هیرش در این گزارش مینویسد که ترامپ با فرش قرمز، تابلوهای تبلیغاتی و تشریفات رسمی از پوتین در پایگاه هوایی آلاسکا استقبال کرد، بیآنکه پیشاپیش امتیاز مشخصی از او گرفته باشد. حتی در جریان کنفرانس خبری مشترک، رئیسجمهوری روسیه حاضر نشد هیچ انعطافی در قبال موضع سرسختانه خود مبنی بر اینکه اوکراین بخشی از خاک روسیه است، نشان دهد.
به گفته نویسنده، ترامپ تلاش کرد نتیجه دیدار را مثبت جلوه دهد و اعلام کرد که گفتوگوها «بسیار سازنده» بوده و «بسیاری از مسائل» مورد توافق قرار گرفتهاند؛ اما اذعان کرد که هیچ پیشرفتی درباره «احتمالاً مهمترین موضوع» یعنی آتشبس حاصل نشده است. در این کنفرانس خبری، هیچ سوالی از سوی خبرنگاران پذیرفته نشد و نشست بدون توضیح بیشتر به پایان رسید.
هیرش یادآور میشود که معمولاً چنین نشستهایی تنها زمانی برگزار میشوند که نشانههایی از توافق احتمالی میان دو طرف وجود داشته باشد، اما در این مورد، ترامپ بدون پیشزمینه مشخصی وارد دیداری شد که با استقبال گرم و نشستن کنار پوتین در لیموزین ریاستجمهوری، بیش از آنکه دستاوردی دیپلماتیک داشته باشد، صرفاً فرصت رسانهای و اعتبار سیاسی در اختیار پوتین قرار داد—کسی که از سوی دادگاه بینالمللی بهدلیل جنایات جنگی تحت پیگرد است.
به گفته نویسنده، این دیدار نه تنها امتیازی برای آمریکا نداشت، بلکه نشان داد پوتین به خوبی از خودشیفتگی ترامپ بهره برد و حتی ادعا کرد اگر ترامپ در سال ۲۰۲۲ رئیسجمهوری بود، جنگی علیه اوکراین آغاز نمیشد.
هیرش معتقد است در حالی که رئیسجمهوری آمریکا خود را یک «صلحساز» مینامد و میگوید طی چند ماه اخیر «شش جنگ را حل کرده»، دیدار آلاسکا نهتنها کمکی به صلح نکرد، بلکه میتواند به مثابه نمایش ضعف تلقی شود؛ بهویژه اگر ترامپ بدون همراهی اروپا و بدون رضایت اوکراین، حاضر به امتیازدهی بیشتر شود.
این گزارش با اشاره به سابقه ترامپ در دیدارهای دیپلماتیک ناکام، از جمله نشست شکستخورده با رهبر کره شمالی در سال ۲۰۱۹، خاطرنشان میکند که دیپلماسی واقعی نیازمند مصالحههایی پرخطر و در عین حال هدفمند است. هیرش مینویسد: «دیپلماسی موفق اغلب نتیجه شکست اولیه است.»
او همچنین به چشمانداز بدبینانه درباره نتیجه این نشست اشاره میکند و هشدار میدهد که ادامه بنبست در جنگ اوکراین میتواند نهتنها به تضعیف موضع آمریکا منجر شود، بلکه چشمانداز هرگونه توافق درباره کنترل تسلیحات راهبردی را نیز برای سالها از بین ببرد.
در پایان، مایکل هیرش با بازخوانی مدلهای تاریخی مانند کمپ دیوید یا کنفرانس پورتسموث، تاکید میکند که هرچند نشست آلاسکا هیچ دستاورد فوری نداشت، اما شاید در چارچوبی وسیعتر، بتوان آن را بخشی از فرآیند دیپلماسی بلندمدت در یکی از پیچیدهترین بحرانهای بینالمللی دانست.