کوئینسی جونز، اسطوره موسیقی آمریکا در ۹۱ سالگی درگذشت
کوئینسی جونز، یکی از تاثیرگذارترین چهرههای صنعت سرگرمی آمریکا که با هنرمندان بزرگی چون فرانک سیناترا، مایکل جکسون و ویل اسمیت همکاری کرده بود، در سن ۹۱ سالگی درگذشت. آرنولد رابینسون، سخنگوی جونز اعلام کرد او در خانهاش و در کنار خانوادهاش در لس آنجلس چشم از جهان فرو بست.
به گزارش نشریه گاردین خانواده جونز در بیانیهای اعلام کرد: «امشب با قلبی سنگین و در عین حال پر از عشق، خبر از دست دادن پدر و برادر عزیزمان، کوئینسی جونز را اعلام میکنیم. این ضایعهای عظیم برای خانواده ماست، اما زندگی پربار او را گرامی میداریم و میدانیم که دیگری مانند او نخواهد بود.»
•
جونز را میتوان یکی از چندوجهیترین چهرههای فرهنگ عامه قرن بیستم دانست.
او عمدتا به خاطر تهیهکنندگی آلبومهای «هیجانانگیز» (Thriller)، «خارج از دیوار» (Off the Wall) مایکل جکسون در دهه ۱۹۸۰ شناخته میشود؛ آلبومهایی که جکسون را به بزرگترین ستاره پاپ جهان تبدیل کردند.
او برای هنرمندانی چون فرانک سیناترا، آرتا فرانکلین و دانا سامر موسیقی تولید کرده است.
کوئینسی جونز علاوه بر فعالیت در دنیای موسیقی، آهنگساز موفق فیلمهای بسیاری نیز بود و حتی آثار پرفروشی نیز به نام خود داشت.
او رهبر گروههای بزرگ جَز، تنظیمکننده برجسته موسیقی و نوازندهای چیرهدست، بهویژه در سازهای ترومپت و پیانو، بود.
شرکت تولید تلویزیونی و سینمایی او که در سال ۱۹۹۰ تاسیس شد، با ساخت سریالهایی همچون «شاهزاده تازه بل ایر» (The Fresh Prince of Bel-Air) به موفقیتهای بزرگی دست یافت.
او حتی در ۸۰ سالگی همچنان نوآور بود و در سال ۲۰۱۷ سرویس تلویزیونی موسیقی کیووست تیوی (Qwest TV) را راهاندازی کرد.
جونز در طول دوران حرفهای خود ۸۰ بار نامزد جایزه گرمی شد و پس از بیانسه و جیزی، بیشترین تعداد نامزدی را دارد و با ۲۸ جایزه گرمی، سومین هنرمند پرافتخار این جوایز است.
از جمله افراد سرشناسی که به او ادای احترام کردند، مایکل کین، بازیگر بریتانیایی بود که در همان روز تولد جونز، ۱۴ مارس ۱۹۳۳، به دنیا آمده است.
کین در پیامی نوشت: «همزاد آسمانی من، کوئینسی، یکی از غولهای دنیای موسیقی بود. افتخار آشنایی با او را داشتم. او انسانی فوقالعاده و منحصربهفرد بود.»
پیشینه و زندگی حرفهای کوئینسی جونز
جونز در شیکاگو متولد شد. پدرش، که نیمی از تبارش اروپایی بود، فرزند یک مالک بردهدار ولزی و یکی از بردگانش بود و خانواده مادرش نیز از نسل بردگان بودند.
او در سن هفت سالگی نواختن پیانو را آغاز کرد و علاقهاش به موسیقی از همان دوران کودکی شکل گرفت.
پس از طلاق والدین، همراه پدرش به واشینگتن رفت و در دبیرستان نواختن سازهای مختلف بادی را آموخت. او در ۱۴ سالگی به همراه دوستش ری چارلز، که دو سال از او بزرگتر بود، در کلوبهای سیاتل نوازندگی میکرد.
جونز در دهه ۱۹۵۰ به نیویورک نقل مکان کرد و با بزرگان جنبش بی باب در موسیقی جاز، مانند چارلی پارکر و مایلز دیویس، آشنا شد.
او با رهبران گروههای جاز همچون لایونل همپتون و دیزی گیلسپی در تورهای بینالمللی شرکت کرد و در پاریس به تحصیل موسیقی پرداخت و با چهرههای برجستهای همچون پابلو پیکاسو و جیمز بالدوین ملاقات داشت.
او به عنوان مدیر موسیقی و تنظیمکننده در شرکت مرکوری رکوردز مشغول به کار شد و با هنرمندانی چون الا فیتزجرالد، دینا واشینگتن و سمی دیویس جونیور همکاری کرد.
جونز آهنگسازی فیلمهای معروفی همچون شغل ایتالیایی (The Italian Job) و در قلب شب (In the Heat of the Night)را نیز برعهده داشت و در سال ۱۹۶۸ به عنوان اولین فرد آفریقاییتبار، نامزد جایزه اسکار برای بهترین ترانه اورجینال شد.
کارهای او با فرانک سیناترا در سال ۱۹۵۸ آغاز شد و تا آلبوم آخر سیناترا در سال ۱۹۸۴ ادامه یافت.
جونز همچنین در اواخر دهه ۱۹۵۰ آلبومهای بسیاری به نام خود ضبط کرد و در آنها با نوازندگان سرشناسی همچون چارلز مینگوس و آرت پپر همکاری داشت.
جونز در دهه ۱۹۸۰ و در کنار مایکل جکسون و لایونل ریچی، تهیهکنندگی تکآهنگ خیریه ما «ما دنیاییم» (We Are the World) را که برای کمک به قحطیزدگان اتیوپی تولید شده بود، برعهده داشت.
او در سال ۲۰۱۷ توانست از دادگاه حکم دریافت ۹/۴ میلیون دلار بابت حقالزحمه معوقه آثار جکسون را بگیرد، اگرچه در سال ۲۰۲۰ این مبلغ به ۶/۸ میلیون دلار کاهش یافت.
پس از موفقیت فیلم «رنگ ارغوانی» (The Color Purple)، شرکت فیلمسازی و تلویزیونی خود را تاسیس کرد و سریالهایی همچون The Fresh Prince of Bel-Air و MadTV را تولید کرد و وایب (Vibe)،مجله موسیقی سیاهان را راهاندازی کرد.
جونز سه بار ازدواج کرد و از همسرانش صاحب هفت فرزند شد.
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهند مریم مقدم و بهتاش صناعیها، کارگردانان فیلم «کیک محبوب من» همراه با تهیهکننده، دو بازیگر اصلی و تصویربردار این فیلم، در پروندهای جدید به «اشاعه فساد از طریق تولید، توزیع و انتشار فیلم مبتذل» متهم شدهاند.
بر اساس این اطلاعات، لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی، بازیگران فیلم، محمد حدادی، فیلمبردار و غلامرضا موسوی، تهیهکننده اثر نیز در این پرونده به اشاعه فساد متهم شدهاند.
طبق گفته منابع آگاه، مقدم و صناعیها در حال گذراندن جلسات بازپرسی بوده و به زودی پرونده آنها به دادگاه انقلاب ارجاع خواهد شد.
برای این زوج سینماگر قرار بازداشت نیز صادر و هر دو با قید کفالت آزاد شدهاند.
مقدم و صناعیها پیشتر از سوی مقامهای قضایی جمهوری اسلامی به «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» متهم و ممنوعالخروج شدهاند.
اسماعیل محرابی و لیلی فرهادپور در نمایی از فیلم
صناعیها روز یکشنبه ششم آبان به خبرآنلاین گفت کیک محبوب من به تازگی جایزه هوگوی نقرهای بهترین فیلم جشنواره بینالمللی شیکاگو را کسب کرده اما او و همسرش، مریم مقدم، به دلیل ادامهدار بودن ممنوعالخروجی خود نتوانستهاند به مراسم اهدای جایزه بروند.
مقدم و صناعیها از حدود یک سال و نیم پیش به دلیل ساخت این فیلم تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرار گرفتهاند.
با این که آنها اواسط شهریور ماه امسال اعلام کردند ممنوعیت خروجشان از ایران برداشته شده اما مریم مقدم روز ۲۱ شهریور اطلاع داد در فرودگاه از سفر خارجی ایشان جلوگیری و پاسپورتشان توقیف شده است.
این زوج سینماگر روز هشتم مهر سال گذشته هنگامی که برای ادامه کار بر روی فیلمشان (کیک محبوب من) قصد سفر به فرانسه را داشتند گذرنامههایشان از سوی نیروهای انتظامی ضبط و برای آنها پرونده قضایی تشکیل شد.
کیک محبوب من بدون مجوزهای مرسوم جمهوری اسلامی ساخته شده است و در آن زنان بازیگر بدون حجاب اجباری حضور دارند.
این فیلم در اوایل اسفند سال گذشته برنده جایزه فیپرشی (جایزه هیات داوران منتقدان بینالمللی) جشنواره برلین شد و نمایش آن، تحسین مخاطبان و منتقدان را به همراه داشت.
تازهترین فیلم محمد رسولاف که بهصورت مخفیانه و بدون رعایت قوانین حجاب اجباری در ایران ساختهشد، پس از موفقیتهای بینالمللی در فستیوالهای مختلف از جمله کسب جایزه ویژه هیات داوران از جشنواره فیلم کن و اکران موفق در فرانسه، این هفته در جشنواره فیلم لندن بهروی پرده رفت.
نخستین جملات فیلم «دانه انجیر معابد» توصیفی است از این درخت. درختی که دانههای آن از طریق فضلهی پرندگان بر روی تنهی درختان دیگر سقوط میکنند، روی این تنهها جوانه زده، رشد کرده و ریشههایشان را رو به زمین میفرستند. شاخههای این گیاه تنه درخت میزبان را در برگرفته و بهتدریج آن را خفه میکنند. هرچه پس از آن در فیلم اتفاق میافتد ادامهای بر همین داستان تمثیلی است. نظامی پوسیده که هرکس که داخلش باشد را به نابودی میکشد.
«ایمان» (با بازی میثاق زارع) مردی جاهطلب است که پس از سالها تلاش، بازپرس دادگاه انقلاب شده. به این امید که بتواند خانهای سهخوابه، حقوقی بالاتر و اعتباری بیشتر کسب کند و در سالهای بعد بر کرسی قضاوت بنشیند. در ابتدای فیلم او تلاش میکند وجدان قضایی داشته باشد اما خیلی زود تن به سیستمی میدهد که از او فقط اطاعت و صدور حکم اعدام میخواهد. در پشت این زندگی کاری، در خانه ایمان، همسر و دو دخترش قرار دارند. سه زن از سه نسل مختلف که هر کدام قرار است نقش یک نسل تاریخی را بازی کنند. در این میان دو ماجرا اتفاق میافتد که قصه را پیش میبرد. اول اسلحهای که برای حفاظت به ایمان داده شده و دوم شروع انقلاب مهسا و اعتراضات «زن، زندگی، آزادی». اسلحهی ایمان در نیمهی فیلم ناپدید میشود و این آغازی است بر درامی که سرنوشتش با زندگی و خانواده او گره خورده است. در لابهلای فیلم، رسولاف از تصاویر واقعی اعتراضات «زن، زندگی،آزادی» استفاده کرده. همچنین سکانسی بسیار تکاندهنده از دختری دارد که چشمش با گلولههای ساچمهای نیروهای امنیتی آسیب دیده است.
فیلم «دانه انجیر معابد» قرار است حکایت تغییر مردی باشد که از «انسان» به «حیوان» و از «بازپرس» به «قاتل» تبدیل میشود. سه زن زندگی ایمان، نجمه همسرش (با بازی سهیلا گلستانی) و دو دخترش (با نقشآفرینی مهسا رستمی و ستاره ملکی) هرکدام بهروش خود میکوشند در برابر این دگماتیسم روبهرشد بایستند. همسر ایمان زنیست سنتی که از موجودی تسلیم که فقط آرامش میخواهد و خواسته مهمش ماشین ظرفشویی است، بهمرور و بهکندی تغییر میکند. دختر بزرگتر جوانی است باهوش و تحصیلکرده که میکوشد نسل پیش از خود را با زبان گفتار و منطق متوجه اشتباهاتش کند. اما دختر کوچکتر که ۱۶سال دارد، از نسل زد، فرصت این بازیها را ندارد. او با شجاعت بر مردسالاری نهادینهشده میشورد و برای غلبه بر پدر از همان اسلحهای استفاده میکند که در ابتدای فیلم با نشانههایی جنسی وارد داستان شده و نمادی از مردسالاری است.
ما ایمان را هرگز در برابر متهمانش نمیبینیم، اما در خلال فیلم میفهمیم که او نقشی مهم در سرکوب معترضان «زن، زندگی، آزادی» ایفا کرده است. تا به آنجا که نامش در شبکههای اجتماعی افشا میشود. یکی از سکانسهای درخشان فیلم همان وقتی است که ایمان هراسان از افشای نامش به خانه بازمیگردد و در طول مسیر حتی از سایهی خودش هم میترسد. با اینحال ایمان دقیقا مانند جمهوری اسلامی عمل میکند. هر لحظه بیشتر و بیشتر از واقعیت جامعه و از جمله خانوادهاش دور میشود، به خرابه و ساختارهای سنتی نابودشده پناه میبرد و دست آخر وقتی اقتدارش را از دست میدهد، برای نشاندادن قدرتش، به خشونت، بازجویی و زندانی کردن همسر و دخترانش دست میزند. اما مانند جمهوری اسلامی هیچکدام از اینها نمیتواند او را از ورطهی نابودی نجات دهد.
رسولاف مانند فیلمهای پیشین خود از نمادگرایی بهعنوان عنصری پیشبرنده استفاده میکند. هرچند اگر این نمادها لزوما برای مخاطب غربی قابل درک نباشند، اما رسولاف اصرار دارد تا با بردن مخاطب به فرامتن، او را در جایگاهی بنشاند که نه لزوما بیننده اثر، بلکه تکمیلکننده آن باشد. نمادها در سرتاسر داستان پراکندهاند. از اسم شخصیت اصلی فیلم «ایمان» گرفته تا تصاویر دست انتهای فیلم که یادآوری دست قطعشده قاسم سلیمانی است. پیشتر هم در سکانسهایی از فیلم که در راهروهای دادسرا میگذرد، تصاویر مقوایی سلیمانی را دیده بودیم که یادآور همان «امام مقوایی» معروف مراسم دهه فجر است. نشانهای دیگر از باسمهای بودن حکومتی که بر پروپاگاندا بنا شده است. این نمادپردازیها گاهی افراطی میشوند، از جمله وقتی پدر خانواده برای بازداشتیهایش بهسبک زندانهای آلمان نازی کنسرو لوبیا باز میکند. با اینحال فیلم «دانه انجیر معابد» مجموعا توانسته از گردنهی خطرناک شعار بگذرد. گردنهای که خصوصا در فیلمهای سیاسی روز بهراحتی قربانی میگیرند.
فیلم «دانه انجیر معابد» شاید بهترین فیلم رسولاف نباشد. خصوصا برای کارگردانی که آثاری مانند «جزیرهی آهنی»، «به امید دیدار»، «لرد» و «شیطان وجود ندارد» را در کارنامه دارد. با اینحال «دانه انجیر معابد» فیلمی بسیار ارزشمند در تاریخ سینمای ایران است. از آنرو که زبان گویای بیپروای تاریخ معاصر است. زبانی بدون سانسور و بدون افتادن در دام ایهامگراییهای شبههنری. رسولاف در این فیلم با زبانی روشن و بدون لکنت، قصهای کاملا امروزی را با بهترین روش ممکن (با توجه به محدودیتهای فیلمسازی مخفی در ایران) روایت میکند.
فیلمهایی مانند «دانه درخت انجیر معابد» و «کیک محبوب من» نشانههایی هستند از سینمایی که دیگر تن به قوانین قرون وسطایی سانسور و ممیزی نمیدهند. سینمایی پیشرو که تصویری واقعیتر از ایران را نمایش میدهند. تصویری از جامعهای که نمیخواهد تن به ساختارهای سنتی بدهد.
فیلم «شهید» ساخته نرگس کلهر، برنده بهترین فیلم سینمایی و بهترین موسیقی فیلم سال در ایالت هسن آلمان شد. این فیلم در بخش فوروم دوره هفتادوچهارم جشنواره فیلم برلین نیز موفق به کسب دو جایزه جنبی از جمله جایزه «آرتهاوس» شده بود.
نرگس کلهر در فیلم «شهید»، به روایت حذف کلمه «شهید» از نام خانوادگیاش در آلمان پرداخته است.
«شهید» اولین فیلم بلند داستانی کلهر پس از ۱۴ سال پناهندگی او در آلمان است.
فیلمنامه این فیلم کار مشترک کلهر و آیدین عالینژاد است و بهارک عبدلیفرد، نیما نظرینیا و نرگس کلهر، بازیگران آن هستند.
این فیلم پیش از این در آلمان اکران عمومی شده و فرزاد رستمیان در یادداشتی برای ایراناینترنشنال به آن پرداخته است: «شاید مفهوم مرکزی شهید را بتوان در این جمله خلاصه کرد: پاک کردن تاریخ مردانه از خاطرات یک زن. اگر این جمله بهنظر ناممکن میرسد، پس فیلم نیز دست به دامان تخیل میبرد و با به هم ریختن قالبهای رایج سینما، انگار که تاریخ کشورش را در هم میکند و از طریق خیال، تاریخ را دوباره مینویسد.»
رستمیان در ادامه یادداشت خود درباره این فیلم نوشته است: «شهید درامی خود-زندگینامهای است که از زاویه دید یک دختر، مفهوم زن را میجوید؛ زنی که در طول این سالهای مدنیت، تنها ابزاری بیش برای مردان نبوده و مهمترین وظیفهاش، تولید مثل و بقای نسل همان مردانی است که خود آغازگر این تاریخ ضد زنانه بودهاند. داستان از این قرار است: دختری ایرانی-آلمانی (که نامش همنام با کارگردان است: نرگس شهید کلهر) قصد دارد واژه شهید را از نام خانوادگیاش پاک کند زیرا این واژه مردانه است و برای او یادآور تاریخ مردانه که در آن سایههای سرکوب، هویت زن را در هم میشکند. انگار زن دارد از هویت تاریخیاش میگریزد و با حذف این کلمه میتواند از سرنوشت ناکام خویش رهایی یابد.»
نرگس کلهر، فرزند مهدی کلهر، از مقامهای پیشین جمهوری اسلامی است که در پاییز سال ۱۳۸۸ به آلمان پناهنده شد.
مهدی کلهر در آن زمان مشاور محمود احمدینژاد، رییس وقت دولت جمهوری اسلامی بود. او در سالهای ابتدایی پس از انقلاب ۵۷ نیز مسئولیتهایی از جمله معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دولتهای محمدعلی رجایی و میرحسین موسوی بر عهده داشت.
جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۴ به هان کانگ نویسندهای درخشان از کره جنوبی رسید. زنی که بهدلیل نثر شاعرانه و زبان قویاش تحسین میشود.
آکادمی نوبل ادبیات در بیانیهاش خانم هان را «بهدلیل نثر شاعرانهای که با آن به آسیبهای تاریخی میپردازد و شکنندگی زندگی بشری را آشکار میکند» شایسته دریافت معتبرترین جایزه ادبیات جهان دانست.
انتخاب هان کانگ انتخابی بسیار غافلگیرکننده بود. خصوصا از آنرو که نام او در میان نامهای مطرحشده در محافل ادبی نبود. او نخستین زن آسیایی و نخستین کرهای است که جایزهی نوبل ادبیات را دریافت میکند. خانم هان در بین بیش از ۱۲۰ برنده نوبل ادبیات، هجدهمین زن برنده این جایزه است. از میان زنان برنده ۱۲ زن پس از سال ۱۹۹۰ میلادی انتخاب شدهاند که از میان آنها ۴ نفر پس از سال ۲۰۱۸ برندهی نوبل ادبیات شدهاند. آخرین زنی که نوبل ادبیات را به خانه برد، آنی ارنوی نویسندهی شهیر فرانسوی بود که سال ۲۰۲۲ برندهی جایزه نوبل ادبیات شد.
به گزارش آکادمی نوبل خانم هان شام را با پسرش در خانه تمام کرده بود که از خبر برندهشدنش مطلع شد. او گفت که از این جایزه بسیار مفتخر است و شگفتزده شده است. همچنین به خبرنگاران گفت میخواهم با پسرم چای بخورم و نوبل ادبیات را بیسر و صدا جشن خواهم گرفت.
هان کانگ سال ۱۹۷۰ در گوانگجو در جنوبغربی کرهی جنوبی متولد شد. در دهسالگی با خانوادهاش به سئول نقلمکان کرد. در دانشگاه یانسه ادبیات کرهای خواند و ابتدا به شعر روی آورد. مجموعهای از اشعار او در مجلهی «ادبیات و جامعه» درکره منتشر شد. اما هان بهزودی بهسوی داستاننویسی رفت. نخستین مجموعه داستانش با نام «عشق یوسو» سال ۱۹۹۵ منتشر شد.
مطرحشدن نام هان کانگ در غرب به کمتر از دهسال پیش باز میگردد. وقتی رمان «گیاهخوار» که سال ۲۰۰۷ منتشر شده بود به انگلیسی ترجمه و سال ۲۰۱۶ برندهی جایزهی بوکر بینالمللی شد. در آن زمان این انتخاب، «انتخابی عجیب از نویسندهای گمنام» بود. رمان گیاهخوار داستان زنی است که با تصمیم به ترک خوردن گوشت و گیاهخواری، از هنجارهای اجتماعی سرپیچی میکند. این تصمیم به ظاهر ساده روابط او با شوهر، خانواده و جامعه را تغییر میدهد. رمان گیاهخوار به مسائل مربوط به اختیار بر بدن و کنترل اجتماعی و شورش در برابر آن در جامعهی سنتی مردسالار کره میپردازد. جامعهای که هنجارهایش مانند بسیاری از جوامع مردسالار آسیا است.
یکیدیگر از آثار تحسینشدهی هان کانگ رمان «اعمال انسانی» است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. خانم هان در این رمان به قیام سال ۱۹۸۰ گوانگجو میپردازد. در آن سال دولت کودتا که یکسال قبلتر بهقدرت رسیده بود با خشونتی هرچه تمامتر قیام دانشجویان و هواداران دموکراسی را سرکوب کرد. صدها و بنا به آمار غیررسمی هزاران نفر کشتهشدند و دهها هزارنفر بازداشت شدند. «اعمال انسانی» رمانی چندروایی است که کشتار، سرکوب و همچنین تاثیر ادامهدار آن بر قربانیان و بازماندگان را روایت میکند.
آثار هان کانگ مانند رمان بعدیاش «کتاب سپید» که در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید، به موضوعاتی دردناک و درگیر با احساس میپردازد. او تجربههای زنانه را در بستری از تاریخ و در کنش با جامعه به تصویر میکشد. در بسیاری از آثار هان کانگ ما زنانی را میبینیم که در برابر جامعهی مردسالار و فشارهای اجتماعی میایستند. شاید به همین دلیل انتخاب هان کانگ با استقبال بینالمللی مواجه شده است. مکس پورتر نویسنده و ویراستار ترجمهی انگلیسی «گیاهخوار» به روزنامهی گاردین گفته «هان یک صدای حیاتی و نویسندهای با انسانیت فوقالعاده است. آثار او هدیهای برای همهی ماست.» همچنین ایمیر مکبراید، هان کانگ را «یکی از بزرگترین نویسندگان زنده» خوانده که «صدایی برای زنان، حقیقت و از همه مهمتر قدرت ادبیات است.»
انتخاب هان کانگ گرچه انتخابی نامنتظره بود اما نشان میدهد مرزهای ادبیات مورد توجه جهان میتواند از مرزهای اروپا و آمریکا فراتر برود. این جایزه تاکنون بسیار کم به کشورهای غیر انگلیسی و غیر فرانسویزبان تعلق گرفته است.
از هان کانگ سه رمان «گیاهخوار»، «اعمال انسانی» و «کتاب سپید» به فارسی ترجمه شده است.
درک ریشههای اخلاق و تکامل آن در جوامع بشری اهمیتی حیاتی دارد. کتاب جدید هانو سائر، با عنوان «اختراع خیر و شر»، نگاهی عمیق به این موضوع میاندازد. این اثر نشان میدهد چگونه انسانها مفاهیم خیر و شر را ساخته و پرداختهاند و چطور ممکن است در آینده این مفاهیم را بازآفرینی کنند.
بر اساس گزارش اکونومیست، سائر، استاد فلسفه دانشگاه اوترخت هلند، در کتاب جدید خود به بررسی تکامل اخلاق از زمان ظهور انسانهای اولیه تا عصر حاضر پرداخته است. این اثر تلاشی جامع برای درک چگونگی شکلگیری و تغییر مفاهیم اخلاقی در طول تاریخ بشر است.
سائر در این کتاب با بهرهگیری از یافتههای زیستشناسی تکاملی، علوم شناختی و انسانشناسی، روایتی غنی و پیچیده از تحول اخلاق ارائه کرده است.
او استدلال کرده که پیچیدگی فوقالعاده روابط اجتماعی انسانها، عامل اصلی در شکلگیری اخلاق بوده است.
همکاری، کلید بقا در محیطهای دشوار
به گفته سائر، اجداد اولیه انسان در محیط ناپایدار آفریقا، ظرفیتی خودانگیخته و انعطافپذیر برای همکاری ایجاد کردند. این همکاری که برای بقا در شرایط دشوار ضروری بود، منجر به شکلگیری قوانین اولیه برای تقسیم منابع، به ویژه گوشت شکار شد.
نکته جالب توجه در تحلیل سائر این است که انسانهای اولیه در درون گروه خود، صلحطلب و خانوادهمحور بودند اما در مواجهه با گروههای دیگر، به سرعت خشونتآمیز میشدند.
این تضاد، نقش مهمی در شکلگیری اخلاق اولیه داشت.
اهلی شدن انسان در فرآیند تکاملی اخلاق
سائر به نکته جالبی اشاره میکند: جنگها، علیرغم ویرانگری، باعث تقویت نوعدوستی در درون گروهها میشدند. از منظر تکاملی، این نوعدوستی تنها زمانی معنا پیدا میکرد که افراد ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند.
با گذشت زمان و افزایش جمعیت گروهها، نیاز به قوانین جدید و اجرای سختگیرانه آنها احساس شد.
این امر منجر به ابداع مجازاتهای شدید در جوامع مختلف شد. سائر معتقد است که این فرآیند باعث شد انسانها در طول نسلهای متمادی، خود را «اهلی» کنند و صفاتی مانند صلحطلبی، بردباری و کنترل تکانه در آنها تقویت شود.
او این روند را به فرآیند اهلی شدن حیوانات تشبیه کرده و گفته است: «بر خلاف شامپانزهها که اگر برای یک پرواز طولانی در هواپیما جمع شوند، بدون شک یکدیگر را میکشند، انسانها میتوانند خویشتنداری و توجه زیادی از خود نشان دهند. انسانها نسبت به شامپانزهها، مانند سگهای گلدن رتریور نسبت به گرگها هستند.»
نقش نهادهای مذهبیدر تحول اخلاق
یکی از نقاط عطف مهم در تکامل اخلاق، تغییرات اجتماعی گستردهای است که از سوی کلیسای کاتولیک در اروپا ایجاد شد. این تغییرات که شامل ممنوعیت ازدواج عموزادهها و تغییر در قوانین ارث بود، باعث تضعیف گروههای خویشاوندی و ترویج اخلاق فردگرایانهتر شد.
سائر در کتاب خود به نمونههای جالبی از تاثیر باورهای اخلاقی بر نظامهای قضایی اشاره کرده است.
یکی از این نمونهها، آزمون آب جوش در اروپای قرون وسطی است. در این آزمون، متهمان به جرایم سنگین باید برای اثبات بیگناهی خود، دستشان را در دیگی پر از آب جوش فرو میبردند و سوختگی دست به معنای گناهکاری تلقی میشد.
جالب اینجاست که با وجود ظاهر بیرحمانه این آزمون، حدود ۶۰ درصد متهمان از این مهلکه جان سالم به در میبردند و تبرئه میشدند.
سائر راز این آمار شگفتانگیز را نهفته در باور عمیق مردم آن زمان به قضاوت الهی دانسته است.
به گفته او، افراد گناهکار که معتقد بودند خداوند از حقیقت آگاه است، ترجیح میدادند پیش از آزمون به جرم خود اعتراف کنند تا از درد سوختگی در امان بمانند. از سوی دیگر، افراد بیگناه با اطمینان به تبرئه شدن، حاضر به اعتراف نمیشدند.
نکته جالبتر اینکه کشیشان مسئول این آزمون، برای حفظ اعتبار خود و جلوگیری از محکومیت احتمالی افراد بیگناه، عمدا آب را کمتر از حد ادعا شده گرم میکردند.
این مثال نشان میدهد چگونه باورهای اخلاقی و مذهبی میتوانستند بر چگونگی نظام قضایی تاثیرگذار باشند.
ظهور مدرنیته
نویسنده استدلال میکند که تغییرات اخلاقی، راه را برای ظهور مدرنیته هموار کرد. تجارت مبتنی بر قرارداد، سیاست مشارکتی، بوروکراسی غیرشخصی و آزادی علمی، همگی نتیجه این تحول اخلاقی بودند که جهان را ثروتمندتر و در نهایت شادتر کرد.
با این حال، سائر نگرانیهایی نیز درباره وضعیت کنونی اخلاق در جهان غرب ابراز کرده است.
او معتقد است واژگان اخلاقی مردم «مخلوط» شده و برخی گروهها از این آشفتگی برای توجیه محدودیتهای آزادی بیان استفاده میکنند. همچنین، تقسیمبندی سادهانگارانه جهان به «ظالم» و «مظلوم» و نسبت دادن گناه به رنگ پوست، از دیگر نگرانیهای اوست.
سائر به تفاوتهای فرهنگی در زمینه اعتماد به غریبهها نیز اشاره کرده است. به عنوان مثال، ۷۰ درصد نروژیها میگویند به غریبهها اعتماد دارند، در حالی که تنها پنج درصد از مردم ترینیداد و توباگو چنین دیدگاهی دارند. این تفاوتها نشان میدهند گسترش هنجارهای جهانی، اگرچه در حال پیشرفت است اما همچنان با چالشهایی روبهروست.
پتانسیل آشتی و همگرایی
با وجود این چالشها، سائر همچنان خوشبین است. او معتقد است علیرغم اختلافات ظاهری، انسانها ارزشهای اخلاقی مشترک بیشتری دارند و این میتواند به آنها در غلبه بر سیاستهای هویتی تفرقهافکن کمک کند.
به گفته او، بین دو دیدگاه افراطی «سر وقت بودن نشانه برتری نژاد سفید است» و «ما باید سلطه فرهنگی مسیحیت غربی را احیا کنیم»، اکثریت خاموشی از افراد معقول وجود دارند.
سائر با ترسیم مسیر پیچیده تکامل اخلاق از آفریقا تا جهان مدرن، به ما یادآوری میکند که اخلاق، مفهومی پویا و در حال تکامل است و درک این پویایی میتواند کلید حل چالشهای اخلاقی پیچیده عصر ما باشد.