شبکه العربیه گزارش داد کابینه امنیتی اسرائیل تا ساعتی دیگر برای تصویب توافق آتشبس غزه جلسه برگزار میکند.
دفتر بنیامین نتانیاهو جمعه ۲۸ دیماه در بیانیهای تایید کرد نمایندگان اسرائیل و حماس در دوحه توافق آتشبس غزه و آزادی گروگانها را امضا کردند.
دفتر نخستوزیر اسرائیل گفت تیم مذاکرهکننده لحظاتی قبل با نتانیاهو تماس گرفت و خبر امضای توافق را اعلام کرد.
طبق این بیانیه، پس از امضای توافق آتشبس، آخرین تحولات به خانوادههای ۹۸ گروگانی که در اسارت حماس هستند، اطلاعرسانی شد.

دیوید لینچ افسانهای، پنجشنبه شانزدهم ژانویه (۲۷ دی) درگذشت؛ درست چهار روز پیش از رسیدن به ۷۹ سالگی.
او ماه اوت سال گذشته اعلام کرده بود بر اثر کشیدن سیگار به بیماری ریوی آمفیزم مبتلا شده. به همین دلیل پروژههایش برای نتفلیکس نیمهکاره ماند و حالا خبر مرگ او بر اثر این بیماری، دوستداران سینما را غمگین کرد؛ یکی از بزرگترین فیلمسازان معاصر جهان که دستی هم در هنرهای تجسمی و موسیقی داشت و ارزشهای بلامنازع فیلمهایش فراتر از هر جایزهای بود (هر چند جوایز زیادی هم گرفت: از نخل طلای جشنواره کن تا شیر طلای ونیز برای یک عمر فعالیت سینمایی و همینطور اسکار افتخاری دیرهنگام در سال ۲۰۱۹ در حالی که هیچگاه اسکار بهترین کارگردانی را نصیب نبرده بود).
اما فیلمسازی که کارش را با نقاشی آغاز کرده بود، جهان تو در تو و پیچیدهای در آثارش بنا کرد که فراتر از زمان خودش به نظر میرسد. استادی او در تصویر کردن رویاها و تخیلات انسان و خلق جهانی به غایت پیچیده در غالب سوررئالیسم، سینمای لینچ را در جایگاه دست نیافتنیای قرار میدهد: فیلمسازی که جهانش شبیه به هیچ کارگردان پیش از خودش نیست و هیچ فیلمسازی هم پس از او نتوانست فیلمی شبیه به شاهکارهایش خلق کند و بتواند با این قدرت پا بگذارد در جهان اوهام.
سینمای او روز به روز پیچیدهتر شد. غرابت و فضای ترسناک فیلمهای اولیه نظیر کله پاککنها (۱۹۷۷) و مرد فیلنما (۱۹۸۰)، جایش را به پیچیدگیهای درونیتر در توئین پیکز (۱۹۹۲) داد تا بعدتر در سه شاهکارش، بزرگراه گمشده (۱۹۹۷)، جاده مالهالند (۲۰۰۱) و امپراتوری درون (۲۰۰۶)، به اوج سبک و سیاق حیرتانگیز او برسیم که در آن قرار نیست همه چیز روشن و واضح با تماشاگر در میان گذاشته شود؛ با رویایی روبهرو هستیم به غایت تکاندهنده و غریب که تماشاگر را به یک چالش وصفناپذیر دعوت میکند: دعوت به درون انسان و روایت مشکلات، رنجها و پیچیدگیهای ذهن به زبان سینماییای به غایت تکاملیافته و حیرتانگیز.
در این سه فیلم، لینچ جهانی بوفکور وار بنا میکند که در آن گمگشتگی و ناشناس بودن انسان، مساله اصلی است و اساسی.
لینچ در هر سه فیلم با خلق جهان و زبانی بسیار پیچیده -که درک آنها را برای غالب مخاطبان بسیار دشوار میکند- انگشت اشارهاش را به سمت تاریکترین بخشهای ذهن انسان میگیرد و سعی دارد در فضایی پر از وهم و ترس انسانی -با تکیه بر یکی از بزرگترین ترسهای بشری یعنی ترس از مکانهای ناشناس- فضایی خلق کند که تاریخ سینما مشابه آن را کمتر به یاد میآورد.
آخرین فیلمش، امپراتوری درون اما اوج این پیچیدگی است و تکامل. پیچیدگی از این رو که فهم مناسبات و شخصیتها و روابط درون فیلم برای تماشاگر ناآشنا با جهان لینچ و زبان سینمای پسامدرن اساسا غیرممکن است -که اشکالی هم ندارد و قرار نیست یک اثر هنری لزوما برای همه قابل درک باشد- و متکامل از این حیث که مایه پنهانتر -و جذابتر- دو فیلم قبلی یعنی «سینما» این جا به اوج میرسد: امپراتوری درون جهانش را بر پایه از بین بردن مرز سینما و واقعیت بنا میکند و این جمله شگفتانگیز لوئیس بونوئل را به خاطر میآورد که: «سینما توهم بزرگی است که واقعیتر از خود واقعیت میشود.»
این شاید کلید درک فیلم باشد: سینما خود واقعیت است.

به رغم انبوه مقالات و کتابهای منتقدان غربی درباره لینچ، کسی اشارهای نکرد که جاده مالهالند چقدر وامدار فیلم «سلین و ژولی قایق سواری میکنند» (۱۹۷۴- ژاک ریوت) است و در واقع هر دو، فیلمهایی هستند درباره سینما و در ستایش آن.
جعبهای که دو دختر در سلین و ژولی وارد آن میشوند، در واقع سینماست؛ همانطور که در صحنه مشابه، دو دختر فیلم جاده مالهالند هم از همان اتاق کوچک وارد جهان سینما میشوند.
امپراتوری درون اما اصلا با سینما آغاز میشود: پیرزنی وارد خانه یک بازیگر سینما میشود و به طرز غریبی بیش از خود بازیگر درباره فیلم آینده او میداند و پیشگویانه، انگشت اشارهاش را به سمتی از اتاق میگیرد و میگوید: «اگر امروز فردا بود ...» و زن بازیگر، خود را در همان لحظه اما روز بعد، بر روی مبل روبهرویی میبیند، در حالی که برای بازی در فیلم پذیرفته شده، و این آغاز ماجرای غریبی است که چندین جهان مختلف را با یکدیگر میآمیزد: جهان ظاهرا واقعی و زندگی عادی زن بازیگر، جهان فیلم در حال ساخته شدن، جهان فیلم لهستانیای که سالها قبل نیمهکاره مانده و این فیلم جدید بازسازی آن است، جهان پشت صحنه فیلم لهستانی که به قتل انجامیده، جهان یک نمایش در حال اجرا، جهان زنی که از ابتدای فیلم همه چیز را مثل یک فیلم بر صفحه تلویزیون در حال تماشاست، جهان گروه سازنده فیلم امپراتوری درون -که در صحنه رقص نهایی و پشت پا زدن به همه چیز متجلی میشود؛ همراه با شیطنتی از لینچ در نمایی از بازیگر فیلم قبلیاش، جاده مالهالند که در گوشهای نشسته و جهان فیلم قبلی را با این فیلم مرتبط میکند- و بالاخره جهان ما که خارج از فیلم در حال تماشای آن هستیم.
همه این دنیاها -با ویژگی و مختصات خودشان- به طرز حیرتانگیزی با هم میآمیزند و یکی میشوند و این سوال ازلی و ابدی بشر را باز رو در روی ما قرار میدهند که: واقعیت چیست؟ ما که هستیم و که بودیم و که خواهیم بود؟
سرانجام زن در صحنه تکان دهندهای در گوشه خیابان میمیرد. دوربین عقب میکشد و دوربین فیلمبرداری دیگری را در کادر نشان میدهد و کارگردان کات میدهد.
میشد جهان فیلم را ساده کرد و همین جا آن را به پایان رساند اما لینچ نسبتی با سادگی ندارد: زن بازیگر وقتی بلند میشود، با کسی حرف نمیزند و همچون جنزدهها راه میافتد. وارد همان دالانهایی میشود که پیشتر دیده بودیم. وهم ادامه دارد و پایانی برای آن قابل تصویر نیست. به یک تالار سینما میرسد و یکی از زیباترین صحنههای تاریخ سینما شکل میگیرد: در سینمایی کاملا خالی، فیلم او بر روی پرده در حال پخش است. فیلم روی پرده ادامه پیدا میکند تا میرسد به خود او در همان لحظه در همان تالار. ما او را میبینیم که در تالار خالی ایستاده و فیلم خودش را در همان لحظه و در همان تالار به طور مستقیم تماشا میکند؛ یک ایده شگفتانگیز دیگر در اتصال کامل سینما و واقعیت و از بین بردن مرز آن که فقط از فیلمسازی چون دیوید لینچ میشد انتظارش را داشت.
همچون دیگر مقامات جمهوری اسلامی، عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز آتشبس غزه را «پیروزی» برای حماس توصیف کرد.
عراقچی در گفتوگوی تلفنی با خلیل الحیه، رییس دفتر سیاسی حماس، آتشبس در غزه را پیروزی فلسطین خواند و گفت که جمهوری اسلامی بر حمایت از آرمان فلسطین و مقاومت استمرار خواهد داشت.

رهبران گروه هفت در بیانیهای با استقبال از آتشبس در غزه از جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش خواستند که از هرگونه حمله بیشتر علیه اسرائیل خودداری کنند.
آنها در عین حال بار دیگر بر حمایت خود از امنیت اسرائیل در مواجهه با این تهدیدها تأکید کردند.
سران گروه هفت توافق آتشبس غزه را «تحولی چشمگیر» خواندند و از اسرائیل و حماس خواستند برای اجرای کامل این توافق و توقف دائمی خصومتها تلاش کنند.


مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، در پستی در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به بیانیه اخیر خود و دیگر کارشناسان ارشد سازمان ملل، بار دیگر از تایید حکم پخشان عزیزی بهشدت ابراز نگرانی کرد و خواستار لغو فوری حکم اعدام این فعال مدنی کرد شد.
او نوشت که پرونده پخشان عزیری «بازتابدهنده آزار و اذیت گستردهتر فعالان زن و اقلیتها» در ایران است.
ساتو با اشاره به گزارشهایی که درباره شکنجه و نگهداری پخشان عزیزی در سلول انفرادی منتشر شده، از اینکه او از محاکمه عادلانه و دسترسی به وکیل محروم بوده، انتقاد کرد.
گروهی از کارشناسان ارشد حقوق بشری سازمان ملل، سهشنبه ۲۵ دی، با ابراز نگرانی شدید از تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد، از جمهوری اسلامی خواستند فورا حکم این امدادگر را لغو کند و به «آزار و ارعاب» فعالان زن در ایران پایان دهد.
این کارشناسان در بیانیه خود با ابراز نگرانی شدید از تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانی سیاسی، از جمهوری اسلامی خواستند فورا این حکم را لغو کند و به «آزار و ارعاب» فعالان زن در ایران پایان دهد.
این بیانیه که مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، نیز از امضاکنندگان آن است با اشاره به تصمیم دیوان عالی جمهوری اسلامی در تایید حکم اعدام پخشان عزیزی گفت حکم اعدام صادر شده علیه این زندانی سیاسی به منزله «نقض جدی قوانین بینالمللی حقوق بشری» است.
این بیانیه با اشاره به اینکه کارشناسان سازمان ملل درباره حکم اعدام پخشان عزیزی با مقامهای حکومت ایران در تماس هستند، از جمهوری اسلامی خواست فورا این حکم را لغو و درباره گزارشها از شکنجه این زندانی برای اعتراف اجباری، محرومیت عزیزی از ملاقات با خانواده و حق انتخاب وکیل و نیز محاکمه غیرمنصفانه او تحقیق و تفحص کند.
کارشناسان سازمان ملل با اشاره به اینکه به نظر میرسد بازداشت و محکومیت پخشان عزیزی صرفا در ارتباط با فعالیت او به عنوان مددکار اجتماعی برای حمایت از آوارگان در عراق و سوریه صورت گرفته باشد، خاطرنشان کردند جمهوری اسلامی برای فشار بر این کنشگر، چند نفر از اعضای خانواده او را نیز به صورت موقت بازداشت و علیه آنها اتهامات امنیتی مطرح کرده است.
این بیانیه افزود: «استفاده از شکنجه برای اعترافگیری و منع دسترسی به دادگاه منصفانه نشان میدهد حکم اعدام صادر شده علیه پخشان عزیزی خودسرانه بوده است.»
صدور حکم اعدام پس از ۵ ماه انفرادی و شکنجه
پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی، ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ در تهران بازداشت و پس از تحمل نزدیک به پنج ماه حبس انفرادی و شکنجه، اواخر آذر همان سال به بند زنان اوین منتقل شد.
عزیزی دوم مرداد سال جاری با حکم ایمان افشاری، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام این زندانی سیاسی ۱۹ دی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شد و به گفته برادرش، برای اجرا به دایره اجرای احکام فرستاده شده است.
اعتراضات گسترده به صدور حکم اعدام
تایید حکم اعدام پخشان عزیزی با اعترضات گسترده داخلی و بینالمللی همراه شده است. در تازهترین نمونه از این اعتراضها، ۱۲۰ فعال مدنی و سیاسی کردستان در بیانیهای خواستار توقف فوری و ابطال حکم اعدام او شدند.
شامگاه ۲۲ دی نیز کاربران شبکه ایکس با راهاندازی یک «طوفان» اعتراض خود را به این حکم نشان دادند و طی ۱۲ ساعت، حدود ۷۰ هزار بار از هشتگ «#پخشان_عزیزی» استفاده کردند.
آبرام پیلی، معاون نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، سهشنبه ۲۵ دیماه در شبکه ایکس از جمهوری اسلامی خواست حکم اعدام پخشان عزیزی را لغو کند. پیلی محاکمه این زندانی سیاسی را «نمایشی» خواند و از حکومت ایران خواست که از هدف قرار دادن اقلیتهای کُرد ایران و استفاده از مجازات اعدام برای ساکتکردن مخالفان دست بردارد.
با این حال، تلاش جمهوری اسلامی برای توجیه صدور این حکم اعدام ادامه دارد. خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداراندوشنبه ۲۴ دی ماه با انتشار مطلبی، دلیل بازداشت پخشان عزیزی را تلاش او برای «ایجاد آشوب» در دانشگاهها در سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی» و دیدار او با خانواده حدیث نجفی از جانباختگان خیزش عنوان کرد.

لویی آرنو، گروگان فرانسوی زندانی در ایران که خردادماه امسال آزاد شد و به کشورش بازگشت در اولین مصاحبه خود پس از آزادی به شبکه فرانس ۲۴ گفت: «آنجا همه کارها به شکلی انجام میشود که شما از انسانیت خود محروم شوید.»
لویی آرنو که مشاور بانکی است، شهریور ۱۴۰۱ در ایران بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شد اما پس از حدود دو سال آزاد شد.
آرنو همچنین به شرایط «گروگانهای خارجی» در زندانهای جمهوری اسلامی، بهویژه زندان اوین، پرداخت و گفت هدفش از انجام این مصاحبه، حساس کردن افکار عمومی و مسئولان کشورها به سرنوشت گروگانهای فرانسوی و اروپایی و همچنین «سرکوب مطلق» مردم ایران و مخالفان به دست جمهوری اسلامی است.
آرنو به وضعیت بازداشتگاههای نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت سلولهای حدودا هشت متری بدون پنجره، متهمان را از دانستن زمان محروم میکند و آنها ۲۴ ساعته تحت نظارت دوربینها قرار دارند.
او افزود: «با شما مانند حیوان رفتار میشود» و تنها هفتهای یک یا دو بار فرصت هواخوری آن هم به مدت تنها ۳۰ دقیقه در اختیار متهمان قرار میگیرد.





