نشریه فارنافرز با انتشار تحلیلی نوشت که اسرائیل، همانند تجربه تاریخی پس از جنگ ششروزه سال ۱۹۶۷، بار دیگر در تبدیل دستاوردهای نظامی به سرمایه دیپلماتیک ناکام مانده و اکنون نیز با وجود موقعیت برتر منطقهای، بهجای بهرهگیری از فرصت برای گفتوگو و توافق، در مسیر نظامیگری بیپایان حرکت میکند.
اسرائیل در ژوئن امسال (خرداد ماه) با آغاز جنگی ۱۲ روزه علیه حکومت ایران، توانست خسارات جدی به زیرساختهای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی وارد کند. این عملیات با ترور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و «دانشمندان هستهای» ایران، عمق نفوذ اطلاعاتی اسرائیل را نیز به نمایش گذاشت. حضور فعال ایالات متحده و مشارکت مستقیم دونالد ترامپ در این حملات، موضع داخلی نتانیاهو را تقویت کرد.
در کنار این عملیات، اسرائیل در ماههای اخیر با موفقیتهایی در برابر حزبالله لبنان و ادامه حملات هدفمند علیه رهبران حماس در غزه، موقعیت خود را تثبیت کرده است. اما به نوشته فارنافرز، این پیروزیها نهتنها محدودیتهایی دارند، بلکه خطرات جدیدی نیز به همراه دارند؛ از جمله تداوم حملات موشکی و پهپادی از سوی حوثیهای تحت حمایت حکومت ایران و احتمال تقویت انگیزه تهران برای عبور از آستانه هستهای.
ژنرال ایال زمیر، رییس ستاد ارتش اسرائیل، نیز اواخر ژوئیه اذعان کرده که «ایران و محور آن همچنان در دید ما هستند» و کارزار علیه تهران هنوز به پایان نرسیده است. با این حال، تحلیلگران معتقدند اسرائیل اکنون بیش از هر زمان دیگری در موقعیتی قرار دارد که میتواند از قدرت نظامی خود برای پیشبرد صلح استفاده کند، نه برای تداوم جنگ.
فارنافرز در ادامه به تجربه مصر پس از جنگ ۱۹۷۳ اشاره میکند؛ زمانیکه انور سادات از موفقیت نظامی خود برای امضای توافق صلح با اسرائیل بهره برد. اما نتانیاهو برعکس، با شعار «پیروزی کامل»، جنگی بیوقفه و مخرب را در غزه و سایر مناطق به پیش میبرد؛ جنگی که به بهای تخریب وجهه بینالمللی اسرائیل و افزایش رنج انسانی در منطقه تمام شده است.
نتانیاهو همچنین بر این باور است که میتواند توافقهای منطقهای با کشورهای عربی مانند عربستان، لبنان و سوریه را بدون ارائه هیچگونه امتیاز واقعی به فلسطینیها به نتیجه برساند. اما بهزعم نویسندگان این تحلیل، چنین توافقهایی، در غیاب راهحل عادلانه برای مسئله فلسطین، نه در داخل کشورهای عربی مشروعیت دارد و نه دوام خواهد داشت؛ بلکه حتی میتواند زمینهساز درگیریهای بعدی شود.
نخستوزیر اسرائیل در نشست اخیر خود با ترامپ در کاخ سفید، با اشاره به شکست حزبالله و عقبنشینی ایران، گفت: «این فرصتی است برای ثبات، امنیت و نهایتا صلح.» اما آنگونه که فارنافرز مینویسد، این تصور نتانیاهو از «صلح» نه بر اساس واقعیت سیاسی منطقه، بلکه بر اساس فرضی است که قدرت نظامی بهتنهایی کافی است و نیازی به مصالحه با فلسطینیها نیست.
با وجود آغاز دوباره مذاکرات آتشبس با حماس در دوحه در تاریخ ۶ ژوئیه، این گفتوگوها تنها بر توقف موقت جنگ و آزادی محدود گروگانها متمرکز بوده و هیچگونه چشمانداز جدی برای پایان کامل جنگ و بازسازی غزه مطرح نشده است.
در مقابل، اسرائیل به اجرای طرحهایی ادامه میدهد که هدف آن انتقال اجباری ساکنان غزه به مناطق محدود در جنوب این باریکه است؛ اقدامی که حتی برخی تحلیلگران نظامی اسرائیلی از جمله موشه یعلون، آن را «جنایت جنگی» خواندهاند. بهنوشته فارنافرز، اسرائیل امیدوار است با حمایت ترامپ، اجرای این سناریو را پیش ببرد؛ سناریویی که با پیشنهاد قدیمی ترامپ برای تبدیل غزه به «ریویرای خاورمیانه» همخوانی دارد.
اسرائیل در عمل بخش قابل توجهی از غزه را در کنترل نظامی خود دارد و نشانهای از تمایل به عقبنشینی دیده نمیشود. نماینده اسرائیل در سازمان ملل نیز گفته است که اسرائیل میخواهد در آینده نیز همچون وضعیت امروز در کرانه باختری، توان عملیات نظامی در غزه را حفظ کند.
به باور تحلیلگران فارنافرز، چنین رویکردی نهتنها صلح را دورتر میکند، بلکه احتمال دارد به اشغال و الحاق رسمی بخشی از غزه و کرانه باختری منجر شود.
در این گزارش آمده است که رویکرد نتانیاهو نهتنها از واقعیت منطقهای فاصله دارد، بلکه حتی با اهداف دولت ترامپ نیز ممکن است در تضاد باشد. در حالیکه واشینگتن از زمان سقوط بشار اسد در سال ۲۰۲۴، بهدنبال دستیابی به توافقی جدید با دولت تازه سوریه بوده، حملات اخیر اسرائیل به دمشق مسیر این دیپلماسی را دشوارتر کرده است.
فارنافرز همچنین میافزاید که عربستان سعودی – کلیدیترین هدف توافق منطقهای اسرائیل – موضع خود را صریح کرده است. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، تاکید کرده تا زمانیکه مسئله تشکیل کشور مستقل فلسطینی حل نشود، هیچگونه توافق عادیسازی مطرح نخواهد بود. با وجود فشارهای واشینگتن، ریاض تاکنون راههای دیگری برای نزدیکی به ترامپ یافته که نیازی به توافق با اسرائیل ندارد.
همزمان، کشورهای عربی خلیج فارس که بهدنبال ثبات داخلی و توسعه اقتصادی هستند، با نگرانی به اقدامات نظامی اسرائیل مینگرند و از احتمال درگیری منطقهای گسترده میهراسند. بهویژه آنکه حملات اسرائیل به خاک ایران منجر به واکنشهای مستقیم تهران شد، از جمله حمله به پایگاه آمریکایی در قطر، که هرچند با هدف کنترل تلفات انجام شد، اما نشان داد که منطقه تا آستانه جنگ تمامعیار پیش رفته است.
در ادامه این گزارش آمده است که اسرائیل در سوریه نیز با ادامه حملات هوایی، نهتنها باعث نگرانی کشورهای همسایه شده، بلکه سیاست دولت ترامپ برای احیای روابط با دمشق را نیز تحتالشعاع قرار داده است. برخی تحلیلگران، سیاست اسرائیل در سوریه را «زیادهخواهی غیرضروری» توصیف کردهاند؛ سیاستی که دشمنتراشی میکند در حالیکه سوریه در وضعیت فعلی، تهدیدی جدی برای اسرائیل به شمار نمیآید.
در جمعبندی این گزارش تحلیلی، فارنافرز تاکید میکند که نتانیاهو ممکن است تصور کند که قدرت نظامی اسرائیل برای تحقق اهداف منطقهای کافی است، اما رهبران عربی که با افکار عمومی خشمگین و بحرانهای داخلی مواجهاند، نمیتوانند بدون چشمانداز واقعی برای فلسطین، وارد توافقهای عمیق با اسرائیل شوند.
این نشریه هشدار میدهد که با تداوم مسیر فعلی، اسرائیل ممکن است در جنگی بیپایان در غزه گرفتار شود، با ناآرامی مداوم در کرانه باختری، درگیری دائمی با ایران، و بدون هیچ پیشرفت ملموسی در عادیسازی روابط با همسایگان عرب، در حالیکه اعتبار بینالمللی این کشور بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار دارد.
در پایان، فارنافرز مینویسد که گزینههای دیگری برای اسرائیل وجود دارد. پیشنهادهای عربی برای بازسازی غزه، بدون حضور حماس و بدون جابهجایی اجباری مردم، میتواند پایهای برای خروج از بحران باشد؛ اما اسرائیل و متحدانش در دولت ترامپ این فرصتها را نادیده گرفتهاند.
اسرائیل پیشتر مسیرهای متفاوتی را پیموده است. رهبران سابق این کشور درک کرده بودند که مسئله فلسطین، چالش وجودی اصلی اسرائیل است. شیمون پرز زمانی بهخاطر رؤیای خاورمیانهای نوین مبتنی بر همکاری اقتصادی و صلح با فلسطینیها مورد تمسخر قرار گرفت. اما امروز، سخن گفتن از خاورمیانهای صلحآمیز که بر قدرت نظامی اسرائیل و انکار حقوق فلسطینیها استوار است، نهتنها سادهانگارانه بلکه بسیار خطرناکتر است و ممکن است اسرائیل را به همان نقطهای بازگرداند که نیم قرن پیش از آن آغاز کرده بود.