تحلیل

نظام پول‌ها را کجا خرج می‌کند؟

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

در حالی که دور چهارم مذاکرات هسته‌ای بین جمهوری اسلامی و آمریکا در عمان برگزار شد و رسانه‌ها مشغول بررسی جزییات چانه‌زنی‌ها هستند، با گسترش ابعاد قطع برق و آب و مشکلات اقتصادی در درون کشور ، پرسشی بزرگ و ریشه‌ای‌تر از دل جامعه ایران بلندتر از همیشه شنیده می‌شود:

حتی یک توافق احتمالی چقدر می‌تواند به بهبود وضعیت مردم کمک کند؟اگر پول و بودجه نیست، پس این همه درآمد و بودجه کجا خرج می‌شود؟ چرا زندگی مردم روز به روز سخت‌تر می‌شود، در حالی که هزینه‌های خارجی و نظامی و امنیتی حکومت و دزدی‌ها و فسادها همچنان سر به فلک می‌کشد؟

این روزها در سایه بی‌ثباتی اقتصادی، قطعی‌های گسترده برق، بحران آب، افزایش قیمت دارو و کالاهای اساسی، میلیون‌ها ایرانی در سراسر کشور روز خود را با نارضایتی و اضطراب آغاز می‌کنند.

بسیاری از شهروندان به‌درستی می‌پرسند که چگونه ممکن است دولتی که مدعی کسری بودجه برای پرداخت بدهی پیمانکاران یا بهبود زیرساخت‌های فرسوده آب و برق است، همزمان میلیاردها دلار صرف حمایت از گروه‌های نظامی نیابتی در منطقه کند؟

بودجه‌ای برای غیرایرانی‌ها، نه مردم ایران

طی سال‌های گذشته، کمک‌های مالی جمهوری اسلامی به گروه‌هایی چون حزب‌الله لبنان، حماس در غزه، حشد الشعبی در عراق و حوثی‌های یمن، بارها از سوی مقامات رسمی همین گروه‌ها اعلام شده است.

به عنوان مثال، دبیر کل جدید حزب‌الله لبنان اخیرا در یک سخنرانی اعلام کرد که حدود ۴۰۰ میلیون دلار به‌عنوان «هدیه» از سوی جمهوری اسلامی دریافت کرده‌اند تا میان خانواده‌های لبنانی توزیع شود. این مبلغ جدا از کمک‌های سالانه و منظم به حزب‌الله است که پیشتر منابع مختلف میزان آن را سالانه بین یک تا دو میلیارد دلار برآورد کرده‌اند.

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ماهیانه حدود ۱۵۰ میلیون دلار نیز به گروه حماس پرداخت می‌کند. همین الگو در رابطه با حشد الشعبی و حوثی‌های یمن نیز تکرار شده است.

اگر این ارقام را جمع بزنیم، در بهترین تخمین، تنها بخشی از بودجه کشور که صرف حمایت از گروه‌های خارجی می‌شود، به راحتی از چند میلیارد دلار در سال فراتر می‌رود و این جدای از هزینه چهار دهه حمایت از حکومت بشار اسد در سوریه است که در برآوردهای مختلف ؛ رقم آن از ۳۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار گفته شده است و ابعاد واقعی آن معلوم نیست.

حال در مقابل این هزینه‌ها، وضعیت داخل کشور چگونه است؟ در همان روزهایی که پول به حساب گروه‌های مسلح در لبنان و غزه و عراق و یمن واریز می‌شود، در بسیاری از شهرهای ایران قطعی مداوم برق، آب شرب آلوده یا خشک‌شدن کامل منابع آب آشامیدنی، درمان‌ناپذیری بیماران به دلیل کمبود دارو و توقف فعالیت مشاغل خرد، زندگی روزمره را برای میلیون‌ها ایرانی تلخ و طاقت‌فرسا کرده است.

زخم کهنه سرکوب و فساد

اما ماجرا فقط به کمک‌های منطقه‌ای ختم نمی‌شود. بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی و مالیاتی کشور صرف تقویت و گسترش شبکه‌های سرکوب داخلی می‌شود. نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی، از جمله سپاه پاسداران، بسیج و یگان ویژه، و سایر ساختارهای سرکوب به شکلی گسترده و با بودجه‌های سنگین تجهیز شده‌اند؛ نه برای تامین امنیت ملی، بلکه برای سرکوب مردم.

طی هر موج اعتراض مردمی، این نهادها با تجهیزات به‌روز، خودروهای زرهی، دوربین‌های مداربسته، سلاح‌های کشنده و شبکه‌های پیچیده نظارت و شنود، مسئول سرکوب اعتراضات خیابانی بوده‌اند. بخش زیادی از بودجه عمومی کشور نیز صرف پرداخت حقوق، مزایا و پاداش به نیروهای امنیتی و عوامل سرکوب شده است.

هم‌زمان، ده‌ها هزار میلیارد تومان از منابع کشور به شکل رانتی یا در قالب فسادهای بزرگ از بانک‌ها و خزانه عمومی خارج شده و به جیب مسولان فاسد و وابستگان حکومتی رفته است. پرونده‌هایی مثل فساد پتروشیمی، بانک سرمایه، صندوق فرهنگیان، اختلاس‌های سیستماتیک در شبکه بانکی و ده‌ها مورد دیگر، نمونه‌هایی از این الگوی تکراری‌اند که هیچ‌گاه به بازگرداندن اموال یا محاکمه واقعی آمران اصلی نینجامیده‌اند.

اولویت‌هایی که مردم در آن جایی ندارند

در جمهوری اسلامی، بودجه‌ریزی نه بر مبنای منافع عمومی، بلکه طبق اولویت‌های ایدئولوژیک و امنیتی حکومت تنظیم می‌شود. از ساخت موشک‌های دوربرد و پهپادهای نظامی گرفته تا حمایت مالی و بودجه‌های چند هزار میلیارد تومانی برای ۴۹۰ حوزه علمیه و ۴۰۰ هزار آخوند در حوزه‌های علمیه سراسر کشور، همه و همه در صدر اولویت‌ها قرار دارند.

در مقابل، بهبود زیرساخت‌های شهری، توسعه خدمات درمانی و آموزشی، مقابله با خشکسالی، احیای صنعت برق، یا حتی بازسازی مدارس فرسوده، همواره به «نبود بودجه» انجام نگرفته است.

این تناقض، خشم عمومی را دامن زده است. به‌ویژه در میان جوانان و طبقه متوسط که حالا دیگر نه چشم‌اندازی برای پیشرفت دارند و نه حتی امیدی برای حفظ حداقل‌های زندگی روزمره. در دانشگاه‌ها، بازارها، و اقشار فقیر که رو به گسترش هستند، این خشم به صورت مستقیم بیان می‌شود. همین روزها، ویدئویی از دانشجویی در دانشگاه بجنورد منتشر شد که به‌صراحت به مسئولان گفت: شما بودجه دارید، اما آن را خارج از کشور خرج می‌کنید. بعد می‌گویید برای ما پولی نیست.

جامعه خشمگین، صدای بلند مردم معترض

مردم در پیام‌ها و ویدیوهایی که به ایران اینترنشنال می‌فرستند، بارها و بارها از قطع برق و آب، تعطیلی مشاغل، نابودی سرمایه‌های خرد و زیان‌های جبران‌ناپذیر سخن گفته‌اند. نانوایی‌هایی که خمیرها را دور می‌ریزند، چون برق می‌رود. قصابی‌هایی که گوشت‌ها در یخچال‌های خاموش آنها فاسد می‌شود. مغنی‌هایی که در چاه گیر می‌کنند، چون برق دستگاه‌های بالابر رفته است.

در این شرایط، اعتراض‌های صنفی نیز افزایش یافته است. از بازنشستگان گرفته تا کارگران، از رانندگان تا نانوایان در شهرهای مختلف، صدای اعتراض و فریاد مطالبه‌گری‌شان روزبه‌روز بلندتر می‌شود اما حکومت به جای پاسخگویی، اغلب با تهدید، بازداشت یا بی‌توجهی کامل با آن‌ها برخورد می‌کند.

یک حقیقت ساده اما فراموش‌شده

واقعیت این است: حتی قوی‌ترین ارتش‌ها، پیشرفته‌ترین موشک‌ها، و گسترده‌ترین نهادهای امنیتی، بدون حمایت مردمی هیچ‌گاه نمی‌توانند در برابر تهدیدات واقعی دوام بیاورند. مردمی که احساس کنند این حکومت به آنان تعلق ندارد، که هزینه‌هایش را صرف دیگران می‌کند، که صدایشان شنیده نمی‌شود و کرامتشان نادیده گرفته می‌شود، بالاخره روزی که دور نیست دوباره در این جامعه خشمگین و نا امید قیام خواهند کرد.