مسیح علینژاد: جهان در برابر اعدام قریبالوقوع محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی، سکوت نکند
مسیح علینژاد گفت: در حالی که جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره با آمریکا نشسته، در ایران خود را برای اعدام محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی، آماده میکند. جمهوری اسلامی به جای حکم دادگاه سناریو مینویسد. جهان باید اکنون سخن بگوید؛ یا در سکوت، شریک جرم حکومت ایران شود.
مذاکرات ایران و آمریکا در حالی ادامه دارد که هر دو طرف هم ابراز خوشبینی کرده و هم هشدار دادهاند که دستشان روی ماشه است. دیوار بیاعتمادی بلند است و تنشها چنان ریشهدار که سخت میتوان تصور کرد توافق یا عقبنشینی موقت به تعبیر علی خامنهای، به دوستی یا صلحی پایدار بیانجامد.
کشمکش میان ایران و آمریکا سابقهای دیرینه دارد؛ از کودتای ۲۸ مرداد و اشغال سفارت گرفته تا تحریمهای فراگیر و خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷. این تاریخ، صرفاً زنجیرهای از رویدادهای سیاسی یا اقدامات متقابل نیست، بلکه، در آن نوعی بازنمایی و روایتسازی خصمانه طرفین نسبت به هم نهفته است.
این روایتها نشانه یا روبنای لایههای متعدد اختلاف است—لایههایی که در گفتارهای سیاسی، ساختارهای حکمرانی، و سازوکارهای قدرت تداوم یافتهاند و بر گفتگوها و حتی توافق احتمالی سایه انداختهاند.
بازتولید تنش در دو سوی میز
از دوران گروگانگیری تاکنون، جمهوری اسلامی با تکیه بر ایده صدور انقلاب و پیوند با گروههایی در منطقه، کوشیده موقعیت خود را در برابر «دشمنان»—و در صدرشان آمریکا—حفظ کند. حاکمان ایران حضور پررنگ نظامی آمریکا در خاورمیانه را «سلطه» و «استکبار» میخوانند و در مقابل از «مقاومت» و «استقلال» حرف میزنند.
تقابل واقعی (بخوانید نظامی) تهران و واشنگتن از همان آغاز با زبانی خصمانه بیان شده: «شیطان بزرگ» در یک سو، «ملاهای دیوانه» در سوی دیگر. هر دو طرف روایتی مشخص دارند که برای اقناع مخاطبان داخلی و توجیه اقداماتشان به کار میگیرند. و از آن مهمتر، تلاش میکنند تعیین کنند که چه چیز حقیقت است و چه چیز «دروغ دشمن».
در ایران، آمریکا را نماد استعمار و جنگ و توطئه معرفی میکنند. در آمریکا، ایران کشوری یاغی و غیرقابل اعتماد وصف میشود که با برنامه هستهای و نفوذ منطقهایاش «نظم جهانی» را تهدید میکند. اینها صرفاً ادعاهای سیاسی نیستند، شالوده تصمیمگیریاند، مرزهای سیاستگذاری را ترسیم میکنند و راه گفتگو را تنگ و پرابهام.
این روزها که مذاکرات در جریان است، برخی رسانههای نزدیک به حاکمیت در ایران میگویند به «وعدههای شیطان بزرگ» نباید دل بست، و در سوی دیگر، تحلیلگران نومحافظهکار مثل الیوت آبرامز میگویند با تهران نباید سازش کرد.
تخاصم، از شعار تا عمل
در هفتههای گذشته، زبان خصمانه میان ایران و آمریکا فروکش نکرده، حتی اگر در سطحی نمادین—مانند کنار رفتن پرچمهای آمریکایی از کف خیابانها—تغییری ظاهری دیده شود. زیرا تنش تنها در سطح شعار و نماد نیست و ریشه در ساختارهای امنیتی و نظامی دارد.
در ماههای اخیر، دولت ترامپ دو ناو جنگی جدید به منطقه فرستاده و با تقویت روابط نظامی با اسرائیل و کشورهای خلیج فارس، مرزهای جدیدی در تقابل نظامی با ایران تعریف کرده. در مقابل، جمهوری اسلامی، که بسیاری از بازوان نیابتیاش آسیب جدی دیدهاند، میکوشد با فعال کردن حوثیها، جغرافیای محور مقاومت را به شرق آفریقا و دریای سرخ بکشد.
به این معنا، هر دو طرف در حال نوعی «قلمروسازی نظامی» در منطقهاند که نه تنها علیه منطق مذاکره است، که فضا را برای برخوردهای مستقیم و غیرمستقیم آمادهتر میکند.
گفتگو زیر نگاه اسرائیل
در چنین بستر پرتنشی، مذاکره نه بر پایه اعتماد، بلکه با پیشفرض تداوم تهدید و در چارچوبی امنیتی انجام میشود. این بیاعتمادی در مواضع مقامات جمهوری اسلامی آشکار است. آنها خود را «زخمخورده بدعهدیهای آمریکا» میدانند و از «عبرت بزرگ برجام» سخن میگویند.
این نگاه به سیاستی میانجامد که معاون سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل سپاه به موجزترین شکل آن را بیان کرده: «به موازات مذاکرات، نیروهای مسلح ما دست به ماشه و آمادهاند.»
در سوی دیگر نیز وضعیت کمابیش همین است. رئیسجمهور آمریکا، مذاکره را در قالب دوگانه «یا توافق یا جنگ» تعریف کرده. گفتگو با این مختصات، همانقدر که ابزار کاهش تنش است، امتداد منطق تقابل نیز هست. (بهویژه آنکه اسرائیل با تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران و تأکید مداوم بر حق اقدام پیشدستانه، عملاً بر آتش تنش میان دو طرف میدمد.)
به این معنا، تنش ایران و آمریکا—همانطور که تجربه برجام هم نشان داد—با امضای یک توافق تمام نمیشود. مادامی که هر طرف دیگری را «دشمن تغییرناپذیر» تعریف میکند و با دستبرماشه پای مذاکره مینشیند، گفتگو یا حتی توافق، امتداد دشمنی است و نه به هدف حل اختلاف، که برای مدیریت بحران و تثبیت موقعیتها بهکار گرفته میشود.
رهبر جمهوری اسلامی در آستانه دور سوم مذاکرات با اشارات مذهبی گفت توافق موقت خواهد بود. گویی هدف دیپلماسی بیش از آنکه صلحی پایدار باشد، خریدن زمان است برای مدیریت بحرانهای داخلی و حفظ موقعیت در میدان.
حاکمان هم در تهران هم در واشنگتن از کنترل تنش میگویند اما نه در روایتهای غالبشان تغییر معناداری دیده میشود نه ساختارهای قدرتی که دشمنی را میسازند نشانی از عقبنشینی دارند.
از این منظر، مذاکرات کنونی بیش از آنکه آغاز دورانی نو باشد، بخشی از همان چرخه فرسایشی است که از دل آن تنش با چهرهای تازه بیرون میآید. حتی اگر دو دولت به توافق برسند، بدون تغییرات ساختاری، دشمنی جمهوری اسلامی و آمریکا نه تنها به پایان نمیرسد، بلکه با بازیشدن آخرین برگ، مشروعیت اقدام نظامی—در صورت برهم خوردن آن توافق—از همیشه بیشتر میشود.
سایت حقوق بشری هرانا در گزارشی به مناسبت «روز جهانی ایمنی و سلامت کار» نوشت در بازه زمانی ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا هفتم اردیبهشت سال جاری، دستکم دو هزار و ۷۹ کارگر در پی حوادث ناشی از فقدان ایمنی محیط یا شرایط کار جان خود را از دست دادند و دستکم ۱۶ هزار و ۲۷۳ کارگر دیگر مصدوم شدند.
سازمان جهانی کار در سال ۲۰۰۳ میلادی، ۲۸ آوریل را با هدف آگاهیرسانی در خصوص ایمنی و بهداشت کار و با تاکید بر پیشگیری از حوادث و بیماریها در محل کار نامگذاری کرد.
به این ترتیب دولتها موظف به تدوین سیاست و برنامهای سیستماتیک برای بازرسی اجرای انطباق قوانین و سیاستهای ایمنی و بهداشتی شغلی هستند.
این روز همچنین از سال ۱۹۹۶ از سوی اتحادیههای کارگری در سراسر جهان به عنوان روز جهانی بزرگداشت کارگران کشته و زخمیشده گرامی داشته میشود.
بنا بر گزارش مرکز آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در بازه زمانی ۱۲ ماهه اخیر برابر با ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴، مرگ دستکم دو هزار و ۷۹ کارگر در پی حوادث کار ناشی از فقدان ایمنی محیط یا شرایط کار از سوی رسانهها یا سازمانهای فعال در این حوزه مخابره شده است.
علاوه بر این، تعداد ۱۶ هزار و ۲۷۳ مورد مصدومیت ناشی از حوادث کار به همین ترتیب از سوی رسانهها مخابره و از سوی بخش آمار این نهاد گردآوری شده است.
بر اساس گزارشهای گردآوری شده به دست هرانا، ۲۲.۶۳ درصد این حوادث مربوط به سقوط از ارتفاع، ۱۴.۲۳ درصد تصادف، ۱۰.۵۷ درصد آتشسوزی، ۱۰.۳۷ درصد اصابت جسم سخت، ۸.۸۵ درصد مسمومیت، ۷.۶۲ درصد معادن، ۶.۴۲ درصد گاز گرفتگی، ۶.۳۹ درصد حوادث در کارخانجات و ۶.۱۹ درصد برق گرفتگی، بوده است.
همچنین ۲.۴۶ درصد حوادث ساختمانی، ۲.۳۰ درصد حوادث در چاه، ۰.۸۱ درصد انفجار، ۰.۴۹ درصد پتروشیمی و پالایشگاه، ۰.۲۳ درصد نامشخص، ۰.۱۹ درصد دود گرفتگی، ۰.۱۳ درصد حوادث کشاورزی و ۰.۱۳ درصد غرقشدگی را شامل میشوند.
مرگ ۷۰ نفر و مجروح شدن بیش از هزار و ۲۰۰ نفر در انفجار بندر رجایی
حدود ساعت ۱۲ ظهر شنبه شش اردیبهشت و همزمان با دور سوم مذاکرات تهران و واشینگتن در مسقط، انفجار شدیدی در بندر رجایی بندرعباس رخ داد که تا شعاع دستکم ۵۰ کیلومتری، زمین را لرزاند و شیشههای ساختمانها را شکست.
تا حدود چهار ساعت پس از انفجار و آتشسوزی گسترده پس از آن و با وجود حجم زیاد تخریبها، گزارشی از کشتههای سانحه منتشر نشد، اما آمار رسمی حاکی از صدها مجروح بود.
بر اساس آمارهای رسمی، تا زمان تنظیم این گزارش دستکم ۷۰ نفر در این انفجار کشته شده و بیش از هزار و ۲۵۰ زخمی شدهاند.
خبرگزاری ایلنا هشتم اردیبهشت در گزارشی نوشت کارگران قربانیان اصلی انفجار در بندر رجایی بندرعباس بودند.
از دیگر سو، یک منبع آگاه به روزنامه اعتماد چاپ تهران گفت که از ظهر یکشنبه، وزارت بهداشت و تمام سازمانهای وابستهاش، از انتشار هرگونه آمار درباره تعداد مجروحان و فوتیها و باقی خسارات جانی انفجار کانتینرهای اسکله بندرعباس، منع شدهاند.
به دنبال این رخدادها، ایراناینترنشنال با هدف شناسایی جانباختگان و مفقودین انفجار بندر رجایی، کارزاری به نام «خط بحران» راهاندازی کرده است.
شهروندان میتوانند مشاهدات خود درباره جزییات این فاجعه را از طریق پیامگیر واتساپ و تلگرام، به شماره ۰۰۴۴۷۸۳۰۰۰۷۰۰۰ با ما به اشتراک بگذارند.
پیش از این و در هشتم اردیبهشت در آستانه روز جهانی کارگر، کنفدراسیون کار ایران-خارج از کشور با صدور نامهای سرگشاده به اتحادیههای کارگری جهان، نسبت به وضعیت «فاجعهبار» کارگران در ایران هشدار داد.
این نامه از شرایط معیشتی و ایمنی وخیم کارگران ایران پرده برداشت و خواستار اقدام فوری جامعه جهانی شد.
بر اساس بررسیها، ایران در زمینه رعایت مسایل ایمنی کار میان کشورهای دنیا رتبه ۱۰۲ را دارد و آمار مرگ کارگران در آن بیش از میانگینهای جهانی است.
وزارت خزانهداری آمریکا روز سهشنبه، ۹ اردیبهشتماه، شش نهاد و شش فرد در ایران و چین را به دلیل نقش داشتن در شبکهای که به نیابت از سپاه پاسداران در تهیه مواد اولیه سوخت موشکهای بالستیک فعالیت میکند، تحریم کرد.
این شبکه در انتقال پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات از چین به ایران نقش داشته است.
بر اساس گزارشها، انفجار بندر رجایی ناشی از محمولههای پرکلرات سدیم بوده که به تازگی از چین به ایران منتقل و در این محل نگهداری شده است. پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات، هر دو از مواد اصلی مورد استفاده در تولید سوخت جامد موتورهای راکتی هستند که در موشکهای بالستیک به کار میروند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، درباره این تحریمها گفت: «توسعه موشکها و دیگر تسلیحات توسط ایران، امنیت آمریکا و متحدانمان را تهدید میکند، باعث بیثباتی در خاورمیانه میشود و توافقهای بینالمللی برای مقابله با اشاعه این فناوریها را نقض میکند. ما برای حفظ صلح از طریق قدرت، به تلاش برای قطع دسترسی ایران به منابع لازم برای پیشبرد برنامه موشکیاش ادامه خواهیم داد.»
در میان تحریمشدگان، شرکت بازرگانی «سامان تجارت بارمان» در ایران و شماری از اعضای هیئت مدیره این شرکت قرار دارند. محمد عسگری به همراه عابد زرگر بابالدشتی (مدیرعامل)، حامد زرگر بابالدشتی (رئیس هیئت مدیره)، زهرا زرگر بابالدشتی (نایبرئیس هیئت مدیره)، فروغ مدرس فتحی (عضو هیئت مدیره) و عباس پورکاظمی (بازرس ارشد) از جمله افرادی هستند که در این فهرست تحریم قرار گرفتهاند.
شاهزاده رضا پهلوی با اشاره به گذشت سه روز از انفجار بندرعباس در شبکه ایکس نوشت: «جمهوری اسلامی طبق رویه همیشگیاش، بهجای پاسخگویی و شفافسازی، مسیر سرکوب، دروغ و پنهانکاری را پیش گرفته است. نه علت انفجار را میگوید؛ نه آمار واقعی جانباختگان را اعلام میکند.»
او افزود: «عمق فاجعه و حقیقت، عامدانه از مردم دزدیده شده است.»
شاهزاده رضا پهلوی اضافه کرد ملت ایران حق دارد بداند کدام «محموله بسیار خطرناک» بدون اظهارنامه گمرکی، به اسم کالای معمولی وارد کشور شده و در بندر، انبار شده است. آنچه در بندرعباس رخ داد، یک حادثه تصادفی یا خطای انسانی نبود؛ بلکه یک جنایت سازمانیافته بود، از جنس زنجیره جنایتهایی که این رژیم و بانیانش از سینما رکس تا امروز مرتکب شدهاند.
او در ادامه نوشت: «جمهوری اسلامی نهتنها ارزشی برای جان ایرانیان قائل نیست، بلکه بیرحمانه از مردم بهعنوان سپر انسانی برای رسیدن به اهداف شوم و پلید خود استفاده میکند. ملت ایران، ۴۶ سال است که با انفجار زندگی میکند. برای ایران و ایرانی، هیچ مادهای مرگبارتر و خطرناکتر از جمهوری اسلامی و رهبری فاسدش نیست.»
تنها کمتر از دو هفته پس از آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ کارزار تازهای از سیاست «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی به راه افتاد. در صد روز نخست، دولت ترامپ در مجموع ۱۷ دور تحریم مرتبط با جمهوری اسلامی اعمال کرد که طی آن ۴۰ شخص، ۱۱۷ شرکت و نهاد و ۷۷ نفتکش هدف قرار گرفتند.
دونالد ترامپ، سهشنبه ۱۶ بهمنماه، با امضای یک یادداشت رسمی، سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی را دوباره احیا کرد.
او در این یادداشت از وزارت خزانهداری خواست هرگونه شواهدی از نقض تحریمها را بلافاصله با اعمال اقدامات اجرایی پاسخ دهد و کارزاری قوی برای قطع منابع مالی جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن راهاندازی کند. یکی از اهداف کلیدی این کارزار، به صفر رساندن صادرات نفت ایران و منزوی کردن هرچه بیشتر حکومت بود.
هدف قرار دادن مشتریان نفت ایران
تنها دو روز پس از این فرمان، وزارت خزانهداری آمریکا نخستین دور از تحریمهای جدید را اعلام کرد. این تحریمها یک شبکه بینالمللی نفتی را هدف قرار داد که به گفته آن صدها میلیون دلار درآمد برای نیروهای نظامی جمهوری اسلامی فراهم میکرد و نقش مهمی در حمل میلیونها بشکه نفت خام ایران به چین داشت.
دولت ترامپ طی ۱۰۰ روز نخست، ۱۷ دور تحریم مرتبط با جمهوری اسلامی اعمال کرد. بیش از نیمی از این تحریمها (۸ دور) شبکههای قاچاق نفت ایران را هدف قرار دادند. آمریکا تاکید کرد جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از این قاچاقها به دست میآورد و آن را صرف توسعه برنامه هستهای، تولید موشکهای بالستیک و پهپاد و حمایت از گروههای نیابتی از جمله حزبالله لبنان و حوثیهای یمن میکند.
در یکی از مهمترین تحریمها، وزارت خزانهداری آمریکا، محسن پاکنژاد، وزیر نفت دولت پزشکیان را به اتهام نظارت بر صادرات میلیاردها دلار نفت و انتقال درآمدها به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تحریم کرد. سخنگوی دولت پزشکیان در واکنش گفت که صادرات نفت ایران «متوقفشدنی نیست» و جمهوری اسلامی «راههای دور زدن» آن را میداند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، در اظهاراتی هشدارآمیز گفت اگر ایرانی بود «تمام سرمایهاش را به ارز تبدیل میکرد.» او با تکرار اظهارات ترامپ تاکید کرد که این دولت صادرات نفت ایران را به صفر خواهد رساند.
در ادامه این سیاست، وزارت خزانهداری آمریکا پالایشگاه «شاندونگ شنگسینگ کمیکال» در چین را نیز به دلیل خرید بیش از یک میلیارد دلار نفت خام ایران تحریم کرد.
واشینگتن هشدار داد که هر پالایشگاه یا شرکتی که در تجارت نفت ایران نقش داشته باشد، با خطر جدی تحریم روبهرو خواهد شد.
همزمان با افزایش فشارهای تحریمی، اسکات بسنت از بانکهای بزرگ جهان خواست تا در اجرای سیاست «فشار حداکثری» همکاری کنند و هرگونه مبادله یا همکاری مالی با نهادها و اشخاص مرتبط با جمهوری اسلامی را متوقف کنند.
محسن پاکنژاد، وزیر نفت دولت پزشکیان
تمرکز بر برنامههای هستهای و پهپادی
در کنار نفت، برنامههای هستهای و پهپادی جمهوری اسلامی نیز بارها هدف تحریمهای تازه قرار گرفتند.
وزارت خزانهداری آمریکا ۹ اردیبهشتماه و در صدمین روز کار خود، شش نهاد و شش فرد در ایران و چین را به دلیل نقش داشتن در شبکهای که به نیابت از سپاه پاسداران در تهیه مواد اولیه سوخت موشکهای بالستیک فعالیت میکند، تحریم کرد. این شبکه در انتقال پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات از چین به ایران نقش داشته است.
بر اساس گزارشها، انفجار بندر رجایی ناشی از محمولههای پرکلرات سدیم بوده که از چین به ایران منتقل و در این محل نگهداری شد. پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات، هر دو از مواد اصلی مورد استفاده در تولید سوخت جامد موتورهای راکتی هستند که در موشکهای بالستیک به کار میروند.
آمریکا همچنین در دور تحریمی دیگر شش فرد و ۲۹ شرکت و یک نفتکش مرتبط با تامین قطعات کلیدی برای برنامه پهپادی و هستهای جمهوری اسلامی را تحریم کرد. این تحریمها، شرکتهای وابسته به نهادهایی همچون سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت تکنولوژی سانتریفیوژ ایران (تسا) را نیز دربرگرفت.
تحریم حامیان نیروهای نیابتی
بخشی از تحریمهای تازه آمریکا علیه شبکههای حامی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی متمرکز بود.
وزارت خزانهداری پنج فرد و سه شرکت مرتبط با حزبالله لبنان را که در دور زدن تحریمها و تامین مالی این گروه نقش داشتند، تحریم کرد.
همچنین افرادی در روسیه که با ارسال تجهیزات و کالاهای حساس به حوثیهای یمن همکاری داشتند، هدف تحریم قرار گرفتند.
اقدامات امنیتی و قضایی
طی این مدت، وزارت خزانهداری سه مقام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را به دلیل نقش داشتن در ماجرای ربایش و مرگ احتمالی رابرت لوینسون، مامور پیشین افبیآی، تحریم کرد.
همچنین یک شبکه تبهکار مستقر در سوئد که به نمایندگی از جمهوری اسلامی حملهای به سفارت اسرائیل در استکهلم انجام داده بود، هدف تحریم قرار گرفت.
در اقدامی دیگر، فردی به نام بهروز پارساراد، مدیر شبکه خریدوفروش دارکنتی «نمسیس» که محل معامله مواد مخدر و پولشویی مجرمان سایبری بود، تحریم شد.
مذاکرات هستهای در سایه کارزار فشار حداکثری
برخی از این تحریمها در حالی اعمال شدند که مذاکرات و گفتوگوهای مقامهای جمهوری اسلامی و آمریکا در مورد برنامه هستهای در جریان بود.
دولت دونالد ترامپ میگوید با اعمال سیاست فشار حداکثری، خواهان متوقف کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هستهای و همچنین مقابله با اقدامات بیثباتکننده آن در منطقه و جهان است؛ از جمله برنامههای پهپادی و موشکی و حمایت از نیروهای نیابتی. این تحریمها در همین چارچوب طراحی شدهاند.
همزمان، مذاکراتی میان آمریکا و جمهوری اسلامی با محوریت برنامه هستهای در جریان است؛ مذاکراتی که گفته میشود مقامهای آمریکایی تلاش دارند تا برنامههای موشکی، پهپادی و حمایت از نیروهای نیابتی را نیز در توافق نهایی بگنجانند.
تاکنون سه دور از این مذاکرات برگزار شده و باید دید آیا در روند این گفتوگوها، سیاست فشار حداکثری و تحریمهای جدید همچنان ادامه خواهد یافت یا مسیر متفاوتی در پیش گرفته خواهد شد.
تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی در مذاکرات با آمریکا، رم