

کانون «هنر/فرهنگ/کنش» با انتشار بیانیهای از همه هنرمندان، نویسندگان، ناشران و دستاندرکاران فیلم و نمایش ایران درخواست کرد تا نهادهای نظارت و کنترل فرهنگ در ایران را به رسمیت نشناسند و در برابر «قدرت ناحق و ناروایِ دستگاههای سانسور» بایستند.
در بیانیه این کانون که متشکل از شماری از هنرمندان ایرانی است، آمده است: «ما این اصل را بدیهی میدانیم که آفرینش هنری و فکری نیاز به کسب اجازه ندارد. تنها تصمیمگیرنده درباره درونمایه، قالب و شیوه ارائه کار هنری و نوشتار، خودِ هنرمند و نویسنده است که با درک و ارزیابیاش از جامعه، دست به ساختن، نوشتن، نشر و نمایش اثرش میزند.»
این بیانیه تاکید کرده است: «آزادی بیان و امنیتِ پس از بیان و نیز حقِ شهروندها برای دیدن و دریافت آزادانه، در رشد اجتماعی و بلوغ فرهنگی هر کشوری اساسی است. هر گونه کوشش برای محدود کردن آزادی پندار، بیان و ارائه، بهویژه با تشبث به دین، تنها در خدمت بقای رژیمهای تمامیتخواه و پدرسالار است.»
این هنرمندان با اشاره به وضعیت وخیم آزادی هنری و فکری در ایران در دستکم چندین دهه گذشته، ادامه دادند: «برشمردنِ کامل موارد سرکوب و تهدید نزدیک به ناممکن است. در این سرکوب نظاممند آزادی، هنر در اساس مظنون فرض گرفته شده است مگر عکس آن ثابت شود.»
جمهوری اسلامی در ماههای اخیر سانسور و سرکوب علیه نویسندگان و هنرمندان را افزایش داده است.
این در حالی است که در سالهای اخیر هنرمندان ایرانی همواره سانسور در کشورشان را محکوم کردهاند اما از زمان آغاز اعتراضات سراسری، درخواستها برای تحریم وزارت ارشاد افزایش یافته است.
در این بیانیه همچنین با اشاره به خیزش سراسری علیه جمهوری اسلامی اعلام شد: «بازپسگیری حق آزادی بیان و بودن و رهاییِ آفرینش هنری و فکری از سانسور که سالها برای آن مبارزه شده است در جنبش مترقی "زن، زندگی، آزادی" بهگونهای گسترده و ژرف بهنمایش درآمد. اکنون و در پی این جنبش، جامعه هنری ایران نشان داده است دیگر به مقررات نهادهای متجاوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت علوم و آموزش عالی جمهوری اسلامی و دیگر دستگاههای سرکوب و سانسور تن نمیدهد. ما این را تصادفی نمیدانیم که نام قاتل ژینا (مهسا) امینی و وزارت سانسور رژیم، هر دو "ارشاد" است.»
این هنرمندان تاکید کردند: «هنر، فرهنگ، و آموزش نیاز به ارشادگر و آقابالاسر ندارد و جامعه هنری و مدنی ایران تنها با تکیه بر خودانتقادی و استفاده از نهادهای مدنی خودپاینده مانند صنفها و سازمانهای مردمنهاد حق دارد پارهای از توصیهها را در صورت لزوم به عضوهای خود پیشنهاد کند. پشتیبانی و پرستاری از دستاوردهای "زن، زندگی، آزادی" در نشان دادنِ امکانهای بیان اعتراضی، نمایشِ سرکشی و به تصویر کشیدنِ امید، نیاز به همکاری و پایداری جمعی دارد. در این فصل نو تاریخ ایران، هنر لاجرم به سویی خواهد رفت که دیگر برای هستیاش اجازه نگیرد.»
هنرمندان ایرانی امضاکننده این بیانیه در پایان نوشتند: «ما از این پس برای هیچ یک از کارها و کنشهای هنری و فکری، از جمله برپایی نمایشگاه، نشر کتاب و مجله، ساخت و نمایش فیلم و مانند آنها، از هیچ نهادی، بهویژه نهادهای حکومتی، کسب اجازه نخواهیم کرد.»
پیشتر حامد اسماعیلیون، عضو انجمن خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی که خود نویسنده است، از نویسندگان ایرانی خواست نامهای بنویسند و به مردم بگویند دیگر به «وزارت خبیث سانسور» اثری نمیفرستند.
اسماعیلیون نوشت برای به یاد آوردن مبارزی چون بکتاش آبتین، نه گفتن به قاتل و سانسورچی، موثرتر از شعر و یادواره است.