«ذهنیت مدرن» رضاشاه طرح‌ها و ایده‌های جدید را پذیرفت؛ گفت‌وگو با فرج سرکوهی

فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامه‌نگار، درباره حکومت رضاشاه به ایران‌اینترنشنال گفت طرح‌ها و ایده‌هایی که در دوران رضاشاه به اجرا گذاشته شدند، از خودش نبودند، اما قدرت اجرای ایده‌ها از آن او بود. سرکوهی تاکید کرد «ذهنیت مدرن» رضاشاه موجب شد که طرح‌ها و ایده‌های جدید را بپذیرد.

سرکوهی در ابتدای این مصاحبه، درباره دلایل به قدرت رسیدن رضاشاه گفت از دوران مشروطه تا ظهور رضاشاه، نیروی دینامیکی در جامعه وجود دارد که می‌خواهد به سوی مدرنیته و صنعتی شدن برود و انواع ایده‌ها و طرح‌های گوناگون در آن مقطع زمانی مطرح می‌شود.

به گفته سرکوهی، در آن زمان نسلی به وجود آمد که انقلاب مشروطه چشم‌انداز آن را تشکیل داده بود، اما حکومت‌هایی که پس از مشروطه بر سر کار آمدند، حکومت‌هایی بودند که توان اداره کشور را نداشتند.

او به وقوع جنگ جهانی اول اشاره کرد و افزود: «جنگ جهانی اول بر سر ایران آوار شد. نیروهای روسیه و انگلیس در ایران حضور دارند و طرح تجزیه کشور ریخته می‌شود و کشور در آستانه اضمحلال است.»

سرکوهی از این دوره به‌عنوان یک «دوره تلخ‌کامی» نام برد و گفت همه گروه‌ها به‌غیر از روحانیون از اینکه هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد و کشور در حال از بین رفتن است، «دچار تلخ‌کامی می‌شوند».

شهرسازی در دوران رضاشاه

سرکوهی درباره شیوه‌های شهرسازی در آن زمان گفت: «در دوران رضاشاه، شهر دگرگون می‌شود و برای اولین بار، شهر بر اساس نقشه گسترش پیدا می‌کند. برای اولین بار خانه‌های دربسته دوران ماقبل مشروطه که در خود هستند و همه چیز را پنهان می‌کنند و شهری نیستند، به طرف بیرون باز می‌شوند.»

این روزنامه‌نگار چنین روش شهرسازی و خانه‌سازی‌ را نماد «باز شدن جامعه» توصیف کرد و افزود اهمیت این نوع شهرسازی به این است که بر ذهنیت ساکنان آن تاثیر می‌گذارد.

سرکوهی به سه گروه معمار که در معماری و مهندسی ساختمان دوران رضاشاه نقش داشتند اشاره کرد؛ گروهی مثل جعفرخان کاشی که در ایران درس خوانده بودند، گروهی مثل محسن فروغی در خارج از ایران تحصیل کرده بودند و خارجی‌هایی مثل آندره گدار که به ایران آمدند: «رضاشاه ابایی نداشت هر کسی را به خدمت بگیرد.»

محسن فروغی، فرزند محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)، بود که در سال ۱۳۱۶ از دانشسرای هنرهای زیبای پاریس فارغ‌التحصیل شد و به ایران بازگشت.

از آثار او می‌توان به آرامگاه باباطاهر همدان، آرامگاه سعدی (سعدیه)، کاخ نیاوران و همچنین شعبه‌های بانک ملی ایران در شهرهای شیراز، اصفهان، تبریز و بازار تهران اشاره کرد.

سرکوهی درباره نوع معماری رایج در دوران رضاشاه گفت معماران آن دوره، عناصر باستانی را با عناصر مدرن تلفیق کردند و بر «ایرانی بودن» طرح‌ها تاکید داشتند، به همین دلیل، طرحی که بر اساس اهرام مصر برای ساختن آرامگاه فردوسی ارائه شده بود، رد شد.

این روزنامه‌نگار درباره وجود عناصری از سبک رومی در معماری آن دوره نیز گفت چنین پدیده‌ای برای انتقال حس «شکوه قدرت» بود: «همه این ساختمان‌ها اصولا شهر را دگرگون می‌کنند. ساختمان‌هایی سر برمی‌آورند و چشم‌اندازهایی را به وجود می‌آورند که دیگر این تهران، آن تهران نیست.»

او اضافه کرد: «نمی‌گویم تهران مدرن شده، اما پوست انداخته و جدید است.»

میراث فرهنگی و تحولات موسیقی

سرکوهی همچنین درباره توجه به ایران باستان در دوران رضاشاه گفت روشنفکرانی که در اطراف او حضور داشتند، در پی ساختن «دولت-ملت» بودند و دولت-ملتی که مد نظر آنان بود، به گذشته‌ای پرافتخار نیاز داشت که در تاریخ ایران یافت می‌شد.

او با اشاره به کشف آثار باستانی در آن زمان افزود این کشفیات اجازه داد تا تاریخ ایران از نو نوشته شود و در نتیجه، «گذشته‌ای کشف می‌شود که می‌توان به آن بالید و این امر پشتوانه‌ای برای ناسیونالیسم باستان‌گرا می‌شود».

سرکوهی در این زمینه به تصحیح متون خطی قدیمی اشاره کرد که در چارچوب همین سیاست صورت گرفته بود.

او در زمینه تحولات در حوزه موسیقی و پیدایش چهره‌های جدید در دوره رضاشاه نیز گفت کسانی که برنامه‌های فرهنگی را تدوین می‌کردند، به این نتیجه رسیدند که موسیقی سنتی دربار قاجار خوب است، اما ایرانی‌ها به نوع دیگری از موسیقی نیاز دارند که منطبق با زمانه باشد.

سرکوهی تاکید کرد: «موسیقی در دوره رضاشاه به میان مردم رفت و شان پیدا کرد و اهالی موسیقی از عنوان تحقیرآمیز "مطرب" به "هنرمند" تبدیل می‌شوند.»

تحولات در حوزه ادبیات و پالایش زبان

این منتقد ادبی همچنین گفت با وجود اینکه پیش از رضاشاه، تغییراتی در حوزه ادبیات صورت گرفته بود و به‌عنوان نمونه میرزاده عشقی، فرخی و ملک‌الشعرا بهار تحولاتی را ایجاد کرده بودند، ولی چنین تحولاتی جوابگوی زمانه نبود.

به گفته سرکوهی، نیما یوشیج کتاب «ارزش احساسات» را که مبانی تئوریک تحولات شعری اوست، منتشر کرد و به‌تدریج از یک شاعر رمانتیک روستایی به یک شاعر نوگرا تبدیل شد.

با این حال، به گفته این روزنامه‌نگار، تحولات نیما به معنی تحول در شعر همه شاعران نیست و تحولات او پس از شهریور ۱۳۲۰ «جا می‌افتد». او به وجود سانسور در آن دوره اشاره و تاکید کرد شعر نیما به‌دلیل انتقادی بودن با سانسور مواجه می‌شود.

در زمینه داستان‌نویسی نیز به گفته سرکوهی، داستان‌نویسان نمی‌توانستند به مسائل سیاسی بپردازند، زیرا سانسور شدید بود ولی کسانی چون صادق هدایت، برخی از شاهکارهای خود را در زمان رضاشاه نوشتند.

سرکوهی درباره گرایش موجود در دوره رضاشاه برای پالایش زبان فارسی و تاسیس نهادهایی چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز گفت: «گرایشی افراطی وجود داشت که می‌خواست واژه‌های عربی را از زبان فارسی بیرون کند که امکان‌پذیر نبود، زیرا واژه‌های عربی که وارد زبان فارسی شدند، خودشان فارسی شدند.»

این روزنامه‌نگار افزود در عین حال، به‌دلیل ورود علوم جدید به ایران، زبان فارسی نیازمند تحول بود و باید واژه‌های جدید ساخته می‌شد و از این نظر، فرهنگستان اول زبان و ادب فارسی «موفق‌ترین» فرهنگستان به شمار می‌آید.

«استبداد سیاسی» در دوره دوم حکومت رضاشاه

سرکوهی گفت مردم به‌دنبال «دستی قوی» بودند که برآید و طرح‌ها را عمل کند. او تاکید کرد طبیعتا جست‌وجو برای «دست قوی»، گرایشات استبدادی به همراه می‌آورد: «رضاشاه در واقع پاسخگوی نیازهای برآورده‌نشده انقلاب مشروطه در زمینه مدرنیته است و در عین حال، به دلیل آنکه ساختار استبدادی را به‌ویژه در دوران دوم حکومت خود ادامه می‌دهد، آن بخش از انقلاب مشروطه را که خواهان محدود کردن قدرت سلطان بود، پایمال می‌کند.»

سرکوهی درباره آنچه «استبداد سیاسی» در دوران دوم رضاشاه توصیف کرد، افزود در دوره نخست حکومت رضاشاه، استبداد در ابتدا ناگزیر بود و همه پذیرفته بودند که باید دست قدرتمندی کارها را انجام دهد، اما در دوره دوم، همه شخصیت‌های اطراف رضاشاه حذف می‌شوند، به قتل می‌رسند، به زندان می‌روند یا خانه‌نشین می‌شوند.

این روزنامه‌نگار گفت: «وقتی رضاشاه از ایران می‌رود، خارجی‌ها به ایران حمله می‌کنند و مردم خوشحال هستند و سیاستمداران دوره رضاشاه علیه او حرف می‌زنند.»

فرج سرکوهی در پایان تاکید کرد در مجموع، طرح‌هایی که در دوره رضاشاه اجرا شد، «کشور را ساخت».