یادداشت- سلفی با امام

محمد رهبر
محمد رهبر

ایران‌اینترنشنال

مهم نیست کسی رفته و با قبر خمینی سلفی گرفته باشد، آنچه اهمیت دارد، روایت زمان‌پریشی است و گذشت زمان بر امر مرده‌ای که می‌خواهند با هر ضرب و زور زنده نگاه دارند.

جمهوری اسلامی با این سر و وضع که دارد مثل میتی است که با زور پول نفت و سر نیزه‌ای که هواداران منتفع‌اش به سوی مردم گرفته‌اند، ابراز زندگی می‌کند اما دوام این مرده و ناهمزمانی مردم و حکومت، حالا به بیماری پریشان زمانی رسیده است.

در مجلس دوم مشروطیت وقتی محمد تقی وکیل الرعایا، یکی از بازاریان همدان، با ترس و لکنت از اعطای حق رای به زنان گفت، مجلس به هم ریخت و سید حسن مدرس با بیان اینکه تنش لرزیده از این حرفها، گفت خدا به طایفه زنان قابلیت نداده که لیاقت حق انتخاب داشته باشند. البته در صد و چند سال پیش هنوز در اروپا هم حق رای زنان به تایید نرسیده بود و آنچه بعدتر در ایران بر سر مشروطه آمد، احمد کسروی ِ مورخ را به این صرافت انداخت که مشروطیت برای ایران زود بود، یعنی نا‌همزمانی رخ داده بود و پدیده‌ای مدرن وسط جامعه سنتی قاجار زده افتاده و ناگزیر از کار افتاده بود.

اما حالا آنچه در ایران معاصر می‌گذرد، وضعیت عجیب نامعاصر بودن حکومتی است که بر پایه نظریه چند صفحه‌ای ولایت فقیه خمینی شکل گرفت که در همان دهه چهل که مطرح شد نیز نشانه عقب افتادگی از زمین و زمان بود.

جمهوری اسلامی مقبره خانوادگی پیرمردهایی است که به چنگ عصا و دندان مصنوعی می‌خواهند عقربه‌ها به جلو نرود و زمان از دست رفته شان، عمری کند. مکارم شیرازی در قم هنوز حلال و حرام اعلام می‌کند در حالی که نظام مرجعیت فرو ریخته و اگر مواهب نفت ِحکومتی نباشد از حوزه علمیه هیچ نمی‌ماند.

بر سر سه قوه یکی از نسل اول انقلاب نشسته که در همه این چهل و پنج سال گذشته در مرداب حکمرانی زیست کرده و از مردم و نسل‌هایی که زیر و رو می‌شدند دور شده و بلکه آنقدر در تضاد با نسل‌های تازه افتاده که ناچار مثل قالیباف با چماق باید برای سرکوب به کف خیابان می‌رفته ، یا مثل رئیسی و اژه‌ای، احکام اعدام صادر می‌کرده. اعدام آنهایی که هم‌زمان نبودند.

اما نمونه تمام عیار زمان‌پریشی، رهبر جمهوری اسلامی است با ذهنی تاریخ‌زده که عملا ساعاتش را به صدر اسلام می برد و در یک فانتزی‌ مسخره، خودش را به واسطه هم نامی جای علی جا می‌زند و از طرفی دنیای پیرامونش را با همان آخرین بارها که در خیابان و مردم بوده و سال ۵۷ می‌سنجد و پیش از اینکه به رمه قدرت بپیوندد.

در ذهن خامنه‌ای هنوز جنگ سرد برقرار است و به توهم، کشورهای عربی تا هند و مالزی را امت اسلامی می‌نامد. در دنیایی که همه به دنبال منفعت ملی هستند، دون کیشوت‌وار به دنبال رسیدن به قدس و مدیترانه است و یک امام غایب را هم در محراب جمکران می‌بیند که قرار است بیاید و بنابراین حکومتش نظر کرده است و آنچه از فساد و تعفن در نظام اسلامی است را به تبرک عبای سبز نامرئی، پاک و طاهر می‌داند.

آن سو در جامعه ایران بیش از پنجاه میلیون نفر نه انقلاب را دیده‌اند و نه اصلا از هشت ساله جنگ خاطره‌ای دارند و نه از آرمان‌های امام سر در می‌آوردند.

در حالی که عمده علمای قم در نظر و عمل حقی برای زنان در جامعه نمی‌شناسند، در اوضاعی که هنوز در قانون مدنی بحث نشوز و زن نافرمان و متعه و ارث دو برابری مردها برقرار است. در جامعه ایران، حجاب اجباری که پرچم خلافت روحانیان است به زیر کشیده شده و ازدواج سفید خط بطلان کشیدن جوانان است به سیاهه قانون شرعی. جامعه ایران قانون و عرف خودش را دارد، ارزش‌هایی تازه سر برآورده که یکسره مخالف آن چیزی است که در صدا و سیما در بوق می‌کنند. نگاه کنید که چه طور در این برنامه سر تا پا هذیان حسینیه معلی می‌خواهند یک شوی گریه راه بیندازند و مشتی مداح حمام رفته، نقش ستارگان پاپ را بازی کنند، غافل از اینکه مردم ایران رقص و خنده می‌خواهند، فارغ از روضه محرم و صفر.

ناهمزمانی حکومت و مردم کار را به مهاجرت بزرگ ایرانیان در سده اخیر کشانده، ایرانی مهاجر شده و با اینکه می‌داند، آسان نیست و شاید وضعش از خانه پدری بدتر شود اما می‌گریزد، از جایی که عقربه ساعت رو به گذشته می‌رود، به جایی که هنوز زمان جاری و رو به جلوست .

هر چه هست، این پریشان‌زمانی دیری نخواهد پایید. مرگ رهبران، فرسایش بدنه منتفع جمهوری اسلامی که فروش قطره‌ای نفت دردش را دوا نمی‌کند و سیل نو شدن میلیون‌ها ایرانی که پشت این سد ِ پیر ایستاده، مومیایی حکومت را به اهرام تاریخ باز می‌گرداند.