تحلیل

مرگ رئیسی؛ بحران یا فرصت برای خامنه‌ای؟

کامبیز حسینی
کامبیز حسینی

ایران‌اینترنشنال

یک سال پس از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رییس‌ پیشین دولت در جمهوری اسلامی، همچنان پرسش‌هایی جدی درباره ماهیت این سانحه، پیامدهای آن و تاثیرش بر معادلات قدرت در ساختار حاکم جمهوری اسلامی مطرح است.

اگرچه روایت رسمی حکومتی، این حادثه را ناشی از «شرایط اقلیمی پیچیده» و «مه غلیظ» می‌داند، اما در فضای عمومی و رسانه‌ای، تحلیل‌ها عمدتا معطوف به تاثیرات سیاسی مرگ ناگهانی رئیسی بر موقعیت علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است.

روایت رسمی؛ حادثه‌ای طبیعی بدون شائبه دخالت

ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در گزارش نهایی خود تاکید کرده که تمامی سامانه‌های پروازی بالگرد فعال بوده‌اند و هیچ نشانه‌ای از انفجار، حمله موشکی، خرابکاری سایبری یا نقص فنی مشاهده نشده است. مکالمات خلبان نیز تا لحظه سقوط، عادی گزارش شده‌اند. این گزارش، به‌صراحت فرضیه خرابکاری یا دخالت خارجی را رد می‌کند.

با این حال، پرسش‌هایی در افکار عمومی همچنان باقی است: چرا از میان سه بالگرد، تنها بالگرد حامل رئیسی دچار سانحه شد؟ چرا حتی پس از گذشت یک سال، ابهامات ماجرا همچنان زنده است؟ و چرا نهادهای امنیتی و رسانه‌ای حکومت، به‌جای پاسخ‌گویی شفاف، به تکرار روایت‌هایی پراکنده و گاه متناقض بسنده کرده‌اند؟

مهره‌ای کلیدی که حذف شد؟

ابراهیم رئیسی، از زمان تصدی تولیت آستان قدس رضوی تا ریاست قوه قضائیه و سپس ریاست‌جمهوری، همواره از چهره‌های وفادار به رهبر جمهوری اسلامی محسوب می‌شد.

بسیاری، او را از نامزدهای اصلی جانشینی خامنه‌ای می‌دانستند. سابقه‌اش در «هیئت مرگ» دهه شصت، نزدیکی‌اش به بیت رهبری و مشارکت در سرکوب مخالفان، او را به یکی از عناصر کلیدی جناح تندرو نظام تبدیل کرده بود.

با این حال، کارنامه او در دوران ریاست‌جمهوری به‌شدت زیر سوال بود. تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش ریال، افزایش نارضایتی عمومی و ناتوانی دولت در مدیریت بحران‌ها، از رئیسی چهره‌ای ضعیف و ناکارآمد ساخت؛ چنان‌که به گزارش رویترز، حتی مجلس خبرگان نیز او را از فهرست نامزدهای بالقوه رهبری کنار گذاشته بود.

فرصت‌های پس از بحران

سقوط بالگرد رئیسی و کشته‌شدن ناگهانی او، فرصت تازه‌ای برای خامنه‌ای فراهم کرد؛ فرصتی که شاید انتظارش را نمی‌کشید، اما به‌شدت به آن نیاز داشت. خامنه‌ای توانست در فقدان رئیسی، از «دولت مقاومت» به‌سوی «دولت مذاکره» چرخشی ملموس انجام دهد، آن هم بدون پرداخت هزینه‌های مرسوم تغییر مسیر.

او در سخنرانی خود در سالگرد این حادثه، اذعان کرد که در دوران رئیسی نیز مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در جریان بوده، اما بی‌نتیجه مانده است. این اعتراف، گرچه خبر تازه‌ای نبود، اما دست رهبر را برای تغییر مسیر بازتر می‌گذارد.

برخی تحلیل‌گران، از جمله در گاردین و وال‌استریت ژورنال، نوشته‌اند که حذف رئیسی مسیر را برای انتقال رهبری به مجتبی خامنه‌ای، پسر رهبر جمهوری اسلامی، هموارتر کرده است؛ گمانه‌ای که هم‌زمان با تلاش رسانه‌های وابسته به نهاد رهبری برای تطهیر چهره مجتبی و پررنگ‌کردن وفاداری‌اش به «سید علی»، تقویت می‌شود.

در غیاب شفافیت، شایعه رونق می‌گیرد

در غیاب روایت رسمی قابل‌اعتماد، روایت‌های غیررسمی و گاه تخیلی در فضای عمومی گسترده شده‌اند؛ از فرضیه‌های مربوط به خرابکاری از سوی اسرائیل، آمریکا یا جمهوری آذربایجان، تا داستان‌سازی‌های نمادین درباره «خرس‌هایی» که رئیسی را خورده‌اند.

در همین بستر، حتی «کتاب خاطرات جعلی رئیسی» نیز منتشر شد و فایل‌های صوتی ساختگی در فضای مجازی دست‌به‌دست شد.

در تازه‌ترین اظهارنظر رسمی، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، تاکید کرد که اسرائیل نقشی در این حادثه نداشته است.

چشم‌انداز قدرت پس از رئیسی

برخی از ناظران معتقدند حذف رئیسی از معادلات قدرت، نوعی بازتوزیع فرصت‌ها در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را به همراه داشته است.

اکنون، چهره‌هایی از حلقه‌های نزدیک به بیت، سپاه، قوه قضاییه و جریان‌های امنیتی، خود را واجد صلاحیت برای جانشینی می‌دانند. در عین حال، فضا به‌گونه‌ای باز شده که رقابت میان جناح‌ها تشدید شده، اما افق آینده برای مردم همچنان تیره و مبهم است.

نظام جمهوری اسلامی، اگرچه تلاش دارد این واقعه را در قالب «شهید خدمت» و «حادثه‌ای طبیعی» بازتعریف کند، اما بسیاری در داخل و خارج از کشور، آن را نه پایان یک دوره، بلکه آغاز مرحله‌ای تازه از منازعه قدرت می‌دانند؛ مرحله‌ای که شاید بیش از هر زمان دیگری، به آینده نقش مجتبی خامنه‌ای در ساختار قدرت مرتبط باشد.

ما در «برنامه با کامبیز حسینی» از شما پرسیدیم: خامنه‌ای با مرگ رئیسی، چه از دست داد و چه به دست آورد؟

نسخه کامل این برنامه با حضور نعمیه دوستدار را این پایین می‌توانید تماشا کنید.