استاندار هرمزگان با اشاره به «ایجاد دالانهایی برای جداسازی کانتینرهای سالم» پس از انفجار در بندر رجایی گفت روند مهار آتش در بندر رجایی «بهبود یافته است».
او همچنین از «هماهنگی با هواپیماهای روسی و سپاه برای تکمیل عملیات» خبر داد.

محسن سلامی، مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام، درباره انفجار بندر رجایی با اشاره به اینکه «خسارت اصلی متوجه بخش خصوصی است»، گفت: «در این بندر فقط شش کانتینر بخش دولتی وجود داشت و بقیه همگی متعلق به بخش خصوصی بود.»
او همچنین با اشاره به شش کانتینر گوشت قرمز گفت ذخایر دولتی در این محدوده «بسیار محدود بود و هیچ آسیبی به آنها وارد نشده است».
سلامی اعلام کرد محمولهها در حال انتقال به مکانی امن هستند و افزود «فردا تا پس فردا گزارش دقیقتری» از خسارات اعلام خواهد کرد.


انفجار مرگبار بندر رجایی در نزدیکی بندرعباس یکی از فاجعهبارترین رویدادهایی است که در ایران رُخ داده است. با این حال، تلاشهای حکومت جمهوری اسلامی برای پنهانکاری ابعاد این فاجعه و جلوگیری از اطلاعرسانی صحیح، باعث شده تا حقیقت این واقعه به طور کامل از چشم مردم پنهان بماند.
چرا جمهوری اسلامی میخواهد ابعاد فاجعه بندر عباس را تنزل بدهد و آن را با پنهانکاری کوچکتر از ابعاد واقعی آن جلوه دهد؟
شاهدان عینی و گزارشهای مردمی از کشته شدن و مجروح شدن شمار زیادی از افراد خبر میدهند، اما مقامات رسمی همچنان سعی دارند آمارها را به طور غیرواقعی پایین و عمق فاجعه را کماهمیت نشان دهند.
برخلاف اطلاع رسانی رسمی که کند، مبهم و توام با پنهانکاری بوده، مردم و فعالان فضای مجازی به سرعت وارد عمل شده و اقدام به انتشار جزئیات بیشتری از حادثه کردند.
این امر باعث شد تا عمق فاجعه آشکارتر شود و مشخص شود که حکومت عمدا ابعاد آن را کوچکتر از آنچه که بود، جلوه داده است.
پنهانکاری و تهدید خبرنگاران
مقامات حکومت، از جمله سپاه پاسداران و نهادهای قضائی، در تلاش بودهاند تا با تهدید خبرنگاران و فعالان رسانهای، مانع از افشای اطلاعات بیشتر شوند.
به محض وقوع انفجار در بندر رجایی، حکومت به سرعت وارد عمل شد تا جلوی گزارشگری آزاد و مستقل رسانهها را بگیرد. دادستان کل کشور به رسانهها و فعالان فضای مجازی هشدار داد که در صورت انتشار اطلاعات غیررسمی درباره این فاجعه، با آنها برخورد خواهد شد و پروندههایی علیهشان تشکیل خواهد شد.
این نوع تهدیدها نه تنها نقض حقوق آزادی بیان است، بلکه نشاندهنده تلاشهای سیستماتیک برای سانسور اطلاعات و جلوگیری از آگاهی عمومی است.
همچنین، رهبر جمهوری اسلامی تا دو روز پس از وقوع انفجار و در حالی که مردم در حال سوگواری بودند، هیچ پیامی برای تسلیت ارسال نکرد و پس از دو روز به صدور یک پیام رسمی بیروح اقدام کرد. این در حالی است که او در مورد مرگ افرادی چون حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، پیامی مفصل و پرسوز و گداز صادر کرده بود.
رسانه ملی: پنهانکاری و بیتفاوتی
صداوسیمای جمهوری اسلامی، که خود را به نادرستی «رسانه ملی» مینامد، در این بحران هم به جای خبر رسانی سریع، دقیق و جامع و ابراز همدردی با مردم ، مثل همیشه تلاش کرد تا به جای خبر رسانی در خدمت سانسور نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باشد و حتی با پخش برنامههای طنز در شرایطی که مردم داغدار و سوگوار بودند انتقادات بسیاری را برانگیخت.
صداوسیما بهجای پوشش مناسب خبری، به پخش برنامههایی پرداخت که هیچگونه همدلی با وضعیت مردم نداشت. این بیتوجهی از دید مردم پنهان نمانده است.
سازمان مدیریت بحران: بیکفایتی و کمبود تجهیزات
یکی دیگر از وجوه آشکار بیکفایتی حکومت، عملکرد سازمان مدیریت بحران در پاسخ به انفجار بندرعباس بود. این سازمان که برای سالها بودجههای کلانی دریافت کرده است، در زمان بحران عملکرد مایوس کنندهای از خود نشان داد که تابعی از عملکرد مایوس کننده کل جمهوری اسلامی است.
نه تنها تجهیزات لازم و کافی و به موقع برای آتشنشانان و نیروهای امدادی فراهم نشده بود، بلکه حتی در مدیریت بحران هرج و مرج و سردرگمی دیده میشد. نیروی انسانی و تجهیزات امدادی در چنین شرایطی باید در دسترس باشند، اما در عمل، شاهد نبود تجهیزات مناسب برای مقابله با چنین فاجعهای بودیم.
این واقعیت که در وسط بحران امدادگران با تجهیزات ناکافی و تنها با فداکاری خود وارد عمل میشوند، نمادی از ناتوانی و بیتوجهی مسئولان است.
نقش سپاه پاسداران در سانسور و پنهانکاریها
یکی از جنبههای مهم این فاجعه، سکوت سپاه پاسداران است. گزارشهای خارجی به نقل از شرکتهای امنیتی حاکی از آن است که انفجار ممکن است به دلیل مواد اولیه ساخت سوخت موشک در انبارهای بندر رجایی بوده باشد.
این مواد از چین وارد شده و در بندر رجایی انبار شده بود اما سپاه پاسداران تاکنون هیچگونه توضیحی در مورد این موضوع نداده و سکوت کرده است.
بسیاری از مردم ایران این فاجعه را با انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ مقایسه کردهاند که در آن ۲۷۰۰ تن نیترات آمونیوم در بندر بیروت انبار شده و موجب مرگ ۲۲۰ نفر شد.
در ایران نیز مشابه چنین حوادثی در گذشته مشاهده شده است؛ مانند سرنگونی هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه پاسداران که در آن ۱۷۶ نفر جان خود را از دست دادند و حکومت در ابتدا منکر آن شد و پس از افشاگری رسانههای مستقل مجبور به پذیرش مسئولیت شد.
نتیجهگیری: بیاعتمادی بیشتر به حکومت
در نهایت، آنچه که این فاجعه و دیگر فجایع نشان میدهند، بیکفایتی، پنهانکاری و بیتوجهی حکومت به زندگی و جان مردم است. مردم ایران در سالهای اخیر بارها با سرکوب، نادیده گرفتن حقوق خود و عدم پاسخگویی مسئولان مواجه شدهاند.
در چنین شرایطی، مردم بهطور فزایندهای احساس میکنند که نه تنها مسئولان را نماینده خود نمیدانند، بلکه نمیتوانند به آنها اعتماد کنند.
در این وضعیت، مردم ایران نه تنها رهبر جمهوری اسلامی را رهبر خود نمیدانند، بلکه صداوسیما و دیگر نهادهای دولتی را نیز به عنوان نمایندگان خود نمیشناسند. بسیاری ازمردم ایران معتقدند اگر جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد، زندگی و جان بسیاری از مردم در خطر خواهد بود. این یک تجربه زیسته مردم است.آخرین نمونه آن انفجار بندرعباس.
کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، گفت به درخواست جمهوری اسلامی روسیه سه فروند هواپیمای ویژه مهار آتش همراه با نیروهای امدادی به بندر رجایی اعزام کرده است.
او نوشت: « با مقامات این کشور در نیمه شب شنبه تماس گرفتم و آنها به رغم تعطیلات اداری، آن هم در نیمه شب در سریعترین زمان ممکن، سه فروند هواپیما ویژه مهار آتش شامل دو فروند هواپیمای بی- ۲۰۰ و یک فروند هواپیمای ایلیشوشین ۷۶ حامل نیروهای امدادی برای مهار آتشسوزی بندر شهید رجایی اعزام کردند.»
به گفته جلالی، این اقدام مسکو «بیانگر عمق دوستی و همکاری استراتژیک دو کشور است.»

سفارت روسیه در تهران پیشتر با اشاره به اعزام «چندین هواپیمای حاوی نیروهای متخصص» اعلام کرد «تیمهای امدادی متشکل از کارشناسان باتجربه» برای کمک در مهار آتشسوزی اعزام میشوند.

دانشمندان به تازگی در پژوهشی که درک رایج از دوپامین را گسترش میدهد، نشان دادهاند این ماده شیمیایی مغز علاوه بر نقش شناخته شده در احساس لذت و انگیزش، کارکرد مهمی در یادگیری از تجربههای منفی و کمک به اجتناب از موقعیتهای خطرناک دارد.
بر اساس گزارش نوروساینس نیوز، پژوهش اخیر دانشگاه نورثوسترن نشان میدهد ماده شیمیایی دوپامین در دو بخش مختلف مغز، واکنشهای متفاوتی به تجربههای منفی دارد. این الگوی دوگانه به مغز کمک میکند تا محیط اطراف را ارزیابی کند و تصمیم بگیرد آیا میتواند از موقعیت ناخوشایند اجتناب کند یا باید راهبرد دیگری را انتخاب کند.
این یافتهها که در مجله کورنت بیولوژی منتشر شده، روند تغییر سیگنالهای دوپامین را آشکار کردهاست. این پژوهش نشان میدهد چگونه این سیگنالها در طول زمان تکامل مییابند، درست همانطور که موشهای آزمایشگاهی از یادگیرندگان مبتدی به متخصصانی ماهر در فرار از موقعیتهای خطرناک تبدیل میشوند.
فراتر از لذت و پاداش
تا پیش از این، دوپامین بیشتر به عنوان ماده شیمیایی مسئول احساس لذت و انگیزه در مغز شناخته میشد که ما را به سمت تجربههای خوشایند سوق میدهد. اما این مطالعه نشان میدهد که دوپامین نقشی پیچیدهتر دارد و به ما کمک میکند، از تجربههای منفی نیز بیاموزیم.
گابریلا لوپز، پژوهشگر اصلی این مطالعه و دانشجوی دکترای علوم اعصاب در دانشکده پزشکی فاینبرگ دانشگاه نورثوسترن میگوید که دوپامین کاملا خوب یا کاملا بد نیست: «این ماده هم ما را برای کارهای خوب پاداش میدهد و هم به ما کمک میکند به نشانههای خطر توجه کنیم، از پیامدها بیاموزیم و راهبردهای یادگیری خود را در محیطهای ناپایدار به طور مداوم تطبیق دهیم.»
روش پژوهش و یافتههای کلیدی
دانشمندان برای این پژوهش، آزمایشی طراحی کردند که در آن موشها با شنیدن یک هشدار پنج ثانیهای، فرصت داشتند با حرکت به سمت دیگر جعبه آزمایش، از یک پیامد ناخوشایند فرار کنند.
محققان همزمان فعالیت دوپامین را در دو ناحیه مغز موسوم به هسته اکومبنس، که مرکز اصلی انگیزش و یادگیری است، اندازهگیری کردند.
نتایج نشان داد واکنشهای دوپامین در دو بخش مختلف این ناحیه مغز کاملا متفاوت است. در ناحیه پوسته شکمی-میانی (ونترومدیال شل)، سطح دوپامین ابتدا با مواجهه با محرک ناخوشایند افزایش مییافت، درنهایت با تسلط حیوان بر مهارت اجتناب، پاسخ دوپامین به تدریج از بین میرفت.
در مقابل، در هسته اصلی(کور)، دوپامین هنگام مواجهه با محرک ناخوشایند و نشانه هشدار کاهش مییافت. کاهش دوپامین در پاسخ به نشانه هشدار با پیشرفت آموزش به طور مداوم افزایش مییافت، به خصوص زمانی که موشها در اجتناب از رویداد ناخوشایند موفقتر میشدند.
تطبیق مغز با تغییرات محیطی
تالیا لرنر، نویسنده مسئول این مطالعه و استاد دانشیار علوم اعصاب و روانپزشکی دانشکده فاینبرگ میگوید که تفاوت واکنشهای دوپامین در این دو ناحیه مغز فقط به افزایش در یک بخش و کاهش در بخش دیگر محدود نمیشود.
ما دریافتیم هر کدام از این واکنشها در مراحل متفاوتی از فرآیند یادگیری نقش دارند، یکی در آغاز یادگیری و دیگری در تثبیت و تکامل آن.
محققان در ادامه مطالعه بررسی کردند که اگر موقعیت ناخوشایند غیرقابل اجتناب باشد، مغز چگونه واکنش نشان میدهد. نتایج جالب توجه بود، وقتی موشها نمیتوانستند از شرایط ناخوشایند فرار کنند، الگوی فعالیت دوپامین به وضعیت ابتدایی آموزش بازمیگشت.
این یافته ثابت میکند مغز قادر است سیگنالهای خود را با تغییر شرایط محیطی تنظیم کند و راهبردهای رفتاری را متناسب با امکان یا عدم امکان کنترل موقعیت، تغییر دهد.
چرا مفهوم «سمزدایی دوپامین» بیش از حد سادهانگارانه است
این پژوهش دلیلی علمی برای نقد روند «سمزدایی دوپامین» ارائه میدهد. این روند که به تازگی در حوزه سلامت و تندرستی طرفداران زیادی پیدا کرده، افراد را به پرهیز از فعالیتهایی مانند مصرف غذاهای فرآوری شده یا مرور طولانیمدت شبکههای اجتماعی تشویق میکند تا به اصطلاح از «اعتیاد به دوپامین» رهایی یابند.
لوپز با اشاره به پیچیدگیهای کارکرد دوپامین توضیح میدهد که ما دوپامین را مولکولی ضروری برای یادگیری میدانیم که در رفتارهای روزمره و طبیعی نقش حیاتی دارد. تلاش برای حذف کامل محرکهای دوپامین میتواند آسیبهای بیشتری نسبت به فواید آن داشتهباشد.
طبق این یافتهها، دوپامین نه فقط مادهای برای احساس لذت، بلکه ابزاری ضروری برای بقا و سازگاری مغز با محیط متغیر است.
کاربردهای پزشکی و درمانی
این یافتهها میتواند درک ما را از چگونگی یادگیری از تجربههای بد و اینکه چرا برخی افراد بهتر از دیگران میآموزند از خطر اجتناب کنند، افزایش دهد.
یکی از دستاوردهای مهم این مطالعه، ارائه توضیحی علمی برای رفتارهای اجتنابی شدید است که در بیماریهایی مانند اضطراب، وسواس و افسردگی دیده میشود. به نظر میرسد تغییرات در سیستم دوپامین میتواند فرد را به سمت اجتناب افراطی از موقعیتهای مختلف سوق دهد.
محققان امیدوارند با ادامه این مسیر پژوهشی، راهکارهایی برای درمان مشکلاتی مانند درد مزمن، افسردگی و علائم ترک مواد اعتیادآور پیدا کنند. این اختلالات به شکلهای مختلف با سیگنالهای آزاردهنده در مغز ارتباط دارند و درک بهتر مکانیسم دوپامین میتواند کلید حل این مشکلات باشد.

پنهانکاری جمهوری اسلامی درباره ابعاد فاجعه مرگبار انفجار بندرعباس؛ چرا جمهوری اسلامی میخواهد ابعاد فاجعه بندرعباس را تنزل دهد و آن را کوچکتر از ابعاد واقعی آن جلوه دهد؟
انفجار مرگبار بندر رجایی در نزدیکی بندرعباس یکی از فاجعهبارترین رویدادهایی است که در ایران رخ داده است. با این حال، تلاشهای حکومت جمهوری اسلامی برای پنهانکاری ابعاد این رویداد و جلوگیری از اطلاعرسانی صحیح باعث شده تا حقیقت این واقعه بهطور کامل از چشم مردم پنهان بماند.
شاهدان عینی و گزارشهای مردمی از کشته و مجروح شدن شمار زیادی از افراد خبر میدهند، اما مقامات رسمی همچنان سعی دارند آمارها را بهطور غیرواقعی پایین و عمق فاجعه را کماهمیت نشان دهند.
برخلاف اطلاعرسانی رسمی که کُند، مبهم و توام با پنهانکاری بوده، مردم و فعالان فضای مجازی بهسرعت وارد عمل شدند و اقدام به انتشار جزییات بیشتری از حادثه کردند.
این امر باعث شد تا عمق فاجعه آشکار و مشخص شود که حکومت عمدا ابعاد آن را کوچکتر از آنچه که بود، جلوه داده است.
پنهانکاری و تهدید خبرنگاران
مقامات و دستگاههای حکومتی، از جمله سپاه پاسداران و نهادهای قضایی، در تلاش بودهاند تا با تهدید خبرنگاران و فعالان رسانهای، مانع از افشای اطلاعات بیشتر شوند.
به محض وقوع انفجار در بندر رجایی، حکومت بهسرعت وارد عمل شد تا جلوی گزارشگری آزاد و مستقل رسانهها را بگیرد.
دادستان کل کشور به رسانهها و فعالان فضای مجازی هشدار داد در صورت انتشار اطلاعات غیررسمی درباره این فاجعه، با آنها برخورد و پروندههایی علیهشان تشکیل خواهد شد.
این گونه تهدیدها نهتنها نقض حق آزادی بیان به شمار میرود، بلکه نشاندهنده تلاشهای سیستماتیک برای سانسور اطلاعات و جلوگیری از آگاهی عمومی است.
همچنین، رهبر جمهوری اسلامی تا دو روز پس از وقوع انفجار و در شرایطی که مردم در حال سوگواری بودند، هیچ پیامی برای تسلیت ارسال نکرد و پس از دو روز به صدور یک پیام رسمی بیروح اقدام کرد.
این در حالی است که او برای مرگ افرادی چون حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، پیامی مفصل و پرسوز و گداز صادر کرده بود.
رسانه ملی: پنهانکاری و بیتفاوتی
صدا و سیمای جمهوری اسلامی که خود را به نادرستی «رسانه ملی» مینامد، در این بحران نیز بهجای خبررسانی سریع، دقیق و جامع و ابراز همدردی با مردم، مثل همیشه تلاش کرد تا در خدمت سانسور نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باشد و حتی با پخش برنامههای طنز در شرایطی که مردم داغدار و سوگوار بودند، انتقادات بسیاری را برانگیخت.
صدا و سیما بهجای پوشش مناسب خبری، به پخش برنامههایی پرداخت که هیچگونه همدلی با وضعیت مردم نداشت. این بیتوجهی از دید مردم پنهان نمانده است.
سازمان مدیریت بحران: بیکفایتی و کمبود تجهیزات
یکی دیگر از وجوه آشکار بیکفایتی حکومت، عملکرد سازمان مدیریت بحران در واکنش به انفجار بندرعباس بود.
این سازمان که برای سالها بودجههای کلانی دریافت کرده است، در زمان بحران عملکرد مایوسکنندهای از خود نشان داد که تابعی از عملکرد مایوسکننده کل جمهوریاسلامی است.
نهتنها تجهیزات لازم و کافی و بهموقع برای آتشنشانان و نیروهای امدادی فراهم نشده بود، بلکه حتی در مدیریت بحران هرج و مرج و سردرگمی دیده میشد. نیروی انسانی و تجهیزات امدادی در چنین شرایطی باید در دسترس باشند، اما در عمل، شاهد نبود تجهیزات مناسب برای مقابله با چنین فاجعهای بودیم.
این واقعیت که در میانه بحران، امدادگران با تجهیزات ناکافی و تنها با فداکاری خود وارد عمل میشوند، نمادی از ناتوانی و بیتوجهی مسئولان است.
نقش سپاه پاسداران در سانسور و پنهانکاریها
یکی از جنبههای مهم این فاجعه، سکوت سپاه پاسداران است. گزارشهای خارجی به نقل از شرکتهای امنیتی حاکی از آن است که این انفجار ممکن است بهدلیل مواد اولیه سوخت موشک در انبارهای بندر رجایی رخ داده باشد.
این مواد از چین وارد شده و در بندر رجایی انبار شده بود، اما سپاه پاسداران تاکنون هیچگونه توضیحی در مورد این موضوع نداده و سکوت کرده است.
بسیاری از مردم ایران این فاجعه را با انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ مقایسه کردهاند که در آن انفجار دو هزار و ۷۰۰ تن نیترات آمونیوم انبارشده در بندر بیروت به مرگ ۲۲۰ نفر انجامید.
در ایران نیز مشابه چنین حوادثی در گذشته مشاهده شده است؛ مانند سرنگونی هواپیمای اوکراینی از سوی سپاه پاسداران که در آن ۱۷۶ نفر جان خود را از دست دادند و حکومت در ابتدا منکر آن شد و پس از افشاگری رسانههای مستقل مجبور به پذیرش مسئولیت شد.
نتیجهگیری: بیاعتمادی بیشتر به حکومت
در نهایت، آنچه که این فاجعه و دیگر فجایع نشان میدهند، بیکفایتی، پنهانکاری و بیتوجهی حکومت به زندگی و جان مردم است.
مردم ایران در سالهای اخیر بارها با سرکوب، نادیده گرفتن حقوق خود و عدم پاسخگویی مسئولان مواجه شدهاند. در چنین شرایطی، مردم بهطور فزایندهای احساس میکنند که نهتنها مسئولان را نماینده خود نمیدانند، بلکه نمیتوانند به آنها اعتماد کنند.
در این وضعیت، مردم ایران نهتنها رهبر جمهوری اسلامی را رهبر خود نمیدانند، بلکه صدا و سیما و دیگر نهادهای دولتی را نیز بهعنوان نمایندگان خود نمیشناسند.
بسیاری از مردم ایران معتقدند اگر جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد، زندگی و جان بسیاری از مردم در خطر خواهد بود. این یک تجربه زیسته مردم است، آخرین نمونه آن انفجار بندرعباس.






