هوش انسانی تنها نسخه ایده‌آل هوش نیست

مجموعه پژوهش‌هایی که به‌تازگی در مجله ساینس منتشر شد نشان می‌دهد که پرندگان و پستانداران مسیرهای عصبی مولد هوش را از یک جد مشترک به ارث نبرده‌اند، بلکه آن‌ها را در دو مسیر متفاوت و مستقل تکامل داده‌اند. این امر به معنای آن است که هوش انسانی تنها نمونه و یا بهترین نمونه هوش نیست.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که هوش در مهره‌داران نه یک‌بار، بلکه چندین بار به وجود آمده است و مغز پرندگان و پستانداران -از جمله انسان- مدارهای شگفت‌آور مشابهی را نشان می‌دهد.

نتایج این پژوهش‌ها، باوری که هوش انسانی را تنها نسخه ایده‌آل در روند فرگشت می‌داند، باطل و بر این تاکید می‌کند که توانایی‌های شناختی انسان تنها یکی از راه‌حل‌های تکاملی ممکن برای حیات هوشمند است.

نیکلاس کِمپینگ، متخصص انفورماتیک زیستی که یکی از این پژوهش‌ها را رهبری کرده است، می‌گوید: «این یافته‌ها حاوی اطلاعات مهمی درباره نحوه تکامل مدارهای پیچیده مغز انسان‌اند، اما شاید مهم‌تر از همه بتوانند به ما کمک کنند تا از این ایده که ما انسان‌ها بهترین موجودات جهانیم، فاصله بگیریم.»

رابطه میان هوش پرندگان و پستانداران دهه‌هاست توجه زیست‌شناسان و فرگشت‌پژوهان را به خود جلب کرده و محل اختلاف نظر میان آن‌ها بوده است.

گروهی از پژوهشگران پیرو این نظریه بودند که هوش در مهره‌داران -موجوداتی دارای ستون فقرات که پستانداران و پرندگان را شامل می‌شود- فقط یک بار تکامل یافته است. این یعنی انسان‌ها و پرندگان مسیرهای عصبی پیچیده مولد شناخت و هوش را از یک جد مشترکِ مارمولک‌مانند که حدود ۳۲۰ میلیون سال پیش می‌زیسته به ارث برده‌اند.

گروه دیگری حامی این نظریه‌اند که انواع مدارهای عصبی، به‌طور مستقل در پرندگان و پستانداران تکامل یافته‌اند.

مشابه، اما متفاوت

در نیمه اول قرن بیستم، عصب‌شناسان معتقد بودند که پرندگان هوش چندانی ندارند. مغز پرندگان فاقد نئوکورتکس است، ناحیه‌ای که در مغز انسان‌ها و سایر پستانداران مرکز زبان، ارتباطات و استدلال است.

برای مدت طولانی تصور می‌شد که نئوکورتکس مرکز شناخت است و برای توسعه توانایی‌های شناختیِ پیشرفته به آناتومی شش‌لایه‌ای نئوکورتکس نیاز است. به همین دلیل نوروآناتومیست‌ها در آن زمان معتقد بودند که بخش زیادی از رفتار پرندگان انعکاسی است و ناشی از یادگیری و تصمیم‌گیری نیست؛ یعنی آنچه یک پستاندار می‌تواند به راحتی یاد بگیرد، یک پرنده هرگز یاد نخواهد گرفت.

این باور غالب در دهه‌ ۱۹۶۰ تغییر کرد. هاروی کارتِن، عصب‌شناس جوان مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) مدارهای مغزی پرندگان و پستانداران را مقایسه کرد و متوجه شد که پرندگان نیز دارای مدارهای عصبی شبیه به پستاندارن هستند.

یافته‌های او نشان می‌داد که پرندگان هم ساختاری شبیه به نئوکورتکس دارند، البته با ظاهری متفاوت. همان زمان بود که نظریه انقلابی جد مشترک پرندگان و پستانداران متولد شد و دانشمندان ناگهان به مغز پرندگان علاقه‌مند شدند.

چند دهه بعد، لوییس پوئِلِس، کالبدشناس اسپانیایی، نتیجه‌گیری متفاوتی ارائه کرد مغز پرندگان و پستانداران به‌طور مستقل تکامل یافته‌اند.

در سه مطالعه جدید با مشارکت تیم‌های مستقل از محققان انجام شده است، تلاش شد تا تمام نتایج و فرضیات قبلی کنار هم قرار بگیرند و بررسی تطبیقی دقیق روی آن‌ها انجام شود.

این گروه‌ها سرانجام نتیجه گرفتند مدارهای مغزی پستانداران و پرندگان به‌طرز چشمگیری شبیه‌اند اما به‌طور متفاوتی ساخته شده‌اند و در زمان‌های مختلف، به ترتیب‌های مختلف و در مناطق مختلف مغز توسعه یافته‌اند.

نتایج جدید هم نظر کارتِن را تایید می‌کند، هم باور لوییس پوئِلِس را و این نکته را به آن‌ها می‌افزاید که پرندگان و پستانداران به‌طور مستقل مناطق مغزی را برای شناخت پیچیده، تکامل داده‌اند.

بردلی کولکویت، عصب‌شناس مولکولی دانشگاه سانتاکروز درباره اهمیت این یافته‌ها می‌گوید: «این یافته‌ها تفاوت‌های زیادی میان موجودات مختلف را برجسته می‌کند، این‌که هر کدام برای حل مشکلات مشابه در یک دنیای پیچیده و سازگار شدن با محیطی که به‌سرعت در حال تغییر است راه‌حل‌های عصبی متفاوتی ابداع کرده‌اند.»

منظور از راه‌حل‌های عصبی متفاوت روش‌هایی است که هر دسته و گونه از موجودات برای بقا پِی گرفتند، مثلا هشت‌پاها و مرکب‌ماهی‌ها، مستقل از پستانداران، چشم‌هایی شبیه به دوربین تکامل داده‌اند؛ پرندگان و خفاش‌ها و حشرات، هر کدام به‌طور مستقل پرواز کردن را فرا گرفتند.

فرناندو گارسیا-مورِنو، زیست‌-عصب‌شناس اسپانیایی این راه‌حل‌ها را مرتبط با دنیای انسان خردمند توضیح می‌دهد: «مردم باستان در مصر و آمریکای جنوبی به‌طور مستقل بناهای هرمی ساختند؛ کارآمدترین شکل از نظر ساختاری که در طول زمان دوام آورد. آن‌ها مستقل از هم دریافته بودند که اگر برج بسازند فرو خواهد ریخت و اگر دیوار بسازند، دوام نخواهد آورد.»

پژوهشگران با تکیه بر این پژوهش‌های تازه می‌گویند که ایجاد یک مغز هوشمند با تکیه به شناختی که از مغز مهره‌داران به دست می‌آید محدود است اما اگر از قلمرو مهره‌داران خارج شویم و از ایده هوش ایده‌آل تنها نزد پستانداران است، فاصله بگیریم، می‌توانیم به روش‌هایی بسیار عجیب‌‌تر یک مغز هوشمند بسازیم.

آن‌ها می‌گویند تفکری که برای بهبود هوش مصنوعی داریم در حال حاضر بسیار انسان‌محور است اما توسعه دادن این پژوهش‌ها و بررسی شکل‌های دیگر تکامل هوش در میان جانداران می‌تواند در جست‌وجوی هوش فرازمینی مفید باشد و به بهبود هوش مصنوعی کمک کند.

پژوهشگران این پروژه تحقیقاتی با تکیه بر یافته‌های تازه‌شان چنین پرسش‌هایی طرح می‌کنند: پرنده چگونه فکر می‌کند؟ آیا می‌توانیم آن را تقلید کنیم؟ آیا می‌توانیم هوش مصنوعی را از دیدگاه یک پرنده بسازیم؟