حسن هاشمیان، تحلیلگر جهان عرب، به ایراناینترنشنال گفت در نحوه اعلام آتشبس، پراکندگی و تناقضهایی وجود دارد که نشانه اختلاف جدی میان بخش سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی است. چهرههایی مانند عباس عراقچی ظاهرا با آتشبس موافقاند، اما نظامیان هنوز همراهی کامل نشان ندادهاند.
او افزود در این میان، نقش قطر بهعنوان واسطه بین ایران و اسرائیل، در ابتدا عجیب بهنظر میرسید، خصوصا با توجه به لحن تند اخیر مقامات قطری. اما روشن است که این آتشبس حاصل فشارهای شدید آمریکا و حملات دقیق اسرائیل است، نه دیپلماسی قطر. شرایط آتشبس تحمیلی است: جمهوری اسلامی باید تعهد بدهد که حمله موشکی و استفاده از نیروهای نیابتی را متوقف کند، بیآنکه امتیاز ملموسی نظیر رفع تحریمها دریافت کرده باشد.
به گفته هاشمیان، از نظر نمادین، این توافق بهمعنای نوعی بهرسمیت شناختن عملی اسرائیل نیز هست—امری که با شعارهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در تضاد کامل قرار دارد. چارچوب زمانی آتشبس که در آن جمهوری اسلامی باید ابتدا عقبنشینی کند و اسرائیل ۱۲ ساعت بعد متعهد میشود، ساختاری شبیه به تسلیم دارد—مشابه آنچه در آتشبس جنگ خلیج فارس به صدام حسین تحمیل شد. جمهوری اسلامی در مواجهه با فروپاشی توان راهبردی خود، ناچار شده وارد این توافق شود. کشورهای عربی نیز که از تضعیف ایران نفع مستقیم میبرند، بهویژه از نابودی زیرساختهای هستهای و تضعیف نیروهای نیابتی ایران، خرسندند.
هاشمیان افزود نگرانیهای بلندمدت پابرجاست. پیروزی قاطع اسرائیل اگرچه برای عربها فرصتی امنیتی ایجاد میکند، اما با تثبیت موقعیت نظامی اسرائیل، پرسشهای قدیمی درباره فلسطین و مسیر آینده خاورمیانه را زنده میکند. از طرفی، جمهوری اسلامی احتمالا این شکست را با جنگ روایتها پنهان خواهد کرد؛ از «پیروزی اخلاقی» در دفاع از فلسطین خواهد گفت، یا از «ایستادگی در برابر امپریالیسم». بنابراین، بعید است این عقبنشینی نظامی بهمعنای تغییر بنیادی در ایدئولوژی یا سیاست خارجی ایران باشد.