داستان نجات خانواده رابرتسون؛ خون لاکپشت نوشیدند و زنده ماندند
پس از ۵۰ سال، خانواده رابرتسون روایت جان به بردنشان از سفری مرگبار بر روی آبهای خروشان را از نو روایت کردند. این ماجرا شبیه به داستان تخیلی یک رمان ماجراجویانه کلاسیک است اما واقعیت دارد.
داستان عجیب و غریب این خانواده اهل استفوردشر بریتانیا، در دهه ۱۹۷۰ و هنگامی شروع شد که آنان سفرشان را به دور دنیا آغاز کردند.
سفری که در آن، پس از حمله دستهای نهنگ قاتل به قایقشان در اقیانوس آرام و از دست دادن آن، با نوشیدن خون لاکپشت دریایی نجات پیدا کردند.
•
خانواده رابرتسون ۳۸ روز بر روی آب و در یک قایق نجات کوچک سر کرد تا جان به در برد.
داستان نجات این خانواده در آن زمان سرخط خبرهای جهان بود.
سال ۱۹۷۰، دوگال رابرتسون، یک کارمند بازنشسته نیروی دریایی که به دامداری مشغول بود، همراه لین، همسرش، پسر ۱۸ سالهاش داگلاس، دختر ۱۷ سالهاش آن و پسران دوقلوی ۹سالهاش نیل و سندی، راهی سفر دریا شد.
سفری برای تمام عمر
داگلاس، بزرگترین پسر خانواده که اکنون ۶۸ ساله است و در لندن، پایتخت بریتانیا زندگی میکند، میگوید که خانواده او بسیار منزوی بود. به همین دلیل پدر او فکر کرد برای از بین بردن این انزوا، فرزندانش را به سفر دور دنیا در قایق ببرد و زندگی را در «دانشگاه زندگی» با آنان یاد دهد.
روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۱، خانواده رابرتسون سفرشان را از شهر بندری فالموث در کورنوال، شهری در جنوب غرب بریتانیا، سوار بر «لوسِت»، قایق چوبی دودکله ۱۳ متری، آغاز کردند. آنها لوست را با پول فروش مزرعهشان خریده بودند.
داگلاس میگوید که میزان تمرین پدرش برای چنین سفری صفر بود و پیش از آغاز سفر به دور دنیا، هیچ تمرینی نداشتند.
حدود یک سالونیم پس از به راه افتادن لوست از فالموث، شناور بودن آن در اقیانوس اطلس و لنگر انداختنش در بسیاری از بنادر کارائیب بود که آن اتفاق عجیب و مهیب رخ داد: دستهای نهنگ در اقیانوس آرام در نزدیکی مجمعالجزایر گالاپاگوس، بخشی از اکوادور، به قایق آنها حمله برد.
داگلاس میگوید: «قایق تکانتکان میخورد و احتمالا "تهدیرک" کشتی ترک خورده بود چون صدای خرد شدن چوب به گوش میرسید. چیزی شبیه صدای شکستن تنه درخت هنگامی که دو نیم میشود.»
به گفته داگلاس، او ناگهان صدای "شلپ شلوپ" بلندی در پشت سر خود شنیده و هنگامی که سر برگردانده، سه نهنگ قاتل را دیده که قایق را دنبال میکردهاند.
گرچه نهنگهای قاتل تهدیدی برای انسانها به شمار نمیروند، اما داگلاس نوجوان فکر کرده که بهزودی یک لقمه چپ خواهد شد.
اعضای خانواده همراه رابین ویلیامز، یک مسافر بینراهی که او هم سوار قایق آنها بوده، با شتاب از لوست بیرون پریدهاند و داخل یک قایق نجات بادی و یک قایق نجات لاستیکی جهیدهاند.
ایده دوگال رابرتسون این بود که قایق نجات را تا مرکز اقیانوس آرام براند و سپس با موج مخالف به سمت آمریکا بازگردد.
اعضای خانواده و ویلیامز چندین قوطی آب آشامیدنی و کمی جیره غذایی در قایق نجات داشتند: لوبیای خشک، بیسکویت، پیاز و میوه که برای شش روزشان کفاف داد. آنها پس از آن در قوطیها آب باران جمع کردند، لاکپشت و ماهی شکار کردند و خوردند.
داگلاس میگوید لاکپشت خوراک اصلی آنها بود که خون آن را مینوشیدند و گوشت آن را خشک و انبار میکردند.
غذای خانواده در عرض چند روز از غذایی معمولی، به هر آن چیزی بدل شد که میتوانستند از دریا بگیرند؛ لاکپشت دریایی، ماهی و ... و البته همه را خام میخورند. مایعاتی هم که مینوشیدند آب باران و خون لاکپشت بود که پس از بریدن گلوی حیوان، پیالهای را پر میکردند و آن را دست به دست میگرداندند تا همه از آن بنوشند.
داگلاس میگوید که آنها چربی لاکپشت را در آفتاب آب میکردهاند تا روغن درست کنند. سپس آن را به پوستشان میمالیدند و از آن مینوشیدند تا گرم نگهشان دارد.
قایق بادی خانواده رابرتسون پس از ۱۶ روز، دیگر قابلاستفاده نبود. پس هر شش نفر در قایق نجات ۳ متری به نام «اِدنامِر» تنگ هم جمع شدند و به نوبت در قسمت خشک قایق نشستند.
ادنامر حالا در موزه ملی دریانوردی شهر فالموث جا خوش کرده است. خانواده رابرتسون ادنامر را در سال ۲۰۰۸ به این موزه اهدا کرد.
ژوییه سال ۲۰۲۲ و پس از نیم قرن، خانواده رابرتسون از موزه ملی دریانوردی فالموث دیدار کرد تا تجربه باورنکردنی از سر گذرانده را به خاطر بیاورد.
توکا مارو ۲، فرشته نجات ژاپنی
روز ۲۳ ژوییه و ۳۸ روز پس از سرگردانی بر روی آب، قایق ماهیگیری ژاپنی «توکا مارو ۲»، قایق نجات خانواده رابرتسون را دید و به کمکشان آمد.
داگلاس میگوید که وقتی «توکا مارو ۲» را دیدیم باور نمیکردیم برای نجات ما توقف کند اما کشتی دو بار تغییر مسیر داد و سپس به سمت ما آمد.
داگلاس میگوید هرگز لحظهای را که طناب کشتی ژاپنی بر روی ادنامر پرتاب شد از یاد نمیبرد: «طناب کثیف بود و من انگشتانم را در حالی دور آن حلقه کردم که میدانستم این طناب، پل من برای گذر به دنیایی دیگر است.»
توکا مارو ۲، خانواده رابرتسون را بالا کشید و ناگهان رنج تمام شد و آنها به اوج شادی دست یافتند که دستیابی به آن پیشتر هرگز برایشان ممکن نبود.
داگلاس در توصیف آن احساس میگوید: «قلهای بود که فقط وقتی کسی زندگیتان را به شما بازمیگرداند، احساس فتحش را دارید.»
دوگال رابرتسون پیش از درگذشت بر اثر سرطان در سال ۱۹۹۲، یک کتاب درباره ماجراجوییهای خانواده در آن اتفاق نوشت که نام آن را «از دریای وحشی نجات بیاب» گذاشت. یک فیلم هم بر اساس این کتاب ساخته شد.
دوگال سود حاصل از فروش کتابش را صرف خرید قایقی دیگر کرد و برای زندگی به کشورهای حوزه دریای مدیترانه رفت. اما لین، همسرش، به حرفه دامداری برگشت.
داگلاس، پسر خانواده، به نیروی دریایی پیوست و بعدها حسابدار شد. او نیز در کتابی با نام «واپسین سفر لوسِت»، آنچه را بر خانواده رابرتسون گذشت، روایت کرد.
او میگوید که حتی در صعبترین لحظات آن سفر، از اینکه به آن سفر رفته، پشیمان نشده است: «به گونهای خندهدار بود که زندگی، با بقا یافتن و پاداش دیدن منظره طلوع و غروبی دیگر، ارزشمندی خاص خودش را یافته بود.»
داگلاس میگوید که زندگی خانواده رابرتسون به زندگی حیات وحش در داخل جنگل شبیه بوده و یک روز بیشتر زنده ماندن، تنها هدف آنها بوده است.
خانواده رابرتسون پنج هفته و نیم برای بقا کوشیدند، در مقابل طوفانها سینه سپر کردند و بیآبی و گرسنگی شدید را به جان خریدند در حالی که میدانستند ممکن است هرگز کسی برای نجاتشان پیدا نشود.
داگلاس با تشبیه زندگی به تجربه باورنکردنی خانواده رابرتسون میگوید که زندگی دل به دریا زدن است و آنچه از سر خانواده رابرتسون گذشت، در زندگی عادی هر فردی صادق است: «هرگز نباید از تلاش دست کشید و باید با هر مشکلی دست و پنجه نرم کرد و امید داشت چون تا زمانی که زندگی جریان دارد، امید هم وجود دارد.»
داگلاس میگوید که انتهای سفر خانواده رابرتسون هم خوش از آب درآمد: «هیچکس جانش را از دست نداد و اعضای خانواده کنار هم به خانه برگشتند.»
او میگوید درست است که لوست و تمام پولشان را از دست دادند و حتی یک پاپاسی هم نداشتند اما همه چیز را از نو بنا کردند چون انسان میتواند همه چیز را دوباره از نو بسازد.
لبنان روز شنبه (۱۱ تیر)، میزبان نشست مشورتی وزیران امور خارجه کشورهای عربی با حضور احمد ابوالغیظ، دبیر کل اتحادیه عرب است. نشست مشورتی وزیران امور خارجه کشورهای عربی اما در سایه اختلافات سیاسی داخلی درباره تشکیل دولت لبنان در بیروت برگزار میشود.
به تازگی نجیب میقاتی، سیاستمدار کهنهکار لبنانی، برای چهارمین بار به عنوان نخست وزیر مأمور تشکیل دولت شد.
این نخستین نشست کشورهای عربی در بیروت پس از بحران دیپلماتیک میان لبنان و کشورهای عربی است که به فراخوانده شدن سفیران کشورهای عربی خلیج فارس و در رأس آنها عربستان سعودی از لبنان انجامید.
شماری از وزیران امور خارجه کشورهای عربی اما پس از ورود به بیروت و پیش از برگزاری نشست مشورتی خود، با میشل عون، رئیسجمهوری لبنان دیدار و گفتوگو کردند.
منابعی در وزارت امور خارجه لبنان اعلام کردهاند برگزاری این نشست در بیروت با حضور نمایندگانی از ۲۱ کشور عربی، نشانههای مثبتی را برای لبنان به همراه دارد.
رسانههای لبنانی اما بر این رویکرد تأکید دارند که حضور وزیران امور خارجه کشورهای عربی چیزی جز یک پروتکل سیاسی نیست و هیچ گونه تغییری را در مواضع آشکار این کشورها درباره لبنان نشان نمیدهد.
بر اساس این گزارشها، کشورهای عربی هنوز خواهان اصلاحات سیاسی از جمله جلوگیری از فساد، همزمان با توقف حملههای حزبالله علیه کشورهای عربی خلیج فارس هستند. آنان بر جلوگیری از قاچاق مواد مخدر از سوی این گروه نیز اصرار دارند.
روزنامههای لبنانی این نشست را به دلیل سطح پایین نمایندگان کشورهای عربی، «سرد و بیجان» توصیف کردهاند.
آنها به عنوان نمونه به نیامدن وزیران امور خارجه عربستان سعودی و امارات متحده عربی به بیروت اشاره و تأکید کردهاند که نمایندگان این کشورها در اتحادیه عرب در این نشست حضور یافتهاند.
برخی منابع رسانهای هم گفتهاند اظهارات پشت پرده برخی مقامات نشان میدهد کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، خواهان صدور بیانیه با مضامینی شدید اللحن علیه حزبالله و میشل عون به عنوان ریاست جمهوری هستند.
به گفته این منابع، هدف از پایین بودن سطح پایین نمایندگی برخی کشورهای عربی در این نشست این است که تأکید کنند لبنان یا باید «مواضعی هماهنگ با کشورهای عربی» اتخاذ کند یا «منزوی» خواهد ماند.
به هر روی اما این نشست نخستین نشست مشورتی وزیران امور خارجه کشورهای عربی در لبنان پس از اظهارات جنجالبرانگیز جورج قرداحی، وزیر اطلاعرسانی سابق لبنان علیه کشورهای عربی خلیج فارس است.
قرداحی به تازگی در یک گفتوگوی تلویزیونی گفته بود کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در تمامی بحرانهای لبنان به اندازه یک قطره آب هم کمک نکردهاند.
در واکنش به وقوع انفجار در مقر بسیج مالک اشتر در جنوب شرق تهران و در نزدیکی پادگانهای سپاه پاسداران، رسانههای امنیتی جمهوری اسلامی خبر وقوع آتشسوزی در یک کارخانه لوازم برقی را به آتشسوزی در پادگانی در اسرائیل تبدیل کردند.
تصاویر منتشر شده در رسانههای اجتماعی از وقوع دستکم دو انفجار در مقر «ناحیه مقاومت بسیج مالک اشتر» در جنوب شرق تهران در شامگاه جمعه حکایت دارد. این پایگاه در محدوده تعدادی از پادگانهای بزرگ سپاه پاسداران قرار گرفته است.
سازمان مجاهدین خلق ایران مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفت. مقامات جمهوری اسلامی اما درباره این حمله اظهار نظر نکردهاند.
همزمان، پرس تیوی، وابسته به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی و خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، از قول منابع محلی فلسطینی گزارش کردهاند «در یک پادگان ارتش اسرائیل در نزدیکی شهر "الرام"» آتشسوزی رخ داده است: «بر اساس گزارش رسانههای محلی فلسطین، این آتشسوزی بامداد امروز آغاز شده است و همچنان ادامه دارد.»
این خبر با هشتگ «اسرائیل در آتش» و عباراتی مشابه، در شبکههای اجتماعی و از سوی کاربرانی که از آنان با عنوان ارزشی یاد میشود، بازنشر شده و مورد توجه قرار گرفته است.
ادعای مطرح شده از سوی پرس تیوی و تسنیم اما در حالی است که روز سهشنبه گذشته آتشسوزیای در یک کارخانه لوازم برقی به نام الرام در اورشلیم اتفاق افتاده است و این رسانههای امنیتی جمهوری اسلامی، آتشسوزی در این کارخانه را به عنوان آتشسوزی در یک منطقه نظامی جا زدهاند.
در مورد مکان پادگان مطرح شده در این خبرها نیز خطا وجود دارد چون شهر الرام در نزدیکی اورشلیم نیست و پادگانی هم در آن وجود ندارد.
به نظر میرسد دستگاه رسانهای سپاه پاسداران برای سرپوش گذاشتن بر خبر وقوع دو انفجار در پادگان مالک اشتر تهران، آتشسوزی در یک کارخانه لوازم برقی در اسرائیل را به آتشسوزی در پادگانی در اسرائیل تبدیل کرده است.
انتشار خبرهای ساختگی و افسانهپردازیهای اینچنینی برای پیشبرد پروپاگاندای جمهوری اسلامی پیش از این نیز سابقه داشته است.
پس از حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه عینالاسد عراق، محل استقرار نیروهای آمریکایی، در واکنش به کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه که به ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی در همان شب انجامید، رسانههای حکومتی گزارشهایی از کشته شدن شماری از سربازان ایالات متحده منتشر کردند.
این در حالی بود که درباره این حمله پیش از انجام آن اطلاعرسانی شده بود، موشکهای سپاه به زمینهای خالی اطراف این پایگاه اصابت کردند و آسیب وارد شده به سربازان آمریکایی، در نهایت «سر درد» گرفتن آنان گزارش شد.
به گزارش رسانههای اسرائیل، یک گروه هکری ایرانی به نام «شارپ بویز (پسران تند و تیز)»، دو هفته پیش ۲۰ وبسایت رزرواسیون سفر متعلق به شرکت «گل تورز التی» اسرائیل را هک کرده و اطلاعات بیش از ۳۰۰ هزار اسرائیلی را به دست آوردهاند.
به گزارش تایمز اسرائیل، این اطلاعات شامل شماره تلفن، آدرس و اطلاعات پزشکی است اما مالک شرکت گردشگری «گل تورز التی» اعلام کرده که کارت اعتباری مشتریان در سیستم ذخیره نمیشود و هکرها به آن دسترسی پیدا نکردهاند.
اداره حفاظت از حریم خصوصی اسرائیل اعلام کرده که با مالک «گل تورز التی» تماس گرفته تا نقایص امنیتی وبسایتهای خود را برطرف کند اما او امتناع کرده و گفته که این اقدام برایش هزینه مالی دارد.
مالک این شرکت اما این موضوع را تکذیب کرده است.
در پی این اتفاق، نیروهای امنیتی اسرائیل در اقدامی کمسابقه، به دفاتر این شرکت یورش برده و سرورهای آن را تا پایان تحقیقات توقیف کردند.
چند هفته پیش از این حادثه، اسرائیل به شرکتهای فعال در حوزه ارتباطات دستور داده بود تا امنیت سایبری خود را تقویت و استاندارد یکپارچهای را رعایت کنند.
گروه شارپ بویز که این وبسایتها را هک کرده، آذر ماه ۱۴۰۰ هم دو سایت خدمات ورزشی و پیادهروی اسرائیل را هک کرده بودند و اطلاعات سه میلیون کاربر را برای فروش گذاشته بودند.
در سالهای اخیر گزارشهای متعددی از حملههای سایبری منتسب به جمهوری اسلامی و اسرائیل علیه زیرساختهای یکدیگر منتشر شده و برخی مقامهای جمهوری اسلامی هک شبکه سوخت در ایران در چهارم آبان ۱۴۰۰ را به اسرائیل نسبت دادند.
در همین حال روز سهشنبه هفتم تیر نفتالی بنت، نخستوزیر وقت اسرائیل، به جمهوری اسلامی هشدار داد اگر درگیر حملههای سایبری علیه اسرائیل شود، بهای آن را خواهد پرداخت.
در خرداد ماه رسانههای اسرائیل به نقل از یک شرکت سایبری خبر داده بودند هکرهای وابسته به جمهوری اسلامی قصد دسترسی به ایمیلها و اطلاعات مقامهای عالیرتبه از جمله زیپی لیونی، وزیر امور خارجه سابق، یک سرلشگر سابق و یک سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل را داشتند.
پیش از آن نیز رسانههای اسرائیل چندین بار از تلاشهای مأموران جمهوری اسلامی برای کسب اطلاعات از نظامیان سابق و دانشگاهیان این کشور با استفاده از حسابهای جعلی در شبکههای مجازی یا با جعل هویت افراد دیگر خبر داده بودند.
در ماههای گذشته نیز گزارشهایی از تلاش مأموران جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان برای فریب دادن شهروندان اسرائیل با استفاده از حسابهای کاربری جعلی با نام زنان منتشر شده است.
هکرهای وابسته به جمهوری اسلامی در آستانه روز قدس امسال چند ایستگاه رادیویی این کشور را هدف حمله قرار دادند. در پی این حمله، عبارت «هک شده» جایگزین لوگوها و آیتمهای پخش مستقیم پنج ایستگاه رادیویی شد و صدای آژیر پخش کردند.
در تازهترین نظرسنجی کالج امرسون درباره انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، ۴۴ درصد پرسششوندگان گفتند به دونالد ترامپ رای میدهند و ۳۹ درصد جو بایدن را انتخاب کردند
در نظرسنجی دو ماه پیش این کالج، ترامپ ۴۴ درصد و بایدن ۴۲ درصد کسب کرده بودند
عجیب است اما مانند دیگر مسائل مرتبط با تساوی جنسیتی، جایگاه مردان در ارتباط با سقط جنین به ندرت مورد بحث و گفتوگو قرار میگیرد.
از جهاتی، دلیل موجهی برای چنین چیزی وجود دارد: سقط جنین مسألهای مرتبط با سلامت زنان (و البته افراد تراجنسیتی و غیرباینری است که رحم دارند) و مرتبط با این است که آنان حق داشته باشند برای آنچه در و برای بدنشان اتفاق میافتد، تصمیم بگیرند.
میتوان گفت مورد تهدید قرار گرفتن حق سقط جنین در بسیاری کشورها به رغم تمامی پیشرفتها در حوزه دانش پزشکی و امکانات در دست در قرن ۲۱، ناشی از تمایل جوامع پدرسالار به اعمال کنترل بر آزادی زنان است و احساس ناامنی ریشهدار درباره فرآیندهای مرتبط با باروری که مردان سلطهای بر روند آن ندارند.
سیاست در سطح جهان همچنان عرصهای بسیار مردانه است و بنابراین اغلب مردان در موضع قدرت قرار دارند. به این ترتیب آنان برای کاهش اختیار زنان بر بدنشان رأی صادر میکنند. تصاویر مردان قانونگذاری که قوانین مرتبط با ممنوعیت سقط جنین را امضا میکنند، خود گویای این ماجراست.
افرادی که در تظاهرات جنبش مخالفت با سقط جنین شرکت میکنند، مانند آنها که بیرون درمانگاهها پلاکاردهایی شامل تصاویر و پیامهایی درباره جنین مرده به دست میگیرند و با این کار بیماران و کارکنان بهداشت و درمان را مرعوب میکنند هم اغلب مرد هستند.
البته مثالهایی از اینکه مردان سیاستمدار رأی به پیشرفت حقوق سقط جنین داده باشند نیز وجود دارد. در سال ۱۹۶۷ در بریتانیا و زمانی که ۹۶ درصد نمایندگان مجلس مرد بودند، سقط جنین قانونی اعلام شد.
زن و مرد هر دو از آزادی باروری نفع میبرند
بارداری بهندرت بدون حضور مردان (یا بهطور دقیقتر مردان همسوجنس) روی میدهد و اینکه نقش مردان در مباحث مرتبط با سقط جنین اینچنین کم مطرح میشود جالب توجه است تا جایی که گاهی انگار زنان خودبهخود باردار میشوند.
هنجار معمول دیرپا در روابط زن و مرد دگرجنسگرا، مسئولیت مدیریت روزانه پیشگیری از بارداری و دیگر ابعاد سلامت جنسی و باروری را بهگونهای نامتوازن بر عهده زن قرار میدهد. این در حالی است که سکس به عنوان چیزی که مرد برای آن پیشقدم میشود و برای لذت مرد است، جلوه داده میشود.
این است که میزان درگیر کردن مردان و پسران در مباحثات مرتبط با سکس، روابط و نقش آنها در بهداشت جنسی و تولید مثل خود و شریکشان، حتی نزدیک به کافی هم نیست.
پسران همچنان آموزش اندکی درباره بهداشت باروی زنان همچون عادت ماهانه میبینند. کمبود در این زمینه گاهی در گفتوگوهای مربوط به سقط جنین و زمانی که قانونگذاران مرد از دانش پایه درباره تولید مثل زنان بیبهرهاند خود را نشان میدهد.
در بریتانیا طی سالهای اخیر آمار وازکتومی، عمل جراحی در مردان که با بیهوشی موضعی برای پیشگیری از بارداری انجام میشود، رو به کاهش بوده است؛ در حالی که وازکتومی عملی نسبتا آسان است.
در نتیجه، یک گام مهم رو به جلو برای مردان این است که بدانند از حقوق زنان برای سقط جنین چه مزایا و بردهایی برای آنها حاصل میشود. مثلا در بریتانیا ۴۵ درصد بارداریها ناخواسته است و مردان بیشماری که قصد و آمادگی پدر شدن نداشتهاند، برای آنکه شریک جنسیشان توانسته سقط جنین داشته باشد، توانستهاند آزادانهتر زندگی کنند و کارنامه کاری پربارتری داشته باشند.
با آزادی برای داشتن فرزند تنها در زمانی که افراد آمادگی آن را دارند، یک مرد احتمالا میتواند دفعات بسیار بیشتری نسبت به یک زن از والد شدن ناخواسته در طی زندگیاش اجتناب کند؛ حتی اگر خود لزوما از چنین امتیازی آگاه نباشد.
در بریتانیا ۸۶ درصد مردم، از جمله مردان، با سقط جنین موافق هستند و از حقوق مرتبط با سقط جنین حمایت میکنند. اغلب مردم ایالات متحده هم با داشتن این حقوق موافقاند؛ حال آنکه ممکن است چنین چیزی آشکار نباشد، چون اغلب مردان، به جز اقلیتی که صدای مخالفتشان را بلند میکنند، سکوت میکنند.
اما مسائل سلامت جنسی و باروری مربوط به مردان و مسئولیت آنان نیز هست. نفع صحبت کردن بیپرده و صادقانه درباره این مسائل با دوستان و فرزندان پسر، پیوستن به فراخوانها برای ایجاد تغییرات اجتماعی و همینطور اندیشیدن به اعمال مرتبط با خود فرد، عاید همه خواهد شد.
فراهم کردن امکان گفتوگو
تصمیمگیری برای سقط جنین سخت است و میتواند به طیفی از احساسات پیچیده بینجامد که روبهرو شدن با آنها ممکن است در غیاب گفتوگو درباره چگونگی مدیریت چنین احساساتی، دشوار باشد.
البته که مردان باید به یاد داشته باشند نباید سعی کنند کنترل چنین گفتوگوهایی را نیز در دست بگیرند و آن را موضوعی تنها از آن خود کنند. مردان با تحمیل خواسته یا اجبار به تولید مثل -که از نمونههای معمول خشونت خانگی به شمار میرود- تأثیر بیش از حد بر بارداری دارند.
فهم این نکته لازم است که این گفتوگوها در درجه اول و پیش از هر چیز برای حمایت از زنان به منظور داشتن حق بر بدنشان است و گوش دادن بسیار بیشتر به نیازها و تجربیات آنان، ضروری است.
تصمیم به سقط جنین در زندگی بسیاری از مردان نیز مفید واقع شده است و شاید پاسداری بهتر از چنین حقی از حقوق بنیادین بشر، تنها در گرو اذعان بیشتر به این نکته باشد که مردان نیز از سقط جنین سود و بهره میبرند.