خیزش انقلابی ایرانیان؛ یک تحلیل در سیبیسی: رژیم ترسیده است
برخی گزارشها حاکی از آن است که خیزش انقلابی مردم ایران از جوش و خروش اولیه افتاده. بنا بر دیگر گزارشها، انقلاب در این مرحله آتشی زیر خاکستر است که از بستر اتحاد و ائتلاف شعله خواهد کشید.
تحلیلی را بخوانید درباره مقطع فعلی قیام مردم ایران که در وبسایت سیبیسی منتشر شده است.
این بار صداها رساتر و خشم عصیانگرتر است. اعتراضات اخیر در ایران، از زمان تولد جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.
با ورود اعتراضات به پنحمین ماه، فریاد «زن، زندگی، آزادی» که در خیابانها و آرامستانها طنینافکن شده بود، هنوز سرنگونی رژیم را برای مردم به ارمغان نیاورده. مردمی که شعار میدادند: «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه!»
گرچه مردم ایران تا این لحظه پیروز نشدهاند، پیروز نشدن آنها به این معنی نیست که [علی] خامنهای و باقی آخوندها موفق شدهاند؛ آخوندهایی که فقط با سرکوب وحشیانه معترضان قدرت را در دست نگه داشتهاند.
گرچه سانسور رسانه کار تحلیل برای صاحبنظران را دشوار کرده اما به نظر میرسد اعتراضات در ایران کمتر و پراکندهتر شده باشد. حالا بیشتر تجمعات اغلب در آرامستانها و در مراسم عزاداری کشتهشدگان، بهویژه مراسم چهلم آنها برگزار میشود. از تجمعات عظیم مرکز شهر تقریبا خبری نیست.
به نظر میرسد در این مقطع، بیم و امید دوشادوش هم حرکت میکنند و همین، وضعیت در ایران را به ایستایی دچار کرده است.
جلب رضایت شهروندان، چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی، از دست جمهوری اسلامی برنمیآید و البته تلاشی هم برای آن نمیکند. معترضان هم از هر زمانی طی ۴۳ سال سلطه جمهوری اسلامی، بیشتر با هم متحد و همپیمانند و یکصدا خواستار سرنگونی رژیماند.
به نظر میرسد در مقطع فعلی، رژیم و مردم، هیچکدام نمیتوانند دیگری را از میدان به در کنند.
انقلاب ایران، نیازمند رویدادی تحولآفرین؟
تحلیلگران حوزه ایران معتقدند وقوع انقلاب در ایران به اتفاقی بزرگ و سرنوشتساز نیاز دارد. یکی از این اتفاقات که میتواند ورق را برگرداند، تغییر رهبری در ایران است.
علی خامنهای ۸۳ ساله است و همواره درباره این که او چقدر بیشتر زنده خواهد ماند، حدس و گمانهای بسیاری زده شده است.
مجلس خبرگان انتخاب جانشین خامنهای را به عهده خواهد داشت. سعید گلکار، استاد علوم سیاسی دانشگاه تنسی، باور دارد که مجلس خبرگان هم متشکل از جماعتی تندروست.
گلکار احتمال میدهد ایران پیش از انتخاب جانشین خامنهای، شاهد یک یا دو سال دوره بیثباتی باشد و در این بازه «احتمال تغییر بسیار سریع و غیرقابلپیشبینی وضعیت (ایران) وجود دارد».
بنا بر نظر گلکار، سرسپردگان خامنهای در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر نیروهای سرکوب، ممکن است بلافاصله آماده وفاداری به جانشین او نباشند و مردم هم مترصد اعتراض و طغیان هستند.
اتفاق دوم اتفاقی غیرقابلپیشبینی است که تحلیلگران آن را بسیار کمتر محتمل میدانند و آن وقوع یک حمله خارجی است.
گرچه جمهوری اسلامی برنامه هستهای خود را دارد اما کمک نظامی تهران به مسکو در حمله روسیه به اوکراین، غرب را خشمگین کرده است.
در صورت وقوع حمله خارجی، جمهوری اسلامی احتمالا از حمایت داخلی محروم خواهد بود. گلکار معتقد است مردم آنقدر به ستوه آمدهاند و خشگین و مستاصلاند که حتی ممکن است از حمله خارجی استقبال کنند.
به باور گلکار، رژیم ایران همین حالا هم به غرب چنگ و دندان نشان میدهد و با اقداماتی همچون اعدام علیرضا اکبری، شهروند دوتابعیتی متهم به جاسوسی، میخواهد این پیام را به غرب بفرستد که: «اگر ما را تحریم کنید ما هم اهرمهایی داریم و بر شما فشار خواهیم آورد.»
اتهام جاسوسی زدن به چند شهروند خارجی دیگر محبوس در زندانهای ایران هم در راستای همین اقدامات جمهوری اسلامی است.
این که جمهوری اسلامی در بحبوحه این چالشبرانگیزترین دوره برای رژیم به هر ابزاری برای مقابله با آن چنگ انداخته، حیرت برخی تحلیلگران را برانگیخته است.
گلکار میگوید جمهوری اسلامی به دنبال آن است تا در چشم جهان دیوانه و غیرقابل پیشبینی جلوه کند اما حقیقت این است که رژیم ترسیده است.
تحلیلی منتشر شده است در وبسایت موسسه واشینگتن درباره پیامدهای خیزش انقلابی ایرانیان برای سیاست و امنیت عراق و اقلیم کردستان. این تحلیل را در ادامه میخوانید.
جمهوری اسلامی از دیرباز کوشیده تا ایدئولوژیاش را صادر کند و حالا که دارد قدرت بینالمللیاش را از دست میدهد نگران است؛ مشخص است هر تغییری در ایران، تاثیری مستقیم بر منطقه خواهد داشت. جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و لبنان نفوذ دارد و وضعیت داخلی ایران به ویژه برای عراق پیامدهایی به بار خواهد آورد.
هر عدم ثبات بیشتری در ایران ممکن است باعث شود جمهوری اسلامی یا از نفوذ در عراق پا پس بکشد یا به تاثیر قابل توجه خود در این کشور بیفزاید که پیامد هر کدام یک از تصمیمات، برای سیاست عراق جدی است.
این روی سکه
از سویی، هر گونه بیثباتی بیشتر در ایران ممکن است نفوذ جمهوری اسلامی در عراق را تضعیف کند و بر ساختار حکومتی با مرکزیت شیعی که از سال ۲۰۰۳ در عراق پا گرفته، مستقیما تاثیر بگذارد.
از سال ۲۰۰۵ بدین سو، جمهوری اسلامی نفود بسیاری در سران سیاسی و نیروهای نظامی عراق داشته و در سالهای اخیر هم برای گسترش این نفوذ، دست به دامان گروههای شبهنظامی همچون حشد الشعبی شده است.
اختیار این دست گروهها که حدود ۱۶ هزار عضو دارند، از دست نخستوزیر عراق خارج است اما تضعیف جمهوری اسلامی در داخل، چنبره این رژیم برای نفوذ در میان تندروهای شیعه عراق را کاهش خواهد داد و جلوی جولان هرچه بیشتر خود رژیم در منطقه را هم خواهد گرفت.
از بُعد مذهبی، هر گونه تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی میتواند به شکاف بیشتر بین مراجع شیعه قم (حامیان ولایت فقیه) و نجف و در نتیجه، افزایش هر چه بیشتر قدرت و نفوذ مراجع نجف بینجامد. ضمن این که ایرانیان اعتمادی به مراجع قم ندارند.
از وجه سیاسی، کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق پیامدهای سیاسی قابل توجهی خواهد داشت و به سیاستمداران کُرد و سنی مجال بیشتری برای اتخاذ نقشی فعالتر در امور عراق خواهد داد. همین حالا هم کُردها و سنیها در رقابت بین «جریان صدر» و «چهارچوب هماهنگی»، سهم بزرگی داشتهاند و اگر جمهوری اسلامی دست از دخالت در امور عراق بکشد، فرصت بروز و ظهور بیشتری در فرآیند سیاسی و تصمیمگیریها در عراق خواهند یافت.
آن روی سکه
از سوی دیگر عدم ثبات در ایران میتواند جمهوری اسلامی را به در پیش گرفتن سیاستی تهاجمیتر در عراق وادارد. مقامهای جمهوری اسلامی از دیرباز در کار صادرات مشکلات داخلیشان به دیگر کشورها بودهاند. پس مورد اعتراضات اخیر هم استثنا نیست؛ در کنار حملات اخیر به اقلیم کردستان، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران تهدید کرده که اگر بغداد اقدامی برای خلع سلاح اپوزیسیون کردستان عراق نکند، جمهوری اسلامی حمله زمینی میکند.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند همراه متحدانش در پارلمان عراق، بغداد را علیه واشینگتن بشوراند، موجب لغو ماموریت مشورتی ایالات متحده در عراق شود و نهادهای دموکراتیک در این کشور را هم به شدت تضعیف کند.
جمهوری اسلامی چنین اقداماتی را در راستای اتهامات اخیرش مبنی بر این که آمریکا با حمایت از اعتراضات در ایران در پی نقض حاکمیت در تهران است، انجام خواهد داد؛ مخصوصا که از اقدامات آمریکا در تحریم رژیم و رفع تحریم شرکتهای تکنولوژی برای اینترنترسانی به مردم ایران هم دل پری دارد.
جمهوری اسلامی ممکن است شبهنظامیانش در عراق را نیز علم کند تا منافع و پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور را هدف قرار دهند و عراق را در مرحله جدیدی از درگیری میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده، به میدان نبرد تبدیل کنند.
یا حداقل این که آرزوی دیرینه جمهوری اسلامی برای محکم کردن جای پایش در عراق و سلطه به این کشور، در مواجهه با عدم ثبات در ایران موجب خواهد شد تمامی تصمیمات مصطفی الکاظمی که با آنها به جمهوری اسلامی افسار زده بود تا توازن روابط منطقهای را به عراق بازگرداند، نقش بر آب شود.
همین حالا هم محمد شیاع السودانی، تغییرات بارزی به وجود آورده و تمامی تصمیمهای دولت موقت الکاظمی از اکتبر ۲۰۲۱ بدین سو را لغو کرده است. تصمیمهای الکاظمی تصمیمهایی بودند که بر باز بودن در عراق به روی جهان عرب و ثبات این کشور در حوزه اقتصادی، انرژی، امنیت، توافقات مرتبط با سرمایهگذاری و تحکیم حاکمیت عراق، متمرکز بود.
خواب جمهوری اسلامی برای اقلیم کردستان عراق
اعتراضات در ایران تنها جنس روابط اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی را عریانتر ساخت؛ روابطی که از زمان رفراندوم استقلال کردستان عراق در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) و کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، بدتر و بدتر شده است.
جمهوری اسلامی همواره هراسان بوده که اقلیم کردستان به پایگاهی برای ایالات متحده به منظور رصد اوضاع عراق، ایران و سوریه تبدیل شود و در نتیجه این منطقه را در عمل به میدان جنگ تبدیل و به گروههای اپوزیسیون حمله کرده و میکند تا از این طریق پیامی هم به ایالات متحده و متحدانش فرستاده باشد.
پس از آغاز اعتراضات مردمی در ایران، حملات جمهوری اسلامی به کردستان عراق افزایش یافت و سپاه پاسداران با بمباران منطقه، زنان و کودکان آن را به کام مرگ فرستاد. نزدیک به ۱۰ هزار و ۵۰۰ کُرد از ایران به عنوان پناهجو در این منطقه به ثبت رسیدهاند و بسیاری دیگر بدون ثبت شدن نام در آنجا زندگی میکنند.
حملات سپاه پاسداران به اقلیم کردستان عراق بیشک ادامه خواهد داشت و جمهوری اسلامی حتی میتواند با پنچه انداختن به بهانه این که کردها جرقه اعتراضات در ایران بودهاند، بخشی از اقلیم کردستان عراق را اشغال و پایگاههای خودش را در آنجا بنا کند؛ یعنی همان کاری که ترکیه در سالهای اخیر در اقلیم کردستان و شمال سوریه کرده است.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند کارت شبهنظامیان شیعی عراق را در اقلیم کردستان رو کند و از دولت عراق بخواهد در حفاظت از مرز ایران با اقلیم کردستان، به جای نیروهای کُرد از نیروهای عراقی استفاده کند.
احتمال این که دولت جدید عراق هم وضعیت اقلیم کردستان را بدتر کند وجود دارد و این خطر مخصوصا بیشتر متوجه حزب دموکرات کردستان خواهد بود. رابطه این حزب با جمهوری اسلامی به اندازه رابطه اتحادیه میهنی کردستان با جمهوری اسلامی، حسنه نیست. چنین اقداماتی از سوی جمهوری اسلامی برای عراق و اقلیم کردستان، هر دو، فاجعهبار خواهد بود.
جمهوری اسلامی؛ از صادرات انقلاب تا صادرات مشکلات
جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۲ عراق را صحنه نبردی استراتژیک برای ابراز نفود و تاثیر در مواجهه با رقبایش دیده است. عراق هم از آن زمان تاکنون به تدریج تغییراتی از سر گذرانده و به مرور، از زمین سلطهطلبی جمهوری اسلامی به محل انباشت مشکلات این رژیم تبدیل شده است.
اعتراضات اخیر در ایران این تغییر و تحول در نقش عراق برای جمهوری اسلامی را پررنگتر کرده؛ مخصوصا این که جمهوری اسلامی مدام تقصیر ناآرامی و عدم ثبات داخل ایران را به گردن «ضدانقلابهای» مرز شمال غربی در اقلیم کردستان میاندازد.
راه انداختن بازی مقصر دانستن این و آن از سوی جمهوری اسلامی، نکته مهمی در بر دارد و آن جز این نیست که جمهوری اسلامی خواستار رابطه اربابرعیتی با کشورهای منطقه است؛ حالا میخواهد این کشور عراق باشد یا سوریه یا لبنان. برای رژیم حاکم بر ایران فرقی نمیکند.
چه جمهوری اسلامی واقعا به اتهاماتی که میزند باور داشته باشد و چه این مقصر دانستنها را بیجهت علم کرده باشد، به هر حال همه گویای این است که این رژیم حتی تمامی نیروهای نیابتی و «متحدانش» را هم منبع تهدید احتمالی برای بقای خود میپندارد. همین رویکرد جمهوری اسلامی در قبال گروههای شبهنیابتی در سوریه هم صادق است و با این که حدود ۱۵ میلیارد دلار خرج استخدامشان کرده، منابع مالی آنها را تامین میکند، حقوق ماهانه و حق اقامت و شهروندی به آنها در ایران میدهد، ذات نوع رابطه آنها با جمهوری اسلامی که بنا شده بر وابستگی است، سرنوشت این گروهها را تماما به خدمات دادنشان به جمهوری اسلامی گره میزند و همین، چنین گروههایی را غیرقابل پیشبینیتر و غیرقابل اعتمادتر میکند.
جمهوری اسلامی میترسد شری که به راه انداخته دامنگیر خودش شود
جمهوری اسلامی از جانب متحدان و نیروهای نیابتی خودش هم نگرانی دارد و با انداختن تقصیر به گردن اپوزیسیون اقلیم کردستان در فکر پرت کردن حواس جهان از اصل ماجراست.
در چنین وضعیتی، دولت السودانی در عراق در موقعیت بغرنجی قرار گرفته. معلوم نیست تهدید به حمله زمینی از سوی اسماعیل قاآنی تا چه اندازه جدی باشد اما حقیقت آن است که تنش میان جمهوری اسلامی با دولت عراق و تنش بین دولت عراق با دولت اقلیم کردستان رو به افزایش است.
پیامد مذهبی، اقتصادی و سیاسی عدم ثبات در ایران برای عراق جدی است؛ مخصوصا حالا که جمهوری اسلامی با پیچاندن روایت، ایالات متحده را به نقض حاکمیت ایران و به خطر انداختن ثبات منطقه متهم کرده و این رژیم را رو در روی آمریکا در اقلیم کردستان و عراق قرار داده است.
نظر به تمامی این اوصاف، احتمال دارد اقلیم کردستان بار دیگر به عرصه درگیری جمهوری اسلامی با ایالات متحده تبدیل شود.
خیزش انقلابی مردم ایران علیه حکومت وارد پنجمین ماه خود شده است؛ طولانیترین قیام علیه جمهوری اسلامی از بدو تکوین آن.
وبسایت «اتحاد برای آگاهی عموم»، سراغ رابرت جوزف، معاون پیشین وزارت امور خارجه ایالات متحده در حوزه کنترل سلاح و امنیت بینالملل رفته تا نظر او را درباره آینده خیزش انقلابی مردم ایران جویا شود.
مصاحبه با جوزف را در ادامه میخوانید.
- آینده ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
رابرت جوزف: من همیشه به آینده ایران خوشبین بودهام. در دانشگاه درباره خواست ایرانیان برای انقلاب ۱۹۰۵ (انقلاب مشروطه) خواندم و در طول کارنامه حرفهای ۴۰ سالهام، شاهد خیزش ایرانیان علیه دیکتاتوری شاه و خودکامگی مذهبی بودهام که از ۴۰ سال پیش بر ایران حکمفرما شده است.
من معتقدم طی دههها حکومت خشن و سرکوبگر در دوران شاه و آخوند، خواست مردم ایران برای آزادی و دموکراسی، همواره غالب بوده. فکر میکنم صبر مردم لبریز شده و این در آنچه در خیزش ایران اتفاق میافتد مشهود است. بگذارید اسمش را انقلاب بگذاریم؛ انقلابی که نشان میدهد جان مردم به لب رسیده و طاقتشان از فساد، فساد فراگیر و همهگیر رژیم، طاق شده است.
مردم ایران از بیکفایتی رژیم، چه در حوزه مبارزه با همهگیری کوویدـ۱۹ یا اقتصاد ورشکسته، خستهاند. به خشونت علیه زنان و اقلیتها نگاه کنید! از خشونت خستهاند. از جار و جنجال خارجی و آنچه ایران در چشم جهان به آن بدل شده، کشوری منزوی و طرد شده، خستهاند. اما از همه اینها مهمتر، مردم خواهان آزادی و کرامت انسانیاند و من فکر میکنم در این راه پیروز میشوند. شاید آن روز، امروز، فردا یا این ماه نباشد اما این رژیم تمامشده است. اوضاع هرگز به عقب باز نمیگردد؛ مردم برای دموکراسی خواهند جنگید.
- آیا خیزش مردم ایران خودجوش است؟ دلیل دامنهدار شدن آن چیست؟
جوزف: فکر میکنم میتوانیم بگوییم جرقه انقلابی که در سراسر ایران و در بین تمامی بخشهای جامعه شاهد آنیم، خودجوش بود.
در این شرایط، وضعیت انقلابی، دلیل این که انقلاب وارد ماه پنجم شده این است که ایرانیها تحت خشونت قرار گرفته، سرکوب شده و در حقیقت خسته شدهاند. مردم از دست این رژیم به دلایل زیادی خستهاند و با وجود ظلم، با وجود سرکوب در خیابانها و بهرغم کشته شدن بیش از صدها نفر و در حبس بودن هزاران تن دیگر، ایرانیها همچنان خواستار آزادیاند. این انعکاس شرایط زندگیشان برای مدت مدید و اراده آنها برای بنا کردن ایرانی آزاد و دموکراتیک است. من فکر میکنم دلیل این که خیزش در ایران اینچنین طولانی شده×، این باشد که مردم خواستار عدالت هستند.
- جمهوری اسلامی ادعا میکند جانشینی برای آن وجود ندارد. نظرتان در این باره چیست؟
جوزف: خط مشی رژیم برای سالهای سال این بوده که بگوید جانشینی برای جمهوری اسلامی نیست که این ادعا، رک و پوستکنده، پروپاگاندای رژیم است و همان تاثیری را گذاشته که رژیم میخواسته و به سیاستهای وانهادن و مماشات کشورها در تعامل با چنین رژیم خوفناکی منجر شده. ادعای رژیم نادرست است.
ایران لیبی نیست، سوریه هم نیست. کشوری است که آماده دموکراسی است و مدتهاست آماده آن بوده. انقلاب ایران تنها به سازماندهی نیاز دارد.
تنها راه برای مقابله با تهدید هستهای جمهوری اسلامی هم بنا شدن یک جمهوری دموکراتیک در ایران است.
شبکه خبری سیانان در گزارشی به اعدام چندین معترض خیزش انقلابی در ایران به دست جمهوری اسلامی پرداخته است. این گزارش را در ادامه میخوانید.
جمهوری اسلامی مدتهاست در لیست سرآمدان اعدام در جهان قرار دارد اما به گفته تحلیلگران، حالا با صدور احکام اعدام برای برخی معترضان در ایران، این مجازات سخت را وارد مرحله جدیدی کرده است.
اقدام جمهوری اسلامی در اعدام معترضان، بازخورد تند بینالمللی داشته است؛ اعدامشدگان جنبش انقلابی اخیر در ایران، جانشان را به جرایم واهی ساخته دست جمهوری اسلامی و در دادگاههایی شتابزده و قلابی باختند.
بنا بر گزارش ماه می سال ۲۰۲۲ سازمان حقوق بشری عفو بینالملل، جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۱، دستکم ۳۴۱ نفر را اعدام کرد که این شمار نسبت به سال ۲۰۲۰، افزایش ۲۰ درصدی داشت. بیشتر اعدامشدگان، با جرایمی مرتبط با مواد مخدر به دار آویخته شدند.
به گفته فعالان، معترضان بازداشتشده در نظام دادگاهی گیر افتادهاند که در آنها با فرآیند قضایی ناعادلانه روبهرویند.
بنا بر هشدار فعالان حقوق بشر، لیست افراد در خطر اعدام میتواند بلندتر شود. بنا بر آمار سیانان، اکنون حداقل ۴۳ نفر در ایران با خطر اعدام روبهرو هستند اما بنا بر ارقام گروه ۱۵۰۰تصویر، شمار افراد در معرض خطر به دار آویخته شدن دستکم ۱۰۰ نفر است.
بنا بر نظر منتقدان جمهوری اسلامی، رژیم این بار آشکارا حکم اعدام را راحتتر صادر میکند.
حقه دیگری هم که جمهوری اسلامی از آستین درآورده، پخش اطلاعات غلط درباره علت، چگونگی و زمان به دار آویختن معترضان است که اغلب از سوی خانوادههای آنان تکذیب میشود.
توجیه جمهوری اسلامی در مورد احکام اعدام این است که اعدامیان ماموران سرکوب را کشتهاند اما در حقیقت این اعدامها را به عنوان عاملی بازدارنده در برابر به خیابان آمدن مردم استفاده میکند.
به گفته یک تحلیلگر، دادگاههای بر پا شده وسیلهای برای پخش روایت جمهوری اسلامی درباره معترضان و ترس انداختن در دل آنان است.
محاربه با چه کسی؟
محاربه و افساد فی الارض از جمله اتهامات موهومی است که در فرآیند قضایی به معترضان زده شده است.
بنا بر نظر یک تحلیلگر، طبق همان قوانین اسلام نیز افرادی که اعدام شدند نباید چنین مجازاتی در انتظارشان میبود چون حتی با فرض این که سلاحی داشتند، این سلاح برای مرعوب کردن نیروهای سرکوب بوده و نه مجروح کردنشان و صدور چنین احکامی «به کلی از حوزه محاربه خارج است» چون این اقدام معترضان «در برابر حکومت بوده و نه شهروندان».
معترضان در دادگاههای جمهوری اسلامی به انواع و اقسام جرایم موهومی همچون تخریب و آتش زدن اموال عمومی یا استفاده از سلاح به قصد ارعاب متهم شدهاند.
فعالان معتقدند که در واکنش به اعدامهای اخیر، محکوم کردن دیگر کافی نیست و برای همین است که اروپا برای چهارمین دور تحریمها علیه جمهوری اسلامی و تروریستی اعلام کردن سپاه آماده میشود.
مقالهای در وبسایت شورای آتلانتیک درباره تلاش ایرانیان به منظور تشکیل ائتلاف در برابر جمهوری اسلامی منتشر شده است که در ادامه آن را میخوانید.
- سال ۲۰۲۲ سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور و زبان و گرایش بود. با سازماندهی و همبستگی، سال ۲۰۲۳ سال پیروزی ملت ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران.
پیام بالا، پیامی بود که شب سال نو میلادی، همزمان بر روی صفحات چندین چهره سرشناس ایرانی در رسانههای اجتماعیشان نقش بست.
این پست همبستگی را اعضای ائتلاف غیررسمی متشکل از فعالان جامعه مدنی و چهرههای عمومی مهم ساکن خارج ایران مثل شاهزاده رضا پهلوی، مسیح علینژاد، شیرین عبادی، نازنین بنیادی، علی کریمی، حامد اسماعیلیون، عبدالله مهتدی، گلشیفته فراهانی و دیگر چهرهها منتشر کردند؛ چهرههایی که به دلیل دموکراسیخواهی و فعالیت و شهرتشان، انتظار میرفت جزو ائتلاف ایرانیان خارج کشور باشند.
چنین ائتلافی، ولو غیررسمی، گامی مهم برای دادن صدایی متحد و رسا به چندین میلیون ایرانی ساکن خارج کشور است تا از آن برای تاثیر بر جامعه بینالملل و از همه مهمتر بر حکومتهای غربی -برای تشدید فشار بر جمهوری اسلامی- استفاده کنند و این رژیم را بیش از پیش به انزوا برانند.
ائتلافی آگاه به موانع پیش رو؟
پس از انتشار پیام مشترک مذکور، انتقاداتی متوجه این پیام مبنی بر اعلام ائتلاف غیررسمی شد که برخی اعضای آن مانند مهتدی، علینژاد، اسماعیلیون و عبادی، بر به جا بودن برخی از این انتقادات و کمبودهای فعلی ائتلاف اذعان و بر برخی اهداف آن تاکید کردند:
۱. اذعان به مشکل حذف شعار «زن زندگی آزادی»، شعار اصلی خیزش انقلابی، از پیام منتشرشده در سال نو میلادی.
۲. پذیرفتن نیاز به گسترش تنوع در عضویت در ائتلاف برای در بر گرفتن چهرههای داخل ایران.
۳. لزوم پذیرا بودن انتقادات تند که علیه این ائتلاف و عملکرد آن مطرح میشود و پاسخگو بودن در برابر آنها تا اشتباهات تاریخی نهادهای سیاسی ایران که فضایی به انتقادهای سازنده نمیدادند، تکرار نشود.
۴. فهم این نکته که چنین ائتلافی صرفا به منزله یک آغاز و نه پایان است و فرآیندی است که در نشو و نماست.
۵. پذیرش این که ائتلاف مذکور، ائتلافی در برابر جمهوری اسلامی برای ایجاد یک دموکراسی سکولار، بازیابی کرامت انسانی و برابری میان تمامی شهروندان ایران، فارغ از جنسیت، اتنیک و باورهای آنان است. به عبارت دیگر، وحدت در عین کثرت و نیازمند پایان دادن به اشکال متفاوت تبعیض است.
۶. بیان این که ائتلاف میلی به در دست گرفتن قدرت در ایران ندارد اما برای نابودی جمهوری اسلامی و گذار به دموکراسی تلاش میکند.
۷. تاکید بر این که مشروعیت، در درجه اول از مردم داخل ایران و نه ایرانیان ساکن خارج کشور سرچشمه میگیرد با اشاره به این نکته که ایرانیان خارج کشور هم کماهمیت محسوب نمیشوند.
۸. نیاز به پیدا کردن راهبردی به منظور بنای ساختاری برای پیروزی بر جمهوری اسلامی و هموار کردن راه برای ایرانی دموکراتیک، آن هم در حالی که پیوندی ارگانیک با مردم داخل ایران برقرار شده باشد.
تمرکز بهتر بر مساله طبقه اجتماعی مهم است
تاثیر ائتلاف بر پویایی داخلی، بهخصوص جنبش اعتراضی، هنوز روشن نیست. مخصوصا چالش همراه کردن هر چه بیشتر قشر کارگر که میتواند با اعتصاب، بهویژه اعتصاب دائم، شاهرگ اقتصادی رژیم را ببرد، همچنان برجاست.
مشخص نیست که ائتلاف غیررسمی تا چه اندازه نماینده منافع قشر کارگر در ایران باشد. قشری که بهگونهای نامتناسب از شرایطی که جمهوری اسلامی به وجود آورده، متضرر است. البته این به آن معنا نیست که ائتلافکنندگان، اشرافی به وضعیت طبقه کارگر ندارند اما ادغام دغدغههای این طبقه اهمیت بارزی دارد چون برخی کارگران نگرانند یک اپوزیسیون مقیم خارج، به دلیل این که مساله طبقه اجتماعی را در نظر نمیگیرد، لزوما نتواند تضمینی برای تامین منافع آنها بدهد و بدتر از آن این که، آنها را در ایران پسا-جمهوری اسلامی یکه و تنها رها کند.
اما با وجود کمبودهای احتمالی تشکل ائتلاف اولیه، باید به خاطر داشت تمامی گروههای اجتماعی داخل ایران از جمله کارگران، از سلطه طولانی جمهوری اسلامی در رنج هستند و از ایران دموکراتیک بسیار بیشتر بهره خواهند برد.
از آن گذشته، مستندات محکمی مبنی بر این وجود دارد که بخشهای بزرگی از جامعه ایران از سن ایدئولوژی و دگماتیسم عبور کرده -همان گروهی که مباحثات سیاسی را پیش از انقلاب ۵۷ قبضه کرده بودند- به جای آن، تاکید جنبش انقلابی امروز ایران بر این است که حقوق بشر و دموکراسی به طور کلی و در ذات خود با حقوق زنان مرتبط است و این باور میتواند مبنای تضمین منافع گروههای سیاسی در ایران آتی قرار بگیرد.
همچنین با توجه به این که جمهوری اسلامی حقوق سیاسی و اقتصادی مردم ایران را نادیده میگیرد، آنانی که خواهان ایجاد تغییرات مثبت در ایران هستند باید همواره از این دو مساله سخن بگویند.
جدی گرفتن مساله حقوق کارگران میتواند عناصری را که برای پیوستن تمام و کمال به جنبش انقلابی تمایلی ندارند (قشر خاکستری)، با خود همراه کند.
دیگر این که یک مانیفست سیاسی یا برنامهای لازم است که حقوق سیاسی و همچنین اقتصادی مردم را تضمین کند، راهبرد بچیند و گامهایی ملموس در راه برنامهریزی برای جنبش اعتراضی داخل ایران بردارد.
اینها همه برای کمک به آنچه میتوان آن را یک گام رو به جلو در «فرایند انقلابی» نامید، ضروری است و ترجیحا باید نمایندگانی از سه بخش عمده جامعه مدنی ایران یعنی زنان، کارگران و دانشجویان داشته باشد.
همچنین شرکت جوانان و گروههای اتنیکی به حاشیه رانده شده که نیروهای محرکه جنبش اعتراضی کنونیاند در کنار انجمنهای مشاغل همچون انجمن معلمان، وکلا، پزشکان، رانندگان اتوبوس و کامیون و غیره نیز لازم است.
برای آن که فرآیند انقلابی ایران موفق شود، باید درسهایی از جنبشهای مشابه در جهان و جهان عرب آموخت. مورد سودان میتواند الگوی ایران باشد: در سودان، نیروی محرکه جنبش انقلابی، انجمن شاغلان سودان بود که شبکه جامعه مدنی زیرزمینی و پایهای متشکل از معلمان، روزنامهنگاران، پزشکان، وکلا و صاحبان دیگر مشاغل بود. البته که شکلگیری چنین شبکه جامعه مدنیای در ایران با سرکوب شدید جمهوری اسلامی روبهرو است. با این حال، سرکوب رژیم به این معنا نیست که راهی برای دور زدن چنین موانع بزرگی بر سر راه وجود ندارد.
اتحاد بیسابقه چهرههای برجسته اپوزیسیون که ایرانیان مدتها چشم انتظار آن بودند میتواند نخستین پیامد اتحاد مشابه در داخل ایران باشد که از ابتدای جنبش شاهد آن بودهایم.
ویژگی مشترک میان اتحاد داخل و خارج ایران، درخواست سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از راههایی صلحآمیز و ایجاد آیندهای دموکراتیک برای ملت ایران است.
ایرانیان ساکن اروپا مشغول تدارک تجمع بزرگی در همبستگی با مردم ایران هستند که روز دوشنبه ۱۶ ژانویه، ۲۶ دی ماه، مقابل پارلمان اروپا در شهر استراسبورگ فرانسه برگزار میشود.
هدف از این تجمع، مجاب کردن مقامهای اروپایی به قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی است. ایرانیان بر روی شبکههای اجتماعی، درباره نحوه رساندن خود به تجمع، پروازها، کرایه اتوبوس برای رفتن دستهجمعی و اقامت در شهر، اطلاعرسانی و برنامهریزی میکنند.
همزمان، وورلد کرانچ، در مقالهای به لزوم اقدام اروپا برای کمک به ایرانیان در این برهه از خیزش انقلابی پرداخته است.
پس از گذشت سه سال از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده آنزمان سپاه قدس، اتحادیه اروپا همچنان قرار دادن یا ندادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی را سبک سنگین میکند.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری سابق آمریکا، پیشتر از اروپاییها خواسته بود تا سپاه پاسداران را تروریست اعلام کند اما درخواست او با مخالفت آنگلا مرکل، صدر اعظم پیشین آلمان، امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه و بوریس جانسون، نخستوزیر وقت بریتانیا روبهرو شد.
حالا پس از سه سال، اروپاییها به حرف دونالد ترامپ رسیدهاند.
دیلی تلگراف بریتانیا هم اخیرا از تصمیم دولت این کشور برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران طی هفتههای آتی خبر داد و دلیل آن را اقدامات جهوری اسلامی برای قتل و آدمربایی در خاک بریتانیا عنوان کرد.
آلمان هم روابط خود با رژیم ایران را محدود کرده و به دوتابعیتیها و ایرانیان مقیم این کشور توصیه کرده که به ایران سفر نکنند.
در چنین شرایطی، عناصر جمهوری اسلامی انگشت اتهام را به سمت آلمان و آمریکا -که ماهها میزبان تجمعات ایرانیان علیه رژیم جمهوری اسلامی بودهاند- نشانه رفته، اقدامات آنها را نقشه خواندهاند و به نارضایتی ایرانیها از جمهوری اسلامی اذعان نکردهاند.
چنگ و دندان نشان دادن جمهوری اسلامی
سیاستمداران جمهوری اسلامی طی ماههای اخیر مکررا به غرب درباره قرار دادن نام سپاه در لیست گروههای تروریستی هشدار دادهاند و در سال ۲۰۱۷ هم همین خطونشانها را برای آمریکا میکشیدند.
برخی صداهای خارج ایران، همچون نایاک که بسیاری ایرانیها آن را لابی جمهوری اسلامی در آمریکا میدانند، در حال کمرنگ کردن اهمیت تروریستی اعلام کردن سپاه هستند و ادعا میکنند درباره قدرت نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اغراق شده است.
نایاک در عین حال هشدار داده تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران میتواند آغازگر جنگ در خاورمیانه باشد.
دست دست کردن بیشتر اروپا مساوی با هزینه گزافتر برای مردم ایران
همین یک سال پیش بود که جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به دولت بایدن در آمریکا فشار میآورد تا سپاه پاسداران را از لیست گروههای تروریستی خارج و برجام را احیا کند. غرب امیدوار بوده است با احیای برجام، برنامه هستهای ایران را مهار کند. در ایالات متحده نیز برخی سناتورهای دموکرات و نایاک برای خارج کردن نام سپاه از لیست گروههای تروریستی تلاش میکردند.
اما وضعیت در ایران طی چهار ماه گذشته آنقدر عوض شده است که نظر اروپاییها را هم تغییر دهد. حتی نایاک هم رنگ عوض کرده و به نظر میرسد حامی تغییر رژیم در ایران شده باشد.
نایاک در حساب توییتری خود اعلام کرده بود هنگامی که ایرانیها خواستار اصلاحات بودند حمایتشان کرده و حالا که خواستار پایان جمهوری اسلامیاند هم حامی آنهاست.
چرخش لابیگران جمهوری اسلامی هم نشانهای دیگر از وضعیت بغرنجی است که رژیم به آن گرفتار شده و حاکی از آن است که جمهوری اسلامی این بار اقبال برای دوباره محکم کردن جای پای خود را از دست داده است.
سه سال پیش، تحلیلگران هراسان از هدف قرار دادن سپاه پاسداران هشدار میدادند چنین اقدامی میتواند شروع جنگ در خاورمیانه باشد اما امروز اروپا نباید از تهدیدهای اینچنینی بترسد و باید متوجه باشد که قرار دادن نام سپاه در لیست گروههای تروریستی به مبارزه معترضان در ایران علیه رژیم کمک خواهد کرد.
اروپا هر چه بیشتر تردید به خرج دهد، هزینه آن برای مردم ایران که برای آزادی میجنگند، گزافتر خواهد بود.