در حساسترین روزهای خاورمیانه، با دونالد ترامپ، رییسجمهوری امریکا عازم سفر به این منطقه شدم. سفری که نه پیام ژئوپولیتیک سفر نیکسون به چین را داشت و نه پیام سیاسی سفر اوباما به قاهره. این سفر، فراتر از همه اینها حاکی از تغییرات سیاسی عمیق و تغییر پارادایم سیاسی در خاورمیانه بود.
سفر به سرزمین ناشناخته
از همان فرودگاه جده، در عربستان سعودی، روشن است که پا در کشوری گذاشتهام که با طرح و برنامه در حال ساختن خویش است. فرودگاهی مدرن با سقفهای بلند، دیوارهایی آذینشده با آثار هنری مدرن و نقوش اسلیمی در سبکهایی امروزی، تمیز و براق و با حضور برندهای خارجی از همه رنگ و کنار آنها محصولات محلی با بستهبندیها و تبلیغاتی در حد استاندارهای بینالمللی.
در میانه همه اینها، صف زنان سیاهپوش است که میگذرد، سیاه از نوک پا تا فرق سر. یکیشان میکوشد از روی روبنده کیک شکلاتی استارباکس را به دهان بگذارد.
مردان اغلب سرشان به کار خودشان است، بسیاری روی موبایل قران میخوانند و بیشترشان ثوب (دشداشه) به تن دارند که چون برف سفید است و اتوکشیده. همگی شماغ (روسری سنتی) و عقال (حلقه سیاه برای نگهداشتن روسری) بر سر دارند. همه جا بوی خوشایند عود میآید.
از جده تا ریاض، پروازمان محلی است. پیش از برخاستن هواپیما دعایی برای سفری سلامت از بلندگوهای هواپیما پخش میشود: اللهَّم هَوِّنْ عَلَیْنَا سَفَرَنَا هذّا وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَه…
اولین بار است که پا به کشوری میگذارم که به رغم آشنائی با تاریخش و دنبال کردن اخبارش هیچ تصوری از آن ندارم. شاید ساعتها درباره خاندان آل سعود خوانده باشم یا از تغییرات کلیدی محمد بن سلمان در عربستان سعودی شنیده باشم، اما حقیقت این است که حتی نمیدانستم چه لباسی با خود ببرم. چه بپوشم و چه انتظاری از میزبانم داشته باشم.
نه در جده و نه در ریاض، خبری از نگاه تند به خاطر بیحجابی، یا نگاه کنجکاو به خاطر خارجی بودن نیست. مردم سرشان به کار خودشان است. اضطراب اجتماعی چندانی نمیبینم، اما همزمان افراد فقیر ی را هم میبینم، بخصوص خارجیهایی که از کشورهای آسیای جنوب شرقی آمدهاند تا بارها را جا به جا کنند، هتلها را تمیز کنند و در آشپزخانهها ظرفها را بشورند.
چیزی شبیه باقی جهان، مثل اروپا یا امریکا. ماشینها همانهایی است که در آمریکا میبینم و حساب مغازههایی که برندهای معروف جهان را میفروشند دیگر از دستم در رفته است.
مردم بسیاری کمکمان کردند، هر چند همگی انگلیسی صحبت نمیکردند، اما تعداد کسانی که دست و پا شکسته حرف میزدند، بسیار بیشتر از حد تصورم بود. در ریاض تمام مسیر از فرودگاه تا مرکز شهر پرچمهای آمریکا و عربستان سعودی در کنار هم به اهتزاز درآمدهاند، راننده جوان تاکسی از پرچمها فیلم میگیرد و در حال رانندگی ادیت کرده و در اینستاگرامش پست میکند.
آخر شب سری به هتل ریتز کارلتون میزنم تا ببینم چطور برای پذیرایی از ترامپ آماده شده است. در زندگیام، اینجا و آنجا قصر زیاد دیدهام، اما اینجا، هر چه پلک میزنم جلال و جبروت ساختمانی که جلوی رویم است را باور نمیکنم و این تنها یک هتل است. در هتل خودم، هیلتون، از پذیرائی و سلیقه در عرضه شیرینی، لقمههای بندانگشتی یا حتی یک آب ساده در حیرتم. نظیر اینها را در اروپا و امریکا ندیدهام. خاورمیانه عجب سرزمین غریبی است.
لوسترها، مرمر سفید و خاورمیانه روی دوش جوانان
در فروم سرمایهگذاری سعودی-آمریکایی وضعیت امنیتی بسیار حساس است. افسر امنیتی چنان نگاهم میکند که احساس میکنم روحم را چک میکند. وارد فضایی میشوم که هر لوسترش به بزرگی یک تانک است. هر گوشهاش طلائی است، کریستال است و آدمهایش هر کدام احتمالا اندازه تولید ناخالص داخلی ایالت محل زندگیام درآمد دارند.
پنیر غلطیده در زعفران میخورم. هر چند متر، یک نفر ایستاده تا در پیالهای کوچک قهوه عربی سرو کند. همان که ترامپ نخورد و از دستش رفت.
لحظهای که ترامپ و محمد بن سلمان وارد ساختمان میشوند دیگر صدا از کسی درنمیآید. همه در سکوتی احترامآمیز ویدئوی زنده ورود آنها به ساختمان و گذرشان از تالارها را نگاه میکنند.
مجری برنامه، ویم الدخیل (خبرنگار زن تاریخساز در عربستان) ابتدا محمد بن سلمان را معرفی میکند و بعد ترامپ را. صدای تشویقها طولانی و شدید است. صدها میهمان به خاطر نبودن جا، ساعتها سر پا ماندهاند تا سخنرانی این دو را بشنوند و البته صدها تن هم نشستهاند.
مخاطبان جمله به جمله را در سکوت گوش میکنند. اثری از کسالت در مخاطبان نمیبینم. برای ترامپ آهنگهای مورد علاقهاش را پخش میکنند، طنین آهنگ «وایامسیای» خبرنگاران آمریکایی را به وجد میآورد، وسط ریاض میرقصیم.
ترامپ گفت روزگار تازهای آغاز شده و خاورمیانه بر دوش جوانان خسته از درگیری و تفرقه در حال ساخته شدن است. به بغداد و کابل اشاره کرد که «ملتسازان» با تریلیونها دلار کاری برایشان نکردند و ابوظبی و ریاض را ستود که جوانان قدبلند و باهوشش آنها را ساختهاند.
ترامپ به بن سلمان گفت محمد برای تو چه کارها که نمیکنم. ۲۴ سال بعد از یازدهم سپتامبر، برای رییسجمهور امریکا محمد نام عزیزترین رهبر جهان است.
تاریخ در حال زاده شدن و ما هم شاهد. شاهد آن تاریخ و شنونده گزندهترین، حقیقیترین و متفاوتترین صحبتهای رییسجمهوری آمریکا در مورد ایران. چه کسی به ترامپ برای آن سخنرانی در مورد ایران مشاوره داده بود؟ زیاد جستوجو کردم و زیاد نام ویتکاف را شنیدم که اثرگذار بوده است.
هر جا رفتم، هر چه دیدم، تلاش آدمی بود برای ساختن و بهتر کردن. یادم میآید در هلند که زندگی میکردم، هلندیها میگفتند جهان را خدا آفریده، هلند را هلندیها و این که چطور هلندیها حق خاک خود را از حلقوم آب گرفتهاند.
اینجا هم گوئی حق سبزی و عمران را از حلقوم کویر گرفته باشی! چمن در دل کویر، باد خنک کولرها که گرمای طاقتفرسا را تحقیر میکرد، خیابانهای وسیع و آسفالتهای یکدست و مرتب. خانههای آبرومندانه، ماشینهایی از همه جای دنیا و فرصت کار برای همه، هر کس در حد خودش. هر کسی به اندازه دهانش لقمهای برای خوردن داشت.
هر چه در طول سفر پیش رفتم؛ از ریاض، به دوحه و بعد به ابوظبی؛ گوئی آزادی پوشش بیشتر شد، لباسهای سنتی عربی بر تن مردان کمتر شد. آبادانیها هم گوئی پرقدمتتر شد تا در نهایت در دبی که دهههاست با اسمانخراشهایی شبیه نیویورک در کنار خلیج فارس میدرخشد.
در این سفر ترامپ تا توانست از سه رهبر کشورهای میزبان، به علاوه محمد الشرعِ سوریه تعریف و تمجید کرد و همه نگاهها تنها خیره به پذیراییهای مجلل و اعجاببرانگیز و قراردادهای میلیارد دلاری بود.
روح دوحه
از میان همه شهرهایی که دیدم دوحه برایم اصیلتر بود. تمیزتر و آبادتر و عربیتر. در قصر امیر قطر چندین جمله فارسی با مسئولینی که کار نظارت بر رسانهها را برعهده داشتند، صحبت کردم.
امارات خانه «عمارت ادیان ابراهیمی» است، جایی که یک کنیسه، یک مسجد و یک کلیسا دوشادوش هم، با هم مدارا میکنند. ابوظبی خانه زیباترین مسجدی (مسجد جامع شیخ زائد) است که در ذهن یک اهل جهان میتواند بگنجد، مسجدی که به افتخار آمدن ترامپ برای یک روز تعطیل شد.
امارات صاحب امیری است که در منطقه زبانزد باقی سیاستمداران است. محمد بن زاید آل نهیان، کلانترین قرارداد این سفر را با ترامپ امضا کرد تا چندین گام به خواستهاش یعنی پرچمداری حوزه هوش مصنوعی نزدیکتر شود.
فعالترین ۷۸سالهی جهان
ترامپ سفر خود را با اندکی خستگی آغاز کرد، اما جلال پذیرائیها سرحالش آورد. نوهاش به دنیا آمده بود و پشت پرده آنقدر درگیر صلح اوکراین و روسیه بود. تا لحظه آخر و در ایرفورس وان به سمت واشینگتن، ترامپ همچنان امید داشت که به ترکیه برود، اگر پوتین میآمد که نیامد.
ترامپ ۷۸ ساله در سفری سنگین با اختلاف ساعت زیاد با آمریکا، صدها مدیرعامل را ملاقات کرد، برای صدها کمپانی آمریکایی قرارداد فراهم کرد، هزاران سیاستمدار محلی را ملاقات کرد، دست داد و گپهای کوتاه زد و در این بین وزیر خارجهاش را هدایت میکرد تا در ترکیه زمینه صلح روسیه و اوکراین را فراهم کند.
در این میان قطر را هم واسطه کرد تا بحران جمهوری اسلامی را حل کند. ترامپ خستگی نمیشناخت. جائی که ما از فرط خستگی جانی برایمان نمانده بود، باز خبر میآمد که ترامپ برنامه دیگری تدارک دیده است.
انقلاب آغاز شد
ترامپ در این سفر ارج دید و در صدر نشست. جتهای جنگنده در هر سه کشور حین ورود و خروج اسکورتش کردند و رهبران این سه کشور همگی برای بدرقهاش پای هواپیما رفتند. محمد بن سلمان روی قلبش زد و نشان داد که ترامپ با ۳۹ سال اختلاف سنی دوست مادامالعمرش است.
ترامپ در این سفر درِ تازهای میان روابط امریکا و سه کشور عرب خلیج فارس گشود. پیمانهای اقتصادی را مقدم بر پیمانهای سیاسی قرار داد و هیات همراهی را برد که در میانشان به سختی یک دیپلمات پیدا میشد.
ترامپ آینده امریکا را در همکاری نزدیک با کشورهایی میبیند که بوم سفیدی را مقابل خود دارند تا جهانی نو خلق کنند.
ترامپ میخواهد در این جهان نو نقشی اساسی داشته باشد. این جهان نو برای ترامپ با دلایل نژادپرستانه، با نگاه به گذشته و یادآوری خاطره تلخ یازدهم سپتامبر، یا اسیر شدن در کلیشه های فرهنگی رنگ نمیبازد. اتفاقا پیوستن به این جهان نو برای ترامپ کاملا همسو با سیاست «اول امریکا» است.
فرزین ندیمی، تحلیلگر امور دفاعی و امنیتی، به ایراناینترنشنال گفت: «اسرائیل سالهاست برای حمله به تاسیسات اتمی ایران آماده میشود، اما اجرای آن نیازمند پشتیبانی عملیاتی و تجهیزاتی آمریکا است. در مقطع کنونی، فشار نظامی تلآویو بیشتر برای تاثیرگذاری بر مذاکرات هستهای است.»
منشه امیر، کارشناس امور خاورمیانه در گفتوگو با ایراناینترنشنال در برنامه «چشمانداز با مهدی مهدویآزاد»، گفت: «اسرائیل از حدود ۲۰ سال پیش، همزمان با علنی شدن پروژه هستهای جمهوری اسلامی ایران، طرحریزی برای مقابله با این برنامه را آغاز کرد.»
او افزود: «تلآویو از آن زمان تا کنون، این برنامه را تهدیدی جدی علیه امنیت خود دانسته و تلاش داشته مانع از دستیابی تهران به توانایی ساخت بمب اتمی شود.»
احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه به ایراناینترنشنال گفت: «تحلیل خامنهای اصلا کار پیچیدهای نیست و مردم ایران به راحتی میتوانند او را تحلیل کنند.»
او اضافه کرد: «نکته عجیب اینجاست که خامنهای میگوید ما در قله هستیم و درست بعد از صحبتهای او ارزش ریال بیش از قبل سقوط میکند.»
دومینیک مورفی، رییس واحد ضدتروریسم پلیس متروپولیتن، در جلسهای که در پارلمان بریتانیا برگزار شد، درباره همکاری این نهاد با تلویزیون ایراناینترنشنال گفت که پلیس در قبال خبرنگاران این رسانه، بهموقع اقدام کرد.
مورفی در نشستی که چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت با کمیته مشترک حقوق بشر درباره سرکوبهای فرامرزی برگزار شد، درباره همکاری این نهاد با ایراناینترنشنال در خصوص تهدیدات جمهوری اسلامی علیه کارکنان این شبکه خبری صحبت کرد.
در این نشست، نمایندگانی از پلیس، سرویسهای امنیتی بریتانیا و وزارت کشور حضور داشتند.
مورفی در گزارش خود درباره تهدیدها علیه ایراناینترنشنال گفت: «برخی از مثالهای اخیر که درباره پرونده ایراناینترنشنال داشتیم، نشان داد که ما به صورت خیلی فعالانه و مثبت اقدام کردیم و از افراد و جان و سلامت آنها محافظت کردیم تا به هیچکس لطمه نرسد. ما این شیوه و رویکرد را ادامه خواهیم داد.»
این فرمانده پلیس با تاکید بر اینکه نقش پلیس در نهایت این است که امنیت شهروندان را حفظ کند، گفت: «این کارکرد اصلی ماست و باید مانع از این شویم که شهروندان قربانی جنایت شوند. باید مطمئن شویم حقوق آنها طبق موازین حقوق بشری در این فرایند رعایت میشود. بنابراین وقتی که موارد سرکوب فرامرزی را داریم، تمرکز اصلی ما بر این است که چطور میتوانیم شهروندان را قانع کنیم که در حال محافظت از امنیتشان هستیم.»
او اضافه کرد: «اینجا در لندن خیلی خوششانس هستیم که ماموران پلیس مبارزه با تروریسم را داریم که در گروههای مختلف تماسهای خودشان را دارند؛ جایی که ممکن است تنش خاصی بین اقلیتها باشد. در یکی از تحقیقهای اخیرمان از طریق همین شراکت درباره تهدیدهایی که متوجه ایراناینترنشنال و کارکنان این تلویزیون بود، با تماسهایی که با آنها داشتیم، به ما نشان دادند که این تهدیدها چطور میتواند بر کل جامعه ایرانیتباران تاثیر بگذارد.»
ایوت کوپر، وزیر کشور بریتانیا، ۲۹ اردیبهشت در بیانیهای رسمی در مجلس عوام این کشور، جمهوری اسلامی را تهدیدی امنیتی دانست و از بازداشت و تفهیم اتهام سه تبعه ایرانی تحت قانون امنیت ملی ۲۰۲۳ خبر داد.
این سه نفر نخستین اتباع ایرانی هستند که بر اساس این قانون، با «اتهامات امنیتی» روبهرو شدهاند و کوپر در مجلس عوام بریتانیا اعلام کرد به «اقداماتی که احتمالا به نفع یک دستگاه اطلاعاتی خارجی بوده» متهم شدهاند.
از جمله اقدامات این افراد، پایش و شناسایی با هدف یافتن خبرنگاران مرتبط با ایراناینترنشنال بوده است.
دیگر اتهامات علیه این افراد شامل «جاسوسی، شناسایی هدف و تحقیقات آشکار به قصد انجام اقدامات خشونتآمیز جدی در بریتانیا» است.
این سه نفر در اواسط اردیبهشت بازداشت شدند و با حکم قضایی، تا زمان برگزاری جلسه رسیدگی مقدماتی در بازداشت موقت خواهند ماند. جلسه دادگاه آنها قرار است در تاریخ شش ژوئن ۲۰۲۵ در شعبه «اولد بیلی» لندن برگزار شود.
اسامی متهمان، مصطفی سپهوند، فرهاد جوادیمنش و شاپور نوری قلعهعلیخانی اعلام شده است و به گفته وزیر کشور بریتانیا، آنان بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲ از طریق کامیون و قایقهای کوچک وارد این کشور شدهاند.
یک هفته از سخنرانی دونالد ترامپ در عربستان سعودی راجع به ایران گذشته و مقامات جمهوری اسلامی، همچنان در حال انکار «دزدی» هستند. مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت، برای چندمین بار اتهام دزدی را رد کرد.
پزشکیان در مراسم سالگرد مرگ ابراهیم رئیسی، در صحن مجلس شورای اسلامی، با اشاره به سخنان ترامپ، به بازدید خود از محل زندگی و خانه رئیسی پرداخت و گفت: «ترامپ در عربستان سعودی گفت ما میخوریم و میدزدیم، بیایند بروند ببینند ما چطور میخوریم؟ دزدان قهار کره زمین … به ما میگویند میدزدیم.»
سهشنبه ۲۳ اردیبهشت، ترامپ در سفر خود به ریاض گفته بود در حالی که کشورهای عربی بر تبدیل شدن به ستونهای ثبات منطقهای و تجارت جهانی تمرکز کردهاند، رهبران ایران تمرکزشان بر «دزدیدن ثروت مردمشان برای تامین مالی تروریسم و خونریزی در خارج از کشور» است.
از زمان آن سخنرانی تاکنون، رهبر و رییس دولت جمهوری اسلامی به همراه جمعی از مقامات فعلی و سابق به این سخنان واکنش نشان دادند.
به شکلی کمسابقه، جمهوری اسلامی در بدو تاسیس (تیر ۱۳۵۸) در متن قانونی موسوم به «قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران» به طور رسمی، با ذکر نام، اموال ۵۳ کارآفرین را غارت (مصادره) کرد.
این قانون اموال افرادی را که به ادعای شورای انقلاب با پادشاهی پهلوی مرتبط بودند غارت و بیش از ۵۰۰ واحد تولیدی را در تملک دولت قرار داد. اموالی که بعدها در جریان خصوصیسازی به فرمان علی خامنهای، به بهای بسیار اندک، در نهایت به زیرمجموعههای رهبری، سپاه پاسداران و الیگارشهای جمهوری اسلامی رسیدند.
غارت اموال مردم ایران از آغاز به کار جمهوری اسلامی، در دو محور کلی پیش رفت. در سایه نبود شفافیت، منابع ایران در جهت اهداف جمهوری اسلامی هزینه شد؛ جمهوری اسلامی عموما اختصاص منابع به این حوزه را پنهان کرده است. این پنهانکاری گاه در بین سطور مصاحبهها و سخنرانیها افشا شده است.
از طرفی، نظیر سایر سیستمهای الیگارشی، خانوادههای ثروت در آن از طریق فساد و رانت شکل گرفتند که گاهی در جریان رقابتهای قدرت، گوشهای از آنها به روایت رسمی قوه قضاییه جمهوری اسلامی فاش شده است.
این موارد محدود به دولتها و مجلسهای اصلاحطلب، اصولگرا یا اعتدالی نیست و در تمام جریانها به چشم میخورند.
برخی از موارد فساد که به طور رسمی افشا شدهاند، از این قرارند.
بابک زنجانی
بابک زنجانی در اواخر دولت دهم و به بهانه دور زدن تحریمها، امتیازات ویژهای برای فروش نفت دریافت کرد که منجر به اختلاس و مسدود شدن مبالغ کلان ارزی در بانکهای خارجی شد.
برآورد حجم پرونده او دشوار است. با وجود این، میتوان رقم پرونده او را بیش از دو و نیم میلیارد دلار برآورد کرد. عددی که به قیمت دلار امروز چیزی حدود ۲۱۰ هزار میلیارد تومان است.
او متهم به مالکیت غیرقانونی ۶۴ شرکت داخلی و خارجی و عدم بازپرداخت وجوه به دولت شد.
زنجانی در سال ۱۳۹۵ به اعدام محکوم شد اما ابهامات در نقش مقامات دولتی همچنان باقی است. حکم او هرگز اجرا نشد و اخباری که اخیرا منتشر شده نشان میدهد او از زندان آزاد شده و در حال فعالیت است.
هکتور، پسر علی
شهریور ۱۴۰۳، بلومبرگ در گزارشی فاش کرد گروه میلاووس در دبی که حسین شمخانی، پسر علی شمخانی، مشاور خامنهای و دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، گرداننده ارشد آن است، میلیاردها دلار از فروش کالاها از مقصد ایران، روسیه و برخی کشورهای دیگر به دست آورده است.
بر اساس این گزارش که از اظهارات بیش از ۱۲ منبع مطلع تهیه شده، پسر شمخانی در بالاترین سطوح مدیریتی این شرکت قرار دارد ولی تعداد کمی از تاجران از هویت واقعی حسین شمخانی اطلاع دارند و او را فقط با نام «هکتور» میشناسند.
فاضل خدا داد در دادگاه، نفر اول که دست را زیر چانه گذاشته است
رفیقدوست و فاضل خداداد
سال ۱۳۷۱، فاضل خداداد با همکاری مرتضی رفیقدوست و برخی کارمندان بانک صادرات، از طریق چکهای تضمینی و ضمانتنامههای بدون پشتوانه، مبالغ هنگفتی را از بانک خارج کردند.
مرتضی، برادر محسن رفیقدوست است. محسن در سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷، یعنی سالهای جنگ ایران و عراق، وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۷۱ با حکم علی خامنهای، رئیس بنیاد مستضعفان شد.
ارزش این اختلاس انجام شده ۱۲۳ میلیارد تومان در آن زمان بود. خداداد که پسر صاحبکار محسن رفیقدوست پیش از انقلاب ۵۷ بود، اعدام شد و رفیقدوست پس از بازگرداندن بخشی از اموال آزاد شد.
قیمت دلار در آن سال حدود ۱۵۰ تومان بود. بر این اساس ارزش پرونده به قیمت ثابت امروز چیزی حدود ۶۹ هزار میلیارد تومان است.
شهرام جزایری
شهرام جزایری در سال ۱۳۸۱ به اتهام اختلاس، رشوه و سوءاستفاده از روابط با مقامات حکومتی بازداشت شد. او متهم به برداشت غیرقانونی وجوه برای مقاصد شخصی و سیاسی، از جمله حمایت از برخی گروهها مانند کارگزاران سازندگی بود. این پرونده به دلیل ارتباط جزایری با مقامات و فرزندان برخی مسئولین حکومتی و بهرهگیری از رانتهای سیاسی و اقتصادی در ساختار نظام، به جمهوری اسلامی مرتبط است. ارزش پرونده او حدود ۱۴۵ میلیون دلار برابر ۱۲ هزار میلیارد تومان به قیمت امروز است.
مهآفرید امیرخسروی در پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی اعدام شد اما اخبار روشنی از مجازات مقامات دولتی همکار با او منتشر نشد
اختلاس سه هزار میلیاردی
این پرونده در سال ۱۳۹۰ افشا شد و بزرگترین اختلاس تاریخ ایران تا آن زمان محسوب میشد.
مهآفرید امیرخسروی با استفاده از اسناد جعلی و همکاری با برخی مدیران بانکی از جمله محمودرضا خاوری، مدیرعامل وقت بانک ملی، مبالغ هنگفتی را از سیستم بانکی خارج کرد.
خاوری به کانادا فرار کرد و مهآفرید اعدام شد. باقی افراد دخیل در این پرونده پیگیری جدی نشدند.
رقم این فساد به سه هزار میلیارد تومان مشهور شد. دلار در آن زمان حدود هزار و ۹۸۰ تومان بود و رقم اختلاس به قیمت امروز حدود ۱۲۸ هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
دکلهای نفتی
سال ۱۳۹۴، افشا شد که دو دکل نفتی با هزینه ۱۲۴ میلیون دلار خریداری شده اما به ایران تحویل داده نشدهاند. فرزند عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی در این پرونده بازداشت شد.
محمدرضا نعمتزاده، شخصیت عجیبی در این میان است. او از زمان شورای انقلاب و دولت ابوالحسن بنی٬صدر، تا ریاست جمهوری حسن روحانی، به جز دورهای کوتاه، یا وزیر بوده، یا معاون و مشاور وزیر. دخترش در پرونده دارو و دامادش در پرونده پتروشیمی متهم شدند.
پتروشیمی ایران
فساد مالی مرجان شیخالاسلامی آل آقا، روزنامهنگار سابق، در فاصله سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ در زمان فعالیت در شرکت بازرگانی پتروشیمی و طی قرارداد با شرکت سپانیر رخ داد.
در این پرونده، از علی اشرفریاحی، داماد محمدرضا نعمتزاده، از وزرای کابینه دولتهای ابوالحسن بنیصدر، هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، نام برده شد.
موضوع در سال ۱۳۹۷ افشا و او متهم به اخلال کلان اقتصادی از طریق سوءاستفاده از ارز صادراتی پتروشیمی به میزان هفت میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار و تحصیل مال نامشروع به میزان تقریبی ۱۷ میلیون دلار شد. او پیش از محاکمه به کانادا گریخت.
به قیمت امروز، ارزش ۱۷ میلیون دلار شیخالاسلامی آلآقا، چیزی حدود یکهزار و ۵۰۰ هزار میلیارد تومان است.
صندوق ذخیره فرهنگیان
این پرونده در سال ۱۳۹۵ افشا شد و به فساد مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان که برای حمایت از فرهنگیان تاسیس شده بود، مربوط بود. برخی وزرای دولت هاشمی رفسنجانی متهم به اختصاص ۴۰ درصد سهام صندوق به خود بودند. در این پرونده بیش از هشت هزار میلیارد تومان از سوی بانک سرمایه - که بخش عمده سهام آن متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان است - وام مشکوکالوصول داده شده بود.
در اصطلاح بانکداری، مشکوکالوصول به وامهای پرداختی به وسیله بانک گفته میشود که احتمال بازپرداخت آنها مبهم است.
به رقم امروز ارزش این پرونده به دلار، چیزی حدود ۱۹۲ هزار میلیارد تومان است.
اکبر طبری، نفر اول از سمت چپ در کنار صادق آملی لاریجانی، رییس وقت قوه قضاییه. نام سعید نمکی، وزیر سابق بهداشت نیز در پرونده فساد واردات واکسن کرونا مطرح شد. خود آملی لاریجانی هم به سوءاستفاده از حسابهای قوه قضاییه متهم است
قوه قضاییه
در قوه قضاییه، دو پرونده مشهور فساد در جریان رقابتهای سیاسی افشا شد.
سال ۱۳۹۸، اکبر طبری، معاون صادق آملی لاریجانی در قوه قضاییه، متهم به دریافت رشوه و سوءاستفاده از موقعیت برای تاثیرگذاری در پروندههای قضایی شد. او اموالی مانند زمین و آپارتمانهای لوکس از کسانی دریافت کرده بود که پرونده فساد مالی داشتند.
در پروندهای دیگر، سال ۱۴۰۲ فاش شد پسران محمد مصدق کهنمویی، معاون سابق قوه قضاییه، مشابه طبری، از کسانی که پرونده اقتصادی داشتند مبالغ کلانی دریافت کردهاند.
سعید مرتضوی
سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران در سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸، رییس ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا در سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ و مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ بود.
سال ۱۳۹۱، فساد در مجموعه او افشا شد. اتهامات متعدد او شامل فساد مالی در سازمان تامین اجتماعی، واگذاری غیرقانونی شرکتهای وابسته به تامین اجتماعی به بابک زنجانی با یکسوم قیمت واقعی و اعطای رشوه (هدیه) به نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات بود.
حجم تخلفات مرتضوی مشخص نشد و او پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد شد.
بیمه ایران، ۱۳۸۸
در این پرونده که به اختلاس در بیمه ایران مشهور شد، نام محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت محمود احمدینژاد، به اتهام فساد مالی و رشوه مطرح شد.
فساد دارو تا کرونا
شبنم نعمتزاده، یکی از دختران محمدرضا نعمتزاده، در سال ۱۳۹۸ به اتهام اخلال عمده در نظام اقتصادی و دارویی کشور از طریق احتکار دارو، انحصار در توزیع دارو و تحصیل مال نامشروع بازداشت شد.
او متهم به سوءاستفاده از موقعیت خانوادگی و رانتهای حکومتی برای ایجاد انحصار در بازار دارو و عدم تسویه بدهیهای کلان شرکت دارویی رسا به شرکت شستا، متعلق به تامین اجتماعی بود.
شبکه فساد وابسته به جمهوری اسلامی حتی در روزهای همهگیری کرونا هم بیکار نبود. علاوه بر فساد در جریان خرید کیتهای تشخیص کرونا، پروندهای هم راجع به تخلفات شرکت اکتوورکو، از شرکتهای انحصاری وابسته به سعید نمکی، وزیر وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وجود دارد.
این شرکت که مدیران آن از شرکای قدیمی نمکی بودند، به طور موازی با گروه برکت، انحصار ساخت یا واردات واکسن کرونا را به دست گرفتند. اکتوورکو به تخلف در تولید و توزیع واکسن کرونا در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ و سوءاستفاده از منابع دولتی و عدم تحویل بهموقع واکسن متهم شد.
چای دبش
پرونده چای دبش سال ۱۴۰۲ افشا شد. گروه کشت و صنعت دبش، به مدیریت اکبر رحیمی، حدود سه میلیارد و ۳۷۰ میلیون دلار ارز دولتی برای واردات چای و ماشینآلات دریافت کرد اما بخش عمده آن را در بازار آزاد فروخت یا کالای نامنطبق وارد کرد.
در این پرونده ۶۱ متهم شامل ۱۸ نفر از شرکت دبش و ۴۳ مقام دولتی از جمله جواد ساداتینژاد، وزیر سابق جهاد کشاورزی و علیرضا فاطمیامین، وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت (صمت) محکوم شدند.
هزینهکرد منابع ایران در جهت آرمانهای جمهوری اسلامی
فهرست این دست موارد در یک مقاله نمیگنجد و تمام این پروندهها، تنها نوک کوه یخی هستند که در کشاکش جنگ قدرت، گاهی گوشهای از آن پدیدار میشود. برخی از موارد هم هرگز روشن نشدند، نظیر کامیون طلایی که در ترکیه کشف شد.
علاوه بر این، موارد پرشماری از انتصابات فامیلی و انتصابات وابستگان نیز وجود دارد که یکی از آخرین نمونههای آن، بخشیدن صندلیهای هیات مدیره ایرانخودرو، بزرگترین کارخانه خودروسازی کشور، به خانواده کروز است که به طور رسمی پرونده فساد اقتصادی دارد.
سوی دیگر ماجرا، هزینه منابع ایران در جهت آرمانهای جمهوری اسلامی است.
قاسم همچنین با تشکر از مقامات جمهوری اسلامی، تاکید کرد لبنانیهایی که خانههای آنها کاملا ویران شده است، اگر در بیروت و ضاحیه جنوبی باشند، ۱۴ هزار دلار برای خرید اثاثیه و اجاره مسکن یک سال و اگر خارج از بیروت باشند ۱۲ هزار دلار دریافت خواهند کرد.
هزینههای جنگ جمهوری اسلامی نیز در نهایت به خانوادههای ایرانی تحمیل میشود.
ارزش موشکهای دو عملیات «وعده صادق-۱و۲» به حدود ۱۳۸ هزار میلیارد تومان میرسد. یعنی به ازای هر ایرانی، حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان خرج این موشکها شده است.
در داخل ایران نیز جمهوری اسلامی به طور رسمی در قوانین بودجه، در حالی که مردم بسیاری از نقاط کشور برای تامین نیازهای اولیه زندگی در زحمت هستند، منابع کلانی را به طرحهای همراستا با تبلیغات خود اختصاص داده است.
واکنش تند و ادامهدار مقامهای جمهوری اسلامی به دو کلیدواژه «فساد» و «دزدی» در سخنرانی ترامپ، شاید مربوط به این سابقه ذهنی در ناخودآگاه آنان است.