شاهزاده رضا پهلوی در پیامی «از جانب میلیونها ایرانی ترور وحشیانه» یارون لیشینسکی و سارا میلگریم را محکوم کرد.
او ضمن تسلیت به خانواده این دو نوشت: «یارون در همبستگی با مردم ایران و مبارزهشان برای آزادی، شجاع و شریف بود.»
شاهزاده پهلوی افزود: «امروز ما در کنار اسرائیل و سفارت اسرائیل در آمریکا ایستادهایم. مبارزه ما یکی است: مبارزه علیه نفرت و تروری که جمهوری اسلامی و متحدان و وابستگانش در اتحاد شوم سرخ و سیاه، برای دههها الهامبخش، تغذیهکننده و هدایتکننده آن بودهاند. برای آینده فرزندانمان، از یارون و سارا تا پویا و نیکا، ما در این نبرد پیروز خواهیم شد.»

کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد توافقی با موریس به امضا رسیده که بر اساس آن، حاکمیت جزایر چاگوس به این کشور بازگردانده میشود و در سوی مقابل، بریتانیا همچنان اجازه استفاده از پایگاه نظامی راهبردی دیهگو گارسیا در این منطقه را خواهد داشت.
استارمر پنجشنبه اول خرداد در یک نشست خبری گفت: «موقعیت راهبردی این پایگاه برای بریتانیا اهمیت بسیار زیادی دارد؛ از اعزام هواپیما برای مقابله با تروریستها در عراق و افغانستان گرفته تا پیشبینی تهدیدها در دریای سرخ و منطقه هند-اقیانوس آرام.»
او افزود: «با پذیرش این توافق در زمان حاضر و طبق شرایط مورد نظر خود، توانستهایم تضمینهای محکمی، از جمله در برابر نفوذهای مخرب، بهدست آوریم؛ تضمینهایی که امکان ادامه فعالیت این پایگاه را تا قرن آینده فراهم خواهد کرد.»
خبرگزاری رویترز گزارش داد این توافق چند میلیارد دلاری به بریتانیا اجازه میدهد تا کنترل پایگاه هوایی راهبردی مشترک آمریکا و بریتانیا در دیهگو گارسیا را در چارچوب یک قرارداد اجاره ۹۹ ساله حفظ کند.
دیهگو گارسیا بزرگترین جزیره مجمعالجزایر چاگوس به شمار میآید.
بامداد اول خرداد، دیوان عالی بریتانیا با صدور حکمی موقت در پاسخ به درخواست وکلای یک شهروند بریتانیایی متولد جزایر چاگوس، روند امضای این توافق را به تعویق انداخت.
این شهروند معتقد بود مردم چاگوس در این توافق نادیده گرفته شدهاند.
اما تنها چند ساعت بعد، مارتین چمبرلین، قاضی دیوان عالی بریتانیا، با لغو این حکم موقت اعلام کرد ادامه اجرای آن میتواند «زیان قابل توجهی» به منافع بریتانیا وارد کند.
در ماههای اخیر، نام دیهگو گارسیا بار دیگر بر سر زبانها افتاده؛ آن هم در پی استقرار بمبافکنهای راهبردی آمریکا در این پایگاه و افزایش گمانهزنیها درباره احتمال حمله نظامی به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی.
بیشتر بخوانید: اعزام بمبافکنهای دوربُرد آمریکا به اقیانوس هند به چه معناست؟

توافقی به نفع چین؟
احزاب مخالف در بریتانیا با انتقاد از این توافق، آن را پرهزینه در راستای منافع چین توصیف کردهاند، اما دولت بریتانیا تاکید دارد این توافق برای تضمین آینده پایگاه دیهگو گارسیا ضروری است.
مخالفان این توافق میگویند واگذاری رسمی حاکمیت جزایر چاگوس به موریس ممکن است در آینده به فشارهای بیشتر برای کاهش حضور نظامی غرب در این منطقه منجر شود.
به گفته آنها، چین که در حال گسترش نفوذ خود در اقیانوس هند و آفریقا است، از هرگونه عقبنشینی غرب استقبال خواهد کرد.
امضای این توافق به ماهها اختلاف و چانهزنی پایان داد؛ اختلافاتی که از اکتبر ۲۰۲۴ و پس از روی کار آمدن ناوین رامگولام بهجای پراویند جاگنات بهعنوان نخستوزیر موریس آغاز شد و رامگولام نگرانیهایی را نسبت به مفاد توافق مطرح کرد.
اجرای این توافق پس از آغاز به کار دولت دونالد ترامپ در ژانویه نیز با تاخیر مواجه شد، چرا که لندن تصمیم گرفت به واشینگتن فرصت دهد تا جزییات آن را بررسی کند. در نهایت، رییسجمهوری آمریکا در فوریه حمایت خود را از این توافق اعلام کرد.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، اول خرداد از نهایی شدن توافق بریتانیا و موریس استقبال کرد و گفت این توافق «زمینهساز فعالیت پایدار، باثبات و موثر پایگاه نظامی مشترک آمریکا و بریتانیا در دیهگو گارسیا در بلندمدت خواهد بود».
نخستوزیر موریس نیز با ابراز خوشحالی از این توافق گفت رسیدن به این مرحله پس از یک مبارزه طولانی حاصل شده است.
رامگولام گفت: «با این توافق، روند کامل استعمارزدایی را به پایان میرسانیم.»
او افزود: «این توافق تاییدی کامل بر حاکمیت ما بر سراسر مجمعالجزایر چاگوس، از جمله دیهگو گارسیا است.»

«زن و بچه» آخرین ساخته سعید روستایی پنج شنبه اول خرداد در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد.
فیلم داستان زنی پرستار به نام مهناز را روایت میکند که با دو فرزند ۱۴ و ۸ سالهاش در کنار مادر و خواهرش زندگی میکند.
او عاشق مردی از همکارانش است و میخواهد با او ازدواج کند، اما شبی که خانواده مرد برای خواستگاریاش میآیند، اتفاقات عجیبی میافتد که زندگی این زن را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد.
روستایی در پاسخ به اعتراضات به این فیلم و تهیهکنندهای که حکومتی لقب گرفته، در مجله ورایتی بیانیهای منتشر کرد که دو نکته آن واجد اهمیت است: اول اینکه فیلمش را «مستقل» مینامد و دوم اینکه فیلمش را «در حمایت از حق و حقوق زنان» میخواند.
مورد اول و جنجالهای پیرامونی موضوعی فرامتن است - و مساله این مقاله نیست - اما ادعای دوم دقیقا به خود فیلم بازمیگردد و باید به آن پرداخت: حمایت از حق و حقوق زنان، اما کماکان با نگاه بسته مردسالار.
درست است که فیلم را یک زن پیش میبرد (زنی که از سوی اطرافیان و اجتماع تحت فشار قرار میگیرد)، اما نگاه مردسالار فیلمساز در بسیاری از صحنههای فیلم خودش را به رخ میکشد و در نهایت فیلم را به اثری درباره زنان و نه در حمایت از آنان بدل میکند.
شخصیت اصلی فیلم بهشدت منفعل به نظر میرسد و در نهایت - به طرز غیرقابل باوری - تن میدهد به تمام کلیشههای رایج و پذیرش جهان مردسالار اطرافش.
در نهایت فیلمساز ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که زن بهرغم مظلومیتش چارهای جز تن دادن به این وضع و پذیرش تام و تمام آن ندارد.
در صحنهای که میتوانست پایانی نجاتبخش برای فیلم باشد، زن در آستانه انتقام از دنیای مردسالار اطرافش، دست به عملی غریب میزند، اما محافظهکاری فیلمساز - و تن دادنش به سانسور و نیازش به مجوز - اجازه پایان فیلم به این شکل را به او نمیدهد.
در نتیجه روستایی تن میدهد به پایانی بسیار کلیشهای و تعجببرانگیز که در آن جدا ایستادن مرد از خانواده، بیش از آنکه نوید نکتهای مثبت در زندگی این زن باشد، نشان از انفعال غیرقابل پذیرش او دارد که حداقل نسل زِد - با طوفان تغییر اجتماعیای که از خود به نمایش گذاشته - حاضر به پذیرش آن نخواهد بود.
در واقع شخصیت اصلی فیلم به شکل غریبی به خود فیلمساز نزدیک میشود؛ فیلمسازی که پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» - و اینکه حتی چهره خیابانهای شهر بهکل تغییر کرده - میگوید «مجبور است که حجاب را رعایت کند» و حالا زنان فیلمش را - حتی در داخل خانه، جایی که مردی هم وجود ندارد - با حجاب به تصویر میکشد.
این نوع انفعال و تن دادن به اجبارهای جامعه - آن هم جامعهای که حالا بهشدت دگرگون شده - نشان از نگاه کهنهای دارد که بر سرتاسر فیلم سایه میافکند: داستان فیلم اساسا بر باوری فیلمفارسی شکل میگیرد؛ اینکه زن میترسد پسر ۱۴ سالهاش با ازدواج او مخالفت کند (اصلا چرا یک زن باید از پسر نوجوانش بترسد؟)، در حالی که این نوع تفکر اساسا کهنه و کلیشهای با مساله «حمایت از حق و حقوق زنان» تناقض عجیبی دارد (ضمن اینکه این نوع داستان بیشتر به درد فیلمفارسیهای دهه ۴۰ میخورد).
اشاره به قوانین ضد زن در جامعه هم تنها در حد اشارههای مختصر خارجیپسند در فیلم وجود دارد و فیلمساز اساسا به مرحله نقد آنها نزدیک هم نمیشود.
از سوی دیگر، یک پیچ داستانی غیرقابل باور نیمه دوم فیلم را در هوا معلق میکند: اینکه یک خواستگار زنباز در شب خواستگاری این چنین دل خواهر عروس را میبرد، در منطق فیلم اساسا غیرقابل باور است و در راستای منطق فیلمفارسی کارکرد دارد و نه یک فیلم اجتماعی امروزی.
همین نوع نگاه را در صحنه گفتوگوی دو خواهر میبینیم: در صحنهای غیرقابل باور دیالوگهایی کلیشهای را رد و بدل و هر دو گریه میکنند.
همینطور صحنه اعتراض به ناظم مدرسه که هم از حیث اجرا و هم دیالوگ بسیار ضعیف از کار درآمده و نمیتواند تماشاگر را با منطق داستانی فیلم همراه کند.
با آنکه به نظر میرسد فیلمساز این نوع شخصیتها و اتفاقات را در زندگیاش تجربه کرده و با آنها آشناست، اما در نهایت قدرت خلق تصویریشان را ندارد، به ویژه که این بار مستقیما میخواهد به جهان زنانهای بپردازد که بهجز مابه ازای بیرونی، نیاز به درک و شناخت پیچیدگیهای جهان زنانه دارد که با نگاه مردانه فیلمساز در تناقض غریبی است.
با آنکه فیلمساز سعی دارد در تغییری محسوس فیلمی تصویریتر از اثر قبلیاش ارائه دهد (برای اولین بار فرصت میدهد به کمی سکوت و فیلم بهرغم وراجی مداوم شخصیتها، کم دیالوگتر است از برادران لیلا)، اما کماکان شخصیتها در سطح میمانند (چه قهرمان داستان، چه مردی کلیشهای که مشخص نیست اصلا در پی چیست و از همه بدتر خواهر ۲۵ سالهای که به یک بچه میماند).
نوع کارگردانی هم کماکان بافاصله است، به گونهای که حضور فیلمساز در پشت صحنه حس میشود و همه چیز شکلی تصنعی به خود میگیرد.

علی شکوریراد، فعال اصلاحطلب، گفت: «ما که اصلاحطلبیم میگوییم این نظام بماند و اصلاح شود. واگرنه ما اصلاحطلبان و اصولگرایان جمعا نتوانستیم در انتخابات ۵۰ درصد مردم را پای صندوق بیاوریم. یعنی کسانی که میگویند این نظام باقی بماند تبدیل به اقلیت شدهاند.»
شکوریراد خیزش انقلابی مردم در سال ۱۴۰۱ را با اشاره به سخنان خمینی درباره امکان برخاستن مردم علیه حکومت «یومالله» خواند و گفت: «دلهای زنان به همدیگر کره خورد.»
او افزود اگر جمهوری اسلامی روی «پایههای اصلی» خودش قرار بگیرد میتواند رضایت مردم را جلب کند و این بهتر از این است که این نظام برود و نظام دیگری با هزینههای بسیار بیاید.
این فعال اصلاحطلب گفت: «براندازها هم به هیچ وجه افقی برای مملکت روشن نمیکنند.»
در پی کشته شدن یارون لیشینسکی و سارا میلگرام، دو کارمند سفارت اسرائیل، شامگاه چهارشنبه مقابل موزه یهودیان در واشینگتن، مقامهای آمریکایی این حمله را بهشدت محکوم کردند.
سخنگوی کاخ سفید با ابراز همدردی با خانواده قربانیان، این اقدام را «جنایتی نفرتانگیز» خواند و بر تعهد واشینگتن به مقابله با یهودیستیزی تأکید کرد.
اردوان روزبه، خبرنگار ایراناینترنشنال از واکنشها در آمریکا به قتل دو کارمند سفارت اسرائیل در واشینگتن میگوید.

حمیدرضا جلاییپور، فعال اصلاحطلب، درباره مذاکره جمهوری اسلامی و آمریکا گفت حکومت ایران در بزنگاه مهم «تصمیم پخته و سنجیده» برای مذاکره گرفته و «بعضیها میگویند ترسیدند» که حرف درستی نیست. او افزود هدف و ماهیت جمهوری اسلامی نه محو اسرائیل است و نه تحمیل حجاب.
این استاد دانشگاه حامی حکومت اشاره کرد اقتصاددانها میگویند اگر توافق شود اینطور نیست که ناترازیها ظرف چندماه بهبود پیدا کند، در میانمدت اثر خواهد گذاشت.
جلاییپور گفت که در کشور «تکثر» در زمینه حجاب و پوشش وجود دارد و نسبت مردم با حکومت بهتر شده است.
این فعال اصلاحطلب افزود: «حرف الکی میزدند که ماهیت جمهوری اسلامی تحمیل پوشش است.»





