عنوانسازی، یکی از ابزار حکمرانی اقتدارگرایانه و ایدئولوژیک در جمهوری اسلامی است که فارغ از منافع گفتمانی، در پشت پرده بخش وسیعی از روند بقای حکومت را تامین میکند. از لقبسازی برای مقامها و تشکیل نهادهای پرخرج تا نامگذاری سالها و وقایع همه در همین چارچوب قابل تحلیل است.
تازهترین نمونه این نوع نامگذاری پس از حمله پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل صورت گرفته است: «وعده صادق». عنوانی در راستای توجیه سیاست جاری جمهوری اسلامی یعنی جنگطلبی و تنشآفرینی، تثبیت ایدئولوژی نظامی و همچنین ایجاد تنش در منطقه و جهان. «وعده صادق» که رسانههای وابسته حکومت آن را بغض فرو خفته مردم ایران در برابر اسرائیل تعبیر میکنند، یکی از مظاهر سیاست جمهوری اسلامی در فرار از واقعیات جامعه و طفره از پاسخگویی در برابر بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی از طریق پنهان شدن پشت عنوانها است.
«وعده صادق» نیز مانند عنوانسازیهای قبل از آن، فرصتی برای بهرهبرداریهای مالی و سوءاستفاده از منابع عمومی برای حمایت از نیروهای وفادار حکومت چه در داخل و چه خارج کشور، یعنی «انقلابیون» کشور و نیابتیها یا «مقاومت» منطقه، مهیا میکند.
در عرصه داخلی، این عملیات نظامی و عنوان آن خیلی زود تبدیل به ابزار سرکوب اعتراض، احضار فعالان منتقد و مخالفان سیاستهای جنگطلبانه علی خامنهای شد؛ از پروندهسازی برای دو روزنامه گرفته تا بیانیه تهدید سپاه به شناسایی کسانی که از اسرائیل در فضای مجازی حمایت کنند.
عنوانی که با امنیتی کردن فضای سیاسی در داخل و ایجاد تنش در منطقه قرار است به ارضای حس قدرتنمایی رهبر و فرماندهان نظامی و مقامهای جمهوری اسلامی کمک کند. این را میتوان به وضوح در نخستین موضعگیری خامنهای پس از حمله دید که اشاره کرد نتیجه برایش مهم نبوده و فقط نفس حمله اهمیت داشته است.
از بعد اقتصادی و معیشتی اما «وعده صادق» که قرار است با سرمایهگذاری حکومت به گفتمان غالب تبدیل شود، نتیجهای جز هدر دادن منابع، زیرساختها و سرمایههای آن نخواهد داشت.
این «وعده صادق» خامنهای فارغ از تحمیل هزینه میلیونها دلاری تجهیزات شلیکشده و هزینههای لجستیکی و انسانی، آنطور که از سخنان و رفتار این چند روز مقامها بر میآید تا مدتها هزینههای جانبی برای تثبیت این ایدئولوژی و «فتحالفتوح» نشان دادن آن خواهد داشت.
هنوز یک هفته از این عملیات نگذشته است که انواع مراسم و تبلیغات با عنوان «وعده صادق» اجرا شده و یا در حال برنامهریزی و اجراست.
هزاران بنر و تبلیغات محیطی، برگزاری مراسم متعدد مانند «شکرانه تحقق وعده صادق» از سوی سازمان تبلیغات اسلامی در سراسر کشور، تصویب برگزاری جشنواره فیلمی با همین نام از سوی بنیاد «روایت فتح» سپاه و یا فراخوان سراسری «وعده صادق» توسط جشنواره فیلم «عمار» از آن جمله است.
کمی پیشتر؛ مرگ قاسم سلیمانی
نخستینبار نیست که این نمایشهای پر طمطراق و پرهزینه از سوی وابستگان و حامیان جمهوری اسلامی در راستای تثبیت پایههای حکومت مذهبی رخ میدهد.
این عنوانسازیها در مناسبتها و رویدادهای فرهنگی و نظامی کاملا ملموس و پر تکرار است. از هزینههای برگزاری مراسمی با عنوانهایی از جمله «سلام فرمانده»، «محفل قرآنی امام حسنیها» و پویشهای اینچنینی تا هزینههای کلان انواع و اقسام برنامههای مرتبط با اتفاقات نظامی مانند کشته شدن قاسم سلیمانی. افزایش بودجه ۲۰۰ میلیون یورویی سپاه قدس به دست مجلس شورای اسلامی در پی مرگ سلیمانی، تخصیص بودجه دولتی به موسسات وابسته مانند «بنیاد مکتب حاج قاسم سلیمانی»، هزینههای مراسم تدفین و سالگرد و صدها برنامه و همایش مناسبتی در این راستا، چاپ و نصب هزاران هزار پوستر و بیلبورد و تبلیغات شهری و محیطی، تنها نمونهای از تاثیر این عنوانسازی بر حیف و میل شدن سرمایهها و منابع کشور است.
پیشینه یک رسم؛ نامگذاری بر سالها
پیشینه این عنوانسازیها را میتوان در نامگذاری سالانه رهبر جمهوری اسلامی پس از به قدرت رسیدن در خرداد یافت.
اقدامی که مقامهای حکومت و حامیان علی خامنهای آن را یکی از روشهای ترسیم جهت گیریهای کلی نظام از سوی او میدانند. این نامگذاریها از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۶ غالبا بر مفاهیم اجتماعی و یا مذهبی و مناسبتی آن سالها تاکید داشت مانند «عدالت اجتماعی» در سال ۱۳۷۲، «وجدان کاری، انضباط اجتماعی و اقتصادی» در سال ۱۳۷۴، «توجه به معنویات» در سال ۱۳۷۶ و یا سالهایی به اسم «امام خمینی»، «امام علی»، «پیامبر اعظم».
اما با شکست حکومت در برآوردن اهداف اقتصادی خود و تامین معیشت شهروندان، رویه این نامگذاریها در حدود دو دهه اخیر و خصوصا از سال ۱۳۸۷ تاکنون تغییر کرده، دورهای که تاکید خامنهای خصوصا بر «اقتصاد مقاومتی» و موضوع «تولید داخلی» رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است. عناوین سالهای تقویم رهبر جمهوری اسلامی در ۱۷ سال اخیر به طور مستقیم و غیر مستقیم مربوط به موضوع اقتصاد و تاکید بر «تولید» در هفت سال اخیر بوده است.
اما فارغ از وجه نمایشی، حاصل این تاکیدات و نامگذاریها چیست؟ آیا این عنوانها هیچگاه ابزاری برای سیاستگذاری موثر اقتصادی بوده است؟ چه کسانی از رهگذر این عنوانسازیها منتفع شدهاند؛ مردم یا مسئولان و سازمانهای دولتی و «خصولتی»؟ به نظر میرسد کفه ترازوی اقدامات نمایشی از بودجه عمومی و حیف و میل سرمایهها و منابع کشور سنگینتر از کاربرد ملموس این نامگذاریها در بهبود وضعیت کشور و مردم بوده است.
واقعیتی تاریکتر از سیاهی نامهای نمایشی
بررسی آمار و گزارشهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در مقایسه وضعیت اقتصادی ایران نشان میدهد تولید ناخالص داخلی کشور در سال گذشته، نسبت به پنج سال پیش از آن، پنج درصد کاهش داشته است. همچنین آمار این صندوق نشاندهنده کاهش ۲۱ درصدی سرانه تولید ناخالص داخلی در سالهای ذکر شده است.
نرخ تورم در سال ۱۳۸۷ در کشور، حدود ۲۵ درصد گزارش شده بود که این میزان در سال گذشته به عدد بیش از ۴۳ درصد رسید. از سوی دیگر، نرخ بیکاری بیش از ۹ درصد کل جامعه و بیش از ۱۳ درصدی جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی وضعیت فاجعهآمیز دیگری از نتایج تدابیر اقتصادی حاکمان جمهوری اسلامی را نمایش میدهد. آمارهای بانک جهانی نشاندهنده رشد اقتصادی ۳.۷ درصدی ایران در سال گذشته است. این در حالی است که رشد اقتصادی مصوب در برنامه ششم پنجساله توسعه هشت درصد در سال ۱۴۰۰ بود.
اما با وجود تمدید این برنامه تا پایان سال ۱۴۰۲ و تغییر نکردن پارامترهای توسعهای، هنوز به نصف عدد تصویب شده نرسیده است. علاوه بر تورم و گرانی، بیکاری، ناامنی شغلی، حقوقهای معوق، کاهش قدرت خرید مردم و کوچکتر شدن سفره ایرانیها، بحرانهای جدی دیگر مانند بحران مالی و ارزی، مشکلات صادرات و واردات ناشی از تحریمها، ورشکستگی و بحران در موسسات مالی و اعتباری و فسادهای گسترده و بزرگ مالی روز به روز در کشور در حال گسترش است.
مقایسه نتیجه نامگذاری سالها از سوی رهبر جمهوری اسلامی که شکلی از ابلاغ سیاستهای کلی نظام توسط او است با واقعیت اقتصادی و معیشتی مردم دو فرضیه را در ذهن متبادر میکند. اول آنکه کلام رهبر جمهوری اسلامی در بین کارگزاران نظام هم خریداری ندارد و آنها خود را مکلف به اجرای سیاستهای اعلامی او نمیدانند که با توجه به ساختار اقتدار و اجبار بعید به نظر میرسد. دوم آنکه خامنهای خود نیز از نتیجهبخش نبودن این شعارها و بهبود اوضاعی که حاصل حدود ۳۵ سال زمامداری خود اوست، آگاه است، اما صرفا برای نمایش همراهی با مردم با نشاندن خود در جایگاه منتقد، برای دوری از تشدید بحران مشروعیت دست به این نامگذاریها میزند و هزینههای این نمایش برایش هیچ اهمیتی ندارد.
برنده این نمایش ها کیست؟
رسم و نمایش نامگذاری اگر برای شهروندان سودی نداشته اما برای سازمانهای دولتی، وزارتخانهها و سازمانها و موسسات غیردولتی وابسته به حکومت یک فرصت است، آنها برای گرفتن بودجه، هزینهکرد در فضایی غیرشفاف با یکدیگر رقابت میکنند.
رقیبانی که خود حلقه و عاملان تداوم کارکرد بقای حکومت به شمار میروند، در بازی توزیع منابع برای کسب بیشتر با یکدیگر همکاری رقیبانه دارند. رقابتی که حاصلش ارتزاق خود و اطرافیان از «سفره انقلاب» است و هرکس لب به انتقاد و اعتراض باز کند از آن محروم میشود. از هزینههای هنگفت چاپ سربرگهای اداری، بنر و تبلیغات با شعارهای جدید تا تخصیص بودجههای کلان به همایشهای بدون خروجی مشخص با موضوع شعار سال که آفریننده رانت و فساد اقتصادی و اختلاسهای جدید هستند. در این عرصه، یک عنوان مشخص بر تارک صدها همایش و سمینار در دانشگاهها ، وزارتخانهها، سازمانهای دولتی و خصولتی، پژوهشگاهها و دهها نهاد نقش میبندد. به عنوان نمونه، عبارت «مهار تورم و رشد تولید» که محور شعار سال ۱۴۰۲ بود. اسامی زیر مثالهایی در این زمینه هستند:
- همایش چاپ، بسته بندی و توسعه پایدار با رویکرد مهار تورم و رشد تولید، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- کنفرانس بینالمللی مهار تورم و رشد تولید با محوریت بسیج اقتصادی، از سوی پژوهشگاه آموزش و تحقیقات مهندسی و شرکت مهندسی مشاور زمینسازه صدرا.
- همایش تخصصی تبیین شعار مهار تورم و رشد تولید، از سوی دانشگاه جامع «امام حسین»
- همایش ملی رشد تولید و مهار تورم با الگو و نقشه راه حکمرانی دانشبنیان در سطح منطقه، از سوی وزارت نفت
- همایش ملی اقتصاد دیجیتال و کسب و کار خلاق در رونق تولید و مهار تورم، از سوی تشکل اقتصاد دیجیتال و استارتآپها
جمهوری اسلامی در دهههای اخیر نهتنها در مصادره گفتمان و ایدئولوژی به تخصص دست یافته و در میدان رقابت و انتخابات و جامعه مدنی هم به سطح کنترل و مهندسی کامل رسیده، بلکه توانسته تحت همین نام و نامگذاری و ضرب و جعل عناوین، تابلوی حکمرانی خود را سال به سال نوسازی و اجزای سیستم حاکمیت را تغذیه کند.
اکنون این شبکههای عظیم و تودرتوی حاکمان، وابستگان و نهادهای حکومتی هستند که باید در این عرصه نامسازیها برای بقای خود در روند توزیع منابع رقابت کنند و در این رقابت هم باید استراتژی و تاکتیک داشته باشند. در نهایت، کلیت سیستم حفظ شده و اجزا و بازیگران آن نیز به کارکرد خود یعنی خدمت به تداوم نظام ادامه میدهند.