یکی از مضروبان کمپ اوپرت: مهاجمان نظامی بودند، زدند و گفتند حالا فهمیدید عاشورا چه شده
چند روز پس از حمله به گردشگران اوپرت، سایت خبری «رویداد۲۴» نوشت سخنگوی استانداری سمنان اعلام کرده در این رابطه سپاه باید پاسخگو باشد. یکی از گردشگرانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته نیز به این سایت گفت: «مهاجمان نظامی بودند، وقتی همه را زدند، گفتند حالا چشیدید در عاشورا چه شده.»
چند روز پس از حمله به به گردشگرانی که در چادر در منطقه ییلاقی «اوپرت» در مرز سمنان و مازندران ساکن بودند، سایت «رویداد۲۴» جزییات جدیدی از این موضوع منتشر کرد و نوشت: «حجتالله یحیایی، سخنگوی استانداری سمنان اعلام کرده موضوع از استانداری خارج شده و در این رابطه سپاه باید پاسخگو باشد.»
این سایت خبری به نقل از یکی از افراد حاضر در این کمپ که مورد ضربوشتم قرار گرفته نیز گزارش داد: «افرادی که حمله کردند لباس نظامی به تن داشته و اسلحه، شوکر و باتوم داشتند. عصر همان روز هم با ماشینهایی با پلاک نظامی آمدند و تذکر حجاب دادند و شب ما را کشاندند بیرون و همه را زدند.»
او اضافه کرده: «یک نفر توی ماشین خواب بود؛ از ماشین بیرون کشیدند و پرسیدند مشروب داری؟ گفت ندارم. گفتند دروغ میگویی و دوباره زدند. همه وسایل را بیرون ریختند وقتی چیزی پیدا نکردند، ولش کردند.»
این گردشگر مضروب در کمپ اوپرت در ادامه مشاهداتش به رویداد ۲۴ گفت: «وقتی پرسیدیم به چه جرمی میزنید، میگفتند چرا در محرم آمدهاید تفریح؟... مهاجمان وقتی همه را زدند و رفتند و همه چیز را شکستند و برخی وسایل را بردند، گفتند حالا چشیدید که در عاشورا چه شده است.»
این گردشگر انتساب ویدیویی که در آن افراد را در حال شعار دادن علیه سپاهاند به کمپ طبیعتگردی را رد کرد و گفت: «این ویدیو ساختگی و خندهدار است و هیچ ارتباطی به جایی که ما بودیم ندارد. اصلا در جایی که ما بودیم کسی جرات نداشت چنین شعارهایی بدهد. در این منطقه کمپها اکثرا کنار هم هستند و من نشنیدم که کسی شعاری بدهد.»
پیشتر نشریه اینترنتی فراز در گزارشی درباره حمله شبانه ماموران سپاه به گردشگران در منطقه اوپرت و ضرب و شتم آنها به نقل از یکی از حاضران نوشت که یکی از افراد مضروب «برای همیشه فلج شده است». او افزود ماموران مردها را از چادر بیرون کشیده و میگفتند «شب سوم محرم اومدید خوشگذرونی؟»
بر اساس اعلام گردشگران و ساکنان بومی، این اتفاق شامگاه روز ۲۹ تیر رخ داده اما تاکنون هیچ نهادی مسئولیت آن را نپذیرفته و مقامات رسمی نیز اظهار نظر شفافی در این رابطه نکردهاند.
مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری استان سمنان پیشتر به رسانههای رسمی ایران گفته بود: «ما ماجرا را پیگیری کردیم و در حال بررسی هستیم هنوز اما پاسخ مستندی به ما ندادهاند. خواستهایم گزارشی به ما بدهند چون تبعاتش ممکن است شامل ما هم شود.»
مجتبی توانگر، نماینده تهران در مجلس با هشدار درباره اوضاع اقتصادی در ایران، گفت: «اگر نگاه کلان نداشته باشیم و صرفا بخواهیم با تقسیم ثروت یا توزیع یارانه فقر را کاهش دهیم، ممکن است یک شوک ارزی دیگر همه آنچه برای کاهش فقر رشتهایم، پنبه کند.»
این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، با انتقاد از ضعف دولت در حوزه مدیریت اقتصاد، تداوم تورم بالای ۴۰ درصد، گرانی ارزاق عمومی، اجاره خانههای سرسامآور و هزینههای سنگین زندگی را مساله اصلی کشور دانست.
این نماینده تهران در مجلس افزود: «ظاهرا بسیاری مسئولان متوجه خطر تشدید عقبماندگی تمدنی ایران نسبت به رقبای جهانی و منطقهای نیستند و در دولت یک احساس رضایت کاذب از تغییر رویکرد اقتصادی دیده میشود.»
محمد وحیدی، نماینده بجنورد در مجلس نیز هشدار داد: «اگر آقایان بخواهند کشور را با همین فرمان اداره کنند، قطعا مملکت را در حوزه اقتصادی به لبه پرتگاه میبرند.»
به گفته این نماینده مجلس حکومت در حوزه تامین حداقلهای معیشتی مردم با چالش روبروست، اما اعضای تیم اقتصادی دولت تقصیر را به گردن همدیگر میاندازند.
بر اساس اعلام این نماینده عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی، شرایط به گونهای است که نیازهای اولیه غذایی مردم تامین نمیشود و در بسیاری روستاها حتی نانی برای فروش به مردم وجود ندارد.
در همین حال، یک فعال کارگری از تداوم بحران معیشتی کارگران گلایه کرده و گفته است شکایت کارگران از دولت در مورد تعیین حداقل دستمزد و همچنین درخواست برای برگزاری جلسه ترمیم دستمزدها هم راه به جایی نبرده است.
فرامرز توفیقی به تداوم سردرگمی و وضعیت بحرانی معاش کارگران اشاره کرده و اعضای شورایعالی کار را مسبب این وضعیت دانسته است.
این فعال کارگری، با انتقاد از آمارهای رسمی تورم افزود ادعای کاهش تورم سبد خوراکیها با آنچه مردم در واقعیت لمس میکنند، همخوانی ندارد.
حتی گزارشهای رسمی افزایش جمعیت فقیر در ایران و کاهش مصرف خانوارها را تایید میکنند. مرکز پژوهشهای مجلس چندی پیش با انتشار گزارشی اعلام کرده بود، ۷۵ درصد از سه دهک پایین درآمدی فاقد هرگونه پوشش حمایتی هستند.
در آن گزارش جمعیت زیر خط فقر ایران در سال ۱۴۰۰ بیشتر از ۳۰ درصد برآورد شده و آمده بود، شکاف فقر به معنای فاصله فقرا تا خط فقر به بیشترین مقدار خود رسیده است.
گزارش سازمان غذا و کشاورزی بینالملل، فائو از امنیت غذایی در دنیا که به تازگی منتشر شده، نشان میدهد بر اساس داده های سال ۲۰۲۱ میلادی، بیش از ۲۶ میلیون ایران توان مالی برای یک رژیم غذایی مناسب نداشتند و حدود ۴۱ درصد جمعیت دچار فقر غذایی شدید یا متوسط بودند.
یک رسانه در ایران از مهاجرت گسترده معلمان از استانهای مرزی خبر داد و نوشت به عنوان نمونه، در استان سیستان و بلوچستان، بر اساس آمارهای رسمی، بیش از دو هزار و ۳۰۰ معلم غیربومی تقاضای انتقال به استانهای مرکزی را کردهاند.
روزنامه «پیام ما» در شماره روز یکشنبه هشتم مرداد خود گزارشی را درباره کمبود معلم در استانهای مرزی ایران منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، با وجود آزمونهای استخدامی سالانه آموزش و پرورش، همچنان استانهای زیادی کمبود معلم دارند.
این گزارش به نقل از مقامهای حکومتی، از کمبود ۳۰۰ هزار معلم و بازنشستگی هرساله ۱۰۰ هزار معلم خبر داده است.
همچنین به استناد آمار رسانهها، سیستان و بلوچستان ۱۲ هزار معلم کم دارد، استان فارس ۱۰ هزار و ۳۰۰ نیرو کردستان ۳ هزار ۴۶ و یزد نیز هزار و ۱۰۰ معلم کم دارد.
این آمارها نشان میدهد که کمبود معلم فقط به استانهای مرزی محدود نیست، گرچه وضعیت در این استانها وخیمتر است.
پیام ما نوشت مقامهای آموزش و پرورش برای جبران کمبود نیروی خود، بازنشستگان را دوباره به کار گرفتهاند.
اما در این شرایط، نمایندگان مجلس، سیاستهای وزارت آموزش و پرورش را عامل اصلی این کمبود نیرو میدانند.
بر اساس گزارش این روزنامه، عبدالناصر درخشان، نماینده ایرانشهر اخیرا در نشست علنی مجلس خالی بودن کلاسهای درس در مناطق کمبرخوردار از معلم را تایید کرد و عامل آن را اختصاص سهمیههای اندک به این استان اعلام کرد.
او گفت: «از ۲۲ هزار نفر سهمیه کل کشور فقط ۳۶۹ نفر اختصاص داده شده که بر اساس قانون جوانی جمعیت نصف بیشتر این سهمیه از مناطق دیگر استانها پذیرفته و با استناد به همین قانون به استانهای دیگر انتقالی میگیرند.»
همچنین میثم لطیفی، رییس سازمان اداری و استخدامی کشور به ایسنا گفته است: «در سال جاری برای جبران کمبودهای نیروی انسانی آموزگاری احتمالا در برخی از استانها آزمون مجدد برگزار کنیم. اگر سازمان سنجش این آمادگی را داشته باشد، آزمون استخدامی آموزگاری در زمستان آینده برگزار خواهد شد تا کسریها جبران شود.»
این در حالی است که جمهوری اسلامی برای استخدام معلمان در ایران گزینشهای سختگیرانهای را اعمال میکند و پیشتر علی مهاجر، معاون استاندار گلستان، با اشاره به کمبود معلم در آموزش و پرورش گفت: «نباید به خاطر کمبود معلم، افرادی که اهلیت ندارند را در سیستم آموزش و پرورش وارد کنیم.»
«پیام ما» نوشت که تلاشهایش برای دسترسی به آمار میزان کل نقل و انتقالات معلمان از مناطق کمبرخوردار از سوی سرپرست امور اداری استخدامی آموزش و پرورش کشور بینتیجه مانده است.
اما فقط سیاستهای وزارت آموزش و پرورش در این بحران آموزشی موثر نیست؛ ناکارآمدی حکومت در حل بحرانهای محیط زیستی نیز به این بحران دامن زده است.
پیام ما بر اساس اظهارات فعالان اجتماعی گزارش داده بیشتر استانهای مرزی که به عنوان منطقه کمبرخوردار به حساب میآیند با مساله تقاضای گسترده انتقالی معلمها روبهرو هستند.
یک منبع آگاه در ادارهکل آموزش و پرورش استان خوزستان به این نشریه گفت: «در خوزستان به علت شرایط اقلیمی سخت، ریزگردها و مهاجرتهای داخلی خیلیها از استان میروند. امسال ما ۶۰۰ نفر متقاضی انتقالی به خارج از استان داشتیم اما در مقابل فقط ۴ نفر متقاضی ورودی به استان بودند. به بیان دیگر رسماً تراز ورودی نقل و انتقالات ما منفی است.»
این در حالی است که مسعود حمیدینژاد، مدیرکل آموزش و پرورش استان خوزستان تابستان پارسال از کمبود ۱۰ هزار معلم و نیروی انسانی در این استان خبر داده بود.
همچنین محمد مولوی، نایب رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی و نماینده آبادان در ۳۰ خرداد سال جاری به ایرنا گفته بود: «پیشبینی میشود در سال تحصیلی آینده، آبادان با کمبود ۶۰۰ معلم روبهرو خواهد بود. ضمن اینکه تنها در زمینه مدیران آموزشگاهها نیز ۲۰ مدیر و ۱۶۰ آموزگار بازنشسته خواهند شد.»
کمبود معلم در ایران در حالی است که در سالهای اخیر معلمان با برگزاری تجمعهای اعتراضی نسبت به وضعیت صنفی و معیشتی خود اعتراض کردهاند.
اما جمهوری اسلامی با بازداشت فعالان صنفی معلمان همواره در تلاش برای سرکوب اعتراضات معلمان بوده است.
باشگاه ملی مطبوعات آمریکا اعلام کرد نیلوفر حامدی و الهه محمدی، روزنامهنگاران زندانی در ایران به عنوان برگزیدگان بینالمللی سال ۲۰۲۳ برای جایزه «جان اوبوچون»، بالاترین جایزه این نهاد انتخاب شدهاند.
این نهاد اشاره کرد: «امسال سال مبارزه مهم برای آزادی مطبوعات در ایران بوده است.»
همچنین باشگاه ملی مطبوعات آمریکا جایزه خبرنگاری حوزه دیپلماتیک خود در سال ۲۰۲۳ میلادی را به بزرگمهر شرفالدین، عضو تحریریه ایران اینترنشنال و روزنامهنگار پیشین خبرگزاری رویترز، به دلیل مطلب مشترک منتشرشده او و جویل شکتمن اعطا کرد.
این جایزه باشگاه ملی مطبوعات آمریکا به دلیل مطلب مشترک این دو روزنامهنگار درباره تقابل اطلاعاتی آمریکا و جمهوری اسلامی اعطا شده که در سال گذشته میلادی در خبرگزاری رویترز منتشر شد.
نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامه شرق و الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هممیهن به دلیل پوشش خبر کشته شدن مهسا امینی و مراسم خاکسپاری او در نخستین موج از دستگیریهای خیزش انقلابی بازداشت شده و همچنان زندانی هستند.
وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه روز ششم آبان ۱۴۰۱ با انتشار بیانیه مشترکی، محمدی و حامدی را به «ارسال اخبار جهتدار»، «تحریک بستگان متوفی (مهسا امینی)» و «کارگردانی برخی صحنهها» در بیمارستان و مراسم تشییع مهسا متهم کردند.
اما این دو تاکنون بارها مورد تقدیر مجامع بینالمللی قرار گرفتهاند. به عنوان نمونه، انجمن «روزنامهنگاران مدافع آزادی بیان کانادا» جایزه بینالمللی آزادی مطبوعات خود را به حامدی و محمدی اعطا کرد.
همچنین در فروردین امسال، این دو روزنامهنگار ایرانی برنده «جایزه لیون برای وجدان و صداقت در روزنامهنگاری» از دانشگاه هاروارد شدند.
این بنیاد خاطرنشان کرد: «نیلوفر حامدی و الهه محمدی برای گزارش جان باختن مهسا امینی جان خود را به خطر انداختند و در این راه آزادی خود را از دست دادند. آنها از خطری که با آن مواجه بودند آگاه بودند، اما همچنان به گزارش داستان مهسا امینی متعهد ماندند.»
در اردیبهشت نیز، حامدی و محمدی به همراه نرگس محمدی، برنده جایزه جهانی آزادی مطبوعات یونسکو شدند.
دومین و آخرین جلسه دادگاه الهه محمدی چهارم مرداد برگزار شد. به گفته سعید پارسایی، همسر او، محمدی در دقایق پایانی دادگاه با دفاع از ۱۵ سال فعالیتش بهعنوان خبرنگار، از مقامهای قضایی خواست صدای مردم بهویژه زنان را بشنوند و مقابل مطالبات به حق آنها نایستند.
سوم مرداد نیز جلسه آخر دادگاه حامدی برگزار شد و او در دفاع از خود گفت: «به عملکردم به عنوان یک روزنامهنگار افتخار میکنم.»
طبق اطلاعات ایراناینترنشنال، قاسم سلیمانی با تاسیس «لشکر امام حسین» و گنجاندن آن در زیرمجموعه ارتش سوریه، به دنبال تثبیت نفوذ نیروی قدس در ساختار ارتش سوریه بود و به همین دلیل جمهوری اسلامی برای تامین مالی این لشکر، بودجه بخش مهمی از ارتش سوریه را نیز تامین میکند.
طبق این اطلاعات، سفر مشترک بشار اسد، قاسم سلیمانی و محمد جعفر قصیر، ملقب به «حاج فادی»، از نیروهای حزبالله و مسئول انتقال پول ایران به لبنان و سوریه، به تهران در اسفند ۱۳۹۷ برای تامین بودجه «لشکر امام حسین» و بخشی از ارتش سوریه انجام گرفت.
«لشکر امام حسین» موسوم به «حزبالله سوریه»، به عنوان بزرگترین بازوی اجرایی جمهوری اسلامی در خاک سوریه محسوب میشود و بخشی از هزینه ۳۰ میلیارد دلاری حکومت ایران در سوریه به این لشکر اختصاص یافته است.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، این لشکر یکی از بزرگترین واحدهای چندملیتی سپاه پاسداران است که قاسم سلیمانی در سال ۱۳۹۵ آن را به نام مبارزه با داعش در سوریه تاسیس کرد و در هفت سال گذشته، به عنوان چتری عمل کرده که همه فعالیتهای مرتبط با جمهوری اسلامی در سوریه تحت لوای آن انجام میشود.
این لشکر که به حزبالله سوریه و حزبالله-۲ نیز شهرت دارد، از نیروهای عمدتا شیعه سوریه، سودان، لشکر فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، حشدالشعبی عراق و انصارالله یمن تشکیل شده است.
این گروه که تحت نام مبارزه با داعش تشکیل شد، در عمل در جریان جنگ داخلی سوریه از دولت بشار اسد علیه همه مخالفانش حمایت کرده است. این نیروها پس از سقوط عمارت اسلامی داعش، زیر پوشش نیروی قدس سپاه پاسدران باقی ماندند.
این لشکر علاوه بر دریافت پول از ایران، از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی سپاه پاسداران استفاده میکند. جمهوری اسلامی سلاحهای پیشرفته را از طریق پروازهای غیرنظامی به فرودگاه دمشق و از طریق کشتیهای باری به بندر لازقیه به دست این نیروها میفرستد.
حزبالله لبنان، به عنوان مهمترین نیروی شبهنظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی در منطقه، نقشی کلیدی در تشکیل «لشکر امام حسین» در سوریه داشته، تا جایی که کارشناسان امنیتی این لشکر را حزبالله شماره دو یا حزبالله سوریه میدانند.
«لشکر امام حسین» رابط نظامی، عملیاتی و اطلاعاتی بین نیروی قدس سپاه و لشکر ۴ زرهی ارتش سوریه به فرماندهی ماهر اسد، برادر بشار اسد، است. نیروهای این لشکر زیر نظر نیروهای زبده نیروی قدس سپاه و حزبالله لبنان آموزش میبینند.
اگر چه مقر اصلی فعالیتهای این گروه حمص و حلب در غرب سوریه است، اما جغرافیای فعالیت این نیرو در صورت لزوم تمام سوریه را در بر میگیرد.
فرمانده «لشکر امام حسین» ذوالفقار حناوی است. حناوی که اصالتا لبنانی است، پیشتر رییس مهندسی واحد عزیز و فرمانده حزبالله در منطقه حلب بود.
حناوی زمانی که قاسم سلیمانی در سال ۱۳۹۵ برای مدیریت گروه اسلامی نجباء، متشکل از شبهنظامیان شیعی عراقی، به حلب رفته بود، از نزدیک با سلیمانی آشنا شد.
اگرچه «لشکر امام حسین» به سلاحهای راهبردی، از جمله موشکهای زمین به زمین و پهپاد مجهز است، به نظر میرسد از این سلاحهای پیشرفته استفاده نمیکند و ترجیح میدهد این سلاحها را در انبارهای مخفی ذخیره کند.
محل نگهداری این سلاحها در قلب محلههای غیرنظامی یا نزدیک به مراکز حساس حکومتی سوریه است و «لشکر امام حسین» از این مکانها به عنوان سپر استفاده میکند.
در همین حال، هدف اصلی «لشکر امام حسین» حمله به اهداف اسرائیلی و آمریکایی در منطقه است. یکی از آخرین اقدامهای این لشکر حملههای پهپادی و موشکی به پادگان نظامی آمریکا در جنوب غربی تنف در پاییز ۱۴۰۰ بود.
همین لشکر یک سال پیش از کشته شدن قاسم سلیمانی، علیه اهداف اسرائیلی حملههای زمین به زمین انجام داد. ارتش اسرائیل دو حمله پهپادی و موشکی «لشکر امام حسین» را رهگیری کرد.
این لشکر از سال ۲۰۱۸ برای اعمال قدرت علیه اسرائیل در بلندیهای جولان و مناطقی از سوریه مستقر شده بود.
اسفند ماه گذشته، «لشکر امام حسین» با راکت به یک پایگاه آمریکایی در میدان نفتی العمار و یک پایگاه آمریکایی دیگر در میدان نفتی کونیکو در دیرالزور حمله کرد.
اگرچه آمریکا به این حملهها پاسخ داد، اما نامی از «لشکر امام حسین» نبرد و این حملهها را به عنوان کلی «شبهنظامیان مورد حمایت ایران در منطقه» نسبت داد.
در همین حال، «لشکر امام حسین» زیر حملههای مداوم اسرائیل آسیبهای جدی دیده است. در آخرین حمله ارتش اسرائیل به مقر «لشکر امام حسین» در حمص، چهار ساختمان متعلق به این گروه نظامی به شدت آسیب دیدند.
به گفته سازمان ملل، جمهوری اسلامی برای فعالیتهای نظامیاش در سوریه سالانه شش میلیارد دلار هزینه میکند. از سوی دیگر، به گفته رییس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس، حکومت ایران برای این فعالیتها در سوریه در مجموع حدود ۳۰ میلیارد دلار هزینه کرده است.
ترس و بازدارندگی در حوزههای فرهنگی در دو سال اخیر شدت گرفته و سنت ترجمه ادبیات به چالشی بزرگ برای دولت واپسگرایی تبدیل شده که آشکارا با آثار ماندگار دنیای مدرن مخالف است. فارینپالیسی در گزارشی به موضوع ترجمه آثار ادبی جهان و چاپ سالانه تعداد زیادی کتاب در ایران پرداخته است.
دادههای سال ۱۳۹۷ در حوزه کتاب، تعداد عنوانهای منتشر شده را ۱۰۲ هزار و ۶۹۱ عنوان اعلام و ایران را بهعنوان یکی از ۱۰ کشور برتر جهان با بیشترین کتاب منتشر شده در سال معرفی کرد.
این ارقام از آن زمان تاکنون اندکی نوسان داشتهاند اما ایران به «رونق انتشار» وفادار مانده است.
ترجمه ادبیات از انگلیسی و همچنین سایر زبانها به فارسی مدتهاست که صحنه فرهنگی ایران را رنگارنگ کرده و سهم اصلی علاقهمندیهای خواندنی ایرانیان را به خود اختصاص داده است.
برخی از مشهورترین روشنفکران کشور به واسطه کار ترجمه به شهرت رسیدند. گنجینهای که به عنوان پلی ارتباطی، طبقه متوسط را با سایر نقاط جهان پیوند میدهد.
این ارتباط به وسیله نخبگانی تسهیل میشود که تفاوتهای ظریف فرهنگهای عجیب و غریب را درک میکنند و آنها را برای ساکنان یک سرزمین گوشهنشین تفسیر میکنند.
از آنجایی که عرصههای مختلف فعالیت هنری همچنان به وسیله دولت محافظهکار و تندروی ابراهیم رئیسی محدود شده باقی مانده است و هنرمندان مستقل به سختی میتوانند زیر این سطح از اعمال ترس و بازدارندگی زندگی کنند، سنت پرجنب و جوش ترجمه ادبیات به یک چالش فرهنگی برای دولت واپسگرایی که آشکارا با آثار ماندگار دنیای مدرن مخالف است، تبدیل شده است.
در چنین سیستمی جلوگیری از انتشار کتابهای ترجمه شده از بهترین ادبیات غرب، کاملا موجه به نظر میرسد.
معرفی برخی از بهترین آثار ادبیات کلاسیک ترجمه شده
با روی کار آمدن محمد خاتمی، رییسجمهوری اصلاحطلب در سال ۱۳۷۶ که توانست تا حدودی انزوای خود ساخته کشور را معکوس و دروننگری ملی تازهای را آغاز کند، ترجمه رمانها و ادبیات غیرداستانی معاصر آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی به فارسی ارزش بیشتری پیدا کرد.
در این دوره، همراه با آغاز به کار دهها روزنامه مترقی و ناشرانی که در زمینه ترجمه ادبیات تخصص داشتند، مفاهیم نسبتا بیگانه آزادی مطبوعات و آزادیهای مدنی تا حدودی قابل لمس شدند.
پس از سالها اختناق فرهنگی که در آن روزنامهها، کتابها، موسیقی و دیگر اشکال بیان هنر از بین رفتند، تولد یک جنبش نوپای اصلاحی به این معنا بود که ایرانیان فرصت مناسبی برای کشف دنیای بیرون بهدست آوردند. سفرهای بینالمللی مرسوم شد و بسیاری از خانوادهها شروع به فرستادن فرزندان خود به موسسات آموزش زبان کردند تا آنها را برای تحصیل در خارج از کشور آماده کنند.
در همان زمان، مترجمان ادبی با در دسترس قرار دادن شاهکارهای ادبیات آمریکا و اروپا برای خوانندگان ایرانی، بینشهای مسحور کنندهای از زندگی غربی ارائه کردند.
با کمرنگ شدن قوانین مربوط به بررسی محصولات فرهنگی و تغییر شیوه سانسور، ایرانیان جوان و طبقه متوسط راحتتر به آثار نویسندگانی مانند مارگارت اتوود، ریموند کارور، دوریس لسینگ، تونی موریسون، هارولد پینتر، جیدی سلینجر و کورت وونگات دسترسی پیدا کردند.
زمانی که استفاده از اینترنت هنوز به یک شیوه ارتباطی غالب تبدیل نشده بود و مردم در گسترش تجربیات جهانی خود محدود بودند، کتابهای ترجمه شده به آنها نگاهی اجمالی به فرهنگها و سبکهای زندگی متمایز، به ویژه در مورد جزییات زندگی روزمره میداد.
سالی که خاتمی بهعنوان رییسجمهوری انتخاب شد، از مجموع ۱۴ هزار و ۳۸۶ عنوان کتاب منتشر شده، تنها دو هزار و ۴۵۰ عنوان، اثر ترجمه بود. زمانی که دوره ریاستجمهوری او در سال ۱۳۸۴ به پایان رسید، نزدیک به ۳۹ هزار عنوان کتاب منتشر شد که ۹ هزار و ۱۴۶ عنوان، اثر ترجمه بود.
افزایش چشمگیر تعداد کتابهای ترجمه شده نشان میدهد دستاندرکاران ادبی، خوانندگان ایرانی را به سمت بهترینهای ادبیات جهان سوق دادند و بازار هم از این خروجی استقبال کرد.
نه هر چه از غرب!
این شرایط اما بدان معنا نبود که هر اثری از ادبیات غرب را میشد آزادانه ترجمه و منتشر کرد یا آنهایی که از برزخ سانسور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جان سالم به در بردند، بازتولیدهای وفادار به اصل اثر بودند.
در درجه اول با توجه به اینکه ایران جزو معاهده ۱۸۸۶ برن در مورد کپیرایت نیست، اکثر کتابها در کشور بدون اجازه نویسندگان و ناشران اصلی ترجمه شدند که در برخی مواقع باعث ایجاد اختلافات بینالمللی شده است.
آثار ترجمه شده نیز گرفتار تزکیه و تصفیه شدند. در طی مراحل مختلف ترجمه و آمادهسازی، هر قسمتی که بهعنوان پیامی سیاسی تعبیر میشد و میتوانست برای دولت نامطلوب باشد، معمولا پیشگیرانه به وسیله مترجمان یا در نهایت به دست بازبینهای سختگیر مستقر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حذف شد.
مفاهیم شهوانی که در بسیاری از رمانها وجود داشته و دارند به سختی تحمل شدند. بنابراین دیدن ترجمههای نابهسامان و اصلاح شده کتابهای برنده جایزه نوبل و دیگر شاهکارهای ادبی برای فروش در کتابفروشیها و نمایشگاههای فصلی رایج بود.
با این حال، پنجره آشنایی فرهنگی در این مقطع بیشتر از آنچه در سالهای پس از انقلاب امکان داشت، باز شد و تعدادی از مترجمان پرکار را به تحسین ملی وا داشت.
خواندن کتابهای ترجمه شده به عنوان نشانهای از ظرافت فکری تلقی میشد.
در کافههای دنج تهران و دیگر شهرهای بزرگ که برخی از آنها پاتوقهای ادبی بودند، جوانان پرشور، از جمله دانشجویان دختر، درباره آخرین آثاری که از ادبیات آمریکا و اروپا خوانده بودند، هم برای فرار از فراز و نشیبهای زندگی و هم برای به رخ کشیدن دانش هنری خود، بحث میکردند.
حرفه ترجمه خیلی زود چنان مورد توجه قرار گرفت که ناشران ایرانی نام مترجمان را با همان اندازه قلم، کنار نام نویسندگان بر روی جلد کتاب قرار دادند و معمولا در پشت جلد یا قبل از مقدمه، شرح مختصری از زندگینامه مترجم را درج کردند.
با این حال، کار ترجمه هرگز به یک شغل سودآور تبدیل نشد. تیراژ کتابها بسیار کم بود (هست) و از برخی عناوین، تنها هزار نسخه چاپ شده و میشوند.
با وجود جمعیت باسواد کشور که به گفته دولت تقریبا ۹۷ درصد جمعیت بزرگسالان است و یونسکو آن را حدود ۸۵ درصد اعلام کرده، مطالعه در بین تمام نسلها رایج نیست و این امر، چشمانداز مالی مترجمان را کمفروغ نشان میدهد.
با ظهور اینترنت و رسانههای اجتماعی، اتکا به کتابهای ترجمه شده به عنوان مجرای اصلی یادگیری در مورد آنچه فراتر از مرزهای ملی است، به چالش کشیده شده اما کتابها هنوز درخشش خود را از دست ندادهاند.
در واقع، خواندن ادبیات ترجمه شده همچنان نماد روشنگری و نگرش جهان-وطنی و غربگراست.
مقاومت در برابر ترجمه
عمدتا به همین دلیل است که مقاومت در برابر ترجمه آثار نشانه سیاستهای فرهنگی دولتهای محافظهکار و تندرو -از جمله دولت فعلی رئیسی- است که از سال ۱۳۵۸ در قدرت بودهاند.
سانسور موثرترین ابزار مورد استفاده دولتهای تندرو برای به حاشیه بردن ترجمه و ممانعت از ارتباطات فرهنگی صمیمی است که ایرانیان میتوانستند با فرهنگهای ناآشنای غربی ایجاد کنند؛ حتی زمانی که این پیوندها صرفا شناختی و ذهنی بود.
گاهی اوقات مترجمان شکایت میکردند که کل پاراگرافها یا حتی فصلها از پیشنویسهایشان حذف میشد و اغلب آنها را متقاعد میکردند که دستنوشتهها را به نفع شهرت خود یا ناشرانشان پس بگیرند.
دولتهای محافظهکار با ناشران همفکر خود همکاری کرده و میکنند و بودجه قابل توجهی را برای خرید کتابهایشان که به وسیله نویسندگان ایرانی نوشته میشود، بهعنوان یک محرک اقتصادی و تبلیغ دیدگاه فرهنگی و سیاسی خاص، اختصاص میدهند.
در نتیجه در بازار کتابی که رقابت بسیار اندک بوده و هست، ناشرانی که عمدتا آثار ترجمه شده را تولید میکنند، ناگزیر به حاشیه رانده شدند.
روی کار آمدن دولت رئیسی در مرداد سال ۱۴۰۰، با شرایط جورج اورولی در حیطه آزادیهای مدنی، حقوق زنان و هنر تعریف شده. شرایطی که از ادبیات ترجمه نیز دریغ نشده است!
هر چند هیچ اعلام رسمیای برای محدود کردن بخش ترجمه از سوی دولت نشده اما واضح است که دولت و متحدانش بیسر و صدا در تلاش بودهاند تا مانع تاثیرگذاری ادبیات غربی بر قلب و ذهن ایرانیان شوند.
بر اساس گزارش رسانههای داخلی، در دوره سه ماهه منتهی به ۳۱ شهریور سال ۱۴۰۱، در مجموع ۱۴۳۱ عنوان کتاب ترجمه شده در ایران منتشر شده است که در مقایسه با تابستان ۱۴۰۰ با ۲۲۵۸ عنوان اثر ترجمه چاپ شده، شاهد کاهش ۳۷ درصدی در این حوزه هستیم.
در دوره سه ماهه نخست سال جاری میلادی، ۵۷۱۳ عنوان کتاب ترجمه شده منتشر شده که این تعداد در مدت مشابه سال گذشته با ۷۹۳۶ عنوان، حاکی از کاهش شدید چاپ اثر ترجمه شده است.
دولت ابزاری قانونی ندارد که مستقیما ترجمه آثار ادبیات غربی را غیرقانونی کند؛ گرچه اگر دستور قانونی داشت احتمالا این کار را میکرد.
با این حال مقامات ارشد از ابراز تاسف علنی از مفهوم ترجمه بهعنوان چیزی که از نظر اخلاقی مذموم است، ابایی ندارند.
رئیسی در نمایشگاه کتاب اخیر در تهران صراحتا به ناشران گفت که نباید اجازه داد آثار ترجمه شده از کتابهای داخلی «سبقت بگیرند» و محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی او، سال گذشته گفت: «انبوهی از آثار ترجمه شده ذهنها و روحیه فرزندانمان را تسخیر کردهاند. این وضعیت باید تغییر کند تا کتابهایی در کانون توجه قرار گیرند که در مورد فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی نوشته شدهاند.»
او یادآوری کرد که «آرمانها و هنجارهای انقلاب اسلامی» باید به وسیله اعضای کمیته نظارت بر کتاب حفظ شوند که وظیفه غربالگری عقیدتی دستنوشتهها را قبل از انتشار به عهده دارند.
در سیوچهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که در اردیبهشت به کار خود پایان داد، کتابهای نویسندگان ایرانی با ۲۵ درصد تخفیف و کتابهای ترجمه شده تنها با ۱۵ درصد کاهش قیمت عرضه شدند.
یکی از اعضای کمیته سیاستگذاری نمایشگاه کتاب، بزرگترین رویداد فرهنگی کشور که با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود و معمولا شخص علی خامنهای هم از آن بازدید میکند، گفت که رواج کتابهای ترجمه شده میتواند باعث «تهاجم فرهنگی» شود.
او همچنین استدلال کرد عضویت در کنوانسیون بینالمللی کپیرایت و ترجمه رسالهها به فارسی پس از کسب مجوز از موسسات انتشارات غربی «بسیار خطرناک و غیرمنطقی» است.
این فرد در مورد اینکه چرا پیروی ایران از تعهدات کپیرایت خطرناک است توضیحی نداد اما احتمالا در تفکر مقامات جمهوری اسلامی، حفظ حق چاپ باعث اعمال تغییر خودسرانه یا امتناع از اعمال تغییر در محتوای کتابها میشود. موضوعی که آنها با آن موافقت نمیکنند.
محمد حسینی، معاون کنونی رییسجمهوری در امور مجلس و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره محمود احمدینژاد، فرودین سال جاری گفت که ترجمه متون از زبانهای دیگر در دوران قاجار و پهلوی باعث «شیفتگی، بیگانگی و غربزدگی» در بین ایرانیان شد.
او در کنفرانسی که «جنبش ترجمه معکوس» نامیده میشود، از برنامههای دولت برای ترجمه کتابهای نویسندگان ایرانی به زبانهای رایج دنیا ابراز خرسندی کرد.
حسینی مدعی شد که «از چین تا آمریکا و از روسیه تا آفریقا» مردم سراسر جهان کنجکاو هستند آثار نویسندگان و روشنفکران ایرانی را بخوانند و به همین دلیل است که دولت به جای تامین مالی ترجمه ادبیات غربی به فارسی، برای تشویق «ترجمه معکوس» سرمایهگذاری میکند.
تبلیغ کتابهای نویسندگان ایرانی و در دسترس قرار دادن آنها در سطح بینالمللی برای حاکمیت ایده بدی نیست اما تا زمانی که این آثار صرفا آثاری با ماهیت مذهبی یا مطالبی با بار ایدئولوژیک باشند که دولت میخواهد آنها را رواج دهد و نه آثار ادبیات مدرن ایران که کمپین ترجمه معکوس در جریان آن یک امر واهی خواهد بود.
بسیاری از جوانان ایرانی هنوز از طرفداران پر و پا قرص ادبیات غرب هستند و هر چقدر هم که جمهوری اسلامی مصمم باشد رسانهها و علایق فرهنگی شهروندان را در انحصار خود درآورد، بسیاری دیگر نمیخواهند از نگاه اجباری دولت پیروی کنند.
سرکوب بیصدای ترجمه ممکن است برخی ایرانیان را محروم کند از دسترسی به مطالبی که مردم سایر نقاط جهان مطالعه میکنند اما محاصره کردن جمعیتی که هرگز اشتهای خود را برای ارتباط بینالمللی از دست نداده، عملی نیست.