کشتن کودکان و معترضان نوجوان؛ اقدامات یونیسف در حمایت از کودکان ایران به هیچ وجه کافی نیست
مطلبی تحلیلی در وبسایت «شورای آتلانتیک» به کمکاری یونیسف در حمایت از حقوق کودکان در خیزش انقلابی مردم ایران پرداخته است. در این مطلب از بسنده کردن این سازمان صاحبنام به صدور تنها چند بیانیه انتقاد و راهکارهایی برای بهبود حمایت این سازمان از کودکان در ایران ارائه شده است.
خیزش سراسری که در اعتراض به مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد ایران را درنوردید، آن را از سلسلهاعتراضات پیشین در ایران متمایز کرده است. جدا از طبیعت فراگیر این جنبش که مردم را از هر قشری متحد کرده و از این جهت بینظیر بوده، سرکوب حکومتی هم بیسابقه بوده است.
جمهوری اسلامی برای خاموش کردن آنچه انقلابی رعدآسا به نظر میآمد، دست به خشونت زد؛ در پنجمین ماه اعتراضات، صدها تن کشته شده و هزاران نفر در بازداشتاند. همچنین برای اولین بار در این سالها، حکومت به هنرمندان، ورزشکاران و چهرههای سرشناسی که با معترضان همراهی کردند هم تاخت.
اما آنچه از همه تکاندهندهتر بود، هدف قرار دادن کودکان زیر ۱۸ سال است که موجی از انزجار و محکومیت جهانی برای رژیم پدید آورد. کشتن کودکان که در برخی موارد با سرپوش گذاشتن بر قتل و حتی ربودن جسد یا پنهان کردن آن برای مدتی طولانی همراه بوده، نشان داد جمهوری اسلامی در چه حد تنزل کرده که حاضر است دست به هر کاری بزند تا ریشه اعتراضات را بخشکاند و معترضان را مجبور به بازگشت به خانههایشان کند.
سازمان عفو بینالملل، ماه دسامبر ۲۰۲۲، جزییات قتل دستکم ۴۴ کودک در طی تظاهرات به دست ماموران (عوامل) سرکوب جمهوری اسلامی را به ثبت رساند.
بنا بر گزارش این سازمان، افراد زیر ۱۸ سال، دستکم ۱۴ درصد کشتهشدگان اعتراضات اخیر را تشکیل دادهاند.
خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران هم آمار کودکان کشتهشده تا روز ۱۷ ژانویه ۲۰۲۳ را دستکم ۷۱ کودک اعلام کرد.
تاوان سنگین کودک بودن در ایران
کودکان در اعتراضات اخیر در ایران هزینه هنگفتی پرداختهاند. آنان در خیابانها شاهد صحنههای شوکهکنندهای بودهاند که دستکم به تروماهای طولانیمدت برای آنها تبدیل خواهد شد.
دستگاه سرکوب از مدرسهها برای پارک و نگهداری خودرو و تجهیزات ضدشورش استفاده کرده که ایندست اقدامات، نه تنها توهین به شأن اماکن آموزشی است که به رابطه کودکان و محل آموزش آنها که خانه دومشان است هم آسیب زده است.
همچنین چندین و چند مورد از ورود ماموران سرکوب به مدارس برای بازداشت دانشآموزان منتشر شده؛ مواردی که در آن اولیای حامی حکومت مدرسه، سر زدن حرکاتی ساده از دانشآموزان مثل درآوردن مقنعه را به ماموران امنیتی خبر داده بودند.
این نشانه خیانت اولیای مدرسه به اصولی است که مدرسه بر مبنای آن بنا شده و گذشته از آن، نمایش سطحی اعلا از اعمال خشونت به دست جمهوری اسلامی است که آماده است تا برای خاموش کردن اعتراضات حتی به مدارس هجوم ببرد و نوجوانان را مورد آزار و اذیت قرار دهد.
تنها یک نمونه از این دست حملات، حمله به مدرسهای در اردبیل و کشته شدن اسرا پناهی، دانشآموز ۱۵ ساله به دست ماموران بود که موجب خشم مردم شد و به سرخط خبرهای جهان راه یافت.
یونیسف کجاست و چه میکند؟
صندوق کودکان سازمان ملل متحد، یونیسف، نخستین نهاد مسوول برای ارائه کمک بشردوستانه و کمک به رشد و توسعه کودکان در سراسر جهان، در برابر اعمال خشونت بیجا و زور علیه کودکان بیگناه ایران، موضع روشنی اختیار کرد.
یونیسف در چندین مورد، بیانیههایی صادر کرد و استفاده از زور و خشونت علیه کودکان که منجر به آسیب و از دست رفتن جانشان شده و همچنین بازداشتهای خودسرانه کودکان در ایران را محکوم کرد.
کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف، اکتبر ۲۰۲۲ از نگرانی این سازمان درباره گزارشهایی از قتل و جراحت و بازداشت کودکان و نوجوانان در بحبوحه اعتراضات در ایران خبر داد.
راسل با اشاره به این که کودکان ایران در خیابان و رسانهها شاهد صحنههای خشونتآمیز بودند، از به خطر افتادن صحت و سلامت روانی کودکان در ایران اظهار تاسف کرد و افزود که نظاره چنین لحظاتی، لایهای از رنج روانی هم بر انواع دیگر ناراحتیهای کودکان در ایران افزوده است.
اما ایرانیان فکر میکنند یونیسف آنچنان که باید و شاید به وظایفش در قبال کودکان در ایران عمل نکرده است.
توقع ایرانیان از یونیسف چیست؟
ایرانیان، بهویژه ایرانیان ساکن خارج کشور، از این که یونیسف از اهرمهایی که در دسترس دارد استفاده نمیکند تا جمهوری اسلامی را از آسیب زدن بیشتر به کودکان بازدارد، ناراضیاند؛ کودکانی که در بحبوحه ناآرامیها، آسیبپذیرترین گروه جامعهاند.
چندین روز پیش از آغاز سال ۲۰۲۳ میلادی، ایرانیان با تجمع در مقابل دفاتر یونیسف در واشینگتن، لسآنجلس، سانفرانسیسکو، مونترال، رم، وین، برلین، کلن و دیگر شهرها در سراسر دنیا، پیام نارضایتیشان را منتقل و خواستار این شدند که سازمانهایی همچون یونیسف، اقدامات تاثیرگذارتری از اظهار نگرانی صرف و صدرو بیانیههای نرم انجام دهند.
حدود اختیارات یونیسف کجاست و واقعا چقدر از دست این سازمان برمیآید؟
سازمانهای بینالمللی در رفتار با رژیمهای خودکامه حاکم بر جوامع منزوی، گزینههای نامحدود در اختیار ندارند و فشار بر این دست حکومتها همیشه آنچنان که فشار بر جوامع دموکراتیک و پاسخگو کارساز است، اثرگذار نیست. اما این بدان معنا نیست که این سازمانها از ایجاد هر تغییری ناتوان هستند.
در مورد یونیسف، این سازمان حضوری طولانی در ایران داشته، از سال ۱۹۵۰ میلادی در تهران صاحب دفتر بوده و فعالیتهایی با همکاری وزارت امور خارجه، وزارت کشور، وزارت دادگستری و قوه قضاییه انجام داده و میدهد.
اما در زمان بحران، دفاتر یونیسف در کشورها باید در تطابق با شرایط، به راهبردهایی سریع مجهز شوند و تمرکزشان را از فعالیتهای معمولی، متوجه بحران در آن کشور کنند و واکنشی متناسب در زمان مقتضی نشان دهند.
در مواجهه با اعمال خشونت رژیم در برابر کودکان، اقدامات یونیسف باید شامل درخواست دسترسی به خانوادههای آسیبدیده، ملاقات اضطراری با سران دادگستری و وزارتخانهها و البته، کنار گذاشتن رویه معمول این سازمان برای به چشم نیامدن و در پیش گرفتن شیوه جدیدی برای قرار گرفتن جدی در مرکز توجه، برای آگاهیبخشی داخلی و بینالمللی شود.
یونیسف نهادی قدرتمند و ثروتمند در جهان است و دفاتر اصلی آن میتوانند خود را به خطرات بزرگتری بیندازند و مستقلانه وارد عمل شوند تا این که منتظر صدور بیانیه بنشیند یا منتظر اقدام درخور شعبه رسمی این سازمان در ایران بمانند.
خود یونیسف میتواند هیاتهایی به ایران بفرستد تا با مقامات گفتوگو کنند و درباره رخدادها توضیح بخواهند. البته این هیاتها باید با احتیاط رفتار کنند چون رژیمهای اصلاحناپذیری مثل جمهوری اسلامی، در برابر هر گروهی که در هیات تیم حقیقتیاب یا متخصصانی به این منظور به ایران سفر کنند، مقاومت خواهد کرد.
همچنین مدیر اجرایی یونیسف میتواند شخصا با وزارت امور خارجه ایران تماس بگیرد یا درخواست کند که با رییسجمهوری صحبت کند و آنچه در بیانیهاش بازتاب داده را مستقیما به زبان بیاورد.
تا به امروز اما گزارشی مبنی بر این که چنین مکالمهای اتفاق افتاده باشد وجود ندارد و اگر هم اتفاق افتاده، گزارشی از آن در دست نیست.
با تامین منابع مالی برای پوشش برخی هزینههای اضطراری برای خانوادههایی با کشتهشدگان زیر ۱۸ سال و اعلام هدف از اختصاص این کمکهای مالی برای تسکین غم و پریشانی خانوادههای داغدیده که از سمت حکومت هدف قرار داده شدهاند، یونیسف میتواند پیامی قدرتمند به حکومت برساند.
در این مورد، کار چندانی از دست رژیم برای مسدود کردن چنین کمکهایی به خانوادهها برنمیآید. این دست اقدامات همچنین گامی در این جهت است که دیگر سازمانهای مرتبط با ملل متحد هم پا پیش بگذارند و به جنایات جمهوری اسلامی پاسخی عینی و درخور بدهند.
ایرانیها حق دارند از سازمانهایی مثل یونیسف توقع اقدامات بیشتری داشته باشند. چنین نهادهایی اخلاقا ملزماند هنگامی که حقوق کودکان در ایران در روز روشن نقض میشود و مجرم هم از محاکمه مصون است، با توش و توان و عزمی نو وارد میدان عمل شوند.
مایک پمپئو، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده و رییس سابق سیآیای، در کتاب جدیدش به نام «هیچوقت یکذره عقب نکش!» میگوید که سیآیای به درخواست شخص یوسی کوهن، رییس موساد در آن زمان، به ماموران این سازمان برای «گریختن از خطری» کمک کرده است که در یک عملیات بیخ گوششان بوده.
گزارشی درباره این کتاب، ادعای پمپئو و واکنش اسرائیل در «جروزالم پست» منتشر شده است که در ادامه آن را میخوانید.
منابع وزارت اطلاعات اسرائیل در تماس با جروزالم پست این که چنین اشارهای در کتاب پمپئو، مرتبط با سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی در تهران بوده باشد را رد کردند اما پمپئو در کتابش، عملیاتی که سیآیای در آن به موساد کمک کرده را مشخصا «یکی از قابل توجهترین اقدامات زیرزمینی» توصیف میکند.
منابع وزارت اطلاعات اسرائیل همچنین از ارائه اطلاعات درباره این که چه عملیات دیگری میتوانسته در حد عملیات سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی پراهمیت بوده باشد که پمپئو آن را در کتابش اینچنین توصیف کرده، خودداری کردند.
از سوی دیگر، این منابع دست داشتن آمریکا در عملیات سرقت اسناد هستهای در تهران را رد هم نکردند.
پمپئو در کتابش بدون درج تاریخ دقیق، با آوردن نقل قولی از یک دستیار، تعریف میکند که این دستیار به او چنین گفته: «رئیس (موساد)، (یوسی) کوهن میخواهد فورا با شما (پمپئو) صحبت کند.»
پمپئو در ادامه آورده: «یوسی کوهن، رییس موساد کمی پس از آن که در یک پایتخت اروپایی از هواپیما پیاده شدم، تماس گرفت. من دوباره به داخل هواپیما برگشتم؛ جایی که امکاناتی مناسب برای یک مکالمه ویژه با سازمان اطلاعاتی اسرائیل وجود داشت.»
پمپئو روایت را اینچنین پیش میبرد: «صدا در آن سوی خط آرام ولی جدی بود.»
و بعد از یوسی کوهن نقل قول میکند: «مایک، تیم ما همین الان یک ماموریت خیلی مهم را به انجام رساند و حالا من در خارج کردن بعضی از آنها (افراد) کمی به مشکل برخوردهام. میتوانی کمکی کنی؟»
پمپئو مینویسد: «هر وقت یوسی زنگ میزد، تماس او را جواب میدادم. او هم با من همینطور بود .... من (در آن مقام) بودم که به دوستانمان، بدون پرسیدن سوالی و فارغ از خطرات احتمالی، کمک کنم .... ما با تیم او تماس گرفتیم و در عرض ۲۴ ساعت، آنها را به خانههای امن راهنمایی کردیم و ۴۸ ساعت پس از آن هم، آنها به کشورهایشان بازگشته بودند؛ بدون این که دنیا خبردار شود که آنها یکی از مهمترین عملیات زیرزمینی تا آن زمان را به انجام رسانده بودند.»
اگرچه پمپئو در کتابش نام عملیات را قید نکرده اما روایت او از این عملیات و توصیف آن به عنوان «یکی از قابلتوجهترین عملیات زیرزمینی» با عملیات سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۸، دقیقا میخوانَد.
جدا از این نکته، یوسی کوهن پیشتر گفته بود گرچه تمام دهها مامور موساد که در عملیات سرقت اسناد هستهای مشارکت داشتند در نهایت در امن و امان گریختند اما مواقعی پیش آمد که زندگیشان در خطر بود و ماموران (امنیتی) جمهوری اسلامی با (بازداشت) آنها در عملیات تعقیب و گریز، فاصله چندانی نداشتند.
اگر برخلاف ادعای منابع موساد، سیآیای در این عملیات نجات و فراری دادن مشارکت داشته، آنچه پمپئو در کتابش آورده، اولین اذعان عمومی به این است که آمریکا از پیشتر و بیشتر، در ماجرای سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی درگیر بوده است.
جروزالم پست پیش از این در این باره گزارش داده بود و درباره این که اسرائیل و یوسی کوهن، پمپئو و سیآیای را بسیار پیشتر از دیگر متحدان اسرائیل و اعلام عمومی درباره سرقت اسناد هستهای ایران آگاه کرده بودند، اطلاعرسانی کرده بود اما پیش از انتشار کتاب جدید پمپئو، هیچ گزارشی درباره دست داشتن مستقیم آمریکا در این عملیات (حتی تنها مبنی بر فراری دادن ماموران موساد) منتشر نشده بود.
در زمانی که پمپئو وزیر امور خارجه دولت ترامپ بود، موساد عملیات مهم دیگری هم [در ایران] انجام داد: عملیات خرابکارانه در تاسیسات هستهای نطنز در ژوئیه ۲۰۲۰ و ترور محسن فخریزاده، معاون وزیر دفاع و از دست اندرکاران برنامه اتمی و موشکی جمهوری اسلامی در نوامبر ۲۰۲۰ .
پمپئو دیگر رییس سیآیای نبود و به عنوان وزیر امور خارجه مشغول کار شده بود.
پمپئو در کتابش به جزییات عملیاتهای مذکور نپرداخته اما از سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی حرف زده است.
همچنین مشارکت اسرائیل در فراهم آوردن اطلاعات برای آمریکا در عملیات این کشور برای کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران نیز زمانی رخ داد که پمپئو دیگر رییس سیآیای نبود و اگر او اشاره به آن عملیات داشت، از آن تحت عنوان «عملیات قتل» نام میبرد نه «عملیات زیرزمینی».
در عین حال ممکن است اشاره پمپئو در کتابش به عملیاتی باشد که هنوز افشا و عمومی نشده اما این که راز عملیاتی چنین مهم در پس پرده پنهان مانده باشد، بسیار عجیب خواهد بود؛ چرا که یوسی کوهن به بسیاری از نقشهها و اقدامات مهم موساد اشاره و آنها را با ذکر جزییات افشا کرده است.
کارگردانان زن ایرانی با فیلمهایشان درباره زنان و ایران در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۳ خوش درخشیدند. ساندنس بزرگترین جشنواره فیلمهای مستقل در آمریکاست.
فیلم مستند «جونم» به کارگردانی سییرا یوریک، روایتگر زندگی سه نسل از زنان یک خانواده ایرانی ساکن ایالت ورمونت آمریکاست.
«ورژن ایرانی» به کارگردانی مریم کشاورز هم یک کمدی-درام رنگارنگ و صمیمانه است که زندگی یک خانواده در طول چندین دهه در ایران و نیوریورک را روایت میکند.
«شیدا» به کارگردانی نورا نیاسری هم فیلمی در ژانر درام درباره زنی است که از دست همسر آزارگرش در استرالیا میگریزد.
«جونم» به کارگردانی سییرا یوریک
یوریک، کارگردان «جونم»، با اشاره به خیزش انقلابی در ایران، به خبرگزاری فرانسه گفت: «معترضان به معنای واقعی کلمه جانشان را کف دستشان گرفتهاند.»
او افزود که از آنها ۱۰۰ درصد حمایت میکند.
یوریک گفت که در ایران «آزادی بیان» وجود ندارد و (جمهوری اسلامی) فیلمسازان و هنرمندان را به زندان میاندازد.
یوریک گفت که او میتواند خارج ایران -تا حدودی- آزادانه صحبت کند.
او که در آمریکا به دنیا آمده، نمیتواند به ایران سفر کند و سلسله وقایعی که در مستندش به تصویر کشیده، حاصل تلاشش برای پیوند با ایران و فهم بهتر از این کشور است که آن را از طریق آموختن زبان فارسی و مصاحبه با مادر و مادربزرگش به تصویر کشیده است.
یوریک در این مستند به حقایقی درباره خانوادهاش پی میبرد؛ مثلا این که مادربزرگش چگونه در سن ۱۴ سالگی و پیش از رسیدن به سن بلوغ به عقد مردی درآمده است.
در این مستند، با آن که مادربزرگ یوریک از به یاد آوردن خاطرات گذشته خشنود است، مادر سییرا نگران است که فاش کردن اسرار خانواده مقابل دوربین «خیلی خطرناک» باشد و در جایی از فیلم به یوریک هشدار میدهد که ممکن است به خاطر این حرفها اعدام شود.
یوریک تجربه اکران مستندش در جشنواره ساندنس را همراه با سبک سنگین کردن برای بازگو کردن حقیقت و نگرانی از پیامد روایتهای آمده در فیلم، برای دیگر افراد (خانواده) ساکن ایران، توصیف کرد.
او گفت که تا وقتی مادربزرگش از به قتل رسیدن پدربزرگش (به دست جمهوری اسلامی) پرده برنداشته بوده، او نمیدانسته دیوار ترسی که این رژیم در داخل و خارج ایران بنا کرده تا چه اندازه بلند است.
او اشاره کرد که مادرش با پنهان کردن حقایق اینچنینی قصد داشته از او محافظت کند.
«ورژن ایرانی» به کارگردانی مریم کشاورز
«ورژن ایرانی» داستان زندگی دختر ایرانی-آمریکایی جوان و سرکشی به نام لیلا، با بازی لیلا محمدی است که رابطه دشواری با مادر ایرانیاش دارد و دلیل آن، تمایلات جنسی لیلا و نظر متفاوت او و مادرش درباره نقش زنان (در جامعه) است.
اما در طول فیلم، هنگامی که لیلا متوجه حقایقی درباره آنچه پدر و مادرش از سر گذراندهاند میشود و دلیل خروج آنان را از ایران میفهمد، مادر و دختر، دو زن از دو نسل متفاوت، از بُعد جدیدی به میراث پیچیده ایرانی بودنشان نگاه میکنند.
مریم کشاورز این را که در چنین شرایطی (مصادف با خیزش انقلابی در ایران) فیلمی درباره زنان در جشنواره دارد، باعث افتخار خود توصیف کرد.
کشاورز و دیگر عوامل تولید این فیلم، هنگام حضور در مراسم نخستین اکران فیلم، سنجاقسینههایی با رنگهای پرچم ایران و شعار «زن، زندگی، آزادی» بر لباسهای خود داشتند.
او گفت که داستان «ورژن ایرانی»، روایت تابآوری و مقاومت طی دههها و نه فقط این روزهاست و این که شرایط اکنون (خیزش فعلی در ایران)، مبارزهای است که از مدتها پیش آغاز شده است.
کشاورز تاکید کرد پیش از جمهوری اسلامی هم زنان ایرانی همیشه برای دستیابی به حقوقشان در جامعه تلاش کردهاند.
او گفت: «زنان هنجارها را زیر و رو کرده و یاد گرفتهاند راه خودشان را برای آزاد بودن پیدا کنند.»
کشاورز پس از اکران نخستین فیلمش «شرایط» در سال ۲۰۱۱ دیگر نمیتواند به ایران بازگردد.
«شرایط» درباره رابطه عاشقانه دو دختر نوجوان با یکدیگر است.
یوریک اما امیدوار است روزی به ایران سفر کند گرچه فعلا از راه دور اعتراضات را به نظاره نشسته و آرزو میکند فیلمش بخش کوچکی از مبارزه ایرانیان در راه آزادی باشد.
یوریک گفت بخشی از تاثیرگذاری فیلمش به دلیل آن چیزی است که این روزها در ایران میگذرد.
او حضور در جشنواره ساندنس به همراه دیگر کارگردانان (که فیلمهایی درباره ایران ساختهاند) را مغتنم دانست.
به باور یوریک، حضور در بین فیلمسازان چنین آثاری به او احساس تعلق به جمعی میدهد که توانستهاند داستانشان را آزادانه روایت کنند.
جواد روحی، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ایرانیان، به اتهام محاربه، افساد فی الارض و ارتداد، به سه بار اعدام محکوم شده است. اخیرا ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که روحی را در حال رقص در تجمعی در نوشهر استان مازندران نشان میدهد. نگاهی به گزارش گاردین از پرونده او:
جواد روحی ۳۵ ساله، ساکن روستای کوچک کلیکان شهر آمل استان مازندران، با جرایمی مرتبط با ارتداد و توهین به مقدسات بازداشت شد.
جواد روحی از حق داشتن وکیل انتخابی (تعیینی) در دادگاه محروم و مبتلا به بیماری اعصاب و روان شدید است. گروههای حقوق بشری میگویند او آنچنان در بازداشتگاه سپاه پاسداران هراسان (از معترضان) شکنجه شده که توانایی تکلم، کنترل ادرار و راه رفتن را از دست داده است.
برای روحی در ارتباط با وقایع روز ۳۰ شهریور در نوشهر مازندران، اتهامهایی همچون محاربه، افساد فی الارض، ارتداد و «اغوا و تحریک مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر به قصد بر هم زدن امنیت کشور» تراشیده شده است.
او همراه دو تن دیگر (عرشیا تکدستان و مهدی محمدیفرد) به ورود به کیوسک پلیس راهنمایی و رانندگی نوشهر، ایجاد حریق، پرتاب کردن وسایل کیوسک به داخل خیابان و آتش زدن اموال، از جمله یک قرآن، متهم شده است.
بنا بر اعلام حبیبالله قزوینی، وکیل تسخیری روحی، طبق تصاویر دوربین مدار بسته، جواد روحی تنها در محل تجمع حضور دارد و هیچ مدرکی دال بر این که او اموال عمومی را آتش زده و تخریب کرده وجود ندارد و موکلش از سوختن قرآن هم خبر ندارد.
بنا بر گزارش گروههای حقوق بشری، روحی در نخستین روزهای بازداشت، تحت شکنجه وادار به اعترافات اجباری شده و هیچ مدرکی مبنی بر دست داشتن او در اتهامات مطرح شده به چشم نمیخورد.
به خانواده جواد روحی تنها اجازه یک بار ملاقات پیش از برگزاری دادگاه او داده شد و آنان پس از برپایی دادگاه، از حق دیدار و مکالمه تلفنی با فرزندشان محروم بودهاند.
پدر جواد روحی در ویدیویی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، گفته است که فرزندش مبتلا به بیماری اعصاب و روان است.
روحی، لیسانس حقوق دارد و از خانوادهای کارگری است. او پیش از بازداشت شاغل نبوده اما پیشتر از آن، در یک مغازه و کارخانه سفالسازی کارگری میکرده است.
به گفته وکیل او در دادگاه، جواد روحی به دلیل بیماری اعصاب و روان و بیکاری، از همسرش جدا شده، (۳۰ شهریور) به نوشهر رفته بوده تا همسر سابقش را ببیند و او را راضی به بازگشت کند و چون پول نداشته، چند روز در نوشهر در خیابان خوابیده.
در بخش مرتبط با «تحریک و اغوا » در حکم دادگاه به کشته شدن پنج نفر در همان روز حضور روحی در نوشهر اشاره شده که البته تمامی پنج فرد کشتهشده به دست نیروهای امنیتی (سرکوب) جانشان را از دست دادند و در آن روز، هیچیک از اعضای نیروهای امنیتی (سرکوب) کشته نشدند.
سازمانهای حقوق بشری میگویند پرونده روحی مشتی نمونه خروار از ایرادهای وارد به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است.
در حدود یک ماه گذشته، بیش از ۴۰ وکیل حقوق بشر در ایران بازداشت شدهاند.
برخی گزارشها حاکی از آن است که خیزش انقلابی مردم ایران از جوش و خروش اولیه افتاده. بنا بر دیگر گزارشها، انقلاب در این مرحله آتشی زیر خاکستر است که از بستر اتحاد و ائتلاف شعله خواهد کشید.
تحلیلی را بخوانید درباره مقطع فعلی قیام مردم ایران که در وبسایت سیبیسی منتشر شده است.
این بار صداها رساتر و خشم عصیانگرتر است. اعتراضات اخیر در ایران، از زمان تولد جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.
با ورود اعتراضات به پنحمین ماه، فریاد «زن، زندگی، آزادی» که در خیابانها و آرامستانها طنینافکن شده بود، هنوز سرنگونی رژیم را برای مردم به ارمغان نیاورده. مردمی که شعار میدادند: «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه!»
گرچه مردم ایران تا این لحظه پیروز نشدهاند، پیروز نشدن آنها به این معنی نیست که [علی] خامنهای و باقی آخوندها موفق شدهاند؛ آخوندهایی که فقط با سرکوب وحشیانه معترضان قدرت را در دست نگه داشتهاند.
گرچه سانسور رسانه کار تحلیل برای صاحبنظران را دشوار کرده اما به نظر میرسد اعتراضات در ایران کمتر و پراکندهتر شده باشد. حالا بیشتر تجمعات اغلب در آرامستانها و در مراسم عزاداری کشتهشدگان، بهویژه مراسم چهلم آنها برگزار میشود. از تجمعات عظیم مرکز شهر تقریبا خبری نیست.
به نظر میرسد در این مقطع، بیم و امید دوشادوش هم حرکت میکنند و همین، وضعیت در ایران را به ایستایی دچار کرده است.
جلب رضایت شهروندان، چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی، از دست جمهوری اسلامی برنمیآید و البته تلاشی هم برای آن نمیکند. معترضان هم از هر زمانی طی ۴۳ سال سلطه جمهوری اسلامی، بیشتر با هم متحد و همپیمانند و یکصدا خواستار سرنگونی رژیماند.
به نظر میرسد در مقطع فعلی، رژیم و مردم، هیچکدام نمیتوانند دیگری را از میدان به در کنند.
انقلاب ایران، نیازمند رویدادی تحولآفرین؟
تحلیلگران حوزه ایران معتقدند وقوع انقلاب در ایران به اتفاقی بزرگ و سرنوشتساز نیاز دارد. یکی از این اتفاقات که میتواند ورق را برگرداند، تغییر رهبری در ایران است.
علی خامنهای ۸۳ ساله است و همواره درباره این که او چقدر بیشتر زنده خواهد ماند، حدس و گمانهای بسیاری زده شده است.
مجلس خبرگان انتخاب جانشین خامنهای را به عهده خواهد داشت. سعید گلکار، استاد علوم سیاسی دانشگاه تنسی، باور دارد که مجلس خبرگان هم متشکل از جماعتی تندروست.
گلکار احتمال میدهد ایران پیش از انتخاب جانشین خامنهای، شاهد یک یا دو سال دوره بیثباتی باشد و در این بازه «احتمال تغییر بسیار سریع و غیرقابلپیشبینی وضعیت (ایران) وجود دارد».
بنا بر نظر گلکار، سرسپردگان خامنهای در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر نیروهای سرکوب، ممکن است بلافاصله آماده وفاداری به جانشین او نباشند و مردم هم مترصد اعتراض و طغیان هستند.
اتفاق دوم اتفاقی غیرقابلپیشبینی است که تحلیلگران آن را بسیار کمتر محتمل میدانند و آن وقوع یک حمله خارجی است.
گرچه جمهوری اسلامی برنامه هستهای خود را دارد اما کمک نظامی تهران به مسکو در حمله روسیه به اوکراین، غرب را خشمگین کرده است.
در صورت وقوع حمله خارجی، جمهوری اسلامی احتمالا از حمایت داخلی محروم خواهد بود. گلکار معتقد است مردم آنقدر به ستوه آمدهاند و خشگین و مستاصلاند که حتی ممکن است از حمله خارجی استقبال کنند.
به باور گلکار، رژیم ایران همین حالا هم به غرب چنگ و دندان نشان میدهد و با اقداماتی همچون اعدام علیرضا اکبری، شهروند دوتابعیتی متهم به جاسوسی، میخواهد این پیام را به غرب بفرستد که: «اگر ما را تحریم کنید ما هم اهرمهایی داریم و بر شما فشار خواهیم آورد.»
اتهام جاسوسی زدن به چند شهروند خارجی دیگر محبوس در زندانهای ایران هم در راستای همین اقدامات جمهوری اسلامی است.
این که جمهوری اسلامی در بحبوحه این چالشبرانگیزترین دوره برای رژیم به هر ابزاری برای مقابله با آن چنگ انداخته، حیرت برخی تحلیلگران را برانگیخته است.
گلکار میگوید جمهوری اسلامی به دنبال آن است تا در چشم جهان دیوانه و غیرقابل پیشبینی جلوه کند اما حقیقت این است که رژیم ترسیده است.
تحلیلی منتشر شده است در وبسایت موسسه واشینگتن درباره پیامدهای خیزش انقلابی ایرانیان برای سیاست و امنیت عراق و اقلیم کردستان. این تحلیل را در ادامه میخوانید.
جمهوری اسلامی از دیرباز کوشیده تا ایدئولوژیاش را صادر کند و حالا که دارد قدرت بینالمللیاش را از دست میدهد نگران است؛ مشخص است هر تغییری در ایران، تاثیری مستقیم بر منطقه خواهد داشت. جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و لبنان نفوذ دارد و وضعیت داخلی ایران به ویژه برای عراق پیامدهایی به بار خواهد آورد.
هر عدم ثبات بیشتری در ایران ممکن است باعث شود جمهوری اسلامی یا از نفوذ در عراق پا پس بکشد یا به تاثیر قابل توجه خود در این کشور بیفزاید که پیامد هر کدام یک از تصمیمات، برای سیاست عراق جدی است.
این روی سکه
از سویی، هر گونه بیثباتی بیشتر در ایران ممکن است نفوذ جمهوری اسلامی در عراق را تضعیف کند و بر ساختار حکومتی با مرکزیت شیعی که از سال ۲۰۰۳ در عراق پا گرفته، مستقیما تاثیر بگذارد.
از سال ۲۰۰۵ بدین سو، جمهوری اسلامی نفود بسیاری در سران سیاسی و نیروهای نظامی عراق داشته و در سالهای اخیر هم برای گسترش این نفوذ، دست به دامان گروههای شبهنظامی همچون حشد الشعبی شده است.
اختیار این دست گروهها که حدود ۱۶ هزار عضو دارند، از دست نخستوزیر عراق خارج است اما تضعیف جمهوری اسلامی در داخل، چنبره این رژیم برای نفوذ در میان تندروهای شیعه عراق را کاهش خواهد داد و جلوی جولان هرچه بیشتر خود رژیم در منطقه را هم خواهد گرفت.
از بُعد مذهبی، هر گونه تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی میتواند به شکاف بیشتر بین مراجع شیعه قم (حامیان ولایت فقیه) و نجف و در نتیجه، افزایش هر چه بیشتر قدرت و نفوذ مراجع نجف بینجامد. ضمن این که ایرانیان اعتمادی به مراجع قم ندارند.
از وجه سیاسی، کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق پیامدهای سیاسی قابل توجهی خواهد داشت و به سیاستمداران کُرد و سنی مجال بیشتری برای اتخاذ نقشی فعالتر در امور عراق خواهد داد. همین حالا هم کُردها و سنیها در رقابت بین «جریان صدر» و «چهارچوب هماهنگی»، سهم بزرگی داشتهاند و اگر جمهوری اسلامی دست از دخالت در امور عراق بکشد، فرصت بروز و ظهور بیشتری در فرآیند سیاسی و تصمیمگیریها در عراق خواهند یافت.
آن روی سکه
از سوی دیگر عدم ثبات در ایران میتواند جمهوری اسلامی را به در پیش گرفتن سیاستی تهاجمیتر در عراق وادارد. مقامهای جمهوری اسلامی از دیرباز در کار صادرات مشکلات داخلیشان به دیگر کشورها بودهاند. پس مورد اعتراضات اخیر هم استثنا نیست؛ در کنار حملات اخیر به اقلیم کردستان، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران تهدید کرده که اگر بغداد اقدامی برای خلع سلاح اپوزیسیون کردستان عراق نکند، جمهوری اسلامی حمله زمینی میکند.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند همراه متحدانش در پارلمان عراق، بغداد را علیه واشینگتن بشوراند، موجب لغو ماموریت مشورتی ایالات متحده در عراق شود و نهادهای دموکراتیک در این کشور را هم به شدت تضعیف کند.
جمهوری اسلامی چنین اقداماتی را در راستای اتهامات اخیرش مبنی بر این که آمریکا با حمایت از اعتراضات در ایران در پی نقض حاکمیت در تهران است، انجام خواهد داد؛ مخصوصا که از اقدامات آمریکا در تحریم رژیم و رفع تحریم شرکتهای تکنولوژی برای اینترنترسانی به مردم ایران هم دل پری دارد.
جمهوری اسلامی ممکن است شبهنظامیانش در عراق را نیز علم کند تا منافع و پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور را هدف قرار دهند و عراق را در مرحله جدیدی از درگیری میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده، به میدان نبرد تبدیل کنند.
یا حداقل این که آرزوی دیرینه جمهوری اسلامی برای محکم کردن جای پایش در عراق و سلطه به این کشور، در مواجهه با عدم ثبات در ایران موجب خواهد شد تمامی تصمیمات مصطفی الکاظمی که با آنها به جمهوری اسلامی افسار زده بود تا توازن روابط منطقهای را به عراق بازگرداند، نقش بر آب شود.
همین حالا هم محمد شیاع السودانی، تغییرات بارزی به وجود آورده و تمامی تصمیمهای دولت موقت الکاظمی از اکتبر ۲۰۲۱ بدین سو را لغو کرده است. تصمیمهای الکاظمی تصمیمهایی بودند که بر باز بودن در عراق به روی جهان عرب و ثبات این کشور در حوزه اقتصادی، انرژی، امنیت، توافقات مرتبط با سرمایهگذاری و تحکیم حاکمیت عراق، متمرکز بود.
خواب جمهوری اسلامی برای اقلیم کردستان عراق
اعتراضات در ایران تنها جنس روابط اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی را عریانتر ساخت؛ روابطی که از زمان رفراندوم استقلال کردستان عراق در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) و کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، بدتر و بدتر شده است.
جمهوری اسلامی همواره هراسان بوده که اقلیم کردستان به پایگاهی برای ایالات متحده به منظور رصد اوضاع عراق، ایران و سوریه تبدیل شود و در نتیجه این منطقه را در عمل به میدان جنگ تبدیل و به گروههای اپوزیسیون حمله کرده و میکند تا از این طریق پیامی هم به ایالات متحده و متحدانش فرستاده باشد.
پس از آغاز اعتراضات مردمی در ایران، حملات جمهوری اسلامی به کردستان عراق افزایش یافت و سپاه پاسداران با بمباران منطقه، زنان و کودکان آن را به کام مرگ فرستاد. نزدیک به ۱۰ هزار و ۵۰۰ کُرد از ایران به عنوان پناهجو در این منطقه به ثبت رسیدهاند و بسیاری دیگر بدون ثبت شدن نام در آنجا زندگی میکنند.
حملات سپاه پاسداران به اقلیم کردستان عراق بیشک ادامه خواهد داشت و جمهوری اسلامی حتی میتواند با پنچه انداختن به بهانه این که کردها جرقه اعتراضات در ایران بودهاند، بخشی از اقلیم کردستان عراق را اشغال و پایگاههای خودش را در آنجا بنا کند؛ یعنی همان کاری که ترکیه در سالهای اخیر در اقلیم کردستان و شمال سوریه کرده است.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند کارت شبهنظامیان شیعی عراق را در اقلیم کردستان رو کند و از دولت عراق بخواهد در حفاظت از مرز ایران با اقلیم کردستان، به جای نیروهای کُرد از نیروهای عراقی استفاده کند.
احتمال این که دولت جدید عراق هم وضعیت اقلیم کردستان را بدتر کند وجود دارد و این خطر مخصوصا بیشتر متوجه حزب دموکرات کردستان خواهد بود. رابطه این حزب با جمهوری اسلامی به اندازه رابطه اتحادیه میهنی کردستان با جمهوری اسلامی، حسنه نیست. چنین اقداماتی از سوی جمهوری اسلامی برای عراق و اقلیم کردستان، هر دو، فاجعهبار خواهد بود.
جمهوری اسلامی؛ از صادرات انقلاب تا صادرات مشکلات
جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۲ عراق را صحنه نبردی استراتژیک برای ابراز نفود و تاثیر در مواجهه با رقبایش دیده است. عراق هم از آن زمان تاکنون به تدریج تغییراتی از سر گذرانده و به مرور، از زمین سلطهطلبی جمهوری اسلامی به محل انباشت مشکلات این رژیم تبدیل شده است.
اعتراضات اخیر در ایران این تغییر و تحول در نقش عراق برای جمهوری اسلامی را پررنگتر کرده؛ مخصوصا این که جمهوری اسلامی مدام تقصیر ناآرامی و عدم ثبات داخل ایران را به گردن «ضدانقلابهای» مرز شمال غربی در اقلیم کردستان میاندازد.
راه انداختن بازی مقصر دانستن این و آن از سوی جمهوری اسلامی، نکته مهمی در بر دارد و آن جز این نیست که جمهوری اسلامی خواستار رابطه اربابرعیتی با کشورهای منطقه است؛ حالا میخواهد این کشور عراق باشد یا سوریه یا لبنان. برای رژیم حاکم بر ایران فرقی نمیکند.
چه جمهوری اسلامی واقعا به اتهاماتی که میزند باور داشته باشد و چه این مقصر دانستنها را بیجهت علم کرده باشد، به هر حال همه گویای این است که این رژیم حتی تمامی نیروهای نیابتی و «متحدانش» را هم منبع تهدید احتمالی برای بقای خود میپندارد. همین رویکرد جمهوری اسلامی در قبال گروههای شبهنیابتی در سوریه هم صادق است و با این که حدود ۱۵ میلیارد دلار خرج استخدامشان کرده، منابع مالی آنها را تامین میکند، حقوق ماهانه و حق اقامت و شهروندی به آنها در ایران میدهد، ذات نوع رابطه آنها با جمهوری اسلامی که بنا شده بر وابستگی است، سرنوشت این گروهها را تماما به خدمات دادنشان به جمهوری اسلامی گره میزند و همین، چنین گروههایی را غیرقابل پیشبینیتر و غیرقابل اعتمادتر میکند.
جمهوری اسلامی میترسد شری که به راه انداخته دامنگیر خودش شود
جمهوری اسلامی از جانب متحدان و نیروهای نیابتی خودش هم نگرانی دارد و با انداختن تقصیر به گردن اپوزیسیون اقلیم کردستان در فکر پرت کردن حواس جهان از اصل ماجراست.
در چنین وضعیتی، دولت السودانی در عراق در موقعیت بغرنجی قرار گرفته. معلوم نیست تهدید به حمله زمینی از سوی اسماعیل قاآنی تا چه اندازه جدی باشد اما حقیقت آن است که تنش میان جمهوری اسلامی با دولت عراق و تنش بین دولت عراق با دولت اقلیم کردستان رو به افزایش است.
پیامد مذهبی، اقتصادی و سیاسی عدم ثبات در ایران برای عراق جدی است؛ مخصوصا حالا که جمهوری اسلامی با پیچاندن روایت، ایالات متحده را به نقض حاکمیت ایران و به خطر انداختن ثبات منطقه متهم کرده و این رژیم را رو در روی آمریکا در اقلیم کردستان و عراق قرار داده است.
نظر به تمامی این اوصاف، احتمال دارد اقلیم کردستان بار دیگر به عرصه درگیری جمهوری اسلامی با ایالات متحده تبدیل شود.