این در حالی است که همین افراد، خود از معماران و بانیان انقلابی بودند که در سال ۵۷ حکومت شاه را سرنگون کرد. آن زمان، انقلاب برایشان مقدس و لازم بود؛ اما امروز همان نسخه را برای نسل جدید خطرناک و مضر میدانند. تناقض در گفتار آنها آشکار است: انقلاب برای خودشان خوب بود، اما برای مردم امروز، بد و پرهزینه است.
این طیف، که بیشتر با برچسب «اصلاحطلب» شناخته میشوند، امروز از تجربه انقلابهای فرانسه، روسیه، الجزایر، کوبا و بهار عربی مثال میآورند تا بگویند: انقلابها به نتیجه نمیرسند اما در این تحلیلهای هدفدار، هیچ اشارهای به فاجعهبار بودن انقلاب ۵۷ نمیکنند؛ انقلابی که خود در آن نقش داشتند و باعث شکلگیری حکومتی شدند که امروز میلیونها ایرانی آرزوی پایانش را دارند.
اگر انقلابها بد هستند، پس چرا در برابر انقلاب ۵۷ سکوت میکنید؟ چرا از کشتارهای سالهای ۶۰، اعدامهای گسترده، قتلهای زنجیرهای و سرکوب خیزشهای مردمی بهدست جمهوری اسلامی سخن نمیگویید؟
آیا کسانی که از روبسپیر بهعنوان دادستان انقلاب فرانسه انتقاد میکنند، حاضرند خمینی، لاجوردی یا صادق خلخالی را نیز محکوم کنند؟ آیا کسانی که امروز به مردم میگویند «انقلاب نکنید»، حاضرند حتی یک جمله علیه رهبر انقلاب ۵۷، یعنی خمینی بر زبان بیاورند؟ واقعیت این است که نه. چون آنها نه دغدغه عدالت دارند، نه صداقت در سخن. دغدغهشان فقط حفظ بقای نظامی است که در شکلگیریاش شریک بودهاند.
از همان روزهای نخست انقلاب ۵۷، سرکوب، حذف و خشونت نهادینه شد. فرماندهان ارتش اعدام شدند، مخالفان سیاسی یکییکی حذف شدند، جنگ ۸ ساله و تجاوز صدام با اشتباهات محاسباتی رهبران جمهوری اسلامی آغاز شد و هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ به جوخههای اعدام سپرده شدند، بدون محاکمه عادلانه، حتی بدون احراز هویت آنها قبل از اعدام.
قتلهای زنجیرهای در دهه ۷۰، ترور مخالفان در خارج از کشور، سرکوب خیزشهای مردمی در دهههای مختلف (از ۷۱ تا ۱۴۰۱)، جنایت بازداشتگاه کهریزک، شلیک مستقیم به مردم در آبان ۹۸ و جنبش زن، زندگی، آزادی، همه گواهی بر این حقیقت هستند که جمهوری اسلامی اصلاحپذیر نیست.
اصلاحطلبان میگویند «انقلاب نه، اصلاح بله»، اما همینها حتی توان انتشار یک بیانیه بدون تهدید و بازداشت را ندارند. وقتی صدور یک بیانیه درباره مذاکره با آمریکا باعث تشکیل پرونده قضایی علیه اصلاحطلبان میشود، چطور میخواهند نظام را اصلاح کنند؟
جمهوری اسلامی مشروعیت مردمی ندارد، کارآمدی خود را از دست داده و کوچکترین نشانهای از تمایل به اصلاح نشان نمیدهد. نه انتخابات در آن آزاد است، نه همهپرسی پذیرفته میشود، نه اعتراض خیابانی تحمل میشود. پس اگر راه انتخابات، رفراندوم و اعتراض مسالمتآمیز بسته است، آیا راهی جز انقلاب باقی مانده؟
آیا مردم باید همچنان هزینه بدهند، رنج بکشند، تحقیر شوند و سکوت کنند، فقط چون اصلاحطلبانی که در جنایات گذشته شریک بودند، میگویند: «انقلاب خطرناک است»؟
حاکمان کنونی ایران در سال ۵۷ به جای انقلاب فرصتی برای اصلاحات داشتند ولی از آن استفاده نکردند. آن انقلاب، در نهایت به فاجعه جمهوری اسلامی ختم شد. امروز اما شرایط متفاوت است. امروز، نه تنها نشانهای از تمایل به اصلاح از سوی حاکمیت وجود ندارد، بلکه هرگونه تلاش برای تغییر نیز با خشونت پاسخ داده میشود.پس برخلاف سال ۵۷، امروز انقلاب نه تنها یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است.
انقلابی که اینبار نه برای حاکمکردن آخوندها و سرداران، بلکه برای بازگرداندن حق حاکمیت مردم، آزادی، عدالت، رفاه و کرامت انسانی است. این انقلاب، انقلابی ملی است علیه یک انقلاب ایدئولوژیک شکستخورده. انقلابی است برای پایان دادن به چهار دهه سرکوب، غارت، جنگ، تحقیر و دروغ.
آنها که امروز علیه انقلاب سخن میگویند، نه از سر دلسوزی برای مردم، بلکه از ترس سقوط نظام و به دنبال آن، پاسخگویی در برابر جنایتهایی هستند که در آن شریک بودهاند. پس، انقلاب نه تنها بد نیست، بلکه وظیفهای تاریخی برای نجات ایران است.
در یک کلام، مردم دیگر نمیخواهند جمهوری اسلامی بماند. حالا اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: انقلاب، قیام، خیزش، براندازی... مهم این است که مردم ایران تصمیمشان را گرفتهاند.