خطر جنگ سوم؛ جمهوری اسلامی بر مسیر جنگطلبانه پافشاری میکند

با وجود درد و رنجی که جنگ ۱۲ روزه اخیر بر کشور و مردم ایران وارد کرد، شواهد و قرائن نشان نمیدهد که جمهوری اسلامی قصد عقبنشینی از سیاستهای جنگطلبانه خود را داشته باشد.
مروری بر سخنان رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامات ارشد نظام نشان میدهد که همان سیاستهایی که کشور را به دومین جنگ در طول عمر جمهوری اسلامی کشاند، همچنان ادامه دارد. این نگرانی بهصورت جدی وجود دارد که با تداوم این مسیر، ایران در معرض سومین جنگ نیز قرار گیرد.
در رأس این سیاستها، ادامه دشمنی با ایالات متحده و اسرائیل قرار دارد. دو جنگ پیشین، که بر مردم ایران تحمیل شد، مستقیماً ناشی از اشتباهات راهبردی جمهوری اسلامی بوده است.
جنگ اول: حاصل تضعیف ارتش
جنگ ایران و عراق به دلیل اقداماتی چون اعدام فرماندهان ارتش و تضعیف توان نظامی کشور در اوایل انقلاب رخ داد. صدام حسین که به دنبال فرصتی برای انتقام از قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بود، از این خلأ نظامی بهره برد و به ایران حمله کرد.
جنگ دوم: توهم قدرت منطقهای
جنگ دوم که در قالب رویارویی مستقیم با اسرائیل صورت گرفت، حاصل سیاستهای خصمانه جمهوری اسلامی علیه ایالات متحده و اسرائیل و توهم قدرت در مواجهه با آنها بود. جمهوری اسلامی با حمایت مالی و تسلیحاتی از گروههایی مانند حماس، حزبالله، جهاد اسلامی، حشدالشعبی و حوثیها، کشور را در معرض جنگی قرار داد که پیامدهایش مستقیماً دامنگیر مردم ایران شد.
در حالی که رهبران جمهوری اسلامی از «نابودی اسرائیل» سخن میگویند، واقعیت جنگ اخیرخلاف این را نشان داد.
خسارت انسانی و مالی گسترده
بر اساس آمارهای غیررسمی، در جریان جنگ اخیر، بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ ایرانی در حملات اسرائیل کشته شدند، در حالی که در جبهه مقابل حتی یک نظامی اسرائیلی جان خود را از دست نداد. سپاه پاسداران تنها توانست تعدادی موشک به مناطق مسکونی اسرائیل شلیک کند که به کشته شدن تعدادی غیرنظامی – از جمله مسلمانان عرب و آوارگان اوکراینی – انجامید.
در این میان، فرماندهان سپاه، از جمله اسماعیل قاآنی، همچنان در حال صدور بیانیههای تهدیدآمیز و رجزخوانی هستند، بدون آنکه پاسخگوی پیامدهای فاجعهبار اقدامات خود باشند. حتی علی خامنهای که سالها پیش وعده داده بود در صورت وقوع جنگ «لباس رزم خواهد پوشید»، از ابتدای جنگ در پناهگاه به سر برده و هنوز نیز در همان وضعیت قرار دارد.
سیاست هستهای؛ ابزار بحرانآفرینی
برنامه هستهای جمهوری اسلامی نیز در کنار سیاستهای تقابلگرایانه با غرب، یکی دیگر از عوامل تنشزا در منطقه بوده است. این در حالی است که کشورهای دیگر مانند ترکیه و امارات متحده عربی با صرف هزینه کمتر و در مدت زمانی کوتاهتر، موفق به احداث نیروگاههای بزرگتر شدهاند، بدون آنکه با جهان درگیر شوند.
جمهوری اسلامی میلیاردها دلار برای برنامه هستهای هزینه کرده، اما سود آن نهتنها به مردم نرسیده، بلکه منجر به تحریمهای شدیدتر، انزوای بینالمللی و در نهایت جنگ شده است. مخالفت نظام با همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهدید علیه رافائل گروسی، تنها به تشدید فشارها انجامیده و احتمال فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریمهای سازمان ملل را افزایش داده است.
تهدید جنگ سوم
با در نظر گرفتن سیاستهای کنونی و ادامه روند تخاصمبرانگیز رهبران جمهوری اسلامی، خطر بروز جنگ سوم جدی است. از طرفی رهبر و فرماندهان ارشد سپاه همچنان به بیانیههای تهدیدآمیز علیه ایالات متحده و اسرائیل ادامه میدهند و از طرف دیگر هیچ تغییری در سیاستهای کلان کشور دیده نمیشود.
حتی پس از شکستهای آشکار نظامی و دیپلماتیک، فرماندهانی مانند محسن رضایی همچنان ادعا میکنند که «به قله نزدیک شدهایم»، در حالی که واقعیت برای مردم ایران چیزی جز فقر، ناامنی، و جنگ و مهاجرت نیست. در این شرایط، ادامه چنین سیاستهایی تنها به افزایش احتمال درگیری مجدد منجر خواهد شد.
در طول ۴۶ سال گذشته، مردم ایران دو جنگ و یک انقلاب پرهزینه را تجربه کردهاند. با این حال، حاکمیت هیچ نشانهای از بازنگری در سیاستهای بحرانآفرین خود بروز نمیدهد.
برخلاف ادعاهای مقامات، مردم ایران خواهان زندگی معمولی و آرام هستند؛ نه جنگ، نه دشمنی با دنیا، و نه توهم قدرت. آنها شغل، رفاه، امنیت و آیندهای روشن برای فرزندانشان میخواهند؛ خواستهای که طی چهار دهه تحقق نیافته و چشمانداز روشنی نیز برای آن دیده نمیشود.