنی، تخصص نامربوط به شغل و استفاده اندک از استعدادها» رخ میدهد.
نتایج این پژوهش که بر پایه تحلیل دادههای ۱۵۷ کارشناس آموزشی در سه دانشگاه بهشتی، آزاد مرکزی و پیام نور مرکزی انجام شده، نشان میدهد میزان اتلاف دانش در هر چهار بُعد در این دانشگاهها بالاتر از سطح متوسط است.
اتلاف دانش صریح
بر اساس نتایج این مطالعه، اتلاف دانش صریح در دانشگاههای ایران از مهمترین چالشهای نظام آموزش عالی کشور به شمار میرود.
در این مقاله آمده است: «پایاننامههای ارشد و دکتری فراوانی در دانشگاه دفاع میشود، ولی از آنها در بهبود امورات خود دانشگاه نیز استفاده چندانی نمیشود.»
بخش قابل توجهی از تولیدات علمی رسمی و ثبتشده، از جمله مقالات، پایاننامهها و طرحهای پژوهشی، بیآنکه در تصمیمسازی یا برنامهریزی دانشگاهها نقشی ایفا کنند، عملا بلااستفاده میمانند و در بایگانیها انباشته میشوند.
بر اساس دادههای این تحقیق، دانشگاه آزاد مرکزی در بخش اتلاف دانش صریح نسبت به دو دانشگاه دیگر در وضعیت نامناسبتری قرار دارد.
این در حالی است که در دانشگاههای پیشرو جهان، یکی از ابتکارات موثر برای جلوگیری از اتلاف دانش صریح، ایجاد نقشهایی مانند «مترجم دانش» است.
مترجم دانش فردی است که یافتههای علمی را از دل گزارشها، مقالات و پایاننامهها استخراج میکند و آنها را در قالب دستورالعمل، راهنما یا پیشنهاد سیاستی در اختیار مدیریت دانشگاه یا بخشهای اجرایی قرار میدهد.
اتلاف دانش ضمنی
دانش ضمنی یا پنهان همان تجربهها، مهارتها و راهحلهای عملی کارکنان و اعضای هیئت علمی است که بهطور جدی در معرض نابودی قرار دارد.
به باور پژوهشگران، بهدلیل نبود مدیریت دانش مناسب، بسیاری از دانشهای پنهان پیش از تبدیل شدن به دانش صریح از بین میروند.
یکی از دلایل این اتلاف، بیثباتی شغلی و جابهجاییهای مکرر کارکنان است. زمانی که نیروهای باتجربه بدون سازوکار انتقال تجربه چرخه دانشگاه را ترک میکنند، دانش انباشتهشده آنها نیز محو میشود.
در بسیاری از دانشگاههای جهان برای جلوگیری از این نوع اتلاف، از برنامههای انتقال تجربه، مربیگری، مستندسازی فرآیندها و شبکهسازی سازمانی استفاده میشود.
در همین ساختار نیز مترجم دانش نقشی کلیدی دارد، زیرا میتواند دانش پنهان را به دستورالعملهای قابل اجرا تبدیل کند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد شغل نامربوط به تخصص «مهمترین» عامل اتلاف دانش در دانشگاههای مورد بررسی است، عاملی که در دانشگاه آزاد مرکزی شدت بیشتری دارد.
این نوع اتلاف دانش «سابقه دیرینه در ایران دارد» و در نتیجه «استخدام بیضابطه و با رابطه، مصلحتی و برای اجرای منویات خاص، به عرف تبدیل شده است»، که این امر بهطور مستقیم به هدررفت دانش میانجامد.
این در حالی است که در دانشگاههای جهان برای مواجهه با این مشکل، از نظامهای تطبیق مهارت و ارزیابیهای دورهای تناسب شغل و تخصص استفاده میشود.
استفاده اندک از استعدادها از دیگر عوامل اتلاف دانش در دانشگاههای ایران به شمار میرود.
در مقاله شقاقی و همکارانش آمده است: «میانه تخصص نامربوط به شغل و استفاده اندک از استعدادها از دو بعد دیگر اندکی بیشتر بوده و از این رو میتوان استنباط کرد که دانشگاهها در این دو مورد وضعیت وخیمتری دارند.»
به گفته پژوهشگران، یکی از دلایل این وضعیت «فاصله زیاد بین سطح دانش مورد تدریس در دانشگاهها و سطح پیچیدگی فعالیتها در صنایع و سازمانها است» که باعث میشود «فارغالتحصیلان در موقعیتهای شغلی خود فعالیتهای پیش پاافتاده انجام دهند».
به عبارت دیگر، نیروی انسانی با تحصیلات بالا در ایران بهدلیل نبود ساختار مناسب، در مشاغلی کمدرآمد، سطح پایین و تکراری به کار گرفته میشود و بدین ترتیب، بخش مهمی از ظرفیت دانشگاهی کشور به فرسایش میرسد.
بر پایه یافتههای این پژوهش، بهمنظور جلوگیری از هدررفت سرمایه دانشی کشور، ایجاد اصلاحات عمیق در ساختارهای مدیریتی، سازوکارهای جذب نیرو و نظام ارزیابی عملکرد دانشگاهها ضروری است.
با این حال، این اصلاحات بدون توجه جدی به نقش دانش ضمنی، مهارتهای تخصصی و ظرفیتهای انسانی، نتایج پایداری نخواهد داشت.