تحلیل

پزشکیان؛ رییس‌جمهور روضه‌خوان

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

اگر نگاهی به وضعیت این روزهای ایران بیندازیم، به‌وضوح می‌بینیم که دولت در عمل فروپاشیده؛ فقط هنوز رسماً آن را اعلام نکرده‌اند.

هر دولتی در جهان وظایف مشخصی دارد که باید به آن‌ها عمل کند؛ اما دولتی که امروز در ایران بر سر کار است، بسیاری از این وظایف را کنار گذاشته و تنها در حوزه‌هایی فعال است که مردم را محدود می‌کند.

این دولت نه می‌تواند آب، برق یا گاز کافی تامین کند، نه تورم و گرانی را کنترل کند. تنها کاری که انجام می‌دهد سرک کشیدن به زندگی مردم است: تحمیل حجاب اجباری، فیلترینگ اینترنت، بازداشت منتقدان و سرکوب آزادی‌ها.

در این میان، مسعود پزشکیان، رییس‌ دولت در جمهوری اسلامی به‌جای مسئولیت‌پذیری، تبدیل به خطیبی شده که فقط نهج‌البلاغه می‌خواند و مدام می‌گوید «باید این‌طور شود» و «نباید آن‌طور شود».

او دوشنبه پنج خرداد گفت: «اگر مذاکره نکنیم، نمی‌میریم». اما سوال اساسی اینجاست: آیا معیار ارزیابی زندگی مردم، مرگ و زندگی فیزیکی آن‌هاست؟ مگر انسان فقط برای زنده بودن زندگی می‌کند؟ مردم به‌دنبال زندگی آبرومند، محترمانه و با کرامت‌اند، نه صرفاً زنده ماندن.

اینکه رییس‌ دولت بگوید «نمی‌میریم»، نه تنها مسئولیت‌گریزانه است، بلکه توهین به شأن انسانی مردم است. چه کسی به شما اجازه داده زندگی مردم را بر اساس معیارهای مقاومت در شرایط شعب ابی طالب تعریف کنید؟

چطور ممکن است رسیس‌جمهوری که بر کشور با سابقه‌ای تاریخی چون ایران ریاست می‌کند، معیار موفقیت دولتش را صرفاً در «نمردن مردم» ببیند؟ مگر مردن فقط وقتی است که آدم نفس نکشد؟ این فقر، بیکاری، مهاجرت، فشار اقتصادی، تحقیر اجتماعی و افسردگی عمومی، مگر شکل دیگری از مرگ تدریجی نیست؟

شما می‌گویید اگر توافق و مذاکره هم نباشد، ما نمی‌میریم. اولاً مردم ایران می‌خواهند زندگی کنند، نه فقط زنده بمانند. ثانیاً وظیفه دولت این نیست که بسنجد مردم هنوز چقدر ظرفیت برای تحمل فشار دارند. ثالثاً وقتی می‌گویید «نمی‌میریم»، منظورتان خودتان است یا مردمی که تحت فشار روزانه زندگی می‌کنند و برخلاف شما مقامات و مسولان، حقوق نجومی و رانت ندارند؟

یادتان هست که طبق سند چشم‌انداز ۱۴۰۴، قرار بود ایران قدرت اول منطقه شود؟ حالا چه شده که افتخار می‌کنید به «زنده ماندن بدون توافق»؟ مگر مردم قرار بود بمیرند؟

شما همچنین گفته‌اید کسانی که از کشور مهاجرت کرده‌اند، به خاطر پول رفته‌اند. آیا واقعاً تصور می‌کنید هفت تا هشت میلیون ایرانی خارج‌نشین، فقط به‌خاطر پول وطنشان را ترک کرده‌اند؟ این حرف توهین به همه آن‌هایی است که به‌‎دلیل فشار، تهدید، سرکوب، بی‌عدالتی، و ناامیدی از اصلاح، ناچار به ترک وطن شده‌اند. آن‌ها از ایران نرفتند؛ از دست حکومت شما رفتند.

این افراد عاشق آن آب و خاک‌اند، اما حاضر نیستند برای حکومتی که کرامتشان را لگدمال کرده، جان دهند. برخلاف شما که جمهوری اسلامی را با ایران یکی می‌دانید، این مردم برای کشورشان حاضرند جان بدهند، اما نه برای حکومتی که سال‌هاست کشور را به ورطه نابودی کشانده است.

شما و امثال شما، اگر منافع مالی و قدرت نداشتید، آیا باز هم حاضر بودید در همین شرایط بمانید؟ مقایسه کنید: آن‌ها برای حفظ کرامتشان رفتند، شما برای حفظ منافع‌تان مانده‌اید.

نمونه‌ای مثل دکتر کاوه مدنی را ببینید. او به کشور برگشت تا خدمت کند، اما از دست فشارهای امنیتی و دخالت‌ها مجبور به خروج دوباره شد. او تنها یک نمونه از میلیون‌ها نخبه‌ای است که از دست شماها فرار کرده‌اند. اگر بلد نیستید درست حرف بزنید، حداقل به شعور مردم توهین نکنید.

شما مدام تکرار می‌کنید که «من از مردم بالاتر نیستم». بسیار خب، یک بار کافی است. دیگر نیازی به تکرار مکرر آن نیست. این جمله، اگرچه ظاهری متواضع دارد، اما در تکرار بی‌وقفه‌اش نوعی تکبر پنهان دیده می‌شود. واقعیت این است که مردم، رییس‌جمهوری را از خودشان بالاتر نمی‌دانند. ظاهراً این شمایید که چنین تصوری از خود دارید.

از انتخابات گذشته ۱۱ ماه می‌گذرد. مردم از حرف‌درمانی، شعار، و تواضع مصنوعی خسته شده‌اند. رییس‌جمهوری باید مشکلات مردم را حل کند، نه صرفاً آن‌ها را بشمارد. شما فقط فهرست می‌کنید که چه مشکلاتی هست، بدون اینکه راه‌حلی ارائه یا اجرا کنید.

نمونه‌اش اعتصاب اخیر رانندگان کامیون در سراسر کشور است. هزاران راننده معترض‌اند، حمل‌ونقل کشور مختل شده و محصولات کشاورزی روی زمین مانده، اما وزیر راه شما در عراق به‌سر می‌برد و نگران جاده‌های عراق است، نه وضعیت جاده‌های ایران. معاونش هم مشکلات راننده‌ها را انکار می‌کند و می‌گوید التهاب‌آفرینی است. قوه قضاییه هم که طبق معمول به جای حل مشکل، پرونده‌سازی می‌کند.

شما به‌عنوان رییس‌جمهوری، حاضر نیستید پای حرف راننده‌ها بنشینید. آن‌ها از زحمت‌کش‌ترین اقشار جامعه‌اند، اما صدای‌شان شنیده نمی‌شود. در عوض، دغدغه اصلی شما شده راه‌اندازی قرارگاه سالگرد مرگ خمینی، آن‌هم با ۲۳ کمیته فرعی و میلیاردها تومان بودجه!

آیا انصاف است که راننده‌ای که از جاده‌ تهران–قم می‌گذرد، شاهد قصر مقبره‌ خمینی باشد درحالی‌که خودش نان شب ندارد؟ مقبره‌ای که همراه با دفتر نشر آثار خمینی فقط در سال گذشته ۳۷۶ میلیارد تومان بودجه گرفته. اسم این را چه می‌گذارید؟ مدیریت؟ عدالت؟ مردم‌داری؟